محسن رضایی یکی از شخصیتهای سیاسی و نظامی است که فهم ما را از ساز و کار قدرتیابی در جمهوری اسلامی تبیین میکند. او امر مهمتری را هم تبیین میکند: در جمهوری اسلامی چگونه میتوان در قدرت باقی و پایدار ماند؟
تبعیت از رهبری و “مجیزگوی ولی فقیه” بودن، رکن رکین پایداری در ساختار قدرت در جمهوری اسلامی است. این حکم در زمان آیتـالله خمینی هم حاکم و صادق بود. منتها دوران خمینی و خامنهای یک تفاوت اساسی دارد. آیتالله خمینی را در سال ۱۳۴۲ به “مرجع تقلید” تبدیل کردند. پس از آن، هیچ کس در مرجعیت فقهی او شک و تردید روا نداشت. استاد فلسفه، عرفان، فقه و علم اصول بود. بزرگترین فضیلت و افتخار رهبران جمهوری اسلامی این بود که شاگرد آیتالله خمینی بودهاند.
تفاوت سطح دانش اسلامی آیتالله خمینی با بقیه رهبران جمهوری اسلامی به اندازهای بود که هیچ کدام حتی در ذهنشان خود را با استادشان مقایسه نمیکردند. فقط آیتالله منتظری از نظر فقهی- به عنوان مرجع تقلید- به راه خود رفت و در برابر خمینی ایستاد و نتیجه آن را همه دیدند که چه شد.
اما آیتالله خمینی با این جایگاه، آن چنان نیازمند مجیزگویی شاگردانش نبود. گذشته از جایگاه علمی و سابقه استادی همگانی، او “رهبر انقلاب اسلامی” و “بنیانگذار جمهوری اسلامی” بود. شخصیتی کاریزماتیک داشت و وقتی اعلام کرد که ولی فقیه میتواند کلیه احکام اولیه اسلام- اعم از عبادی و غیر عبادی- را تعطیل کند، هیچ فقیهی را توان مقابله با این حکم نبود.
اما آیتالله خامنهای تا زمان مرگ آیتالله خمینی، “حجتالاسلام” ی بیش نبود. آیتالله خمینی تا آخر عمرش او را حجتالاسلام میخواند و در میان شاگردانش فقط آیتالله منتظری را “آیتالله” نامید و در بسیاری از موارد حساس، دستور داد تا جمهوری اسلامی مطابق فتوای آیتالله منتظری عمل کند.
تبدیل این “حجتالاسلام” به “آیتالله”، “آیتالله العظمی”، “امام”، “مرجع تقلید”، “رهبر انقلاب”، و… نیازمند کار بسیار بود. نیروهای نظامی و امنیتی و انتظامی نقش ویژهای در این برساختن ایفا کردند. فقیهان هم دست به کار شدند. سپاه و وزارت اطلاعات پس از مرگ آیتالله اراکی با محاصره نظامی جلسه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، آنان را مجبور کردند تا خامنهای را به عنوان یکی از مراجع تقلید اعلام کنند.
از همان ابتدأ مخالفان برجستهای حضور داشتند که در هر گام مخالفت خود را ابراز میداشتند. وقتی خامنهای ولی فقیه شد، اشکال کردند که مطابق قانون اساسی وقت، رهبر میبایست “مرجع تقلید” میبود و خامنهای حجتالاسلامی بیش نبود. یعنی انتخاب او توسط مجلس خبرگان رهبری- با سخنانی که هاشمی رفسنجانی به آیتالله خمینی نسبت داد- برخلاف نص صریح قانون اساسی صورت گرفت.
وقتی او به عنوان مرجع تقلید معرفی شد، آیتالله منتظری به صراحت موضعگیری کرد که کل فقه و اسلام بازیچه دست “بچههای سپاه و وزارت اطلاعات” شده است و خامنهای را برخلاف رویه حوزهها با زور “مرجع تقلید” کردهاند.
هیچ یک از رهبران جمهوری اسلامی در آن زمان شاگرد خامنهای نبود، برای این که تازه مدتها پس از رهبر شدن برای او کلاس درس خارج فقه برپا کردند. فقیهان حاکم نیز یا شاگرد آیتالله خمینی بودند و یا شاگرد دیگر مراجع تقلید. این هم مشکل دیگری برای خامنهای بود. اگر مرد بزرگ و آزادهای چون آیتالله منتظری را کنار بگذاریم، تا همین امروز هم هاشمی رفسنجانی خود را اگر بالاتر از خامنهای به شمار نیاورد، همطراز و رقیب او جلوه میدهد و این امر موجب به حاشیه راندن او شده است.
قدرت سیاسی و اقتصادی بخشیدن آیتالله خامنهای به سپاه و بسیج و نیروی انتظامی محصول نیاز او به ارتقاء و تثبیت عناوینی چون ولی فقیه، مرجع تقلید و رهبر انقلاب بود. آیتالله خمینی ورود سپاه به سیاست را با ورود سرطان به بدن آدمی مقایسه کرده و به شدت با آن مخالفت میکرد، اما آیتالله خامنهای نیازمند بسط قدرت سیاسی و اقتصادی نظامیان بود و هست.
بیهودگی مخدوش کردن مرجعیت خامنهای
به طور گذرا باید این نکته را یادآور شد که بحث و جدل پیرامون مرجع تقلید بودن یا نبودن آیتالله خامنهای بیهوده و بیاساس است. برای این که:
الف- در حوزههای علمیه، به میزانی که سن طلبه بالا میرود، او از حجتالاسلام، به حجتالاسلام والمسلمین، آیتالله ، آیتالله العظمی، آیتالله العظمی فیالارضین، و… ارتقاء مییابد.
ب- تخصص اصلی مراجع تقلید فقه و علم اصول است، فقهی که احکامش برساخته مردم پیش از اسلام بوده و توسط پیامبر اسلام برای همان زمان موقتاً “امضا” شده است، اما فقیهان و مراجع تقلید آنها را در دوران مدرن نیز به زور به همگان تحمیل کرده و میکنند و بدین ترتیب چهرهای عقب مانده، خشونتگرا و تروریستی از اسلام بر میسازند.
پ- قدرت با دانش مرتبط است. قدرت فقط گفتمانساز نیست، شخصیتساز و منصبساز هم هست. از زمان اختراع منصب “مرجع تقلید” تاکنون، همیشه این منصب با قدرت ارتباط داشته و قدرت- سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، و…- نقش مستقیمی در مرجع تقلید کردن فقیهان بازی کرده است. خامنهای استثنأیی بر قاعده نبوده است.
ت- اگر افرادی از آیتالله خامنهای تقلید میکنند، که میکنند، چگونه میتوان به آنان اعتراض کرد که به جای او از دیگر مراجع تقلید، تقلید کنید؟ گروهی که از خامنهای تقلید میکنند، همان قدر در تقلیدشان محق و موجهاند، که پیروان دیگر مراجع تقلید باستانشناس.
ث- انصاف این است که آیتالله خامنهای از همه مراجع تقلید کنونی ایران در مجموع به روزتر است و دنیای کنونی را بهتر از همه آنان میشناسد. دهها- شاید هم صدها- رمان غربی خوانده است. با فیلم و موسیقی و شعر و… نیز آشنایی دارد. فتواهای او نیز از فتواهای مراجع تقلید کنونی- جز آیتالله صانعی- به روزتر است. خدا را باید شاکر بود که برخی از همین مراجع تقلید فعلی- که به شدت یهودستیز، مسیحیت ستیز، سنیستیز، و گذشتهگرا هستند- رهبری جمهوری اسلامی را در دست نداشته و خامنهای به مقتضای مقام رهبری، در برابر قمهزنی و برخی دیگر از اعمال ایستاده است.
چ- نقد جدی، نقدی است که نه تنها به نفی اصل خلاف عقل و شرع ولایت فقیه و حکومت دینی میانجامد، بلکه به نفی عنوان “مرجع تقلید” منتهی میشود. چون میداند که “خلق را تقلیدشان بر باد داد“. چرا مردم کار کنند و نتیجه دست رنجشان را به مراجع تقلید به عنوان خمس پرداخت کنند تا طلاب و فیقهان نوش جان کنند و زندگی مردم را به جهنم مبدل سازند؟
مجیزگوی خادم و خائنساز
محسن رضایی در کوشش برای نزدیکی به آیتالله خامنهای حتی با جعل تاریخ میکوشد تا نشان دهد که در دهه اوائل انقلاب، پس از آیتالله خمینی، بیش از همه به آیتالله خامنهای نزدیک بوده است. برای رئیس جمهور شدن از سپاه بیرون آمد، اما هر بار که نامزد شد، آرای اندک مردم نیز نتوانست او را از توهم بیرون آورد. توجه داشته باشید که تعداد نامزدها همیشه اندک بوده و کسب میزانی رأی در انتخابات منحصر به “خودی”ها کار چندان دشواری نیست.
رضایی میگوید: «من اگر دغدغه اقتصاد نداشتم، واقعاً از سپاه بیرون نمیآمدم، چون مطمئن بودم اقتصاد کشور با مشکل مواجه میشود نزدیک به ۱۹ سال پیش از سپاه خارج شدم و این که اکنون به سپاه بازگشتهام برای این است که بهدلیل حوادث پیشآمده، اقتدار نظام برایم مهم است. تا ۱۰ سال آینده اقتدار و امنیت در کشور مهم است؛ چه اقتدار درونی و چه اقتدار بیرونی، و لباس پوشیدهام که تاحدی که توان دارم بتوانم کمک کنم تا اقتدار کشور را چه در داخل و چه در خارج حفظ کنیم، الآن هم به نیروهای مسلح کمک میکنم.»
محسن رضایی میداند که به خاطر آن چه در زمان جنگ انجام داده، هر زمان میتوان او را محاکمه و محکوم کرد. علاوه بر آن، پرونده بازداشت، شکنجه و محاکمه رهبران حزب توده زیر نظر مستقیم او بود. مسائل بیشماری دارد که قابل پیگیری است. یکی از خطاهای ویرانگر او این بود که حسن روحانی در مناظرههای ریاست جمهوری خطاب به او گفت: تو میگفتی که بهتر است پرونده هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل برود. تنها پاسخ محسن رضایی سکوت بود.
محسن رضایی اینک مصاحبه مفصلی با خبرگزاری تسنیم کرده است. او در این مصاحبه میگوید که توافق هستهای درهای اقتصاد ایران را میگشاید، “بنابراین باید مراقب باشیم که آنچه بر قاجار و پهلوی گذشت، برای ما تکرار نشود، بر اساس تجربه ۲۰۰سالهای که کشورمان دارد در هر دورهای که درهای ایران به روی اروپا باز شده نتیجهای جز وابستگی برای ما نداشته است”.
این نظر فردی است که خود را متخصص اقتصاد قلمداد میکند. او میگوید که بستر اقتصادی ، بستری برای نفوذ فرهنگی است، اگر چه دشمن از طریق ماهواره، اینترنت و شبکههای اجتماعی بیش از ۲۰ سال است که نفوذ فرهنگی را آغاز کرده است. میگوید ، مسأله مهم این است که برخی از روشنفکران ما “تغییر و تحولات در ماهیت روابط بینالملل را متوجه نمیشوند”. اگر چه نظرات رضایی درباره روابط بینالملل، آمریکا، چین و اقتصاد قابل نقد و مخدوشاند، اما مسأله اصلی چیز دیگری است.
او درباره مذاکرات و توافق هستهای می گوید: «اگر سیاستهای انقلابی ما نبود، مذاکرات ما در وین تبدیل به یک فاجعه ملی میشد و چیزی مانند ترکمنچای اتفاق میافتاد. همین سیاستهای انقلابی بود که موجب شد برجام با همان دستاوردهای در جهت منافع ملی ما سمت و سو پیدا کند؛ برای مثال اگر رهبری نبود در کشور هرج و مرج و شورش یا کودتا میشد یا یک ترکمنچای بزرگ نوشته میشد…برجام محصول دور شدن سایه جنگ از کشور است، پس سیاست انقلابی ما این دستاوردها را داشته است؛ چرا میخواهیم پلکانی را که با آن بالا رفتهایم، نادیده بگیریم؟»
معنای این مدعا چیست؟ یک سوی آن مجیزگویی خامنهای است. سویه دیگرش، تبدیل حسن روحانی، ظریف و تیم مذاکره کننده به خائنانی است که در فقدان نظارت و کنترل خامنهای، توافق هستهای را به یک ترکمنچای دیگر تبدیل میساختند. آیا واقعاً این افراد در فقدان رهنمودهای خامنهای یک ترکمنچای دیگر درست میکردند؟ مگر سعید جلیلی و اعضای جبهه پایداری همین توافق هستهای را ترکمنچای جدید نخواندهاند.
خط ولایت و محسن رضایی
حقیقت این است که از بیت رهبری یکی از اعضای جبهه پایداری را احضار کرده و به او گفتهاند که به ظریف اهانت نکنید ، اما در مورد بقیه آزاد هستید. به گفته اهل فن، دیگران در اینجا کسی جز حسن روحانی نیست. محسن رضایی هم این را میداند و به وظیفه ولاییاش عمل میکند. می گوید: «من انقلابی بوده و هستم. در زمانی که در خدمت امام بودم، انقلابی بودم، اکنون نیز که در خدمت رهبر معظم انقلاب هستم، جزو همراهان ایشان هستم. خط ما خط ولایت است.»
خط ولایت، خط مجیزگویی، خائن کردن رقیبان و توهم درباره خویشتن است. رضایی میگوید: «ما مسیری را که موجب شده آمریکا گامبهگام عقبنشینی کند، ادامه خواهیم داد؛ این مسیر بهترین راه است و من نام آن را سیاست سیلی و لبخند گذاشتهام. بهترین راه این است که ما واقعیت انقلاب اسلامی را به آمریکا تحمیل کنیم. آنها نباید هیچ راهی غیر از پذیرش این واقعیت داشته باشند و ما راهی غیر از این برای تأمین منافع ملی نداریم.»
رضایی مانند دوران جنگ در توهم به سر میبرد. خیال میکند که جمهوری اسلامی آمریکا را با سیاست سیلی و لبخند، گام به گام عقب رانده و خود را به آن تحمیل کرده است. اگر نگاهی به وضعیت اقتصادی و اجتماعی ایران میانداخت، اگر اندکی به خطراتی که موجودیت ایران و ایرانیان را تهدید میکنند توجه میکرد، برای سیراب کردن عطش قدرتطلبی خود، با مجیزگویی خامنهای و خائن کردن رقیبان، هم چنان در توهم باقی نمیماند.
پایبندی به فضائل اخلاقی در جمهوری اسلامی به طرد و حذف و حاشیه نشینی میانجامد. برای باقی ماندن در قدرت باید شرافت و مروت و صداقت را نادیده گرفت و در برابر ستمگریهای ولی فقیه و دستگاه سلطانیاش سکوت کرد. اما وقتی سرکوبها و ستمگریها و شعارهای دن کیشوت وار ولی فقیه تأیید میگردد، حقارت است که به نمایش گذاشته میشود. ادعاهای کاذب و گزاف رهبران جمهوری اسلامی درباره سخنان پوتین از دیدارش با خامنهای، یکی دیگر از مصادیق رذالت اخلاقی است که ادعا میکنند پوتین گفته است که با دیدن خامنهای به یاد حضرت مسیح افتاده است.
با تشکر فراوان از استاد گنجی به خاطر افشاگری در مورد یکی دیگر از مزدوران ولایت وقیه .
این مزذور وابسته ، در انتخابات سال 88 گفت : ( انتخابات ناموس من است و من از ناموسم نمیگذرم ) و به فاصله بیست و چهار ساعت بعد با دستور بیت ولی امر دزدان جهان ، گفته های پیشین خود را انکار و گفت برای حفظ نظام از حق خود می گذرم .
و از آن به بعد معروف شد به ( محسن بی ناموس )
بهنام / 05 December 2015
با سلام بنده یکی از فرماندهان تیپ … در جنگ هستم. دست کم خون چندین ده هزار نفر از بچه های مردم روی دستان ناپاک این حاج محسن است. رفسنجالنی جانی و همین رهبری کنونی باعث استحمار خمینی در جنگ بودند و این حاج محس هم تا توانست دروغ سرهم کرد و دهها هزار از بچه های مردم را به کشتن داد. یادم است دهها سرباز ایرانی را که همشان زیر هجده سال و پانزده شانزده ساله بودند دهها بار توسط سربازان صدام که حالا شده اند برادر مورد تجاوز قرار گرفته بودند. باعث و بانی و مجری این جنایت حاج محسن و رفسنجانی و خامنه ای بودند. به امید روزی که مقبره ی خمینی جلاد با خاک یکسان شود. روزی که این حکومت سرنگون شود و اسناد باقی مانده رو شوند مردم ایران و حتا طرفداران این حکومت خواهند فهمید که حکومت اسلامی چه حقه ی بزرگی بوده و چه کلاه بزرگی بر سرشان گذاشته و چه کلاه بزرگی از سرشان برداشته. بنده به عنوان یکی از فرماندهان جنگ ایران و عراق اعلام می کنم که ما بیش از یک ملیون و سیصد هزار کشته دادیم. رفسنجانی در نمازهای جمعه غیر از دروغ نگفته ولی بزگترین دروغ او عدد ۱۹۰ هزار کشته و حدود هفتصد هزار زخمی بود. بنده که هفت سال بعد از جنگ در سپاه به آمار واقعی دسترسی داشتم تعداد کشته های ما در جنگ بیش از نهصد و هفتاد هزار نفر و حتا نزدیک یک ملیون نفر بود. البته این تعداد در سالهای بعد از جنگ و با داشتن بیش از یک ملیون و هفتصد و نود هزار زخمی واقعی صرف نظر از اینکه کسانی زخمی شدند که خودشان در پی مداوا بودند و اصلا جزو آمار نمیستند و نبودند… از این یک ملیون و هفتصد و نود هزار که حدود سی در صدشان محکوم به مرگ بودند چرا که زخمهاشان و مسمومیتشان خیلی بالا بود. بنا بر این به صورت تخمین٬ و تخمینی که حتما درست باشد ما در جنگ بیش از یک ملیون و سیصد هزار نفر کشته دادیم. برای روشن شدن اذهان ما امروز در سراسر ایران بیشت از دو ملیون کوچه و خیابان و مدرسه و باغ و باغچه و بیمارستان و مرکز توانبخشی و انجمن داریم که بنام شهداست. گاهی کوچه های ما دو تا و سه تا نام شهید دارند. البته گاهی یک شهید دو بار در یک ده و شهر و مثلا تهران تکرار شده. اما در حال اینچه نوشتم حتمی ست و بالتر از این هم حتا هست. در حال این حاج محسن قاتل بسیاری از فرزندان ایران و از جمله فرزند خودش است.
فرمانده سابق / 05 December 2015
مقاله خوبی بود تنها ايرادش این بود که یه جورایی روحانی و اطرافیانش رو تبلیغ کرده. تو این نظام همه سروته یه کرباسند. اصلاح طلبان بدتر از اینها هستند که عمر این نظام رو با دروغاشون زیادتر ميکنند
اميرخان / 05 December 2015
گنجی گُزیده گو
نیما / 05 December 2015
“خط ولایت، خط مجیزگویی، خائن کردن رقیبان و توهم درباره خویشتن است”
و این همان توهمی است که خمینی در باره خود داشت و همان
توهمی که آقای گنجی در ابتدای مقاله اش از خمینی در مورد
فیلسوف و عارف و عالم و شاعر بودن ایشان ارائه میدهد!
Majid / 05 December 2015
تبریک به اکبر گنجی که توانسته یکی از مقالاتش را بدون اسرائیل اسرائیل کردن و قسمتی از تقصیر را گردن اسرائیل انداختن به اتمام برساند.
زمانی / 05 December 2015
سیاست غرب ایجاد تنش در منطقه جهت بازگشت به قرن گذشته و کلنگی کردن ان و رقابت کشورهای منطقه برای تولید و فروش نفت بیشتر و ارزانتر ( بزودی زیر ۱۵ دلار) برای خرید اسحه بوده و حکومت اسلامی ایران و داعش نقش اساسی دراجرای این هدف دارند …. !
برنده اصلی کشورهای ۵ + ۱ و کارتلهای نفتی و اسلحه بوده اند:
کیسنجر طراح “پترو دلار” در دهه 1970 و دکترین کیسینجر، “بالانس قدرت بین ایران شیعه آخوندی و عربستان وهابی” از همان دهه هفتاد مجری نقشه تبدیل پترو دلار به اسلحه در خاور میانه بوده’
خاور میانه امروز دقیقاً در جائی قرار دارد که ایشان و آقای شولتز چهل سال پیش نقشه راه آنرا کشیده بودند.
سقوط پهلوی و صدام و قذافی ، جنگ ایران و عراق، افغانستان ، سوریه، لیبی و القاعده، طالبان و داعش همه برای فروش اسلحه در مقابل پترو دلار بوده و ایجاد بالانس قدرت.
به ترکیه و اسراییل هم میلیاردها دلار پول و اسلحه بابت حق السکوت میدهند.
Farid / 05 December 2015
حالا دلال مافیای روس هم شده !
hasani / 05 December 2015
رهبر ایران امنیت برای مردمش را تامین کرده و در این دوران این خودش کار کمی نیست
camali / 06 December 2015
قطعا جانفشانی و درایت محسن رضایی در دفاع از ایران بر کسی پوشیده نیست و در انتخابات برنامه بسیار عملی و جالبی داشت . امنیت و حفظ اقتدار دولت مرکزی باعث تقویت تمامیت کشور میشود. و حفظ امنیت فعلی خواست مردم میباشد .
حسین / 06 December 2015
و یادی هم از پسرجوان محسن رضایی که از غم مجیزگوییها
و تبهکاریهایی پدر خودکشی کرد. که مرگ بهتر از ننگ تحمل
پدر فاسق. و ننگ باد بر ملت از سکوت و تحمل مشتی جنایتکار
از برای داشتن امنیت پوشالی بقول camali در کامنتش در بالا.
حمید / 06 December 2015
یک مقاله بدون فحش و ناسزا به نتانیاهو و اسرائیل؟ خیلی عجیب است. فکر میکنم در مقاله بعدی جبران این کوتاهی خواهد شد.
Behrouz / 06 December 2015
با سلام این مردک واقعا آدم خبیثی ست. این حاج محسن که من زیر فرمان او بودم در زمان جنگ به جحای پوتین برای ما کتانی آورده بود تا ما سبکتر بدویم و بسوی مرگ برویم. من نمی دانم این فرمانده ی تیپ بالا کیست که نظر نوشته اما یکی از تفریحات سالم سربازان برادر صدا + یادمان بشاد که آقای رفسنجانی جنایتکار و خامنه ای بیشرف بعد از جنگ نامه ای که هر دو تاشان برای صدام نوشتند او را برادر خطاب کردند+ بله یکی از تفریحات سربازان برادر صدام تجاوز به بچه های مردم بود. وقتی خمینی پایه گذار تروریسم مدرن در ایران و جهان شد و به حسین فهمیده بچه پانزده ساله که حمله ی انتحاری کرد گفت این جوان ـ و نگفت این بچه ـ رهبر من است از آن به بعد عراقیها تا توانستند به دختران ایرانی تجاوز کردند. وقتی دستشان به دختر بچه ها نرسید به صدها پسر بچه ی ایرانی که خیمینی و همین خامنه ای و همین حاج محسن – در جنگ به محسن رضایی میگفتند حاج محسن- بله این بچه ها را بصورت گله ای و موج انسانی میفرستادند روی مین و آنجا با نور افکن گاهی اسب سفیدی را می تاراندند تا ما واهمگیر و هیجانزده شویم و شور و شوق شهادت پیدا کنیم. آنها به ما می گفتند که این اسب امام زمان است. آما شخص امام نادیدنی ست و ما نمی توانیم ایشان را ببینیم. من صادقانه بگویم که خود من چندین بار وهم ورم داشت و واقعا فکر کردم که این اسب امام زمان است. اما حادثه ای رخ داد و آن اسب بیزبان رفت روی مین و پاهای عقبش قطع شد. یک مداحی که ما را خر می کرد فوران عقب نشست و بعد چند سرباز خودی رفتند و من هم با اصرار رفتم. یک سرباز سزدی آنجا بود که نامش علیقلی بود خیلی آدم مومن و مقدسی بود فرمانده ما سردار رجبی بود او اسلحه اش را درآورد تا اسب بیزبان را با یک تیر خلاس بکشد اما آن مداح بیشرف گفت صبر کنید من ببینم آیا اما از حادثه دور شده است یا نه. امام دلش نازک است و نمی تواند کشته شدن این اسب را نگاه کند. آن سرباز علیقلی شروع کرد به فحاشی به آن مداح که به او حاج درویش می گفتند. روز بعد نا گهان بیچاره علیقلی نا پدید شد درست یادم نیست اما فکر میکنم هفت هشت روز بعد بود که یک جنازه باد کرده را پیدا کردند. تیم تشخیص هویت آن جنازه را علیقلی تشخیص داد. در هر حال من تعداد کشته های این فرمانده تیپ که نظرش را نوشته بسیار به واقعیت نزدیک میدانم و فکر میکنم که رفسنجانی در تمامی نمازهای جمعه دروغ محض می گفت. او همیشه از پیروزی های رزمندگان سخن می گفت در صورتی که هم ما و هم عراقی ها در این جنگ شکست خوردیم. یک چیز دیگر یادم رفت و آن این بود که در جنگ ایران و عراق اولا این ایران بود که جنگ را شروع کرد. ایرانی یعنی روحانیت شیعه و خصوصا خمینی و دعاییکه نماینده خمینی در عراق بود و در آنجا میخواست انقلاب اسلامی صادر کند… اما یک مسئله بسیار بسیار مهم را باید گفت و آن تجاوزات به پسران و دختران ایرانی بود توسط نیروهای عراقی. درست یادم نیست که یک قلم چهارصد دختر دبیرستانی را در پل دختر و بیشتر از صد داشنجو را در حمله به یک مدرسه عالی و چندین چند دختر دیگر را عراقی ها به عنوان عنیمت جنگی گرفتند و بردند و به آنها تجاوز کردند. حاصل این تجاوز چندین خودکش بود و البته بسیاری از این دختران آبستن شدند و خمینی فتوای حلیت این بچه ها را صادر کرد. من بیاد دارم که چند سال بعد وقتی یکی از سربازان سابق این بچه های با سید ها مقایسه کرده بود سردار نجفی که حالا سرطان گرفته و امیدوارم حالش خوب شود با اسلحه آن سرباز را تهدید کرد که اگر دوباره بقول خودش چنین غلطی بکند یه گلوله توی سرش جا خواهد داد. در هر حال این حاج محسن و آون امام خمینی و این امام خامنه ای و این امام رفسنجانی و کلا روحانیت شیعه باعث و بانی تخریب تمامی ارگانهای خانه و خانواده و تمامی ارزشهای جامعه ی ما شدند. امروز تمامی معیارهای ارزشی ایران از بین رفته است. اگر ما یک اگیپ ورزیده منسجم داشته باشیم شاید ما به دویست سال وقت نیاز داتریم تا از نطر ارزشی به زمان شاه و سال ۱۳۵۷ برسیم. شاید برسیم. حکومت اسلامی در کلش تمامی ارزشهای جامعه ی ما را نابود کرده است. ما باید همینک دستبکار شویم. کار کار کار.
حیدرپور نام واقعی / 06 December 2015
متاسفانه در کشورهایی چون ایران، شخصیتها بیشتر از کوپنشان قدر و منزلت دارند. رضایی در اوایل انقلاب بهمن با آن تیپ داش مشتی، در سرکوب نیروهای سیاسی نقش مهمی داشت. از شروع جنگ عراق با ایران، غورههای سیاسی جمهوری اسلامی ناگهان مویز شدند و با بی تجربگی نظامی و زدوبندهای سیاسی بین المللی ، بیش از نیم میلیون کشته و معلول جسمی و روانی و میلیاردها دلار هزینه جنگ خانمانسوز بر مردم و جامعه ایران تحمیل کردند. اینکه با مسولیتهای مهم دولتی و سپاهی ، چگونه دارای دکترای اقتصاد شده از معجزات اسلامی است که در کشورهای جهان سومی چون ایران میتواند بوقوع بپیوندد. به هر حال برای نویسنده محترم این مقاله که با افرادی چون آقای رضایی، در گذشته افطار میکردند ، نباید جای شک و شبهه باشد که اینگونه اشخاص در کّل نظام سپاهی- شیعی داعشیان حاکم بر ایران وجود عینی دارند و نمیتوان به تئوری “اصلاحات” یا “اعتدال” یا “خودش خشک میشه میفته” یا….امیدوار بود یا دل بست !
جمهوریخواه / 07 December 2015
رضایی شخصا قتل پسرش را رهبری کرد. او خودکشی نکرد. او را در هتلش به قتل رساند. قرار بود پسرش در مورد پدرش افشاگری کند. آنکس که نوشته پسرش خودکش کرده یا آدم ساده ای ست و***. چرا که رضایی حاج محسن تمام همشان این بود که او را دیوانه و روانی و خودکش جلوه اش دهند. او را درست شبی که فردایش قرار بود با مدرک پدرش و نظام مقدس اسلام ناب را موشکافانه رسوا کند کشتندش تا برای همیشه خفه شود. اما طبق خبرها قرتر است بازهم رهبری چندین سلاخی بکند از جمله مرتضوی و همین حاج محسن جزو قربانیان خواهند بود. این همه خوشامدگویی ***حاج محسن برای این است که ***و برای راهزن انقلاب سرخر و مزاحم و باید از سر راه برداشته شود. چنانکه حاج اسدالله و حاج صیاد و حاج سعید …. به خاطر بسپارید.
شریف / 07 December 2015
سپاسگزارم از آقای گنجی و دوستان در رادیو زمانه.
دوتا از پیامگذاران محترم نوشتند که آقای خامنه ای برای ملتش امنیت تامین کرد! اگر شوخی کردند که شوخی خوبی نبود. اگر جدی گفتند باید عرض کنم که گویا در حکومت مقدس موقعیت خوبی دارید. ولی خیالتان خوش نباشد زیرا روزی که مصلحت نظام ایجاب کند شما نیز کنار زده می شوید ، اگر به همین اندازه قانع شوند و بلایی به سرتان نیاورند.
این امنیت نیست، سرکوب ملت و آرام نگهداشتن مردم است برای حفظ نظام ! می بینید که تحمل حتا یک جمله مخالف یا یک جمله پندآمیز در یک کتاب یا روزنامه را هم ندارد. مردم گرسنه اند و پول ملت در کجاها برای هدفهای ضد ایرانی هزینه می شود !
کلانتریها برای حفظ امنیت مامور کافی ندارند ولی تا بخواهید گارد نیروی انتظامی و سپاه و اطلاعات و بسیج برای کنترل و سرکوب ملت تقویت می شوند.
برای خدمتگزاران نظام مقدس هیچ چیزی مهمتر از منافع شخصی نیست. برای خود ولی امر مسلمین جهان هم گرچه حفظ اسلام واجب است ولی حفظ نظام اوجب واجبات ! این را هم من نگفتم، بنیانگذار نظام مقدس (ره) فرمودند. برای آقای خامنه ای هم هیچ چیزی مهمتر و واجب تر از حفظ حکومت ، ثروت و موقعیتش نیست. آن اسلامی هم که حفظش واجب است (نه اوجب) اسلامی است که مخالف مصلحت نظام نباشد.
ثروت هم گرچه بنام مردم و مستضغفان است ولی بکام خامنه ای و برای حفظ موقعیت و حکومت او است. حفظ نظام به اندازه ای مهم و واجب است که برایش بخش بزرگی از سهم ایران از دریای خزر را هم به روسها بخشیدند، اضافه بر امتیازهای دیگر. آدرس دشمن را هم عوضی میدهد. میداند رابطه با امریکا زمینه جنبش اجتماعی را تقویت می کند. ولی به پوتین پناه برده و میبرد.
کسانی که با وجود برجام منافع خود را در خطر دیدند داد و فریاد می کردند که این قرارداد ترکمانچای است، ولی زمانی که برادر پوتین سهم ایران از50٪ خزر را به 12 و نیم درصد کاهش میداد صدایشان در نیامد بلکه چنان استقبال گرمی از او کردند که گویی آنچه از شمال ارس و شمال خراسان را پیش ازاین گرفته بودند پس دادند !
آن همه شعار و توهین و گریه و حرف از منافع ملی گفتند در واقع برای منافع شخصی بود. آخرش هم روحانی اطمینان داد که منافع شما هم تامین است و نگران نباشید، در پی آن وزیر صنایع اعلام کرد که واردات کالاهای مصرفی از امریکا ممنوع است ( یعنی از چین ادامه دارد !) تا خاموش شدند !
آقای خامنه ای خوب میداند که دشمن او و نظامش همین مردم ایران هستند. هرکاری میکند تا امکان آزادی مردم از شر حکومتش را از میان بردارد. چه کسی بهتر از پوتین که در برابر مردم ایران از او و حکومتش پشتیبانی کند؟ چنانکه از بشار اسد در برابر مردمش میکند.
کسی که بفکر ملت و کشور ایران باشد این همه هزینه نمی کند تا بشار اسد بماند ، کسی که عضو کنفرانس 6+2 امارات عربی است برای اینکه سه جزیره را از ایران جا کنند و به امارات عربی بدهند، خلیج فارس را عربی کنند و خوزستان را عربستان!
کسی که به امنیت مردم ایران اهمیت میدهد با هزینه بسیار از کیسه ملت گرسنه، امریکا ستیزی را بهر قیمتی ادامه نمی دهد و به حکومت روسیه علیه مردم ایران تکیه نمی کند، بخش بزرگی از دریای خزر را نمی بخشد ! با وجود هزینه ها و زیانهای تحمیلی نیروگاه بوشهر، دو قرارداد دیگر با روسها نمی بندد و …. کشور را وابسته به حاکمان روس نمی کند که ایران در این 200 سال آسیب های جبران ناپذیر از آنها دید و همچنان بزرگترین دشمن و خطر در مرز ما هستند !
خامنه ای با هزینه مردم ایران دنبال هدفهای خودش است، نه امنیت مردم، او به این حرفها اعتقادی ندارد. همان زمان جنگ هم که موشکهای روسی صدام بر سر ما میریخت، می گفتند کشور برای ما مهم نیست، ما برای مکتبمان می جنگیم !
این سرکوب و تحمیل سکوت و آرامش بسود حکومت خود است، سوء استفاده از هر عامل برای حفظ حکومت است. برای مردم چه امنیتی هست ؟! در کجا زندگی می کنید؟ از کجا حرف میزنید؟ خرداد و تیر سال 88 را بیاد می آورید ؟ خامنه ای در نماز جمعه گفت اگر خونی ریخته شود مسئول شمایید ! یعنی تهدید به خونریزی! سپس آن خونریزیها شد ! از یادتان که نرفته چه بر سر مردم آوردید؟ کدام امنیت؟ مگر مردم از دست سپاه و یسیج و گارد نیروی انتظامی و اطلاعات امنیت دارند؟ (خوبهایشان ببخشند). مگر از دست اراذل و اوباش امنیت دارند؟ امنیت برای خود خامنه ای و حکومتش است و خدمتگزارانش. خودش و عواملش مشغول غارت هستند !
بابکان / 08 December 2015
کریمی فرمانده سپاه استان مرکزی گفته «پژوهش» سپاه استان مرکزی منجر به شناسایی ۳۰۰ هزار کاربر «تلگرام» در این استان شده که ۹۷ هزار نفر از آنها «بومی» هستند.
کریمی همچنین از فعالیت «۲۴۰ گروه پر جمعیت» در استان مرکزی خبر داده که محور «۶۰ درصد» فعالیت آنها «فرهنگی و اجتماعی» بوده و محل فعالیت آنها نیز «فضای مجازی» است.
به گفته وی «۴۲ درصد» از این گروهها را «گروههای فرهنگی همسو با انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی» تشکیل میدهند.
آنطور که این فرمانده سپاه اعلام کرده «۳۸ درصد» گروههای شناسایی شده فعال در فضای مجازی استان مرکزی نیز «مستقل» بوده و گرایش «خاصی» ندارند.
کریمی افزوده در میان گروههای فعال مجازی در استان مرکزی، تنها «۱۸ درصد» آنها «غیرهمسو» هستند !و «اغلب با محتواهای ضد فرهنگی فعالیت میکنند».!!
سپاه پاسداران در سالهای اخیر فعالیتهای اطلاعاتی، امنیتی و نظارتی خود در شبکههای اجتماعی را افزایش داده و طی این مدت دهها نفر را نیز به اتهامات مختلف بازداشت و زندانی کرده است!!
neda / 11 December 2015