حکایت درگیری مأموران شهرداری با دستفروش‌ها در شهرهای مختلف ایران و جمع کردن بساط آن‌ها داستان تازه‌ای نیست. هنوز یک ماه از خودسوزی و مرگ یونس عساکره، دستفروش خرمشهری و نیز مرگ علی چراغی، دستفروش منطقه پاسگاه نعمت آباد به وسیله پنجه بکس یکی از مأموران شهرداری نگذشته است.

ali-cheraghi

در طول این سال‌ها روایت خودکشی و مرگ دستفروش‌ها در برخی شهر‌ها به خاطر وضعیت معیشتی و اقتصادی بار‌ها تکرار شده است. از جمله خودکشی یک دستفروش مترو در ایستگاه گلبرگ مترو تهران.

در همین زمینه: چرا یونس عساکره سوخت؟

۱۸ فروردین امسال اما مأموران شهرداری به بساط پسر علی چراغی حمله‌ور شدند. پسر دستفروشی که خود در درگیری با مأموران شهرداری به قتل رسیده بود. فرزند علی چراغی حالا برای گذران زندگی خود و خانواده‌اش با چرخدستی‌ میوه‌فروشی می‌کند و مأموران شهرداری که می‌خواستند بساط او را برچینند، با مقاومت مردم رو‌به‌‌رو شدند و گریختند.

بیشتر بخوانید: مقاومت مردم در برابر تعرض مأموران شهرداری به فرزند علی چراغی

ابوالفضل چراغی، فرزند ۱۵ ساله علی چراغی است که مرداد ماه سال گذشته در درگیری با مأموران شهرداری به قتل رسید. ابوالفضل پس از قتل پدرش، برای تأمین مخارج زندگی خانواده‌اش ترک تحصیل کرده و دستفروشی می‌کند.

مشکل مسکن و نداشتن منبع درآمد

خانم ابراهیمی، همسر علی چراغی به رادیو زمانه می‌گوید: «من هیچ منبع درآمدی ندارم، بچه‌ها بیمه درمانی ندارند و مهمترین مشکل ما مسکن است. خانه ما اجاره‌ای است.»

مجتبی عبدالهی، معاون خدمات شهری شهردار تهران چندین بار به خانواده چراغی وعده کمک داده است.

خانم ابراهيمی می‌‌گويد: «برای معصومه آباد در شورای شهر نامه نوشتم و گفتم اگر کاری باشد هم حاضرم کار کنم.»

او اما درباره تحقق وعده تأمین مسکن می‌گوید که هنوز این وعده محقق نشده و پسرش قبل از عيد تصميم گرفته است تا سر كوچه بساط كند و ميوه بفروشد تا كمک خرج خانواده باشد.

برخورد با دستفروش‌ها

در چند سال اخیر، مأموران مترو و نیز شهرداری در شهرهای مختلف به شکلی خشن با دستفروشی برخورد می‌کنند. فعالان مدنی اما معتقدند که این برخوردها حق کار و معیشت را از کارگران گرفته است.

 ابوالفضل چراغی، فرزند علی چراغی که چهار مأمور شهرداری او را به قتل رساندند
ابوالفضل چراغی، فرزند علی چراغی که چهار مأمور شهرداری او را به قتل رساندند

یک دستفروش که نخواست نامش ذکر شود در مورد چگونگی برخورد مأموران دولتی با دستفروشان به رادیو زمانه می‌گوید: «معمولاً مأموران شهرداری با دستفروش‌ها برخورد می‌کنند، اما در مناسبت‌های خاص که مردم بیشتر در پیاده رو‌ها رفت و آمد و خرید می‌کنند و تعداد دستفروش‌ها بیشتر می‌شود، به خاطر جلوگیری از بروز هرگونه درگیری، مأموران پلیس به کمک شهرداری می‌آیند، آن هم یک سری مأمور درشت هیکل. برخورد این مأموران به چند عامل بستگی دارد، به اینکه دستفروش چه چیزی می‌فروشد و همین‌طور ميزان مقاومت دستفروش.»

دستفروش دیگری که خود را «محمد» معرفی می‌کند، می‌گوید: «اگر مأموری دستفروشی را برای اولین بار در محدوده خود ببیند ابتدا به او تذکر می‌دهد. بعد تهدید‌ها شروع می‌شود و دستفروش را می‌ترسانند، اما اگر دستفروش از این تهدید‌ها واهمه‌ای نداشته باشد و سنگر را حفظ کند و بماند، دفعه بعد اوضاع فرق می‌کند. مأموران وقتی ببینند دستفروش همچنان به کار خود ادامه می‌دهد برایش کمین می‌گذارند و ناغافل بساطش را برهم می‌زنند، جنس‌هایش را می‌گیرند و می‌برند و اگر دستفروش مقاومت کند ممکن است کار به زد و خورد بیانجامد.»

خلاف آنچه در اخبار رسمی گفته می‌شود، برخورد مأموران شهرداری‌ها و ایستگاه‌های مترو با دستفروشان مناسب نیست. در بیشتر مواقع اموال آنان ضبط می‌شود و با رفتار توام با خشونت از واگن‌های قطار یا محل کسب‌شان رانده می‌شوند.

محمد در این‌باره می‌گوید: «من در مدتی که دستفروشی کرده‌ام، فقط یک بار شاهد برخورد مناسب بودم. یک مأموری بود که خودش از من خرید کرد و بعد به من گفت که مراقب دیگر مأموران باشم.»

به گفته محمد، فرار کردن از دست مأموران گاهی کار چندان سختی نیست: «در جاهایی که تعداد دستفروش‌ها زیاد است، این امکان وجود دارد که آن‌ها در صورت مشاهده یک مأمور، به همدیگر خبر بدهند، البته فرار یک دستفروش به جنس و نوع بساط او هم بستگی دارد. اگر بساط جمع و جور و سبکی داشته باشد به سرعت می‌تواند بساط خود را جمع کند و پا به فرار بگذارد. برخی دستفروش‌ها بساط خود را به سرعت داخل ساک دستی‌شان می‌گذارند و در‌‌ همان نقطه می‌ایستند تا مأموران بگذرند و آب‌ از آسیاب بیفتد.»

این دستفروش می‌گوید: «پیش‌تر، تشخیص مأموران شهرداری به راحتی امکان‌پذیر بود چون لباس‌هایی با درجه طلایی و اسم بر تن داشتند و از فاصله ۵۰ متری هم قابل تشخیص بودند اما حالا بسیاری از آن‌ها با لباس فرم تردد نمی‌کنند و کار تشخیص آن‌ها سخت شده است.»

به گفته محمد، برخی از کاسب‌ها و مغازه‌دار‌ها هم با مأمور‌های شهرداری همکاری می‌کنند: «وقتی در پیاده‌رو و کنار مغازه‌شان بساط می‌کنیم می‌گویند که اینجا بساط پهن نکنید بعضی‌هاشان هم به مأموران خبر می‌دهند.»

او تبلیغات شهردای را در جمع‌آوری بساط دستفروشان تأثیرگذار می‌داند و می‌گوید: «وقتی شب عیدی با تبلیغات و بیلبردهای شهرداری رو‌به‌رو می‌شویم که نوشته سد معبر حق‌الناس است، دستفروشان سد معبر می‌کنند، اجناس بنجل می‌فروشند و از دستفروش‌ها خرید نکنید؛ مردم تحت تأثیر این تبلیغات قرار می‌گیرند.»

محمد البته این را هم می‌گوید که چون اجناس دستفروش‌ها معمولاً ارزان‌تر هستند، به‌خاطر پایین آمدن قدرت خرید عموم خانواده‌ها، مردم ترجیح می‌دهند جنس مغازه را با قیمتی پایین‌تر از دستفروش بخرند.

او با انتقاد از عملکرد شهرداری می‌گوید: «در حالی که با ایستگاه‌های صلواتی یا سینی‌های میوه فروشی‌های بزرگ یا رگال‌های لباس‌فروشی‌ها در پیاده‌رو‌ها به عنوان سد معبر برخورد نمی‌شود، بساط ما دستفروش‌ها سد معبر است.»

تنبيه به جرم فقر

مددكار‌ها، حقوقدان‌ها و روزنامه‌نگارها تلاش كرده‌اند تا در مورد دستفروشی و دستفروش‌ها صحبت كنند و از زوايای مختلف به اين موضوع بپردازند.

مصطفی اقلیما، رئیس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران در این زمینه به وب سایت «آرمان» گفته است: «باید به جای جمع‌آوری دستفروشان، به فکر ساماندهی آن‌ها بود.»

این جامعه‌شناس گفته است: «برخی می‌خواهند با جمع‌آوری این دستفروشان برای خود دکان باز کنند و مکان‌هایی را با سرقفلی‌های گران برای این افراد در نظر بگیرند. نگاه کنید به مکان‌هایی که شهرداری برای میوه‌فروشان در نظر گرفته است، آن‌ها باید پنج یا شش میلیون سرقفلی بدهند و بعد جنس را گران‌تر به مردم بفروشند.»

یک دستفروش در این‌باره می‌گوید: «مسئولان خیابان‌ها را به ارث نبرده‌اند. برده‌اند؟! این مایملک شخصی‌شان نیست، بلکه به همه تعلق دارد.»

با راه افتادن مترو به عنوان یک وسیله حمل و نقل عمومی سریع که با هزینه‌ای اندک امکان تحرک بالایی را برای همه اقشار اجتماعی فراهم می‌آورد و نقاط کلیدی شهر را به یکدیگر متصل می‌سازد، منازعه بر سر حق استفاده از فضا شکلی فشرده یافته است.

دستفروشانی که در سال‌های اخیر مورد حمله مأموران شهرداری‌ها و ایستگاه‌های مترو قرار گرفته‌اند، اغلب كارگرند و معمولاً زیر خط فقر زندگی می‌کنند. اينها کسانی هستند که به خاطر نداشتن سرمایه قادر به پرداخت سرقفلی‌های هنگفت برای اجاره محل کسب مناسب نیستند.

به نظر می‌رسد در طول این سال‌ها قانونگذار تلاش نكرده است تا برای تسهيل زندگی اين افراد اقدامی كند و راه‌حل فقط حذف و جمع‌آوری آن‌ها از سطح شهرها بوده است.

تکرار برخوردهای فیزیکی و سلبی مأموران شهرداری‌ها برای اجرای طرح جمع‌آوری زنان و مردان دستفروش، از يكسو بیانگر ناموفق بودن طرح‌های ضربتی مسئولان دست و از سویی نشانگر نوع نگاه دولتمردان به اقشار ضعيف است.

نحوه زد و خورد‌ها و خشونت مأموران شهرداری نشان می‌دهد كه مسئولان نتوانسته‌اند برای ساماندهی وضعیت نا به‌ سامان این گروه اقدامی جز تنبيه افراد به جرم فقر انجام دهند.