پسرک نوجوان از ادامه‌ پیاده‌روی با دخترک همراهش وامی‌ماند و با لهجه‌ای جنوبی خطاب به او می‌گوید: «می‌گما! بیا یه سیگار بزنیم چاق شیم!»

جمله‌اش در ذهن‌ آدم می‌نشیند، چون در واگویه‌های عمومی، هر چند تاکنون سیگار را “کشیدنی” به حساب می‌آوردند، اما گویا از این پس آن را نیز باید همانند مشروب از گروه “زدنی”‌ها دانست، چنان‌که هر کسی در محفلی دوستانه یک گیلاس مشروب می‌زند.

cigarette

چاق شدن با سیگار هم از آن حرف‌هاست که حتی در زبان محاوره‌ای جایگاهی برایش دیده نمی‌شود. اما شاید آن هم بتواند از این پس در گویش مردم جایگاهی برای خویش بیابد. چون “پسرک نوجوان” از چاقی، مفهوم فربگی آن را هدف نمی‌گرفت بلکه معنای سلامتی یا به قول امروزی‌ها حال آمدن و حال کردن آن را به مخاطب خود القا می‌کرد. همچنان که در گویش همگانی و محاوره‌ای، مردم به احوال‌پرسی می‌گویند: چاق‌سلامتی. یا می‌پرسند: چاقی؟

چه بسا با عبارت پرسشی “دماغت چاقه” نیز همین منظور را دنبال می‌کنند. انگار از این پس هر پژوهش‌گری باید یاد بگیرد که ادعای خود را در معنای واژه‌، جدای از فرهنگ‌ها و لغت‌‌نامه‌ها، به گویش مردم در خیابان و کوچه هم مستند کند. همان کاری که احمد شاملو در کتاب کوچه از مزایای آن بهره گرفت.

سینه‌ات را صاف کن و بزن تا روشن شوی

اما در گفت‌و‌گوی آن دو نوجوان، دخترک نیز پیشنهاد دوستش را پذیرفت و در پاسخ او گفت: «آره یه سیگار بزنیم سینه‌مون صاف شه!»

گر چه جمله‌ پسرک، انسان را به بحث واژه‌شناسی می‌کشانید، اما حالا با عبارت “سینه‌مان صاف شه”، گویا باید به دنبال آموزه‌‌های پزشکی راه افتاد. چون تاکنون گروهی بر پایه آگاهی‌های پزشکی، همواره مدعی بوده‌اند که سیگار سینه را خراب می‌کند. چنان‌که آسیب‌های تنفسی سیگاری‌ها را در همین سینه‌ خراب ایشان سراغ می‌گیرند. اما اکنون همین دخترک نوجوان کارکرد دیگری از سیگار به دست می‌دهد.

پیداست که چنین کارکردی ادعاهای پزشکان را در خصوص زیان‌های سیگار به هیچ می‌شمرد، چون آن دو قرار بود در کنار هم سیگاری دود کنند تا سینه‌های‌شان صاف شود. پس با همین نگاه شکی باقی نمی‌ماند که گرفتگی سینه را نیز می‌توان با کشیدن سیگار چاره کرد.

از سویی، فارسی‌زبانان چندان علاقه‌ای ندارند در گفت‌و‌گوهای خودمانی برای نوشیدنی از فعل نوشیدن استفاده کنند. چنان‌که اگر کسی بگوید شیر بنوش یا آب بنوش کارکرد مهجورانه‌ای از زبان به دست خواهد داد که چندان طبیعی و دلنشین نخواهد بود. زیرا شیر بخور یا آب بخور در ذهن مردم خود را جا انداخته است و به همین آسانی نمی‌توان آن را از لایه‌های خاکستری مغزشان پاک کرد.

ولی فعل “زدن” در زبان معتادان کارکرد گسترده‌تری از خود به نمایش می‌گذارد. چنانکه می‌گویند: «بزن روشن شی.»

البته این زدن برای روشن شدن تنها به بنگیات محدود نمی‌ماند بلکه گستره‌ای از نوشیدنی‌ها را نیز در بر می‌گیرد، چون بسیاری از حرفه‌ای‌های این ماجرا، گیلاسی از مشروب هم می‌زنند.

چنین دنیایی با عرفان امروزی ما هم زیاد بیگانه نیست و شاید بشود کارکرد تاریخی یا روزآمد بسیاری از این واژه‌ها را در آنجا نیز دنبال کرد. با این رویکرد از مفهوم روشن شدن، درونمایه‌ای از نورانی شدن هدف قرار نمی‌گیرد، بلکه روشن شدن مفهومی از چابکی و آگاهی را به ذهن انسان القا می‌کند. در ضمن، آنکه می‌خواهد روشن بشود در ارتباط با روشندل و روشنفکر هم چیزی کم نمی‌آورد. شاید هم روشن شدن را در گویش امروزی از light یا lighten انگلیسی الگو گرفته باشند.

در این مکان سیگار کشیدن ممنوع است

بی‌تردید در انتخاب نوع زندگی نمی‌توان بر کسی خرده گرفت، چرا که هر کسی مختار است خودش نوع زندگی‌اش را برگزیند. ضمن آن‌که موعظه‌های اخلاقی واعظان هم تاکنون نتوانسته روزگار خوشی را برای این و آن رقم زند. در همین راستا بدون آنکه قصد و اراده‌ای برای موعظه در کار باشد، قابل توجه است که ایرانیان سالانه حدود سه هزار و ۲۵۰ میلیارد تومان بابت مصرف سیگار هزینه می‌کنند. با این پول، قریب ۶۵ میلیارد نخ سیگار می‌سوزد و دود آن به هوا می‌رود. از این ۶۵ میلیارد نخ سیگار، گویا ۲۰ میلیارد آن توسط قاچاقچیان دولتی یا خصوصی به کشور قاچاق می‌شود.با این همه مجلس شورای جمهوری اسلامی در سال ۱۳۸۵ هجری خورشیدی، “قانون کنترل و مبارزه‌ ملی با دخانیات” را به تصویب رساند تا شاید بتواند از گسترش دخانیات در جامعه جلوگیری کند.

Cigarette 3

با تصویب این قانون نهادها و سازمان‌های دولتی و خصوصی ملزم شدند تا از سیگار کشیدن کارکنان‌شان در محیط اداری جلوگیری به عمل آورند. حتی در رویکردی تبلیغی و نمایشی نوشته‌هایی در ورودی اماکن عمومی و حتی پارک‌ها و بوستان‌ها نصب شد تا همه بدانند در این مکان “سیگار کشیدن ممنوع” است. اما راهکارهای اخلاقی و پندآمیز جمهوری اسلامی افاقه نکرده است، تا آنجا که آمار معتادان به سیگار همه ساله به گونه‌ای چشم‌گیر فزونی می‌گیرد. رشد این آمارها، گروه‌های سنی میانسال و کهنسال جامعه را وانهاده و توده‌های جوان را در بر گرفته است.

جوانان و سیگار

این روزها در کیوسک روزنامه‌فروشان هر عتیقه‌ای که بخواهید به فروش می‌رسد، از جمله سیگار. آنان کلکسیونی از سیگارهای داخلی و خارجی در دیدرس مردم می‌گذارند که هر بسته‌ای را بنا به مرغوبیت آن از هزار تا ۱۰ هزار تومان می‌فروشند. حتی روزنامه‌فروشان بسته‌هایی از سیگار را باز می‌کنند تا به راحتی پاسخگوی خریداران خود برای خرید یک یا چند نخ از یک بسته باشند. در ضمن فندکی هم جلوی پیشخوان خویش آویخته‌اند تا اگر چنانچه مشتریان بخواهند سیگارشان را با آن روشن کنند.

Cigarette 4

در چند سال اخیر، دختران جوان بیش از پسران به سیگار روی آورده‌اند، تا جایی که بسیاری از دانش‌آموزان و دانشجویان دختر پذیرفته‌اند که همواره پاکتی سیگار به همراه داشته باشند. آن‌ها پیاده‌روهای خیابان را مکان مناسبی برای نمایش سیگار کشیدن می‌بینند. حتی هنگام رانندگی، همین نمایش با آزادی بیش‌تری در اتومبیل به اجرا گذاشته می‌شود، گویا سیگار می‌تواند اعتماد به نفس و استقلال عمل ایشان را به دیگران بباوراند.

دختران جوان می‌خواهند بگویند در مهارت‌ها و توانایی‌های اجتماعی چیزی از پسران کم نمی‌آورند. اما آن‌ها راه بهتری برای نمایش این توانمندی‌ها نیافته‌اند، چون برای عرض اندام، راه‌های دیگر را به روی خویش بسته می‌بینند.

سیگار کشیدن جوانان در ایران، سرپیچی از سنت‌ها و نافرمانی مدنی را در خود پنهان دارد. بی دلیل نیست که دختران بیش از پسران به سیگار علاقه نشان می‌دهند، چون جمهوری اسلامی به زنان جامعه بیش‌ از مردان ستم روا می‌دارد.

جوانانی که راه‌های اعتراض خود را نسبت به وضع موجود بسته می‌بینند، به سیگار روی می‌آورند تا به اتکای آن نظم حکومتی را به چالش بگیرند. به همین دلیل هم سیگار کشیدن‌های خیابانی جوانان در ماه رمضان بیش‌تر آشکار می‌شود. آن‌ها می‌خواهند از هر وسیله‌ای سود جویند تا به حاکمیت نه بگویند. حاکمیتی که حقوق شهروندی و مدنی را از ایشان باز می‌دارد.

مساله محیط زیست

از سویی دیگر گروه‌هایی از کنشگران زیست محیطی آموزه‌ای را پی می‌گیرند که گویا نباید خاک را با فیلترهای آغشته به نیکوتین آلوده کرد. آنان از رها شدن فیلترهای سیگار در بوستان‌های شهر و باغچه‌های پیاده‌روها گله دارند، چنان‌که در حرکتی نمایشی به گردآوری آن‌ها از سطح خاک اقدام می‌ورزند، چون انتظار دارند که سیگاری‌ها ضمن نمایش‌هایی از این دست، بیاموزند که نباید فیلترهای آلوده‌ سیگار را در باغچه‌ها رها کنند.

هنجارهای سیاسی دولت جمهوری اسلامی اما تمامی آموزه‌های زیست محیطی این کنشگران را نادیده می‌انگارد. همچنان که مردم رفتارهای ول‌انگارانه‌ کارگزاران دولتی را در تخریب زیست شهری بهانه می‌گذارند و رها شدن فیلترهای آلوده را در فضای شهر امری ساده می‌شمارند.

با چنین نگاهی نهادهای دولتی در مجموع متهم هستند که کودهای آلوده و سمی را از خارج وارد کشور می‌کنند و در اختیار مصرف‌کنندگان می‌گذارند، باغچه‌ها را با فاضلاب جوی آبیاری می‌کنند، از نمک برای برف‌روبی خیابان سود می‌جویند و آب آن را به پای درختان شهر می‌کشانند. به عبارتی دیگر، مدیران شهری به عمد صدها برابر آن فیلترهایی که جمع‌آوری می‌شوند، آلودگی‌های زیستی در فضای شهر به جای می‌گذارند.