پانته‌آ بهرامی- رشد جمعیت ایران در ۳۰ سال اخیر افت و خیزهای متفاوتی داشته است.در سال ۱۳۳۵، جمعیت ایران ۱۹ میلیون بوده و در سال ۱۳۷۵، یعنی ۴۰ سال بعد، به ۶۰ میلیون نفر رسیده است.پس از انقلاب سال ۱۳۵۷، با توجه به دیدگاه حاکمیت ایران نسبت به کنترل جمعیت، تمام برنامه‏های تنظیم خانواده، به‏کلی متوقف شد. نتیجه‏ این بود که بین ۱۰ سال، یعنی از سال ۱۳۵۶ تا ۱۳۶۷، رشد جمعیت به مرحله‏ی خطرآفرین ۹/۳درصد رسید که بالاترین نرخ رشد جمعیت در جهان بود.


در دولت‏های رفسنجانی و خاتمی، به دنبال تلاش دولت برای کنترل جمعیت، نرخ رشد جمعیت کاهش یافت. امروز رشد جمعیت ایران ۱/۴درصد است. پس از سال‏ها کنترل جمعیت، دولت احمدی‏نژاد دوباره ساز رشد جمعیت را کوک کرده است. محمود احمدی‏نژاد روز پنجشنبه، نهم اردیبهشت ماه، در مراسم روز ملی شوراها در تهران گفت: «اجرای شعار دو بچه کافی است، به این معناست که ۴۰ سال دیگر، نامی از ایران باقی نماند.»با این وجود، در ایران دو دیدگاه در مورد رشد جمعیت وجود دارد. برخی برخلاف رئیس دولت ایران، معتقدند که سیاست‏های رشد جمعیت به نفع رشد اقتصادی و اجتماعی جامعه نیست.

دکتر کوروش عرفانی، جامعه‏شناس: در حال حاضر بسیاری هستند که بر ضرورت ادامه‏ی کنترل جمعیت و اعمال سیاست‏هایی که خانواده‏ها را راضی می‏کند به این‏که شمار فرزندان خود را در حد دو فرزند نگهدارند، تاکید می‏کنند. نگاه کارشناسان این است که این دیدگاه، نگاه درستی است و باید در حال حاضر میزان باروری را که حدود ۱/۳ یا ۱/۴ است، در همین حد نگه داشت.

این حد در جامعه‏ای که یک مدیریت عقلایی و کارشناسی را بر منابع اقتصادی خود اعمال می‏کند، قابل قبول است، اما درجامعه‏ی ایران که از حیث اقتصادی، جامعه‏ای رو به‏پس‏رفت است، رشد جمعیت به همان میزانی که در حال حاضر داریم، می‏تواند زاینده‏ی بحران‏های عظیم اقتصادی و اجتماعی در آینده باشد. بانک جهانی گفته بود که در سال‏های آینده رشد نرخ بیکاری‏ در ایران، حدود ۲۳درصد، خواهد بود. البته این رقم رسمی است و رقم غیر رسمی‏ای که کارشناسان ارائه می‏دهند، بالای ۳۰درصد است، ولی به‏هر روی گفته شده بود که ایران یکی از بالاترین نرخ‏های بیکاری در خاورمیانه را خواهد داشت.

عوامل اقتصادی

دولت در شرایط فعلی، باید حدود یک میلیون شغل به‏وجود بیاورد تا بتواند نرخ بیکاری را در همین حد نگاه دارد.دکتر کوروش عرفانی، علت اصرار رئیس دولت بر افزایش جمعیت را به عوامل مختلفی از جمله عوامل اقتصادی مرتبط می‏داند.

عرفانی: برای تولید شغل، باید سرمایه به جامعه تزریق کرد. زمانی که اقتصاد خصلت تولیدی خود را از دست داده است، تزریق پول به درون آن، فقط و فقط سبب افزایش تورم می‏شود. تورم هم با خودش کسادی می‏آورد، چون مردم قدرت خرید ندارند. وقتی قدرت خرید نیست، اجناس تولید شده در بازار به فروش نمی‏رود و بنابراین تولیدی‏ها تعطیل می‏شوند و شغل‏های بیشتری از دست می‏روند و امکان به‏وجود آوردن شغل برای نسل‏های بعدی هم از دست می‏رود.

بنابراین ما در دور تسلسلی افتاده‏ایم که دلیل اصلی آن سوءمدیریت دولت است. عدم اختصاص درآمدها به تولید و اختصاص آنها به واردات و سیاست‏های غیر تولیدی، ناشی از سیاست‏های زاید اقتصادی است که با خودش افزایش نقدینگی را به‏همراه دارد.

فراموش نکنیم که بعد از کنترل جمعیتی‏‏‏ای که در دوره‏ی رفسنجانی و خاتمی اعمال شد، بهترین فرصت به‏وجود آمده بود که در میانه‏ی دهه‏ی ۸۰ سرمایه‏گذاری کلان برای ایجاد اشتغال صورت بگیرد؛ اشتغال نسلی که در دهه‏ی ۶۰ به‏دنیا آمده بود و داشت به‏تدریج وارد بازار کار می‏شد.

اتفاقاً بحران سوخت در جهان، این فرصت را به‏وجود آورد که احمدی‌نژاد با قیمت نفت- بشکه‏ای ۱۴۰ دلار- موفق شد در عرض چهار سال، نزدیک به ۴۰۰میلیارد دلار درآمد نفتی داشته باشد که معنایش این بود که ۲۵درصد از کل درآمد یک‏صد سال نفت را در عرض چهارسال به‏دست آورد.

اگر احمدی‏نژاد این درآمد را در ساختار تولیدی اقتصاد ایران تزریق کرده بود، بدیهی است که هم سرنوشت اقتصادی کشور عوض می‏شد، هم این‏که سالی نزدیک به یک میلیون شغل می‏توانست به‏وجود بیاورد و به این ترتیب، بیکاری را به یک عدد یک رقمی برساند.

می‏بینیم اما به جای این و به‏دلیل عدم وجود کارشناسی و مدیریت درست، این پول کلانی که دولت احمدی‏نژاد در اختیار دارد، به صورت طرح‏های زودبازده تزریق می‏شود که فاقد کارشناسی هستند و از طرف دیگر هم در اختیار مافیاهای اقتصادی برای واردات هرچه بیشتر قرار می‌گیرد.


در نتیجه، میزان نقدینگی در طول همین دوره، دوبرابر می‏شود. چیزی که در اقتصادهای معمول و معقول می‏تواند به عنوان فاجعه مطرح باشد، اما در ایران فقط به صورت تورم افسارگسیخته و انگلی شدن و زائد بودن بخش‏های مهمی از اقتصاد درآمد که بخش وارداتی و بازار از جمله‏ی آنها هستند.

طبق گفته‏ی بانک جهانی، در سال ۱۳۹۵، حداقل میزان شغلی که ایران باید به‏وجود بیاورد، یک میلیون شغل است. در حالی که ما می‏دانیم توانایی دولت برای ایجاد شغل، در بهترین حالت که به صورت نظری محاسبه می‏کنند، ۷۰۰هزار شغل است و به‏طور واقعی، ۴۰۰ تا ۶۰۰هزار شغل است. پس حدود نیم میلیون نفر در اواسط دهه‏ی ۹۰، بر تعداد بیکاران اضافه خواهد شد.

بنابراین بهترین توجیهی که دولت احمدی‏نژاد می‏تواند برای کارکرد خود بین سال‏های ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲، داشته باشد این است که جمعیت را افزایش بدهد و از این طریق، مشکلات اجتماعی را ناشی از افزایش جمعیت و عوامل مربوط به آن بداند.

به همین دلیل است که سیاستی را اتخاذ کرده که از سال آینده به هر نوزادی که به‏دنیا می‏آید، یک میلیون تومان کمک کند. بعد هم سالانه ۱۰۰هزار تومان بر این یک میلیون اضافه می‏شود و معنای آن این است که می‏خواهند به این ترتیب، خانواده‏های کم‏درآمد را تشویق کنند به این‏که بچه‏ی بیشتری بیاورند و به این ترتیب، با بهانه‏ی افزایش جمعیت، بسیاری از مشکلات اقتصاد اجتماعی ناشی از سوءمدیریت خود را پنهان کنند.

عوامل بین‌المللی

علاوه بر جنبه‏ی اقتصادی، دولت ایران به ویژگی‌های دیگری نیز برای استفاده از جمعیت در معادلات قدرت در صحنه‏ی بین‏المللی نظر دارد. از دیدگاه رئیس دولت، با رشد جمعیت، ایران می‏تواند در آینده به قدرت سیاسی در منطقه تبدیل شود.

عرفانی: دولت احمدی‌نژاد موفق شد در طول سه، چهارسال گذشته و به‏خصوص از طریق طرح حذف یارانه‏ها، بار مسئولیت دولت را در قبال جامعه، به‏ قول خودشان، به‏شدت کاهش بدهند. یعنی الان دست‏شان بسیار باز است برای این‏که بتوانند به مسائلی بپردازند که صرفاً در جهت حفظ ساختارهای نظام و حفظ بقای نظام در صحنه‏ی بین‏المللی است.

در این مورد، به نظر من، روی دو عنصر حساب می‏کنند: یکی دستیابی به سلاح اتمی است که دارند سعی می‏کنند با حداکثر سرعت در این زمینه پیش بروند، ولی موفقیت چندانی نداشته‏اند. عنصر دوم هم عرصه‏ی جمعیتی است. یعنی استفاده از جمعیت به عنوان یک ابزار در معادلات قدرت جهانی.

حال که دولت موفق شده‏ نقش دولت را در تأمین کیفیت زندگی مردم کاهش دهد (یعنی مردم دیگر نمی‏توانند به دلیل سرکوب‌ها و درگیری مردم با روزمرگی زندگی از دولت طلب کند که کیفیت زندگی اجتماعی- اقتصادی‏شان را بالا ببرد) و تمام بسترهای اعتراضی، بسترهای بهبود برای کیفیت زندگی را تحت کنترل خود قرار داده، حالا می‏تواند روی کمیت سرمایه‏گذاری کند و به این ترتیب، به جمعیت کلانی برسد که به آنها اجازه خواهد داد در سال‏های آینده، به عنوان یک کشور قدرتمند به زعم خودشان از لحاظ جمعیتی مطرح باشند.

طبق پیش‏بینی‏های مجله‏ی اکونومیست که در سال ۱۳۸۴منتشر شده، در سال ۲۰۲۰، با همان روند آن موقع، جمعیت ایران از ۸۰ میلیون نفر خواهد گذشت و به ۸۶ میلیون نفر خواهد رسید. طبق یک برآورد دیگر، در سال ۲۱۰۰ حتی صحبت از این می‏شود که ممکن است جمعیت ایران به ۵۶۰ میلیون نفر برسد. یعنی ایران می‏تواند جزو کشورهای پرجمعیت جهان، جزو ۱۰ کشور پرجمعیت جهان قرار بگیرد.

عوامل اجتماعی

در حال حاضر، بسیاری از جوانان ایرانی که حدود ۱۰میلیون نفر برآورد می‏شوند، به‏خاطر عدم وجود شرایط اقتصادی مناسب، قادر به ازدواج و تشکیل خانواده نیستند.

عرفانی: نبود امکان ازدواج برای جوانان، سبب می‏شود که میزان آن‏چه بر اساس تعریف قانون‏های حاکم بر ایران کنونی، خلاف اجتماعی نامیده می‏شود، افزایش پیدا کند. به دلیل این‏که ۱۰ میلیون جوان وجود دارند که قاعدتاً نیاز به روابط جنسی، همدم و تشکیل خانواده دارند ولی نمی‏توانند به این خواست‌ها پاسخ دهند. طبق برآوردها ده میلیون جوان دختر و پسر در ایران وجود دارد که تصمیم گرفته‌اند به‌خاطر مشکلات اقتصادی مجرد زندگی کنند. همه‏ی اینها منشاء بحران‏هایی است که یکی از آنها، بحران جمعیتی خواهد بود. فراموش نکنیم که در نبود امکان ازدواج، ریتم رشد جمعیتی می‏تواند به‏شدت کاهش پیدا کند.

یکی دیگر از دلایلی که می‏تواند توجیه کننده‏ی استراتژی احمدی‏‏نژاد و آقای صادق محصولی (که به دفاع از احمدی‏نژاد پرداخته) باشد این است که شکاف جمعیتی بسیار جدی‏ای را که باز در این‏جا به دلیل سوءمدیریت دولت به‏وجود آمده، یعنی عدم توانایی ازدواج ۱۰ میلیون نفر را پیشاپیش جبران کنند. درواقع یک سیاست پیشگیرانه را برای این منظور اتخاذ کرده‏اند.

نکته‏ی دوم این است که با حذف یارانه‏ها و وخامت اوضاع اقتصادی، می‏شود پیش‏بینی کرد که بسیاری از خانواده‏ها، بدون این‏که سیاست‏های کنترل جمعیتی وجود داشته باشد، به سمت کاهش تعداد فرزندان‏ گرایش یابند.

پژوهش‏های جامعه‏شناسی اخیر در ایران، گرایش به سوی فرزند کمتر را حتی در خانواده‏های روستایی نیز نشان می‏دهد. مثلاً در کهگیلویه و بویراحمد، از خانمی سئوال شده بود آیا فرزندان زیاد می‏خواهد یا نه؟ او در پاسخ گفته بود که نه وضعیت اقتصادی ما اجازه نمی‏دهد.

بنابراین، این آگاهی به‏وجود آمده و همان‏طور که گفتم، سیاست پیش‏گیری است. یعنی دولت می‏داند که در آینده با کاهش جمعیتی جدی مواجه خواهد شد. به همین دلیل تلاش‏شان بر این است که سرمایه‏گذاری کنند تا در سال‏های آینده که عوارض این دو امر (یعنی عدم ازدواج ۱۰ میلیون نفر و کاهش طبیعی نرخ رشد به دلیل وخامت اقتصادی)، آثار و عوارض خود را نشان می‌دهد، تشویق و سیاست‏های تشویقی افزایش جمعیت بتواند آن کاهش را خنثی کند و رشد سالانه‏ی جمعیت در همین حدود ۱/۴ باقی بماند.

نکته‌ی سومی هم وجود دارد و آن بالا رفتن میزان مرگ و میر است؛ مرگ و میر غیرطبیعی؛ پدیده‏هایی مانند مرگ و میر در جاده‏ها و بر اثر تصادفات و مرگ و میر به‏خاطر آلودگی هوا در تهران.

هم‏چنین به‏خاطر نداشتن امکان پرداخت درمان و بیمه، به دلیل حذف یارانه‏ها، ما شاهد افزایش میزان مرگ و میر خواهیم بود و نرخ موالید نسبت به نرخ مرگ و میر کاهش پیدا خواهد کرد و چه بسا که ما، به دلیل افزایش مرگ و میر، وارد نرخ رشد منفی بشویم.

به همین دلیل، این مشخصه‌ها را که کنار هم می‏گذاریم، به یک نتیجه‏گیری ساده می‏رسیم و آن این است که میزان باروری، به دلیل وضعیت اقتصادی و عدم گرایش جوانان به تشکیل خانواده‏ (به‏دلیل نداشتن توانایی اقتصادی) کاهش پیدا می‏کند و در آینده، نسل‏های جدید با رشد کمتری در جامعه شکل خواهد گرفت و علاوه بر این، شاهد افزایش مرگ و میر خواهیم بود.

این سه مشخصه را که کنار هم می‏گذاریم، متوجه می‏شویم که حداقل شناخت کارشناسی می‏تواند این توصیه را برای احمدی‏نژاد به‏وجود آورده باشد که از الان باید به‏ فکر بود و به فکر بودن یعنی این‏که باید به افزایش مصنوعی جمعیت از طریق سیاست‏های تشویقی کمک کرد؛ مثل سیاست‌های تشویقی مالی که دولت برای به دنیا آمدن هر فرزند به وجود آورده است.

همه‌ی اینها در ادامه‌ی مسیر همان سیاست پیشگیرانه برای افت جمعیت قرار دارد.