روزنامهنگاران، نویسندگان، سیاستمداران و روشنفکران بسیاری بعد از حمله تروریستی به دفتر مجله طنز «شارلی ابدو» و گروگانگیری در فروشگاهی یهودی در پاریس، بار دیگر به موضوع بنیادگرایی اسلامی و آزادی بیان پرداختهاند. در اینجا گزیدهای از موضعگیریها در بعضی کشورهای اروپایی را میخوانید.
پیامد تروریسم برای مسلمانان
عاملان حادثه پاریس نه اسلامگرا، بلکه دیوانه بودند (…) آزادی بیان را باید حفظ کرد، این یک ارزش مهم است. من کارتونهای مجله «شارلی ابدو» را نمیپسندم، اما ما باید بتوانیم با انتقادهای آنها درست برخورد کنیم. پاسخی فکری پیدا کنیم. باید با استدلال با آنها روبهرو شویم. نباید با خشونت پاسخ بدهیم. بعد از حوادث پاریس برای مسلمانان دوره دشواری آغاز میشود.
بنیامین ادریس، امام جماعت و عالم اسلامی در آلمان
لزوم رهایی اسلام از بنیادگرایی
اسلام باید از اسلامگرایی (بنیادگرایی) رها شود. باید همواره این را تکرار کرد که کشتار با نام خدا، یعنی تبدیل کردن خداوند به یک قاتل.
«وحدت ملی» همان ایدهای است که باعث شده فرانسویها بفهمند که قاتلان اعضای تحریریه شارلی ابدو نه «مسلمانان»، بلکه بخش کوچکی از آنها هستند که قرآن را با کتاب شکنجه و عذاب اشتباه گرفتهاند. و ایده وحدت ملی باید همچنان زنده بماند. مسلمانان فرانسه فراخوانده شدهاند که برادری خود را در عمل با برادران کشته شدهشان نشان بدهند و با این کار، یک بار برای همیشه، دروغ وجه اشتراک میان باورهای مسلمانان و تروریستها را از بین ببرند.
برنار هانری لوی، فیلسوف و نویسنده فرانسوی
درست دیدن مشکل
حوادث پاریس حملهای با اعلان آشکار بود و با این وجود، همه در این میان سردرگم بهنظر میرسند. این حمله نتیجه یک بیماری است که عود کرده و در حال پیشروی است. این بیماری بنیادگرایی اسلامی نام دارد. مدت زیادی مسلمانان این بیماری را بیآزار جلوه دادند و سیاستمداران و روزنامهنگاران غربی آن را تعدیل و لاپوشانی کردند. بعد از هر حمله و پس از جنایتهای شبهنظامیان «دولت اسلامی» در عراق و سوریه مدام گفتند که این اقدامها ربطی به اسلام واقعی ندارند. بهدلیل ضعف در انتقاد از خود یا ترس از استفاده تبلیغاتی راستگرایان افراطی در اروپا بیماری را همیشه اشتباه تشخیص دادند و مشکل را در جای نادرست دیدند. گاهی علت تروریسم اسلامگرایان را سیاست قدرتطلبانه غرب تشخیص دادند و گاهی محرومیت اجتماعی و به حاشیه راندن جوانان مسلمان. اما اینها تنها تندکننده آتش بودند، نه خود آتش.
حامد عبدالصمد، نویسنده سیاسی مصریتبار و منتقد اسلام
راست افراطی علیه اسلام تندرو
در عمل، گسستی در جوامع اروپایی شکل گرفته است. گسستی که در حال تبدیل به نوعی خط جبههبندی است. اما مشخصه این گسست، جدایی دینها از هم نیست. این گسست بیشتر رهیافتی کثرتگرا به جهان را که میتواند سکولار یا غیرسکولار باشد، از تصوراتی توهمآمیز از جامعهای یکپارچه، بسته و همگون جدا میکند. در حال حاضر چنین توهمهایی هم در نزد «میهنپرستان اروپایی مخالف اسلامیسازی غرب»، طرفداران جنبش «پگیدا»، به چشم میخورد و هم نزد اسلامگرایان. آنها نه تنها در توهم جامعهای بسته و یکپارچه، بلکه در دشمنشان هم مشترک هستند، چون دشمن «مشترک» اسلامگرایان و راست افراطی اروپا، جهانی برخوردار از حقوق بشر، دموکراسی، نقد، طنز و آزادی سبکهای زندگی است. مسیر تضاد از این نقطه است.
ایزولده خاریم، فیلسوف و نویسنده اتریشی
انتقاد بیمرز علیه ترور
از هر تروریسمی علیه آزادی بیان انتقاد میکنیم. می گویند: قدرتهای سلطهگر جهانی در پیدایش تروریسم اسلامی نقش داشته و از آنها بهرهها میگیرند. میگویند: افراطیترین جناحهای سرمایهداری، نژادپرستان، استثمارگران ،صاحبان صنایع نظامی، جنگطلبان، کارتلها و تراستهای نفتی و.. تروریسم اسلامی را برای دامن زدن به «اسلامهراسی» به کار میگیرند. میگویند: توطئهها و نقشههای پنهانی در کار است که شما خبر ندارید. ما «قدرتهای سلطهگر سرمایهداری جهانی، افراطیترین…» نیستیم. از تروریسم اسلامی بهره نگرفتهایم. هنوز درد تازیانههای ستم متعصبان دینی را بر پشت و کف پای خود حس میکنیم. از توطئههای پنهان خبر نداریم و میدانیم آنها نیز خبر ندارند. با «اسلامهراسی» مخالفیم. میدانیم که همه مسلمانان تروریست یا بنیادگرا نیستند و… اما مینویسیم «آزادی بیان همگان» و به ترور اسلامی و غیراسلامی علیه آزادی بیان اعتراض میکنیم.
فرج سرکوهی، نویسنده ایرانی
پایداری در نوشتن، گشودن فضای جدید
بعد از ترورهای پاریس ما باید همچنان به عنوان روزنامهنگار به مبارزه با موانعی ادامه بدهیم که جامعه بر سر راه نوشتن ما قرار میدهد. همین ادامه نوشتن در حال حاضر تبدیل به وظیفه مدنی ما شده و شکل مقاومت ماست. باید گامها را فراتر از دیوارهای تحریریهمان بگذاریم و اجازه نداریم پیشبرد بحثها را تنها به کارشناسان واگذار کنیم. نباید خود را سانسور کنیم و باید بیش از گذشته احساس مسئولیت کنیم. در غیر این صورت، نفرت (بر آزادی بیان) پیروز شده. هدف آن هم برقراری سکوت است.
بلِز گوکلن، خبرنگار فرانسوی، روزنامه لیبراسیون
لزوم کنش فراگیر سیاسی و اجتماعی
ما در اروپا فوراَ به طرحی سیاسی نیاز داریم که چگونگی برقراری ثبات و نظامهای عدالتمند را در مناطق بحرانزده امکانپذیر کند. هر شهروند زن و مردی باید با گرایشهای نژادگرایانه مقابله کند تا جایی برای تحریک دیگران باقی نماند. وزارتخانهها، کانونهای مهاجران، مسجدها و سازمانهای غیردولتی باید کارزارهایی برای روشنگری افکار عمومی و افزایش حساسیت شهروندان آغاز کنند. پیام همبستگی میان مسلمانان و غیرمسلمانان که مدتهاست مهجور مانده، باید در نهایت وارد آگاهی و اذهان عموم شود. ما نباید بردگان ترسهای خود باشیم.
بریفان اصلان، نماینده کردتبار حزب سبزهای اتریش
بازی با خداوند
«اسلامگرا» بودن و بعد پایان زندگی در یک فروشگاه محصولات «حلال». کشتن یک «مجله» و مرگ در یک «چاپخانه». اگر خدا وجود داشته باشد، طنز عجیبی در کارش هست.
(از یک پلاکارد در راهپیمایی همبستگی یکشنبه ۱۱ ژانویه در پاریس)
بسیار خوشحالم که با زمانه در ارتباط قرار گرفتم موفق باشید از ایمیلهای شما لذت میبرم و متشکرم
عباس فیروزبخش / 12 January 2015
ترور محکوم
تروریست خوب و تروریست بد محکوم است.
ترور های دولتی٬ سیاسی٬ عقیدتی٬ حزبی و عشیره ای محکوم.
هرگونه ترور محکوم.
هر قتلی٬ هر اعمال زوری٬ هر خشونتی و هر دور زدن قانونی نمونه ای از ترور است و محکوم است.
هر مجازات خارج از مبانی قانونی ٬ حتی بدست مأورین حکومتی ترور تلقی شده و محکوم است.
هر قصاصی قبل از محاکمه عادلانه محکوم است.
پناه دادن به عاملین ترور و استفاده از آنها برای مقاصد سیاسی ٬ ترور تلقی میشود و محکوم است.
پشتیبانی از هر گروه و دسته ای بمنظور تغییر حکومت کشورها ٬ ترور تلقی میشود و محکوم است.
بتمسخر کشیدن اعتقادات ٬ کوچک شمردن رؤسای دولت٬ حاکمین و اولیای مذاهب و فرق مختلف حتی جوامع کوچک و اقلیت ها ترور شمرده میشود و محکوم هستند.
آسیب رساندن به شخصیت و موقعیت انسانها به هر روشی که باشد٬ محکوم است.
مصباح / 13 January 2015
ژُرژ داوید وُلَنسکی کاریکاتوریست برجسته فرانسوی که در واقعه پاریس به خاک و خون غلطید (برای القای فریبکاری انبیاء الهی) تصویری از حضرت مسیح کشیده که دارد از کلاهش خرگوش درمیآورد. همچنین پیامبر اسلام را بدون لباس نشان میدهد…
ترور او و دوستانش را خیلیها به حق محکوم کردهاند.
پرسش:
اگر از میان ایرانیان کسی (نه حضرت مسیح یا محمد مصطفی)، بلکه تحت الحنک بندان زیر ریش را به طنز بگیرد که از عمامهاشان خرگوش در میآورند و یا، کاریکاتور این یا آن رهبر ماه و بی همتا را بکشد که هر بار فیل تازهای هوا میکند، شامل آزادی بیان میشود یا نه؟
اگر نه پس چرا قتل کاریکاتوریستهای فرانسوی را محکوم میکنیم؟ آیا واقعاً از صمیم قلب محکوم میکنیم؟ آیا به آزادی بیان و مصونیت اظهار نظر از ته ته دل باور داریم؟
در بیان و گفتار، خیلیها آن جنایت را محکوم کردهاند. فقط خواجه حافظ شیرازی محکوم نکردهاست!
از پاپ و دبیر کل سازمان ملل گرفته تا اوباما و نتان یاهو و مرضیه افخم و مریم رجوی… همه محکوم کرده و اطلاعیه دادهاند.
اطلاعیه دادن البته کار شاقی نیست. هیچکس هم در بیان و گفتار، جنایت را تأئید نمیکند، اما…
اما نقد یکسویه عاملین ترور بدون زیر سئوال بردن دستگاه نظری آنان عوام فریبی است.
دستگاه پوسیدهای که مخالف و منتقد را عامل دشمن پنداشته، به جای پاسخ کلمه با کلمه، به تهمت و افترا و در قدم بعد به کینه و دشنه متوسل میشود.
دیدگاهی که مصونیت اظهار نظر را پاس ندارد (چه لباس مذهب بپوشد و چه ضدمذهبی باشد، فرق نمیکند) وقتی خودش را به عنوان مرجع رفتار اجتماعی میپندارد یا تحمیل میکند، بی بُروبرگرد به ترور خواهد کشید.
آیا عناصر، نیروها و جریانانی که با مخالف و منتقد خویش رابطه جن و بسمالله دارند و برایشان پاپوش میدوزند و به لجن پراکنی متوسل میشوند، از سر صدق و صفا، جنایت پاریس را محکوم میکنند؟
http://www.hamneshinbahar.net/article.php?text_id=219
…
سایت همنشین بهار
http://www.hamneshinbahar.net
همنشین بهار / 07 January 2016