۱۷ مارس نخستین روز از قرار ملاقات سالانهای بود که از ۱۹۸۱ هر سال در بهار دوستداران کتاب، ناشران، و نویسندگان را در پاریس گرد هم می آورد؛ قرار ملاقاتی که پیش از این «سالن کتاب» نامیده میشد و از امسال به سادگی «کتاب پاریس» نام گرفته است؛ در محیطی به مساحت ۵۵۰۰۰ مترمربع، با حضور ۲۵ کشور و ۴۵۰۰ نویسنده، فرصتی برای ملاقات با چهرههای محبوب و کشف تازههای کتاب از سرتاسر جهان.
مهمان ویژهی امسال نمایشگاه کره جنوبی است و بیش از ۲۰ ناشر و ۳۰ نویسندهی مشهور کرهای به نمایشگاه دعوت شدهاند. به روال چند سال گذشته، ایران نیز با چیزی در حدود ششصد جلد کتاب مهمان نمایشگاه است: غرفهای جمع و جور در مرکز نمایشگاه با مسئولینی گشادهرو که و سفرهی کوچک هفتسینی را نیز در خود جای داده است. کمی آنسوتر از سفرهی نوروزی، بر گرد میز احمد سمیعی گیلانی، نویسنده و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی، علی اصغر محمدخانی، معاون فرهنگی و بینالملل موسسه شهر کتاب، ژاله آموزگار، استاد زبانهای باستانی و… از جمله اساتید حاضر در غرفه اند؛ غرفهای با همکاری موسسه نمایشگاههای فرهنگی ایران، خانه فرهنگ ایران، شهر کتاب و انتشارات بینالمللی الهدی برپا شده است.
سالن کتاب یا غرفهی گردشگری؟
در فاصلهی هفتسین و میز اساتید، درفضایی ۴۰ متری، آنچه در «کتاب پاریس» به نمایش گذاشته شده، ایرانی است خنثی و غیرتاریخی، یک ایران اسطورهای، با جاذبههای طبیعی توریستی: تصویری رمانتیک، باسمهای و مخدوش که شاید انعکاس آن را به سرراستترین شکل ممکن در قابهای کودکانهی کوچکی میتوان دید که اینجا و آنجا، روی قفسهها چیده شدهاند و عروسکهای محجبهای را در خود جای دادهاند که لباسهای رنگی محلی به تن دارند. در نگاهی کلی، کمتر نشانی از ایران معاصر را در مجموعه کتابهای غرفه میتوان پیدا کرد؛ یک گفتگو از اخوان ثالت، دفتر شعری از شمس لنگرودی، رمانی از گلی ترقی، «چراغها را من خاموش میکنمِ» زویا پیرزاد، بهروزترین متونی هستند که میتوان در لابلای کتابها پیدا کرد. هرچه هست جای خالی نامهاست؛ جای خالی نامها و رخدادها؛ نه شاملو هست و نه فروغ. نه گلشیری و نه ساعدی.
نه فقط از وقایع سیاسی-تاریخی دو دههی گذشته، که از انقلاب ۵۷ و انقلاب مشروطه نیز رد و اثری نیست. به شکلی سلبی اعتدال رعایت شده است: نه تقی زاده و نه شیخ فصل الله نوری؛ ایرانی بدون انقلاب، بیهویت و البته بدون خاطره.
حضور ایران در نمایشگاه کتاب پاریس: یک ایران اسطورهای، با جاذبههای طبیعی توریستی؛ تصویری رمانتیک، باسمهای و مخدوش
حتی جنگ هشتسالهی ایران-عراق نیز حضوری کمرنگ و حاشیهای دارد. حضوری در حد نیمقفسه که خلاصه میشود به چند داستان «دفاع مقدس»، خاطرات سید ابوالفضل کاظمی و مصطفی چمران. «رسالت تشیع در دنیای امروز»، در ردیف پایین و در حاشیه، به ندرت چشمی بر آن را خواهد افتاد؛ «رسالت تشیع …» کتابی در مورد بسط توحید و گسترش اسلام که گویا شامل پاسخهای علامه طباطبائی به آنری کربن است.
در مقابل، یک قفسهی کامل به فرهنگ لغات فارسی-فرانسوی اختصاص داده شده است که گویا از پرفروشترینهای غرفه نزد ایرانیهاست. میماند تذکرة الاولیاء، اشعار مولانا، غزلیات شهریار، دیوان حافظ و البته کتاب فال حافظ. غیر از حافظ و سعدی، احتمالاً تنها کسی که با دو عنوان کتاب در نمایشگاه حضور دارد، رضا امیرخانی است با رمانهای «ارمیا» و «قیدار». امیرخانی نویسندهای است نزدیک به جناج اصولگرایان که در سفر آیتالله خامنهای به سیستان، ملازم، کاتب یا روای خاطرات رهبر ایران بوده است.
از معدود کتابهای تاریخی غرفه، کتابی است تحت عنوان «ما و پاریس»، نوشتهی امیر سعیدالهی، گزارشی از سفر اشرافزادههای قاجار به بلاد فرهنگ، حضور شاهزادههای پهلوی در کنار برج ایفل، و فعالیت اپوزیسیون ایرانی در فرانسه: از سردار اسعد بختیاری تا شاپور بختیار.
اثر تاریخی چشمگیر دیگر، کتابی است ۹۸ صفحهای، به زبان فرانسه، تحت عنوان: «از پارس تا ایران، از کوروش تا احمدینژاد»! هر چه میخواهید در مورد ایران بدانید! پیوستاری از شکوه و عظمت پارسی تا مهرورزی ایرانی! کتابی به جای همهی کتابهای تاریخی غایب.
به چشم فرانسوی ماجرای غرفهی ایران اما به غایت سادهتر و سرراستتر است: چهرهی ایدئولوژیک و دینی جمهوری اسلامی مطلقاً در پشت کوه دماوند، در پس جاذبههای طبیعی و تاریخی اصفهان و شیراز نهان شده است. توگویی در برابر بازنماییهای تروریستی از ایران در رسانههای غربی، متصدیان و مسئولان اصرار داشتهاند تصویری توریستی به دست دهند. بر پیشخوانهای غرفه کتابهای نفیس ایرانگردی، نیمی فرانسه و نیمی فارسی، کنار هم چیده شدهاند. کتابها را که دنبال کنی، میرسی به نقاشیهای کمالالملک و سرمهدانهای پرویز تناولی. همین و تمام.
اشباح ایران
تصویر آیتالله خمینی بر جلد کتابی تحت عنوان «باتلاق آیتاللهها» نوشتهی کریستین و پییر پهلوی، مینیاتور ایرانی بر کتاب منطقالطیر عطار و… ؛ تصاویر و عناوینی آشنا به چشم اما بیرون از غرفهی رسمی ایران؛ ایرانی تبعیدشده اما گاه آشناتر و حقیقیتر!
برای بازدیدکنندگان کتاب پاریس،حضور شبحآلود این «ایران بیرون از خویش» اما فرصتی برای مواجهه و آشنایی دیگرگون با سرزمینی در کوران حوادث است؛ مواجههای غیررسمی تر و احتمالاٌ مردمیتر.
گوش سپردن به «ساعت ناتمام»، مجموعه داستانی از محمود شکرالهی، نویسنده و کارگردان در غرفه انتشارات لو سوپیرای، ملاقات با گروس عبدالملکیان در غرفهی انتشارات برتو دوسی ،و دیدار با کیانوش رمضانی، کاریکاتوریست مقیم پاریس که در نشستی با موضوع «درست سخن گفتن به لحاظ سیاسی» در نمایشگاه حاضر است، هر یک امکانی برای شنیدن صداهایی هستند که در غرفهی رسمی ایران انعکاس نیافتهاند، میانبرهایی گشوده پیش روی بازدیدکنندگان به سوی این ایرانی که رسماً درون خود جایی ندارد.
تصور نسل جدید فرانسویان از ایران، پس از «پرسپولیس» مرجانه ساتراپی، هرچه هست تصویری است کارتونی و پاردویک. کتابهای مصور «از ایران، با عشق» نوشته و طراحی لنائیک ویلن و کتاب «داستان عاشقانه، از نوع ایرانی» نوشتهی جین دزارد با طراحی دلوپی، بیشک این تصور را در اذهان نوجوانان فرانسوی پررنگتر خواهند کرد؛ هر چه باشد این تصویر کاریکاتورگونه از تندیس کارت پستالی رسمی و دولتی ارائهشده از ایران، بارها زندهتر و حقیقیتر است. دلوپی ۱۸ مارس و لنائیک ۱۹ مارس هر دو شخصاً در نمایشگاه حاضر خواهند بود تا کتابهایشان را برای علاقهمندان امضا کنند.
۱۸ مارس برای ایران در «کتاب پاریس» نسبتاً روز شلوغی خواهی بود، از جمله و به ویژه به خاطر حضور نایری ناهپتیان، نویسندهی ارمنی-ایرانی داستانهای پلیسی. ایران آثار ناهپتیان، ایرانی است یکسر مرموز و جنایی. ایران اشباح؛ ایران جسدها و نامهای غایب؛ «چه کسی آیتالله کانونی را کشت؟»، « مأموری به نام پرویز» و دیگر رمانهای ناهپتیان مضمونی جنایی-سیاسی دارند. «ترحیعبند پایانی در اصفهان» دیگر اثر این نویسنده، به نقل از خود وی، رمانی است در مورد سکس، مواد مخدر و راک اند رول در ایران. «مغ هتل سلطنتی»، آخرین اثر ناهاپتیان داستانی پلیسی-جنایی است حول و حوش فرزادی، شخصیتی روحانی، که در هتلی در ساحل دریاچهی ژنو به قتل رسیده است. آیا او قربانی تسویه حسابهای داخلی رژیم اسلامی است یا توسط مأموران سیا کشته شده است؟
همزمان با حضور ناهپتیان، در غرفهی ایران نیز، با حضور جلالالدین کزازی و لیلی انور «نشست نوروز و تاریخ اساطیری ایران» برگزار خواهد شد.
تاریخ ایران شرافت ایران انسانیت ایران آرامش ایران سبک زندگی ایران تمدن ایران هنر ایران همه و همه توسط باتلاق اسلام ناب محمدی این کودک نواز تمامی تاریخ این جنگاور خوانخوار که پیامبر اعمظش نامیدند *** . همچنین توسط آن گردن کلفت لاتی که امیر غضب همه ی امیران غصب تاریخ بود : علی ابن ابی طالب شمشیرکشی که گردن دست کم نهصد یهودی را در یک روز زد. سرهزاران نفر برید. آری از آن روز که ایرانی سرش را به اسلام نحس سپرد تمامی بلایا بر سرش فرود آمد. آری ایران با آمدن اسلام دیگر تاریخ و تمدن و فرهنگ ندارد. هزار و چهارصد سال است که است بدون هیچ درنگی و وقفه ای با تاریخ و فرهنگ و هنر ایران و. ایرانی می جنگد. و مصیبت این است دشمن در خانه لانه کرده است. بیدار شویمدست کم یک نظر نوشتن که دیگر کوه کندن نیست بیدار شویم. و گر نه بمبها ما را بیدار خواهند کرد.
زورق بان از تهران / 18 March 2016
زورق بان ما دریوزگان حتا از نوشتن یک نظر هم طفره می رویم. من از خودم و خانواده ام شروع کنم. ما نان به نرخ روز می خوریم و تابع ولایت زور و شمشیر خونچکان علی ابن رجال هستیم با مادری یگانه! این پامبر دمدار ما را لاش و لش و بی غیرت بار آورده که فقط غیرتمان در ناموس پرستی احمقانه است در حالی که تا دلتان بخواهد چشم به ناموس دیگران داریم. بله چنانکه نتو نوشتی بماب ها ما را بیدار خواهد کرد. اما من حتا احتمال آن بیداری را هم نمی دهم. سرت سلامت برادر که درست نوشته ای. اما گویا دماغ رهبری به خاک نجس مالیده در یمن. و ما در ایران هر صبح و شام برای رهبری و پویامبرش و قرآنش و مکتابش و امام زمانش آش شل و سفت می پزیم و حلوا و در مزبله میریزیم و آبریزگا بنام آن پیامبر اعظم و آن حیدر کرارررر. قربانت
صغرا اقدسیان تهران / 18 March 2016
گیریم پدر تو فاضل …..از علم پدر تو را چه حاصل؟ ایران تاریخ ندارد آخوند دارد!! بله این خواسته دور همنشینی امپریالیست ها در پیمان گوادالوب بود. نتنها امپریالیست ها با اعمال ضد بشر ایرانی بلکه با اعمال ضد بشری شان برعلیه تاریخ و هویت خاورمیانه نشینان تاریخ این کشورها با عبا بردوشان فاسد و گماشته شان در هم کوبیدند و جماعت خاورمیانه نشین را تبدیل به جماعت تروریست پرور و خرافات پرور بی فرهنگ کردند. پوشاندن کت شلوار و کراوات و زنان و دختران آراسته و تفکر آزاد و برگذاری جشن ها و موسیقی و تاریخ تاریخ کردن و چار زدن تمدن داشتن ایرانی وبرگذاری جشن دو هزار پانصد ساله شاهنشاهی از شاه مرحوم که ماهیت پست و صفت هیولاهای امپریالیست های غربی را بدرستی می شناخت باعث عصبانین و غضب آنها شد. بله فرانسه که تاریخ حقوق بشر شناسی وحشی یانه و جنایتگرانه و برده پرورانه لاقل در الجزایر و تونس و مراکش لیبی معرف این کشور نشینان است بار دیگر لطفی دیگر اینبار در حق مردمان ایران و قشونی از عبا بردوشان مزدور و فرهنگ و تمدون سوزانش را با هواپیما به ایران فرستاد. پس جای تعجبی نیست که فرانسه از نتیجه عملش در ایران حکایت می کند. ایران تاریخ ندارد…فقیر و معتاد و کارتنخواب و بیکار و پناهنده و آخوند با چندین هواپیمای جدید ایربوس دارد.
حقیقتگو / 18 March 2016
وطن خواهان، وطن ویرانه گردید!
وطن منزلگه بیگانه گردید.
ابولقاسم لاهوتی
reza / 19 March 2016