بیانیه‏ی میرحسین موسوی درباره‏ی تحولات مصر، بار دیگر موافقان و مخالفان را به میدان اظهار ‏نظر کشاند؛ به‏ویژه آن‏که این چهره‏ی شاخص مخالفان دولت مدعی شد که جنبش سبز مردم ایران، نقطه‏ی آغازین اعتراض‌های مصر، تونس و سایر کشورهای عربی در خاورمیانه بوده است.


در گفت‌وگویی با روح‏الله شهسوار، روزنامه‏نگار مقیم پاریس از او پرسیده‌ام: زاویه‌دید میرحسین موسوی در بیانیه‏ی اخیرش که اعتراض‌های سال گذشته در ایران را نقطه‏ی آغازینی برای جنبش اعتراضی در کشورهای عربی دانسته است را چقدر به واقعیت نزدیک می‏دانید؟

روح‏الله شهسوار: نکته‏ای که غیر قابل انکار است، رابطه‏ی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی جوامع مختلف منطقه است. همان‏طور که بالاخره روشن است، در سابقه‏ی تاریخی منطقه، این نکته وجود دارد که جنبش‏هایی از یک جایی شروع شده و در بخش‏های دیگر منطقه تأثیر گذاشته است. به‏ویژه در مورد تأثیر ایران، ما این را در انقلاب مشروطه، نهضت ملی شدن صنعت نفت و انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ شاهد بودیم.


نکته‏ای هم که آقای موسوی به آن اشاره کرده‏اند، نکته‏ی درستی است؛ البته با توجه به این‏که ایشان تنها کسی نیستند که به این مسئله اذعان دارند. خیلی از تحلیل‏گران منطقه که اصلاً ممکن است ایرانی و حتی خاورمیانه‏ای هم نباشند و حتی برخی از روشنفکرها و فیلسوف‏های بزرگ دنیا به این مسئله اذعان داشتند.

کما این‏که بعد از اتفاق‌های سال ۱۳۸۸، من می‏توانم حداقل دوتا از بزرگ‏ترین روشنفکران دنیا را نام ببرم؛ از جمله آقای ژیژک و هم‏چنین آقای جان کین که اشاره کرده بودند این اتفاق‏ها روزنه‏ای برای تحولاتی مهم در منطقه است. صحبت‏هایی که آقای موسوی کرده است نیز بدون ریشه‏ی تحلیلی سیاسی و تاریخی نیست.

این نکته را هم باید اضافه کرد که شکل و محتوای اعتراض‌ها و اتفاق‌ها این نزدیکی را به ما می‏رساند؛ نوع استفاده‏ی اعتراض‏کنندگان در این کشورها از تکنولوژی جدید، نوع سرکوبی که دولت‏های سرکوب‏گر و استبدادگر انجام دادند، این شباهت‏های عمیق سیاسی اجتماعی را به ما می‏رساند. قطعاً تعدد این اتفاق‌ها به ما می‏گوید که این‏طور مسائل، اتفاقی و از روی حادثه نیست. کما این‏که در یک سری مسائل ممکن است تفاوت‏هایی هم وجود داشته باشد.

نکته‏ی مهمی که در تفاوت‏ها وجود دارد و در پیام آقای موسوی هم به آن اشاره شده، مسئله‏ی شعار «رأی من کجاست؟» در تظاهرات‏ ایران و شعار سقوط نظام در تظاهرات‏های مصر و تونس است. چگونه می‏شود که یک جنبش اعتراضی با شعار سقوط نظام به میدان بیاید و نشئت گرفته شده باشد از تظاهراتی که به قول آقای موسوی، شعارش فقط این بود: «رأی من کجاست؟»

نکته‏ای که آقای موسوی به آن اشاره کرده، این است که نقطه‏ی عطف و نقطه‏ی شروع جنبش سبز، با جنبش رأی من کو و محور اصلی این جنبش این شعار بود. این شعار، در واقع، نشئت گرفته از یک خواسته‏ی مشترک در همه‏ی جوامعی است که این اتفاق‌ها در آن در حال رخ دادن است و آن هم رقم زدن سرنوشت ملت‏ها توسط خود مردم است.

حال با توجه به شرایط بومی مناطق، مسائل خاص اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، هر منطقه‏ای، هر کشوری و هر مردمی ممکن است به یک جمع‏بندی برسند که کدام راه‏حل را انتخاب کنند. این احتمال وجود دارد که در همین زمینه، مردم ایران به این جمع‏بندی رسیده باشند، اما مردم مصر یا تونس، با توجه به شرایط ملی، به نتیجه‏ی دیگری رسیده باشند.

کما این‏که این را هم شاهد هستیم که اتفاق‌های مصر، به‏ویژه، دقیقاً بعد از یک انتخابات اتفاق افتاد. اکنون غالب رهبران جنبشی که در مصر به‏وجود آمده، همان رهبرانی هستند که سکان اپوزیسیون را در انتخاباتی که چند ماه پیش برگزار شد در دست داشتند. این شباهت خیلی جالب هم، به‏ویژه در مصر وجود دارد که همان رهبران، برای انتخابات‏شان از رنگ سبز و جنبش سبز استفاده کردند. به‏ویژه آقای البرادعی و اخوان‏المسلمین.

این شرایط به ما نشان می‏دهد که این جنبش‏ها شباهت‏های پایه‏ای و اساسی با هم دارند. منتها با این تفاوت که مسائل ایران بلافاصله بعد از انتخابات به‏وجود آمد، ولی مسائل کشوری مانند مصر، با یک فاصله‏ی چندماهه بعد از انتخابات شکل گرفت.

در تونس هم مسئله باز همان پایه‏ی تعیین سرنوشت مردم و بر پایه‏ی دمکراسی‏خواهی است. هرچند آن‏جا انتخاباتی نیست که برگزار بشود، اما با یک جرقه، اعتراض‌های مردمی و جمع‏بندی این اعتراض‌ها به این نقطه می‏رسد که باید این اتفاق‌ها را به کجا بکشانند.

تاثیر فرهنگی
آرش بهمنی، روزنامه‏نگار و عضو سازمان ادوار تحکیم وحدت مقیم پاریس، با نظر میرحسین موسوی چندان موافق نیست و نظر دیگری دارد.

آرش بهمنی: من اول باید این نکته را ذکر کنم که به نظرم بیانیه‏ای که آقای موسوی داده‏اند، در نفس خودش خیلی کار ارزشمندی است. به‏خاطر این‏که جنبش سبز را با دیگر جنبش‏های اعتراضی منطقه پیوند می‏دهد. به‏خصوص با کشور‏هایی که در خاورمیانه هستند و ممکن است یک نزدیکی فرهنگی هم با آنها داشته باشیم.


تصورم اما این است که این ادعا که بعد از جنبش سبز و بعد از انتخابات جنجالی ۲۲ خرداد، کودتایی که در آن اتفاق افتاد و اعتراض‌های مردمی، هر اتفاقی را در منطقه بخواهیم به جنبش سبز پیوند بدهیم، مقداری غیر واقع‏بینانه است.

اولاً جنبش سبز، جنبشی بود که در پی یک کنش انتخاباتی به‏وجود آمد و در مراحل اولیه‏ی خود، اکثریت‏ قریب به اتفاق افرادی که در آن شرکت داشتند، اساساً قصدشان برهم زدن نظم موجود نبود، بلکه اصلاحی بود در روندی که داشت در این نظم مستقر به‏وجود می‏آمد. در مصر، تونس و بقیه‏ی کشورها مانند یمن، اردن و … اما اساساً از همان روز اول، همه به دنبال تغییر اساسی نظام موجود هستند.

نکته‏ی دیگری هم که وجود دارد، این است که من حداقل در تماسی که با بعضی از دوستان خبرنگاری که در مصر هستند داشتم، اطلاع دارم که در مصر حداقل بعضی‏ها هستند از این ادعا که جنبش سبز باعث و به‏وجود آورنده‏ی این حرکت‏ها در مصر شده، چندان راضی نیستند.

نکته‏ی بعدی این است که اگر قرار باشد، همه‏ی حرکت‏ها و اتفاق‌هایی را که قرار است بعد از این در منطقه بیفتد را ناشی از جنبش سبز بدانیم، همین‏طور هم می‏توانیم موضوع را عطف به ماسبق کنیم و بگوییم، بعد از انقلاب‏های مخملی در کشورهای آسیای میانه، هر حرکتی که در منطقه اتفاق می‏افتد، ناشی از تأثیرات آنهاست و همین‏طور این دور را تا آخر امتداد بدهیم که فکر نمی‏کنم این بحث خیلی منطقی‏ای باشد که بخواهیم همین‏طور روی این دور تاکید کنیم.

البته حتماً اینها تأثیراتی روی هم دارند. حتماّ تحولات در ایران، بر تحولات در تونس، مصر و یا جاهای دیگر اثر خواهد داشت. ولی این‏که ادعا کنیم که یک تأثیرپذیری مستقیم از همدیگر گرفته‏اند، بعید می‏دانم در حدی باشد که جناب مهندس موسوی گفته‏اند.