پانتهآ بهرامی ـ سعید ملکپور، بر اساس نامهای که در زندان در ماه فروردین سال ۱۳۸۹ نوشته، توسط مأمورین لباس شخصی سپاه، بدون حکم بازداشت و یا نشان دادن کارت شناسایی، در تاریخ ۱۳ مهرماه ۱۳۸۷در اطراف میدان ونک دستگیر شد.
او در این نامه مینویسد: «پس از آن توسط چند مامور لباس شخصی در یک خودروی سواری بدون آرم، با چشمبند و دستبند، در قسمت صندلی عقب قرار گرفتم. يک مامور با جثهی بسيار بزرگ با آرنج وزن خود را روی گردن من انداخت و به زور سر مرا پايين نگه داشته بود و مرا به نقطهی نامعلومی که به آن دفتر فنی میگفتند، منتقل کردند. در آنجا چندين مامور در حالی که چشمبند و دستبند داشتم مرا مورد ضرب و شتم و فحاشی شديد قرار دادند و به زور مجبورم کردند يک برگهی قرار بازداشت و چند برگهرا که روی آن را پوشانيده بودند امضا کنم. باتوجه به نحوهی انتقال من به دفتر فنی و ضرب و شتم وارده، گردن من تا چندين روز درد میکرد و در اثر ضربات مشت و لگد و سيلی، تمام صورتم ورم کرده بود.»
اکنون سعید ملکپور، ۳۵ ساله، متهم به طراحی و ادارهی سایتهای مستهجن، آشوب علیه حکومت و توهین به مقدسات اسلامی شده است.عباس جعفری دولتآبادی، دادستان عمومی و انقلاب تهران، اعلام کرده است که برای دونفر از مدیران سایتهای مستهجن حکم اعدام صادر شده است.
آقای دولتآبادی نام این دو متهم را ذکر نکرد، اما پیش از این، خانوادهی سعید ملکپور اعلام کردند که در پروندهی موسوم به مظلین ۲، یعنی برخورد با سایتهای اینترنتی مستهجن، برای این زندانی حکم اعدام صادر شده است.
سعید ملک پور کیست؟
سعید ملکپور، فارغالتحصیل رشتهی مهندسی متالوژی از دانشگاه صنعتی شریف، با سابقهی فعالیت کارشناسی در «شرکت ایرانخودرو»، «مرکز تحقیقات رازی» و یکی از بازرسان «شرکت گرمافلز» بوده است.
وی بعدها موفق به اخذ پذیرش از دانشگاه ویکتوریای کانادا، برای ادامهی تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد شد.
فاطمه افتخاری، همسر سعید ملکپور: وقتی به کانادا آمدیم، سعید دید که با مدرک دانشگاهی ایران، در کانادا نمیتواند کارهای مهندسی انجام بدهد و وقتی دید شرایط به این شکل است، بهعنوان برنامهنویس کامپیوتر شروع به کار کرد. در کشورهای آزاد که اینترنت گسترده است، سایتهایی هستند که شما میتوانید برنامهنویس آزاد باشید و بروید در آنجا پروژه قبول کنید، پروژه انجام بدهید و پولتان را از طریق چک یا بانک دریافت کنید. سعید هم از این طریق، از خانه شروع به کار کرد و بیشتر برنامهنویس کامپیوتر بود تا طراح وبسایت. طراحی نمیکرد.
او در چه شرایطی دستگیر شد؟
پدر سعید حدود ده سال بود که تومور مغزی داشتند و شرایطشان مرتب بدتر و بدتر میشد. تا اینکه تابستان سال گذشته به سعید اطلاع دادند که دیگر دکترها او را جواب کردهاند و اگر میخواهی بیایی پدرت را برای آخرین بار ببینی،بیا که شاید دیگر فرصت زیادی باقی نمانده باشد. سعید هم سر همین موضوع، بعد از سه سال، به ایران برگشت که پدرش را ببیند. او سه روز بعد از اینکه رسید، دستگیر شد.
اولاً که من و همسرم، هیچکدام از این اتهامات را قبول نداریم. اصلاً سعید هیچ رابطهای با گردانندگان سایتهای مستهجن ندارد. دستگیری سعید هم زمانی بود که اصلاً بحثی به اسم «جرایم رایانهای» توی ایران مطرح نبود. یعنی در واقع، طبق مادهای که قانون عطف به ماسبق نمیشود، حتی اگر کسی هم این کار را کرده، در تاریخی که دستگیر شده است، یا قبل از آذرماه ۸۷، اصلاً قانون شاملشان نمیشود.
قانون جرایم رایانهای چه زمانی به تصویب رسید؟
در آذرماه ۸۷، لایحهی آن به مجلس ارائه شد و در تیرماه ۸۸یعنی بعد از ماجرای انتخابات، به تصویب شورای نگهبان رسید و ابلاغ شد. یعنی اگر بخواهیم به صورت اصولی و قانونی به آن نگاه کنیم، از تیرماه ۸۸ به بعد، قانون جرایم رایانهای معنا دارد، اما در آن تاریخی که سعید و خیلی افراد دیگر را دستگیر کردند، اصلاً قانون جرایم رایانهای وجود نداشت.
این بزرگنماییای که کردند، واقعاً ناجوانمردانه است؛ چون تنها کاری که سعید کرده، این است که برنامهای را فروخته؛ آنهم برنامهی خیلی ساده برای آپلود کردن عکس به سایتهای اینترنتی. اگر همسر من شک میبرد که ممکن است این برنامه در کجا استفاده بشود، حداقل اسم خودش را از بالای برنامه برمیداشت. یا اینکه اصلاً به ایران برنمیگشت.
الان نمیگویند که سعید فقط این نرمافزار را نوشته است، میگویند که او کل وبسایت را طراحی کرده است و اینکه چنین وبسایت عظیمی توسط ایشان مدیریت میشده است. هیچ مستندات و مدارکی هم ندارند که ارائه بدهند. فقط بر اساس اعترافات است. اعترافات هم که وقتی نامهی سعید از زندان بیرون آمد، همه فهمیدند چگونه اعتراف گرفته شده است.
شکنحه برای اعتراف
در برنامهای که در صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد و در اینترنت هم موجود است، سعید ملکپور اعتراف کرده شخصیت مجازیای به نام سیاوش حسینخوانی را برای سایت «ایران سکس داتکام» طراحی کرده است. این سایت بعد به سایت «آویزون داتکام» تغییر نام میدهد.
علاوه بر آن، با چند نفر دیگر از نویسندگان، مدیران و دستاندرکاران سایت نیز در این برنامه اعترافگیری تلویزیونی گفتوگو صورت میگیرد. در پایان این اعترافگیری، سعید ملکپور از کارهای خود ابراز ندامت کرده و میگوید: «من به عنوان پیادهنظام دشمن بودم و سایتم پلهای برای سست کردن بنیان خانواده بوده است.»
سعید ملکپور اما، در نامهی خود که بعد در زندان نوشته شده، عنوان کرده است که به مدت ۱۲۰ روز در انفرادی بوده و مورد شکنجههای روحی و جسمی واقع شده و تاکنون نتوانسته وکیل خود را ملاقات کند.
او در بخشی از نامهی خود مینویسد: «گاهی شکنجهها توام با شوک الکتریکی و بسیار دردناک بود و تا چند لحظه پس از آن امکان حرکت نداشتم. یکبار در اواخر مهرماه ۱۳۸۷ هم مرا در حالی که چشمبند به چشم داشتم برهنه کرده و تهدید به استعمال بطری آب کردند. در همان روزها و در یکی از بازجوییها شدت ضربات مشت و لگد و کابل که به سر و صورتم زده میشد به قدری زیاد بود که تمامی صورتم ورم کرده بود. چندینبار زیر کتک بیهوش شدم که هربار با پاشیدن آب به صورتم مرا به هوش میآوردند. آن شب مرا به سلولم برگرداندند. اواخر شب در زمان خاموشی احساس کردم که گوشم دچار خونریزی شده است. در سلول را کوبیدم. کسی به سراغم نیامد. فردای آن روز مرا در حالیکه نیمهی چپ بدنم بیحس بود و قادر به حرکت نبودم به درمانگاه اوین منتقل کردند. در درمانگاه اوین، دکتر پس از دیدن وضعیتم بر ضرورت انتقال من به بیمارستان تاکید کرد ولی مرا به سلولم برگرداندند. تا ساعت نه شب به حال خود رها شدم. بعد به همراه سه نگهبان با دستبند و چشمبند به بیمارستان بقیهالله انتقال یافتم. در راه آهن آن سه نفر به من گفتند حق ندارم در بیمارستان نام خود را به زبان بیاورم و دستور دادند که خود را محمد سعیدی معرفی کنم. تهدید کردند در صورت سرپیچی از دستور به بازداشتگاه برگردانده شده و شکنجه سختی انتظارم را میکشد.»
آقای ملکپور نوشته است پس از گفتوگوی یکی از نگهبانان با پزشک کشیک، پزشک مذبور بدون هیچگونه معاینه و آزمایش، برایش تنها چند قرص اعصاب تجویز میکند: «حتی وقتی خواهش کردم حداقل گوشم را شستوشو کند دکتر گفت لازم نیست و من با همان حال و گوشی که لختهی خون در آن خشک شده بود، به بازداشتگاه برگردانده شدم. به مدت ۲۰ روز نیمه چپ بدنم بیحس بود.»
سعید ملکپور در ادامهی نامه به فشارهای روانی خود و خانوادهاش و پخش اعترافهای تلویزیونی پس از مرگ پدرش اشاره میکند: «تاکنون بيش از ۱۲ماه از ۱۷ ماه دوران بازداشت موقت من در سلولهای انفرادی سپری شده و تاکنون هيچگاه اجازهی ملاقات با وکيل به من داده نشده است. در طول بازداشت موقت، مخصوصاً ماههای ابتدايی توسط گروه پدافند سايبری سپاه تحت انواع شکنجههای روحی، روانی و جسمی قرار گرفتهام که برخی از اين شکنجهها در حضور بازپرس پرونده، آقای موسوی صورت گرفته است. بخش زيادی از اقارير من، در اثر فشار، شکنجه روحی، روانی و جسمی ، تهديد خود و خانوادهام و وعده آزادی سريع در صورت اقرار به مطالب خلاف واقع، مطابق خواسته و ديکته بازجوها انجام گرفته است.
تیم بازجویی با وجود اطلاع از درگذشت پدرم و با وجود اطلاع از ناراحتی و تالم خانوادهام، دقیقاً در ایام برگزاری مراسم سوم تا هفتم درگذشت پدرم بارها این فیلمها را پخش کرده که منجر به شدیدترین ضربات روحی به خانواده داغدارم خصوصا مادرم شد. به گونهای که مادرم با دیدن تصاویر من در تلویزیون و آن اعترافات دروغین، دچار حمله قلبی گردید. برخی از مواردی که مرا مجبور به بیان آن در مقابل دوربین کرده بودند، مضحک و به دور از واقعیت بود که از نظر فنی اصلاً امکانپذیر نمیباشد. برای مثال از من خواستند که در مقابل دوربین از خریداری یک نرمافزار از انگلستان و قرار دادن آن روی وبسایت خودم صحبت کنم. باید اضافه میکردم، در صورت بازدید اشخاص از این سایت، این نرمافزار بدون آگاهی وی، بر روی کامپیوتر او نصب شده و پس از آن کنترل وب کم کامپیوترش، حتی زمانی که کامپیوتر خاموش است به دست من می افتد! و به این ترتیب من از طریق اینترنت از اتاق خواب افراد فیلم تهیه میکردم! با این که من به بازجوها گفته بودم، چنین مسئلهای از نظر فنی امکانپذیر نیست، آنها پاسخ دادند کاری به این کارها نداشته باش!»
حکم اعدام
از فاطمه افتخاری، همسر سعید ملکپور، پرسیدهام: سایتی که از آن نام بردید، اساساً در کجا عمل میکند؟ محل اصلی آن در کانادا است؟
فاطمه افتخاری: گویا این سایت در کانادا بوده است. این هم مورد دیگری است که اصلاً محل وقوع اتهام ایران نبوده است. این همه وبسایت در دنیا دارد طراحی میشود و خیلی از آنها با قوانین جمهوری اسلامی سازگار نیستند. هرکسی که با این سایتها کار میکند، وقتی به ایران میآید، باید دستگیر شود؟!جدای از این، سعید اصلاً هیچ ربطی به این سایتها ندارد.
یعنی اگر سعید به نوعی با گردانندگان این وبسایت ارتباط داشت، آن موقع بحث حقوقی جرایم رایانهای و این که اصلاً اعدام برای فعالیتها در فضای مجازی و اینتزنت تطبیق دارد یا نه، مطرح میشد. مجازات و حکم باید با اتهام متناسب باشد. فعالیت در فضای مجازی و حکم اعدام؟ اصلاً اینها پذیرفته شده نیست. مطمئناً این حکم با قوانین جمهوری اسلامی هم تناقض دارد، ولی کو گوش شنوا…
در کیفر خواست آقای ملکپور چه اتهامهایی مطرح شده است؟
در اتهام اولیهی سعید، اصلاً بحث «مستهجن» مطرح نیست. در اتهام اولیهی سعید آوردهاند: «طراحی سایتهای متعدد». اصلاً در این اتهام بحث مستهجن نیاوردهاند. اتهام دوم و سوم هم که توهین به مقدسات، توهین به رئیس جمهور، رهبر و … است. تازه در اتهام چهارم، بحث سایتهای مستهجن را به میان آوردهاند.
یعنی در اتهام اول که میگویند سایتهای متعدد مخالف نظام، چیز خیلی نامفهوم و مبهمی را به عنوان جرم اعلام میکنند. یعنی جرم سعید اصلاً مشخص نیست. حتی میگویند سایتهای مستهجن. خب سایتها است یا سایت است؟ چون در بخش اعترافهای سعید، بحث سایت مطرح بود. یکسری مقاله نوشتند، شد سایتها. این بیدقتی که در عنوان بیان یک موضوع دارند، واقعاً دردسرساز است. چون من تا قبل از اینکه وکیل بتواند کیفرخواست را بخواند، فکر میکردم، بحث یک سایت مطرح است، بعد فهمیدیم که گویا چند سایت است.
نظر وکیل شما در مورد حکم اعدام همسرتان چیست؟
اصلاً تا قبل از آخرین دادگاه، تمام سعی وکیل، به پیشنهاد سعید، این بود که یک کارشناس بیطرف قوهی قضاییه، یک کارشناس فنی وارد پرونده شود. در لایحهای که آقای طباطبایی نوشته بودند و حتی در دستور آقای آوایی، رئیس دادگستری استان تهران هم بود که باید کارشناسان کامپیوتری، بهغیر از بازجویان پرونده، وارد پرونده بشوند و نظر تخصصی خودشان را راجع به پرونده بدهند، اما ناگهان گفتند که این جلسهی آخر دادگاه است و حکم تو هم اعدام است.
خب همهی ما کاملاً شوک بودیم، چون وقتی آقای آوایی نامه نوشتند که در این پرونده حتماً باید کارشناس وارد شود، مطمئن بودیم که قاضی مغیثه، به حرف رئیسش باید گوش بدهد، ولی ایشان در کل نامه را در نظر نگرفتند و همان جلسه هم گفتند که حکم اعدام است و بس.
یعنی بدون اینکه نظر کارشناسانهی متخصصان کامپیوتر در مورد پرونده ارائه شود، حکم ابلاغ شده است؟
بله؛ حکم توسط کسی ابلاغ شده که هیچ سواد و دانش کامپیوتری هم ندارد. آقای مغیثه معروفند به اینکه در مورد اینترنت و کامپیوتر، هیچ اطلاعات و تخصصی ندارند. حال اینکه ایشان قاضی این پرونده شدهاند و دارند نظر تخصصی میدهند، خود جای بحث دیگری است.
الان پرونده در دیوان عالی در حال بررسی است؟
بله برای دیوان عالی فرستاده شده است. در حال بررسی است، ولی نمیدانیم چه زمانی قرار است نتایج را به ما بگویند. فعلاً در مرحلهی بیخبری هستیم. فقط میگویند که پرونده در حال بررسی است.
شما در این فاصله با همسرتان تماس داشتهاید؟ روحیهی او چگونه است و خودش راجع به پرونده و حکمی که برایش صادر شده، چه نظری دارد؟
بعد از ابلاغ حکم، باید خود متهم هم آن را امضا کند. سعید پای حکم نوشته و دوباره تاکید کرده است که تمام اعترافهایش تحت شکنجه گرفته شده است و دادگاه و حکم آن برای من اعتباری ندارد. وقتی هم زنگ میزند، میپرسد که وضعیت پروندهاش چگونه است، بههرحال نگران است. الان هم در بند ۲۰۹ در انفرادی بهسر میبرد و بالاخره شرایط سختی دارد.
به تازگی به انفرادی منتقل شده است؟
الان دوماه است که دوباره در انفرادی بهسر میبرد.
علت بردن او به انفرادی چیست؟
اصولاً دنبال علت نمیگردند. فقط میبرند انفرادی. فکر میکنم بهخاطر نامهای بود که سعید از زندان نوشت.
نکات مهم نامه چه بودند؟
نکتهی مهم نامه این بود که سعید توضیح داده بود اگر قرار است تنها بر اساس اعترافات من در دادگاه حکمی صادر شود، این نحوهای بوده است که این اعترافات از من گرفته شده است؛ تحت شکنجه بوده، تحت تهدید خانواده و فشار روحی بوده است و طبق قوانین آیین دادرسی کشوری، این اعترافات اعتباری ندارد.
از رئیس قوهی قضایی نیز درخواست کرده بود که در این پرونده وارد عمل بشوند و به کارشناسان اجازه بدهند که بیایند پروندهی او را بررسی کنند و به خاطر شکنجهها به پزشکی قانونی فرستاده شود، ولی نه تنها به این نامه ترتیب اثر ندادند، بلکه بر اساس همین نامه، پروندهی دومی برای سعید باز شده و میخواهند بر اساس آن، یک دادگاه جدید برایش تشکیل بدهند.
قانون جرایم رایانهای حکم اعدام
برای سعید ملکپور در حالی حکم اعدام صادر شده است که حتی اگر اتهامات وارده به او ثابت هم شوند، مجازات تعیین شده برای انتشار محتویات مستهجن، از قبیل نمایش اندام جنسی زن و مرد، نمایش آمیزش یا عمل جنسی انسان با انسان یا انسان با حیوان، طبق مادهی ۱۵ و ۱۶ قانون جرایم رایانهای، حداکثر تا سه سال حبس تعیین شده است.
بر اساس مادهی چهار این قانون، بزرگترین جرم شناخته شده، افشا و یا دادن دادههای سری به دولتها، شرکتها، گروههای بیگانه یا عاملین آنها و بهخطر انداختن امنیت و منافع ملی است که مجازات تعیین شده برای آن، حبس از پنج تا ۱۵ سال است. در هیچ جای این قانون، برای هیچ جرم رایانهای، مجازات اعدام تعیین نشده است.
آنچه موجب نگرانی گروههای مدافع حقوق بشر در ایران شده، صدور رأی دادگاه، بر اساس اعترافهای مبتنی بر تهدید و شکنجه است. علاوه بر آن، اعتراض این گروهها به روند دادرسی و عدم دادرسی شفاف در مورد اتهامهای وارده به افرادی است که برای آنها حکم اعدام صادر شده و یا خواهد شد.
من با رفتارهای صورت گرفته کاملا مخالف هستم اما یک سوال در مورد این آقا این است : چرا بعد از مدتی که ایشان توسط ایران بازداشت شده تمام این سایت ها از ادامه فعالیت باز ماندند و بعد مدتی طولانی تز از دست رس خارج شدند؟ !!
کاربر مهمان / 11 February 2011