چهارمین گردهمایی سراسری جنبش جمهوریخواهان دموکراتیک و لائیک ایران در تالار کنفرانس شهرداری مالاکوف در حومهی جنوب غربی پاریس در روزهای ۱۲ و ۱۳ فوریه ۲۰۱۱، شنبه و یکشنبه ۲۳ و ۲۴ دی ماه تشکیل شد و گروهی از ایرانیان از کشورهای مختلف، که با این مسائل همفکر هستند، دورهم گرد آمدند و دربارهی مسائل امروز ایران و سیاست های تازه صحبت کردند.
من از آقای مهرداد درویشپور استاد دانشگاه در سوئد که یکی از شرکتکنندگان در این گردهمایی هستند، دربارهی هدفهای این گردهمایی میپرسم:
این چهارمین گردهمایی سراسری جنبش جمهوریخواهان دموکراتیک و لائیک ایران است که برگزار میشود و از آنجا که سه ایده اصلی مسئلهی جمهوری، جدایی دین از دولت و استقرار مردمسالاری موضوع و هویت این جریان را تشکیل میدهد، این گردهمایی برای این است که چه گونه این پروژه اجتماعی فراگیر شود و در عین حال به چه سیاستگذاریهای جدیدی نیازمند است در برخورد به جنبش سبز، در برخورد به بحران هستهای ایران، در برخورد به تحولاتی که پیش روی است و همچنین در همکاری با دیگر گروهها و نیروهای جمهوریخواه. طبیعتاً بحثها و گفتوگوهای گوناگونی جریان خواهد داشت برای آن که سعی کند در این شرایط سیاسی حضوری فعال و مؤثرتری داشته باشد.
الان مهمترین مسئلهای که مطرح است، راهپیمایی ۲۵ بهمن است که هم گروههای داخل و هم گروههای خارج آمادگیشان را برای راهپیمایی اعتراضی اعلام کردهاند، بهویژه این که تجربهی جنبشهای اخیر تونس و مصر را هم در پیش روی دارند. ابتدا دربارهی همین راهپیمایی اگر ممکن است بفرمایید.
من شخصاً راهپیمایی ۲۵ بهمن را مثبت میدانم و فکر میکنم که باید به گونهای گسترده جامعهی ایرانی داخل و خارج از کشور در آن شرکت کند، با طرح شعارهای مستقل خودش و نه ضرورتاً با شعارهایی که مورد نظر آقایان موسوی و کروبی است. در عین حال قطعنامهای پیشنهاد شده است به گردهمایی در مورد همبستگی جمهوریخواهان با خیزشهای دموکراتیک تونس و مصر. در آنجا اشاره شده است که جمهوری اسلامی ایران وحشت دارد از برگزاری تظاهرات ۲۵ بهمن ماه. گردهمایی باید این قطعنامه را امروز یا فردا مورد بررسی قرار دهد و با تصحیحاتی احتمالاً آن را منتشر کند.
شما بهعنوان استاد دانشگاه و یک فعال سیاسی که مسائل ایران را دنبال میکنید، فکر میکنید شعارهای اساسی باید چه باشد؟
من نظر شخصیام را اینجا عنوان میکنم. انتخابات آزاد، تجدید نظر در قانون اساسی، جدایی دین از دولت، تأمین رفاه اجتماعی بخشی از شعارهای کلیدی ما است. یعنی اگر ما لغو ارگانهای انتصابی را در دستور نداشته باشیم و یا در قانون اساسی تجدید نظر نکنیم، با این قانون اساسی هیچ تغییر جدی در جامعه صورت نمیگیرد. از این نظر من شخصاً فکر میکنم نیروهای سکولار و دموکراتیک که در این جنبش سبز حضور دارند، قطعاً باید بر خواستهای ساختارشکنانهی خودشان پافشاری کنند و همان طور که گفتم شعارهایی نظیر تجدید انتخابات، برگزاری انتخابات آزاد، تجدید نظر در قانون اساسی، جدایی دین از دولت و استقرار مردمسالاری مطالبات جدی مردم ایران است.
فکر میکنید شعارهایی که در جنبش سبز در راهپیماییهای مختلف از طرف مردم بهویژه داده شد، با این چیزی که شما در این گردهمایی مطرح میکنید، چه قدر هماهنگی دارد؟
بههرحال یکی از شعارهای جدی که در جنبش سبز داده شد، شعار جمهوری ایرانی بود که سخت مورد نکوهش آقای موسوی قرار گرفت. ما طبیعتاً، بهعنوان جمهوریخواهان دموکرات و لائیک، طرفدار استقرار جمهوری در ایران هستیم. جمهوری ایرانی در برابر شعار جمهوری اسلامی قرار دارد. یعنی به معنی جدایی دین از دولت است. وقتی میگویند جمهوری ایرانی، یعنی جمهوری غیردینی میخواهند. شعارهای گستردهای که علیه ولی فقیه داده شده است. وقتی این شعارها را میدهند، وقتی مظهر این نظام را در شعارهای همگانیشان مردم زیر سئوال میبردند، یعنی به ساختار موجود راضی نیستند و خواستار تجدید نظر هستند. بنابراین فکر میکنم شعارهایی نظیر برکناری ولایت فقیه، تجدید نظر در قانون اساسی و انتخابات آزاد… انتخابات آزاد را هم مردم خیلی گسترده بیان میکنند و امروز حتی اصلاحطلبان هم شعار انتخابات آزاد را بیان میکنند. اما تفاوت نظر ما این است که ما معتقدیم یک انتخابات آزاد بدون تجدید نظر در قانون اساسی موجود میسر نیست، در حالی که اصلاحطلبان با التزام به قانون اساسی موجود که بر تبعیض استوار است دنبال انتخابات آزاد هستند. بنابراین فکر میکنم در جامعه گرایشی که ما از آن دفاع میکنیم خیلی گسترده است، گرچه این گرایش با نگاه رهبران اصلاحطلب در خیلی از زمینهها متفاوت است.
شما را یکی از تئوریسینهای این جنبش جمهوری دموکراتیک و لائیک معرفی کردهاند. فکر میکنید وظیفهی فعالان سیاسی در حال حاضر چیست، چه در داخل و چه در خارج؟
من اجازه میخواهم که خودم را بهعنوان یکی از کوشندگان همراه این جنبش معرفی کنم. گرچه در سه دوره عضو شورای هماهنگی جمهوریخواهان لائیک ـ دموکرات بودم تا امروز. اما میخواهم براین تأکید کنم که آن وظیفهی محوری که من شخصاً برای جنبش جمهوریخواهان دموکرات و لائیک قائل هستم، تلاش برای ایجاد یک قطب گستردهی جمهوریخواه و نیروهای سکولار است. ما باید با ایجاد گستردهترین طیفی که از جدایی دین از دولت دفاع میکند، بر دموکراسی پافشاری میکند، بتوانیم یک بدیل سومی در این دعوا بین اصلاحطلبان و بنیادگرایان ایجاد کنیم. این به این معنی نیست که ما هیچ نوع همسویی با اصلاحطلبان نداریم. بالاخره در این جنگی که علیه بنیادگرایان هست، همسوییهایی بین ما و اصلاحطلبان وجود دارد. اما تأکید من این است که ما نمیتوانیم خودمان را در چارچوب خواستهای اصلاحطلبان محدود کنیم. تجربهی تونس و مصر نشان میدهد که اتفاقاً امروزه زمینهی گرایشهای ساختارشکنانه و فراتر رفتن از چارچوب نظام وجود دارد، گرچه باید بر مسالمتآمیز بودن مبارزات تأکید کرد.
اما سئوال کلیدی اینجاست. اگر جامعهی گستردهی جمهوریخواه یا نیروهای سکولار و دموکراتی که وجود دارند، همبستگی ملی نداشته باشند، بدیلی ایجاد نشود، آن موقع چه گونه ممکن است که مردم از خواستهای اصلاحطلبان فراتر روند یا چه گونه ممکن است اپوزیسیون بتواند اثرگذار باشد؟ از این نظر به گمان من گستردهترین همکاری در بین نیروهای سکولار و دموکرات وظیفهای است که جامعه جمهوریخواه پیش روی دارد که حول جمهوری، دموکراسی و جدایی دین از دولت گستردهترین ائتلاف سیاسی را در سطح کشور، داخل و خارج، سازمان دهد.
همین داخل و خارج که گفتید، شما ارتباطاتی با فعالان داخل هم دارید؟
در میان روابطی که با جنبشهای گوناگون داریم، از جمله جنبش دانشجویی و جنبش زنان و جنبش سندیکای کارگری – که به گمان من جامعه جمهوریخواه باید برای آن نیروی بیشتری بگذارد- ارتباط ما با جنبش زنان و جنبش دانشجویی و جنبشهای اجتماعی دیگر بیشتر است. در رابطه با جنبش سندیکای کارگری هم، پیشنهاد من به این گردهمایی این بوده است که تأکید بورزیم بر سر این که مسئلهی عدالت اجتماعی و نان برجسته شود. چون نارضایتیهای اجتماعی در جامعه گسترده است و باید ما بتوانیم به آن پاسخ دهیم. ما اگر بتوانیم شعارهایی دهیم که اولاً کم هزینه باشد، ثانیاً گستردهترین طیف مردم حول آن گردهم بیآیند، به نظر من این شعارها بیشتر قدرت بسیج دارد. انتخابات آزاد و تجدید نظر در قانون اساسی به نظر من دو شعار محوری است و فکر میکنم امروز مسئلهی لغو ارگانهای انتصابی یکی از کلیدیترین خواستهها است. وقتی این لغو را مطرح میکنید، از خود شخص ولی فقیه گرفته تا شورای نگهبان و دیگر ارگانهای انتصابی زیر سئوال میروند و با تجدید نظر در قانون اساسی و انتخابات آزاد شاید بشود شکل مسالمتآمیز یک گذار در جامعه را فراهم کرد. ارتباطات ما با داخل کشور به نظر من باید گستردهتر شود و در عین حال من براین باورم که جمهوریخواهان باید یک بدیل معتدل اجتماعی باشند که بتوانند ارتباط بهتری با داخل برقرار کنند و زمینهی پشتیبانی گستردهای داشته باشند. معتدل بودن به معنای در چارچوب نظام تلاش کردن نیست، فراتر رفتن از خواسته های اصلاحطلبان است. بدون این که ما کلام خشونت را داشته باشیم، بر مسالمت قطعاً باید تأکید بسیاری داشته باشیم.
با تشکر.ایشان بسیار خوب معادلات را فرمول بندی نمودند.از لحاظ سیاسی و اقتصادی بخش متوسط جامعه امیدی به حکومت ندارد اکنون زمان تاکید بر روی مشکلات اقتصادی خصوصا فقر و فشار مالی علارغم منابع عظیم ثروت ملی است .برجسته تر کردن این تناقض میتواند کتالیزاتور قیام توده فقیر و با اگاهی کم سیاسی باشد!
کاربر مهمان dad / 17 February 2011