ونداد زمانی ـ ۲۰ سال قبل از آنکه مارک تواین رمان «هاکلبری فین» را در سال ۱۸۸۵ میلادی به رشتهی تحریر درآورد، جنگ داخلی اساسیترین تغییرات را برای آمریکا تدارک دیده بود. جنگ داخلی که در طی پنج سال توانست نقشهی اقتصادی و حتی نژادی آمریکا را تغییر دهد. جنگی که در آن اهالی شمال آمریکا به رهبری نیویورک، شیکاگو، بوستون و ماساچوست که صاحبان اقتصادِ بازار و صنایع بزرگ بودند توانستند شورش جنوبیها را سرکوب کنند و بردهداری را حداقل به شکل «قانونی» از آمریکا برچینند. در همان دوران، در کنار تغییرات سیاسی و اجتماعی، در عرصهی ادبیات نیز نشانههای پایان سلیقهی رمانتیسیم و شروع ابراز وجود «واقعگرایی» در آمریکا کم کم محرز شد. مارک تواین با خلق داستان پسربچهی بیسرپرستی که بدون تأثیر مذهب و اخلاق سنتی، شخصیتش شکل گرفته بود پیشگام قهرمان جدیدی شد که «رمان» وعدهی معرفی آن را در غرب داده بود. شخصیتی که به زبان بومی حرف میزد و در طول داستان توانست همهی لهجههای غیر استاندارد طبقات مختلف آمریکایی و از جمله سیاهپوستان را به نمایش بگذارد.
«هاکلبری فین» نمایندهی نسل جدیدی از آمریکای بعد از جنگ داخلی بود که میخواست همهی باورهای اصلی در جامعه را زیر سئوال ببرد. در این میان، نژادپرستی بدیهیترین و مهمترین تناقض در کشوری بود که به «سرزمین آزاد» بودن خود میبالید. مارک تواین با خلق قهرمان «ولگرد» و فقیری به نام «هاکلبری» و همراه کردن او با بردهای به نام «جیم» (که از دست صاحبش گریخته بود تا خود را به ایالت آزاد برساند) زمینهی اصلی را برای فرار از مقدسات و اخلاقیات جامعه فراهم کرد.
هاکلبری فین شخصیتی است کاملا منطقی که در حقیقت مدل وجودیاش در نقطهی کاملاً متضاد با «تام سایر» قهرمان دیگر داستانهای مارک تواین شکل گرفته بود. تام سایر نمایندهی مکتب رمانتیسیمی بود که ادبیاتِ اروپای اواخر قرن ۱۹ میلادی و آمریکا میرفت تا آن را به تاریخ بسپرد. تام سایر عاشق داستانهای شوالیهها و مردان جنگجو بود. نقشههای او برای آزادی «جیم» معمولاً به ضرر بیشتر و دستگیری بردهی فراری منجر میشد. تام سایر در دنیای پیرامون خود نمیزیست و راه فرار از ناخرسندی از شرایط را در داستانها جستجو میکرد. اما هاکلبری درست در برابر آرزوهای خارقالعاده و رؤیایی تام سایر، به دیدن و لمس واقعیت توجه داشت و در بطن زندگی روزمره و نفسگیر میزیست.
هاکلبری فین از همان ابتدای داستان رویارویی وجدان طبیعی خودش را با اخلاق مرسوم به تماشا میگذارد. هاکلبری با پذیرش خطری که متوجه اوست به فرار یک برده کمک میکند. او برای اولین مرتبه از یک برده (جیم) به عنوان دوست باارزشی یاد میکند. او حتی پا را فراتر میگذارد وقتی که در یکی از فصلهای داستان اعتراف میکند میخواهد به خاطر تشکر از جیم، پایش را ببوسد. او به مذهب و اعتقادات اجداد افریقایی جیم گوش میدهد. نصایح جیم را میپذیرد و رابطهی او با جیم یک رابطهی دوستی بین دو انسان برابر است.
ذکر این مهم ضروری است که مارک تواین داستان احترام و دوستی برابر بین دو انسان را ۱۳۰ سال پیش و در دل سرزمینی که بردهداری از اجزاء وجودی آن بود متصور میکند. در یکی از جسورترین صحنههای ادبیات داستانی، هاکلبری نه تنها وسوسهی گرفتن جایزه ۳۰۰ دلاری برای تحویل جیم را رد میکند بلکه در یک جنگ طولانی بین وجدان خود و مذهبِ مرسوم در زمانهی خویش، با شهامتی بینظیر اعتقادات جامعه را رد میکند. بردهها حتی در قرن ۱۹ میلادی جزو دارایی سفیدپوستان محسوب میشدند و کمک به بردهی فراری از دید مسیحیت آمریکایی معنی دیگری جز گناه کبیرهی دزدی نداشت. هاکلبری فین در حین مبارزه بین وجدان خود و اخلاق رسمی اعلام میکند که «بهتر است دراین باره فکر کنم». فرصت فکر کردنی که او را از فروختن جیم باز میدارد.
در داستان «ماجراهای هاکلبری فین» اجازه تفکر دادن به خود، قابلیتی است که دیر یا زود به انتقاد از کلیشه و عادت منجر میگردد. خوانندگان رمان در پایان نبرد ذهنی قهرمان ولگردِ قصه، از قول هاکلبری میشنوند که به خودش میگوید: «اگر به خاطر پذیرفتن حق انسان بودن و آزاد بودن جیم و کمک من برای رسیدن او به آرزویش، قرار است به جهنم بروم، من به مجازات جهنم تن میدهم.»
مارک تواین با رندی ویژهی همه ادیبان هوشمند، داستانی را ترسیم میکند که میتواند در طی مسیر حوادث آن، به مهمترین باورهای سنتی و ریاکارانه که تبدیل به یقین مطلق میشوند انتقاد کند. مادامی که جیم و هاکلبری در رودخانه میسیسیپی و بیشههای انبوه بیرون از شهرها و روستاها مخفیانه در حال سفر هستند از حماقت و دورویی و دروغ و خشونت خبری نیست. اما به مجرد اینکه به مراکز تمدن نزدیک میشوند هر بار با توهمات مضحک و احمقانهای روبرو میگردند.
در یکی از بازگشت به شهرها در میان یک دعوای طولانی دو خانواده قرار میگیرند و وقتی که هاکلبری از یکی از تفنگ بهدستان میپرسد به چه دلیل با همسایهات میجنگی؟ در جواب میشنود که «نمیدانم… چه فرق میکند… مثل اینکه سی و چند سال پیش بر سر یک یک بز یا کره خر دعوایی بین خانوادهی من و همسایه رخ داده است و از آن موقع از همدیگر نفرت داریم و همدیگر را میکشیم. من هم برای انتقام کشتاری که صورت گرفته است با همسایهام میجنگم.»
در یکی دیگر از حوادثِ طول سفر، جیم و هاکلبری با دو شیاد مواجه میگردند که به طمع تصاحب ارثیه یکی از شهروندان در نقش اجداد انگلیسی مرد مرده به شهر آمده بودند تا ادعای وراثت کنند. مردم خرافاتی و متعصب شهر، ادعای اشرافزادهی انگلیسی بودن دو شیاد را میپذیرند و با وجود آنکه دکتر شهر با دلیل و مدرک برای آنها ثابت میکند که دو دروغگوی فرصتطلب حتی نمیتوانند به درستی انگلیسی اصیل حرف بزنند وقعی نمیگذارند چون مردم شهر کوچک، به شعارها و اداهای دو شیاد اکتفا میکنند. مارک تواین یکبار دیگر با صراحت در داستانش این فرصت را ایجاد میکند تا نشان دهد مردمی که قدرت انتقاد، شک کردن و تفکر مستقل را از دست میدهند به آسانی توسط ریاکاران پولپرست و دزد فریب میخورند.
داستان «ماجراهای هاکلبری فین» نمایندهی شعور فرهنگی روشنفکران آمریکایی قرن ۱۹ آمریکا نظیر امرسون است که دیدگاههای سیاسی فلسفی خود را با ذکاوت تمام در مقالهی بلند «اتکا به خود» به رشتهی تحریر درآورده است. نویسندگانی چون ناتانیال هورتون و رمان مؤثرش «داغ ننگ» و ملویل، ایملی دیکنز، والت ویتمن، آلن پو و بسیاری دیگر که پایههای تلاش خستگیناپذیر برای افزایش شعور ملت آمریکا را مداوم و پیگیر تدارک دیدهاند.
مقاله بسیار جالبی بود ولی متاسفانه در جای درستی قرار نداشت. باید در صفحه دیگری مثل «پرسه در متن» یا یک صفحه ادبی چاپ میشد.
کاربر مهمان / 31 January 2011
آقای رزمانی مرغ همسایه همیشه غاز نیست. اینطور که شما از غربی ها تعریف می کنید شبیه این می باشد که نوسندگان ما نمی فهمند به چه حرفه ای مشغولند. یا شرقزدگی هست یاغربزدگی. تا کی در کله ما ایرانی ها این حالت رواج خواهد داشت؟
کاربر مهمان / 01 February 2011