در پی برخوردهای تند و تیز اصول‏گرایان پشتیبان دولت با سیدمحمد خاتمی و شرط‌های مطرح شده از سوی وی برای ورود اصلاح‏طلبان به انتخابات، اصول‏گرایان منتقد دولت نیز وارد میدان شدند و موضع میانه‏‏ای گرفتند.مصاحبه‏ی علی مطهری، سرمقاله‏ی روزنامه‏ی جمهوری اسلامی، اظهارات حسن روحانی عضو ارشد جامعه‏ی روحانیت مبارز و موضعگیری محمدنبی حبیبی دبیر کل مؤتلفه، همه و همه حکایت از آن دارند که در اردوگاه اصول‏گرایان صداهای متفاوتی به‏گوش می‏رسد و همه موافق حذف کامل اصلاح‏طلبان نیستند.


از علی کشتگر، تحلیل‏گر سیاسی در پاریس پرسیده‌ام که موضع‌گیری‏های‏ اصول‏گرایان منتقد دولت، در برابر حمله‏ی طیف اصول‏گرایان پشتیبان دولت به خاتمی و اصلاح‏طلبان را چگونه ارزیابی می‏کند؟

علی کشتگر: بخشی از اصول‏گرایان کاملاً متوجه هستند که اقتدارگرایان افراطی، یعنی کسانی که در شرایط فعلی آنها را با دولت احمدی‏نژاد می‏توان تعریف‏ کرد، اگر بتوانند بخش دیگری از کسانی را هم که امروز در حاکمیت شرکت دارند و از طیف اصول‏گرا هستند، حذف خواهند کرد.

مسئله‌ی اصلاً به آقای هاشمی رفسنجانی هم محدود نمی‏شود. می‏بینیم که نمایندگان زیادی از طیف اصول‏گرا در مجلس، با دولت احمدی‏نژاد مشکل دارند. شاید بشود گفت که اکثریت اصول‏گرایان الان با دولت احمدی‏نژاد که خود بخشی از طیف اصول‏گرای حاکم است، مسئله دارند و متوجه هستند که در انتخابات‏ آینده، ممکن است وضع به گونه‏ای پیش برود که خود اینها هم حذف بشوند و رقابت آن‏چنان محدود شود که بحث انتخابات فقط به همان چهارچوب طرفداران پروپاقرص دولت احمدی‏نژاد محدود شود.

با توجه به این احساس خطر است که این‏ طیف هم‏چنان به دنبال انتخاباتی محدود است که بشود آن را تا اندازه‏ای در اذهان عمومی داخل و خارج مشروع جلوه داد. این نمی‏شود؛ مگر این‏که کسانی مانند آقای خاتمی و حداقل بخشی از اصلاح‏طلبان این انتخابات را تایید و در آن شرکت کنند.

همان‏طور که شاهد هستیم، در روزهای گذشته بعد از آن حملات، عده‏ای از عقلای اصول‏گرایان شرایطی گذاشتند. البته آنها هم می‏خواهند که آقای خاتمی و اصلاح‏طلبانی که قرار است در بازی آینده‏ی انتخاباتی شرکت کنند، حساب‏شان را از آقایان موسوی و کروبی جدا کنند. آنها می‏گویند آقای خاتمی و کسانی که می‏خواهند بیایند و دوباره در انتخابات شرکت کنند، باید بپذیرند که در انتخابات‏‏ دوره‌‌های گذشته و به‏طور مشخص در انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸، تقلبی صورت نگرفته است و بنابراین حساب‏شان را از جنبش سبز جدا کنند. خب این هم نمی‏شود.

بنابراین دو برخورد در طیف اصول‏گرا وجود دارد. یک برخورد، برخورد افراطی‏ها است که اصلاً گوش‏شان دیگر به این بازی‏ها بدهکار نیست و طرفدار این هستند که بخشی از اصول‏گرایان را هم از بازی بیرون بریزند و یک دولت تمامیت‏گرا با ایدئولوژی به اعتقاد من فاشیستی داشته باشند. یعنی با برداشتی از مهدویت شیعه و آن بخش از ناسیونالیسم ایرانی که با چنین استبدادی مشکلی ندارد (به قول آقای مشایی، اسلام ایرانی) یک ایدئولوژی به‏وجود بیاورند و با آن حکومت کنند. برخورد دیگر به اصول‌گرایان میانه‌رو برمی‌گردد که موافق حذف کامل سایر جناح‌ها نیستند.

به اختلاف‌های درون اصول‏گرایان اشاره کردید. با این شکاف و اختلاف عمیقی که بین اصول‏گراها وجود دارد، آیا ممکن است در آینده‏ی نزدیک، جغرافیای جناح‏بندی‌های سیاسی در درون نظام تغییر کند و جناح اصول‏گرای میانه‏رو، بیشتر از جناح اصول‏گرای نزدیک به احمدی‏نژاد جدا شود؟ با توجه به این‏که علی مطهری هم اشاره کرد که قطعاً در انتخابات آتی دو فهرست خواهند داشت.

نیروهایی که الان به عنوان بخش افراطی اصول‏گرا از آنها نام می‏برید، یعنی نیروهای نظامی- امنیتی، به رهبری باند آقای احمدی‏نژاد، خودشان را برای دوره‏ی بعد از آقای خامنه‏ای آماده می‏کنند و به محض آن‏که پای آقای خامنه‏ای دیگر در میان نباشد، آنها همه‏ی قدرت را به‏طور کامل قبضه می‏کنند. ولی فقیه هم به یک مقام تشریفاتی که نیروهای نظامی- امنیتی نصبش می‏کنند، تبدیل می‏شود و بقیه‏ی طیف اصول‏گرا را از قدرت بیرون می‏کنند.

این نقشه‏شان است و خیلی هم مشخص و روشن است. الان هم گردنکشی در برابر خود آقای خامنه‏ای را شروع کرده‏اند. این وضع برای طیف اصول‏گرا نگران‏کننده است. بنابراین اصول‏گرایان، از جمله کسانی که اسم بردید، مانند آقایان مطهری، لاریجانی و امثالهم، احساس می‏کنند که وضع بسیار شکننده‏ای در رژیم دارند. احساس خطر می‏کنند و سعی می‏کنند تا آن‏جایی که می‏شود، به کمک مراجع، روحانیت و نیروهای دیگری که دارند در برابر طرف مقابل بایستند و اجازه ندهند که بازی به سمتی که آقای احمدی‏نژاد و یارانش می‏خواهند هدایت بشود. آنها می‏خواهند کوشش کنند که پیش از مرگ آقای خامنه‏ای موقعیت خود را تقویت کنند.

به همین اعتبار، اینها اتفاقاً احتیاج دارند که نیروهای اصلاح‏طلب، به آن شکلی که مورد نظر احمدی‏نژاد و … است از بازی حذف نشوند و در این بازی باشند. چون اگر نیروهای اصلاح‏طلب بیایند و در بازی انتخاباتی حضور داشته باشند، آن وقت قدرت این بخش از طیف اصول‏گرا و امکان مانورشان خیلی بیشتر می‏شود.با توجه به این، من این امکان را می‏دهم که همان‏طور که شما هم اشاره کردید، اختلاف‌ها عمیق‏تر بشود. فراموش هم نکنیم که عمق این اختلاف‌ها که روز به‏روز هم بیشتر می‏شود، می‏تواند در اثر بحران‏های اقتصادی‏ای که در روزهای آینده در پیش است، به گونه‏ی غیر قابل پیش‏بینی دیگری، به جایی برسد که وضعیت حکومت احمدی‏نژاد زیر سئوال برود و خود حکومت احمدی‏نژاد در بن‏بست قرار بگیرد.

به اعتقاد من، آینده‏ی حکومت جمهوری اسلامی و وضعیت جناح‏ها، بسیار غیر منتظره است. ما هر لحظه می‏توانیم با اتفاق‌های جدید و غیر قابل پیش‏بینی‏ای روبه‌رو بشویم.

نقش رهبری نظام را در این تعارض‌ها چگونه می‏بینید؟

به اعتقاد من، رهبر جمهوری اسلامی و خود نهاد ولایت فقیه بازنده‏های اصلی کودتای ۲۲ خرداد به بعد ایران هستند. نهاد ولایت فقیه و موقعیت خود آقای خامنه‏ای به شدت تضعیف شده است. چون در حال حاضر هم نیروهای نظامی- امنیتی به رهبری آقای احمدی‏نژاد در برابر ایشان سرکشی می‏کنند و هم ایشان به‏جز اینها، تکیه‏گاه دیگری ندارد.

در میان اصول‏گرایان هم بصیرت ادعایی آقای خامنه‏ای زیر سئوال است. مسئله‏ی اصلاح‏طلب‏ها و مردم ایران و وجهه‏ی جهانی جمهوری اسلامی هم که روشن است به چه حدی رسیده و سقوط کرده است. بنابراین الان آقای خامنه‏ای هم می‏تواند احساس خطر کرده باشد. با توجه به این، برای این‏که قدرت مانور خود را حفظ کند، ممکن است بخواهد که در میان نیروی اصول‏گرا تعادلی برقرار شود.

با توجه به این هم هست که نیروهایی مانند اصول‏گرایان ناراضی از دولت احمدی‏نژاد در روزهای گذشته، صدای‏شان شنیده می‏شود و ما می‏بینیم که چه رئیس قوه‏ی قضاییه، چه رئیس مجلس، چه نمایندگانی در درون مجلس و چه رسانه‏هایی که به آنها اشاره داشتید، همه دارند به نوعی انتقادهای‏شان را نسبت به روش‏های احمدی‏نژاد و افراطیون اصول‏گرا مطرح می‏کنند.

همه‏ی اینها به‏گونه‏ای مورد حمایت خود آقای خامنه‏ای هم می‏توانند قرار بگیرند. چون او در حال حاضر می‏تواند از سوی نیروهای نظامی- امنیتی (که خود آقای خامنه‏ای آنها را برای سرکوب دیگران بالا کشیده و حالا هر روز سهم بیشتری می‏خواهند و سرکش‏تر می‏شوند) احساس خطر کرده باشد.

بعد از این‌همه فراز و نشیبی که در طول یک سال و نیم اخیر شاهد بوده‌ایم، آیا شما در شرایط موجود ایران، گذار به دمکراسی از طریق صندوق رأی را هم‏چنان قابل تحقق می‏بینید؟

به نظر من، جنبش سبز برخلاف ادعایی که حکومتی‏ها می‏کنند، سرکوب نشده است. اگر از تظاهرات خیابانی که جنبش سبز را نمی‏شود تنها به آن فروکاست بگذریم، جنبش سبز در لایه‏های مختلف، در اقشار، طبقات و اقوام مختلف ایران نفوذ کرده و به همین دلیل هم هست که برخلاف تمام رجزخوانی‏هایی که می‏کنند و ادعای این‏که ما سران فتنه را به‏زودی تنبیه می‏کنیم، جرئت نمی‏کنند که به آقایان موسوی، کروبی، خاتمی و خانم رهنورد دست بزنند. آنها هم خوشبختانه اتحادشان را حفظ کرده‏اند.

من فکر می‏کنم در شرایط آینده، اگر موج جدیدی از اعتراض‌های عمومی در ایران، در برابر سیاست‏های اقتصادی و اجتماعی و نابه‌سامانی‏هایی که روزبه‏روز بیشتر می‏شود شکل بگیرد، امکان عقب‏نشینی حاکمیت و پذیرش انتخابات بدون نظارت، یعنی نوعی از انتخابات آزاد در ایران، می‏تواند اتفاق بیفتد.

در بسیاری از کشورهای دارای نظام‏های توتالیتر و نظام‏هایی شبیه نظام جمهوری اسلامی، ما شاهد آن بوده‏ایم که وقتی امواج اعتراضی مردم به جایی رسیده که حاکمان احساس خطر هرچه بیشتر کرده‏اند و در آستانه‏ی سقوط قرار گرفته‏اند، دست به عقب‏نشینی زده‏اند. چرا در مورد ایران نتوانیم این را بپذیریم؟!
به همین دلیل هست که به نظر من، تنها راه کنونی ما ایرانیان برای گذار از استبداد به دمکراسی، همین گسترش جنبش سبز و همراهی تمام عقاید و گرایش‏های مختلف عقیدتی، سیاسی، دینی و غیر دینی بر سر مسئله‏ی آزادی و حق رأی است.

در شرایطی که موازنه‏ی قدرت میان اپوزیسیون و حاکمیت به‏هم بخورد، اپوزیسیون می‏تواند آن را به حاکمیت تحمیل کنید. شما فقط تصور کنید که در یک اعتصاب عمومی که حاکمیت در یک بن‏بست کامل قرار بگیرد، امکان برگزاری انتخابات آزاد، امری خلاف انتظار و دور از دسترس نمی‏تواند باشد.