فروغ.ن.تمیمی: مردی میخواهم جذاب، بلند و چهارشانه؛ رمانتیک، صادق، مهربان، وفادار، خوشبین، شاغل، تحصیلکرده و … این قبیل نوشتههای زنانه را میتوان اغلب در سایتهای اینترنتی مخصوص پیدا کردن مرد دلخواه خواند.سالهاست که بازار پیدا کردن همسر از طریق اینترنت پر رونق است. نکتهی مهم و بارز در اغلب این آگهیها تاکید و اصرار زنان امروزی ساکن دنیای غرب در یافتن مردی تمام و کمال است؛ جفتی که با او در اکثر زمینهها تفاهم دارد و درکش میکند؛ مردی که زن متکی به نفس و مستقل را دوست دارد و مانعی برای پیشرفت و زندگی فردی او نیست.
این مرد در عین حال باید مرفه، جسور، مبتکر، علاقهمند به هنر و ورزشکار باشد. سیگار هم نکشد. گاهی لبی تر کند. به حفظ محیط زیست علاقهمند یا سبزیخوار باشد. به عرفان و زندگی معنوی ارج نهد ولی ترجیحاً به کلیسا نرود. زیاد کتاب بخواند و به احزاب دست راستی هم رای ندهد.
سوپرمنها هم در روی زمین و هم در فضای لایتناهی اینترنت اما کمیابند و سبد خرید خواستههای زنان پرنشدنی.
«استینه ینسن»، فیلسوف و نویسندهی ۳۷سالهی هلندی معتقد است که این روزها عشق رمانتیک دیگر دلیل اصلی پیوند میان دونفر نیست، و فهرستی بلندبالا از خواستههای زن و مرد از یکدیگر جای آن را گرفته است. او خودگردانی و استقلال فکری در عشق را هم از ویژگیهای زنان نسل خود میداند.
به عقیدهی او زنان در غرب پس از رهایی از اقتدار پدرسالارانه و بهدست آوردن آزادی با اعلام «من حالا اینجا حضور دارم» و «من حالا اینطور خواهم خواست» به میدان آمدهاند.
هلنا یکی از دوستان من سیساله است. او در هلند و امریکا اقتصاد خوانده، زنی بلند، بلوند و چشم آبی با پوستی صورتی رنگ و نگاهی گیراست؛ و مثل بیشتر هلندیها موقع حرف زدن تمام عضلات صورتش را به کار میگیرد و گاهی چشمکی مهربانانه میزند. پس از سالها دوستی هنوز برای برداشتن یک بیسکویت از من اجازه میگیرد. هلنا از بیست سالگی تنها زندگی کرده و سفرهای دور و درازی به پنج قارهی عالم داشته و حسابی دنیا دیده است. زیاد هم خوانده و به چند زبان حرف میزند، اما فضلفروشی نمیکند و اغلب عبارت «نمیدانم، اطلاع ندارم» را در صحبتهایش به کار میگیرد.
هلنا آدم کاری و از هر نظر مستقل است. خودگردانی، استقلال مالی و داشتن آزادی اجتماعی برای او مقدس است و با پشت سر گذاشتن چند رابطهی عشقی هنوز مرد مورد نظرش را پیدا نکرده و ظاهراً هیچ عجلهای هم در این مورد ندارد.او هم عضو چند سایت اینترنی جفتیابی است ولی اذعان دارد که تا به حال چیز دندانگیری نصیبش نشده است.
هلنا نمونهای از نسل جدید زنان غربی با ویژگیهای مورد پذیرش جامعهی هلند است؛ زنی که در رسانهها ستایش میشود و هم برای دختران تینایجر نقش مدل مناسبی است. زنی که به برکت موج دوم فمینیستی سالهای ۷۰از موهبت آزادی فردی و اجتماعی برخوردار است. حق و قدرت انتخاب دارد. با در نظر گرفتن تواناییهایش به زندگیاش شکل میدهد و از آنجا که بهتازگی میتواند تخمکهای خود را به فریزرهای پیشرفته در یک مرکز پزشکی بسپارد، حتی امکان بچهدار شدن پس از میانسالی را هم برای خود حفظ میکند.
هلنا اگر هم نتوانست فرزندی به دنیا بیاورد، باز با واقعبینی راه حلی پیدا میکند. مثلاً میتواند نوزادی افریقایی یا فیلیپینی را به فرزندی قبول و با یک تیر دو نشان بزند. چون هم بیدردسر مادر شده و هم عزت و احترامش در جامعه بیشتر میشود. اگر هم مجبور باشد بچهاش را دست تنها بزرگ کند، زمین و زمان را نفرین نمیکند و حتماً از پسش برخواهد آمد. من همیشه نسبیگرایی و پذیرش واقعیات را در شیوهی استدلالش میبینم.
تا 4۰سال پیش فرهنگ سنتی ازدواج در اکثر کشورهای مسیحی پیشرفته غالب بود. مادر یا مادربزرگ هلنا از نظر اقتصادی به شوهرانشان وابسته و تلاش برای ایفای نقش همسر و مادر خوب مسئلهی اصلی زندگیشان بود.نسل هلنا از امکانات بسیاری برخوردار و بیشتر از نسل مادر بزرگش عمر خواهد کرد.
زن مدرن به آسانی به ازدواج تن نمیدهد. اغلب برای سامان دادن به زندگی روزمره و پیشرفت فردی، برقراری یک رابطهی جدی عشقی و مادر شدن را به تعویق میاندازد. برای نسل امروزی زنان مدرن تردید و دودلی در انتخاب این یا آن همواره وجود دارد.
او برای تشکیل خانواده در جستوجوی مردی تمام و کمال است. مردی که نه فقط ایدهآل، سربهراه و پدر خوبی برای بچههاست. بلکه باید بتواند فهرستی از انتظارات و خواستههای او را هم برآورده کند.
به عقیدهی «استینه ینسن» نگاه زن امروزی به عشق بیشتر مصرفی است. شاید نسل دختران فعلی از مدل اقتصادی «بازار آزاد» در انتخاب عشق و مرد استفاده میکند. مردی که حتی میتوانی او را مانند کالایی از طریق سایتی در اینترنت سفارش دهی و اگر مطابق میلت نبود، پس بفرستی.
برای هلنا تصور زندگی بیست و چهارساعته با یک مرد دشوار است. او باید برای خودش و علایقش وقت کافی داشته باشد و نمیتواند خود را کاملاً وقف یک زندگی دونفره کند. محدود شدن آزادی فردی او را به وحشت میاندازد. عشق یک مرد و مادر شدن ایدهآل بزرگ نهایی در زندگی هلنا و دوستانش نیست. زندگی در دو خانهی جداگانه روشی که کاملاً در هلند جاافتاده، احتمالاً برای او و مردش بهترین شیوهی همزیستی خواهد بود.
آزادی و رهایی زنان دگرگونی و تحول نقش مردان در رابطهی عشقی را هم ایجاد کرده است. مثلاً یکی از نتایج تغییر هنجارهای جنسیتی در هلند جسارت زنان در از بین بردن تابوهای جنسیتی سنتی در رفتار زن و مرد است. این موضوع در زبان رسمی مورد استفادهی رسانهها در هلند کاملاً جا افتاده و حالا حرف زدن صریح و بیپرده دربارهی جزئیات زندگی شخصی و روابط عشقی از زبان زنان در رادیو و تلویزیون هم امری عادی است.
برای هلنا برابری تنها داشتن حقوق مساوی در قانون نیست. او در حالیکه از خنده ریسه میرود، میگوید زنان نسل من در قید و بند و ترس از پیشداوریها نیستند. چرا من باید برای جلب توجه مردی که از او خوشم میآید با ادا و اطوار قرن نوزدهم رفتار کنم؟ اول ماسکی از غرور و خویشتنداری به چهرهام بزنم و او را سر بدوانم و چندبار هم او را رد کنم تا آتش عشقش شعلهورتر شود؟
آیا باید چندسال مثل زنهای رمانهای جین آستین در حسرت مستر دارسی آه بکشم؟ نسل من از رمانتیسم افراطی، نقش منفعل و زیرکانهی زنانه در فریفتن مرد بیزار است. من وقت، صبر و حوصلهی آه کشیدن را ندارم. اگر از کسی خوشم بیاید فوراً به خانهام دعوتش میکنم. اگر او نشد، یکی دیگه.
این همان چیزی است که بعضی از مردها را به غمی نوستالژیک دچار میکند. عشق رویایی دست نیافتنی بود. شاید بعضیها هنوز در حسرت روزهای گذشتهاند که برای دیدن معشوق باید از هفتخان رستم میگذشتند و برای وصالش خون میریختند. این روزها ژست و ادای عاشقانه و ثروت برای تحت تاثیر قرار دادن زنها کافی نیست.
بهتر است بگویم که رسوم مردانه در جلب یک زن کمکم منسوخ میشوند. آداب نمایش تغییر کرده و آنها دیگر در بازی فریفتن، تنها کارگردان صحنه نیستند.
آنچه که در بازار آزاد عرضه می شود عشق نیست. بقیه حرف ها هم شوخی است
کاربر مهمان / 05 January 2011