دختر بچهای که تازه راه افتاده.
دختر بچهای که تازه راه افتاده.
دختر بچهای که تازه راه افتاده بالاخره پیدایش میشود. باید همین حالا لا به لای میزها بدود. میدود. و بعد، چند لحظه بعد درست جلوی پای من، باید بیفتد زمین. میدود، میدود و من باید حواسم باشد که سرش به پایه صندلی نخورد. با اینکه میدانم نمیتوانم بگیرمش، باز حواسم را جمع میکنم. ولی بالاخره میافتد. درست جلوی پای من. بلند میشود و باز میدود.
یک مرد ریزه میزه مو بور؛ با یک کیف چرمی قهوهای، از پشت سر من باید بیاید. باید کمی به شانه من بسابد. یک مرد ریزه میزه مو بورکه عجله دارد.
: یک مرد ریزه میزه مو بور.
یک مرد ریزه میزه مو بور، میسابد و رد میشود. باید به کیف زنانهای که به دسته صندلی آویزان است بخورد. میخورد و کیف میافتد. من این لحظه را دیده بودم. مرد با عجله خم میشود و کیف زن را پس میدهد. حتماً معذرت میخواهد و میرود.
حالا باید زن برگردد.
برگرد.
: برگرد.
برمی گردد. دستش را بلند میکند که گارسون ببینداش. باید دستش را تکان بدهد. میدهد. نه کمتر و نه بیشتر، همه چیز دقیق اجرا میشود. از روی میز سیگاری بر میدارم و به دنبال کبریت جیبهای کاپشنم را میگردم. چشممان به هم میافتد. گارسون میرسد و زن همان طور که نگاهم میکند سفارش میدهد. گارسون میرود ولی زن همچنان خیره مانده. به زبان خودشان، از دور چیزی میگوید که نمیفهمم. بلند میشود و میآید به سمتم. حرفهایی میزند که نمیفهمم. صندلیای پیش میکشد و می نشیند کنارم. گارسون با یک بسته کبریت میرسد. زن کبریت را میگیرد و به من میدهد. میگویم که ایتالیایی نمیدانم. اشاره میکند که میداند ولی باز ادامه میدهد. ادامه میدهد. ادامه میدهد. از دستش زیاد استفاده میکند. شلوار جین سرمهای تیرهای دارد که درست روی رانش پاره شده. با هیجان زیادی حرف میزند. موهای خرمایی و چشمهای عسلیای دارد. به کبریت اشاره میکند و میگوید. حالا باید در باره کیفش بگوید. از روی صندلی بلند میشود و همان طور که حرف میزند، میرود به سمت میز خودش. کیفش را بر میدارد و بر میگردد. از لای میزها رد میشود و در باره مردی که رد شد حرف میزند. بالای سر من میایستد و باز با هیجان در مورد چیزی توضیح میدهد. مینشیند و بعد یک دفعه ساکت میشود. چشماش روی کبریت خیره میماند. چشم من روی پاره گی شلوارش. یک دستش را روی پاره گی میگذارد، لبخند میزند و با دست دیگرش به خودش اشاره میکند و میگوید: دومنیکا.
به خودم اشاره میکنم و میگویم: جمعه.
Domenica * دومنیکا: یکشنبه.