قدیم‌ها: من احساسی دارم پس به کسی تلفن می‌زنم.

امروز: می‌خواهم احساسی داشته باشم، توییت می‌فرستم، در فیس‌بوک جمله‌، موسیقی یا عکسی به اشتراک می‌گذارم یا پیامک می‌دهم.

روانشناسات معتقدند بزرگ‌ترین ایراد روش جدید این است که اگر ارتباط ما با دنیای مجازی قطع شود، دیگر شبیه خودمان نخواهیم بود و حتی دیگر خودمان را حس نمی‌کنیم؛ پس بیشتر و بیشتر به دنیای مجازی متصل می‌شویم. ولی حقیقت این است که در این فرایند خودمان را به انزوا می‌کشانیم. یعنی در ارتباط هستیم ولی منزوی هستیم.

Social-Networks

موسسه ارتباطات دانشگاه استرالیا پس از انجام پژوهشی بر روی هزار و دویست و چهار نفر در سال گذشته، دریافته است که ۵۷ درصد از جوانان بین ۲۰تا ۳۴ که همه دارای دستگاه‌های تلفن همراه هوشمند هستند، احساس تنهایی می‌کنند در حالی که این درصد برای گروه سنی بالای ۷۰ سال که ارتباطی با دنیای مجازی ندارند، به ۱۱ درصد کاهش پیدا می‌کند.

گجت‌های کوچک اما قدرتمند

«شری ترل» روانشناس، محقق و نویسنده کتاب‌های بی‌شماری درباره تاثیرات تکنولوژی با هزاران نفر، پیر و جوان، مصاحبه کرده است و پس از تحقیقات فراوان دریافته است که تلفن‌های همراه کوچکی که این روزها در جیب‌هامان حمل می‌کنیم بسیار قدرتمند هستند؛ آن‌قدر قدرتمند که نه تنها کارهایی را که انجام می‌دهیم عوض می‌کنند، بلکه خود ما را نیز تغییر می‌دهند. او معتقد است کارهایی که ما این روزها با گوشی‌های همراهمان انجام می‌دهیم تا چند سال پیش برای ما قابل درک نبودند یا این‌که اگر بودند همه متفق‌القول، بد بودن آن را قبول داشتیم. مثلا پیامک فرستادن و در فیس‌بوک چرخیدن در جلسه هیئت مدیره یا کلاس درس دانشگاه، تا همین چند سال پیش قبیح تلقی می‌شد ولی «شری» این روزها خبر از وجود افرادی می‌دهد که معتقدند در حین چرخ زدن در فیس‌بوک می‌توانند تمرکز خود را حفظ کنند و یا حتی ارتباط بصری با مخاطب خود داشته باشند.

شایع‌ترین تصویری که می‌توانیم این روزها در زندگی خودمان ببینیم این است که پدرها و مادرها هنگام صبحانه با فرزندانشان، برای دیگران پیامک می‌فرستند و فرزندان همیشه از این که والدین حواس‌شان به طور کامل با آن‌ها نیست شکایت دارند؛ در حالی که همین بچه‌ها هم در یک جمع دوستانه حواس‌شان به هم نیست و هر کدام با تلفن همراه‌شان سرگرم هستند.

واقعیت این است که ما به روشی جدید برای تنها بودن در حین این که با هم هستیم، عادت کرده‌ایم. ما دوست داریم با هم باشیم و در عین حال به جاهای دیگر متصل باشیم. دوست داریم زندگی را به نحوی که دوست داریم، تغییر دهیم.

یکی از بیماران «شری» مرد ۵۰ ساله‌ای است که تاسف می‌خورد دیگر در محل کارش همکار ندارد. او معتقد است چون نمی‌خواهد در کار همکارانش وقفه ایجاد کند، با آن‌ها صحبت نمی‌کند. چون آن‌ها با ایمیل‌هایشان مشغول هستند. پس از لحظه‌ای مکث می‌گوید: «می‌دانید من راستش را به شما نگفتم. این من هستم که نمی‌خواهم کسی مزاحم کارم شود. می‌خواهم با این حس مقابله کنم ولی ترجیح می‌دهم همه کارهایم را با گوشی تلفن همراهم انجام دهم.»

روتوش شخصیت با ابزار دنیای مجازی

وقتی «شری» از بیمارانش می‌پرسد چرا نمی‌خواهید با اطرافیان‌تان گفت وگوی رو در رو داشته باشید، آن‌ها پاسخ می‌دهند چون گفت‌وگوی رو در رو در «دنیای واقعی» اتفاق می‌افتد و ما نمی‌توانیم بر روی آن کنترل کامل داشته باشیم. شری در پژوهشی که بر روی ۳۰۰ نفر در آمریکا انجام داد، دریافت که ارسال پیامک، ایمیل یا هرگونه ارتباط در دنیای مجازی، به ما اجازه می‌دهد خودمان را طوری که دل‌مان می‌خواهد، معرفی کنیم. او در این پژوهش ۳۰۰ نفر را که قبلا اصلا یکدیگر را نمی‌شناختند، جمع‌ کرد و از آن‌ها خواست فقط از طریق دنیای مجازی به صورت مستمر با یکدیگر در تماس باشند. این پژوهش نشان می‌دهد که ما حتی از طریق این دنیای مجازی چهره‌مان، اندام‌مان، لحن کلام‌مان و حتی خودمان را به نحو دلخواه‌مان، تغییر می‌دهیم و همین موضوع باعث می‌شود با خود، صادقانه و منصفانه برخورد نکنیم و در طول زمان حتی فراموش می‌کنیم که با خود این کار را کرده‌ایم.

online-pr-social-linkbuilding


افرادی که شری بر روی آن‌ها پژوهشش را انجام داده، معتقد بودند که جمله‌های کوچکی که از طریق توییت، مسنجر، واتس آپ و اپلیکیشن‌های دیگر به دوستان‌شان منتقل می‌کنند، همه با هم می‌توانند مجموعه‌ای از یک گفت‌وگوی بزرگ‌تر باشند؛ معادل یک ارتباط رو در رو. این در حالی است که مشاهدات او بر روی مغز آن‌ها، نشان می‌دهد این جمله‌های کوتاه شاید بتوانند احساسات مقطعی و آنی را بین انسان‌ها منتقل کنند، ولی برای این که انسان‌ها همدیگر را بشناسند و درک کنند، کارایی ندارند.

او در کتاب «قدرت گفت‌وگو در عصر تکنولوژی» که در سال ۲۰۱۵ منتشر شده، می‌نویسد: «انسان از گفت‌وگو کردن با دیگران است که یاد می‌گیرد چگونه با خود گفت‌وگو کند. این همان مهارتی است که کودک برای برای رشد شخصیتش نیاز دارد. او با پرسشنامه‌ای که برای دانش‌آموزان مقطع راهنمایی تنظیم کرده بود، متوجه شد که بزرگ‌ترین آرزوی نوجوانان در این سن، اختراع یک ورژن جدید از «سیری» (اپلیکیشنی که بر روی تلفن‌های همراه اپل نصب است و پاسخ سئوالات شفاهی انسان را می‌دهد) است که بتواند به تمام حرف‌های آن‌ها گوش دهد و پاسخی برای سئوالات آن‌ها داشته باشد.

کشف این واقعیت اما بسیار دردناک است. واقعیتی که گویای حسی است که نشان می‌دهد کسی به حرف‌های ما گوش نمی‌دهد و این دقیقا همان حسی است که داشتن یک صفحه در فیس‌بوک و توییتر برای ما بسیار جذاب‌ می‌کند چرا که شنونده‌های اتوماتیک بسیاری خواهیم داشت که به حرف‌های ما گوش می‌دهند.

چرا با وجود این همه دوست مجازی، احساس تنهایی می‌کنیم؟

روانشناسان معتقدند این احساس تنهایی به دلیل این است که تکنولوژی در بیشترین نقاط آسیب‌پذیری ما، بیشترین خوشایندی را برای ما به ارمغان آورده است. واقعیت این است که ما آسیب‌پذیر و تنها هستیم ولی از صمیمی شدن می‌ترسیم. دنیای مجازی از آن جهت برای ما خوشایند است که به ما خیال باطلِ داشتنِ «همدم »را می‌دهد بدون این که از ما انتظار دوستی متقابل داشته باشد. جذابیت دیگر این است که دنیای مجازی احساس در ارتباط بودن با دیگران را به صورتی به ما ارائه می‌دهد که بتوانیم بر روی آن «کنترل کامل» داشته باشیم.

سه توهم رضایت‌بخش گوشی‌های همراه

گوشی‌های کوچک تلفن همراه ما سه توهم خشنودکننده را برای ما به وجود آورده‌اند:

اول این که می‌توانیم حواس‌مان را به جایی بدهیم که دل‌مان می‌خواهد. دوم این که همیشه صدای‌مان شنیده می‌شود و سوم این که هیچ وقت تنها نمی‌مانیم.

توهم سوم اما نقش بسیار مضری را در ذهن و قلب ما بازی می‌کند. لحظه‌ای که افراد تنها می‌شوند، حتی برای چند ثانیه، نگران می‌شوند، دلهره می‌گیرند و می‌روند سراغ گوشی همراه‌شان. تمام انسان‌هایی که پشت چراغ قرمز‌ها یا صف‌ها منتظر ایستاده‌اند، تنهایی را مشکلی می‌دانند که باید حل شود. این ارتباط بیشتر علایم یک بیماری است تا نشانه علاج بیماری. ما در حقیقت از تکنولوژی برای معنی کردن خودمان استفاده می‌کنیم.

راه‌حل چیست؟

اگر ما ظرفیت تنهایی را در خودمان رشد ندهیم، به انزوا کشیده می شویم. این به معنی است که ما توان جدا ماندن از دیگران را برای جمع و جور کردن خودمان نداریم. وقتی ما ظرفیت تنها بودن را نداشته باشد، چون دلواپس هستیم، به سراغ شخص دیگر می‌رویم؛ چون می‌خواهیم حس زنده بودن داشته باشیم با دیگران ارتباط برقرار می‌کنیم. وقتی که این اتفاق می‌افتد، نمی‌توانیم قدر فردی را که به سراغش رفته‌ایم بفهمیم و درک کنیم. گویی که ما از آن‌ها به عنوان ابزاری برای پشتیبانی از حس شکننده‌ تنهایی خودمان استفاده می‌کنیم، چون فکر می‌کنیم در ارتباط بودن به معنی این است که تنها نیستیم.

حالا راه‌حل چیست؟ اینکه:

۱- به تنهایی به عنوان موضوع مثبتی نگاه کنیم.

۲- در زندگی‌مان جایی برای تنهایی در نظر بگیریم. این به معنی این است که زمان و مکان خاصی را به تنها بودن اختصاص دهیم.

۳- راه‌هایی پیدا کنیم که تنهایی را به عنوان یک «ارزش» برای فرزندان‌مان معرفی و تعریف کنیم.

۴-  فضاهای خاصی را داخل خانه ایجاد کنیم و از آن‌ها برای گفت‌وگو استفاده کنیم. این مکان می‌تواند دور میز آشپزخانه، اتاق نشیمن و یا هر جای دیگری باشد که معمولا اعضای خانواده دور هم جمع می‌شوند.

۵- همین فضا را در محل کار ایجاد کنیم. زمان‌هایی را برای صحبت کردن با یکدیگر در محل کار اختصاص دهیم. در محل کار همیشه می‌گوییم وقت نداریم ولی در واقع ما برای چیزهایی که بسیار مهم هستند، وقت نداریم.

۶- ما همه نیاز داریم که به یکدیگر گوش دهیم. این موضوع حتی شامل موضوعات خسته‌کننده هم می‌شود. چرا که وقتی که در گفت‌وگوی‌مان با فرد مقابل می‌لغزیم یا مردد هستیم یا حرف‌مان را فراموش می‌کنیم، درست همان زمان است که خودمان را به یکدیگر نشان می‌دهیم. هر چه بیشتر گفت‌وگو در دنیای واقعی را تمرین کنیم، خود را به مهارت گفت وگو با خود بیشتر مجهز می‌کنیم و همین مهارت نقطه اولیه آشتی با خودمان است.