عباس معروفی – ۲۵درصد دانش‏آموزان ایران، در سال تحصیلی جاری، ترک تحصیل کرده‏اند. یعنی یک‏چهارم دانش‏آموزان مملکت، مدرسه را رها کرده و در جامعه منتشر شده‏اند. اکثر این افراد در دوره‏ی راهنمایی و دبیرستان به مدرسه پشت کرده و به بزرگان جامعه می‏پیوندند.

این خبرها تکان‏‏دهنده است؛ نظیر خبر مرگ و میر در تصادف‏های جاده‏های ایران که نرخ سالانه‏اش، از ۲۷هزار تا ۳۰هزار در نوسان است. اما ظاهراً داریم به این خبرهای وحشتناک در حد فاجعه‏ی ملی، عادت می‏کنیم. خبر ترک تحصیلی یک‏چهارم محصلان مملکت، بالاتر از یک فاجعه‏ی ملی است.

کشور ژاپن بارها و بارها فاجعه‏بارترین ماجرای هیروشیما را یک سال تعطیلی دانشگاه اعلام کرده است، و در ایران هفته‏ی گذشته این خبر لای دیگر خبرها گم شد.
 

مصطفی اقلیما، رییس “انجمن علمی مددکاران ایران” می‏گوید که سالیانه ۲۵درصد دانش‏آموزان ایرانی، ترک تحصیل می‏کنند.

مصطفی اقلیما گفت: «اگر برای مشکلاتی هم‏چون به‏روز نبودن کتب درسی و آموزش‏ها در مدارس و هم‏چنین درگیری‏های اقتصادی و معیشتی معلمان چاره‏اندیشی نشود، نظام آموزش و پرورش کشور با مشکلات جدی روبرو می‏شود».

رییس انجمن علمی مددکاران ایران گفت: «پژوهش‏گران اجتماعی و تربیتی و روان‏شناسان در اکثر کشورها، جزیی از بازوان علمی وزارت‏خانه‏های آموزشی هستند. اما درهای وزارت آموزش و پرورش ایران به روی آن‏ها بسته است».
 

البته این خبر تازه نیست. خبرگزاری‏های رسمی در ایران می‏گویند که سال گذشته نیز رییس “سازمان نظام روان‏شناسان ایران” اعلام کرده بود که یک‏سوم دانش‏آموزان ایرانی از چرخه‏ی آموزشی خارج می‏شوند و در معرض آسیب‏های اجتماعی و کج‏روی قرار می‏گیرند.
 

سال گذشته، غلامعلی افروز، رییس سازمان نظام روان‏شناسی، گفته بود: «در نظام‏های آموزشی موفق، ۹۸درصد از دانش‏‏آموزان در چرخه‏ی آموزشی قرار دارند، اما در ایران تنها ۶۷درصد از دانش‏آموزانی که باید در مدرسه مشغول تحصیل باشند، در مدارس حضور دارند.»

خمینی وقتی وارد ایران شد، گفت: «ایران را سراسر مدرسه کنیم» و این شعار تا سال‏ها بر دیوارها نوشته می‏شد. اما نظام جمهوری اسلامی از آغاز تا امروز، به‏جای آن‏که پادگان‏ها را از شهر خارج کند و فضای پادگان‏ها را در اختیار فضای آموزشی قرار دهد یا در شهر مدرسه و دانشگاه بسازد، به ساختن پادگان و زندان و مقر سپاه پاسداران و بسیج پرداخته و دانشگاه‏ها را به خارج از شهر هدایت کرده است.
 

خمینی با شعار «ایران را سراسر مدرسه کنیم»، وارد ایران شد و امروز، پس از سی سال می‏بینیم که یک‏چهارم یا یک‏سوم دانش‏‏آموزان از چرخه‏ی آموزشی جدا شده و به بزرگان جامعه می‏پیوندند تا آینده‏ی این کشور را بسازند!
 

نظام آموزشی ایران خراب است، فاسد است.
وقتی در خبرها بچرخیم، به یک خبر فاجعه‏‏آمیز دیگر می‏رسیم و پی به ویرانی پای‏بست نیز می‏بریم. وزیر آموزش و پرورش در گفت‏وگو با ایلنا می‏گوید: «ازدواج به‏موقع دانش‏آموزان دختر، آن‏ها را از آسیب‏های اجتماعی محافظت می‏کند».

حمیدرضا حاجی‏بابایی، وزیر آموزش و پرورش می‏گوید: «بسیاری از مشکلاتی که در حال حاضر در رفتارهای اجتماعی شاهد آن هستیم، به‏خاطر بالا رفتن سن ازدواج در جامعه است».
 

با شنیدن و خواندن حرف‏های جناب وزیر، درمی‏یابیم که مشکل فقط مسئله‏ی معیشتی معلمان یا کتاب‏های درسی نیست. علاوه بر پوسیده بودن و ناکارآمدی نظام آموزشی، و نیز با توجه به مسئله‏ی معیشتی معلمان که اکثراً دوشغله، سه شغله هستند و چهاراسبه تلاش می‏کنند چرخ زندگی‏شان را بگردانند، حال وزیر آموزش و پرورش هم خراب است.

وقتی وزیر برای حل مشکلات آموزشی به این فکر باشد که دختران دم بخت را زود شوهر بدهد، دیگر لازم نیست در خبرها بچرخید و ببینید چرا ۲۵درصد دانش‏آموزان مدرسه را رها می‏کنند و در جامعه منتشر می‏شوند:

آن یکی گفت اُشتر را که هی!
از کجا می‏آیی ای اقبال پی؟
گفت: از حمام گرم کوی تو
گفت: خود پیداست از زانوی تو.