Opinion-small2

آیت‌الله خامنه‌ای بر این باور است که جهان در حال گذار از نظم هفتاد سال گذشته به “نظم جدیدی” است. پایه‌های اخلاقی و فکری و ارزشی (دموکراسی، حقوق بشر، آزادی، دفاع از ملت ها، و…) و عملی (توانایی‌های نظامی و سیاسی) غربیان فرو پاشیده است. از این نظر در پیچ تاریخی قرار گرفته‌ایم.

Ayatollah-Ali-Khamenei-sa-007

به گفته او: اولاً: غرب گرفتار بحران رو به افزایش اخلاقی و معنوی است. فروپاشی نهاد خانواده، بحران‌های روحی و روانی، استفاده ابزاری از زنان و فمینیسم، همجنس‌بازی (نه همجنس‌گرایی)، حمله نظامی به کشورها و شکنجه و کشتار که با شعارهای دموکراسی خواهی و حقوق بشری تعارض دارند، ساختن گروه‌های طالبان و القاعده و داعش و…، شواهد این مدعا هستند. در عین حال، مذهب و خصوصاً اسلام در جهان غرب در حال رشد است.

ثانیاً: انقلاب اسلامی ایران عملاً توانایی نظامی و سیاسی آمریکا را به چالش کشید. «بعد هم دیگر حوادث منطقه، حوادث فلسطین، حوادث لبنان، جنگ ۳۳ روزه، جنگ ۲۲ روزه، جنگ ۸ روزه‌ غزه، و این جنگ اخیر ۵۰ روزه‌ غزه که واقعاً جزو نمونه‌هاى معجزه‌آسا است.»

ظرفیت‌های داخلی نظام

آیت‌الله خامنه‌ای معتقد است که این توصیف و تبیین درست رویدادهای منطقه است و هرگونه تحلیل معارضی، تحلیل “واژگونه” است. او بر مبنای این تحلیل برای نقشی که ایران باید در سطح جهانی و منطقه بازی کند، تعیین سیاست می‌کند. تعیین سیاست را براساس ظرفیت‌های درونی (افزایش جمعیت، علم و فناوری، رشد اقتصادی، فرهنگ- یعنی توجه به نقش اینترنت و ماهواره‌ها و موبایل در باورزدایی و کنترل آنها – و تهیه طرح‌های اقناعی) و بیرونی جمهوری اسلامی صورت بندی می‌کند.

عمق استراتژیک نظام

ظرفیت بیرونی نظام به “عمق راهبردی” آن- یعنی طرفداران جمهوری اسلامی در منطقه- باز می‌گردد. این طرفداری معلول عواملی چون زبان مشترک، مذهب تشیع، دین اسلام و… است. عمق راهبردی جمهوری اسلامی محدود به خاورمیانه نبوده و تا بخش‌هایی از آسیا و آمریکای لاتین ادامه می‌یابد. استفاده عملی از این توانایی، کشور را قدرتمند می‌سازد.

آیت‌الله خامنه‌ای می‌خواست “بهار عربی” را به “بیداری اسلامی” علیه اسرائیل و آمریکا تبدیل سازد، اما این جنبش که بازتاب شکاف اصلی منطقه- یعنی دیکتاتوری و دموکراسی خواهی بود- توسط کشورهای قدرتمند عربی به جنگ شیعه و سنی تغییر هویت داده شد.

به گفته او، وفاداری به قرآن و تبعیت عملی از اسلام، “جوامع اسلامی در سراسر جهان[را] به عمق استراتژیک و عقبه مستحکم جمهوری اسلامی ایران تبدیل” کرده است. همه ملت‌های مسلمان، عمق استراتژیک جمهوری اسلامی هستند و “تکیه گاه یک ملت به عمق استراتژیک اوست“. یکی از نشانه‌های “عقبه نظام جمهوری اسلامی“، استقبال بی نظیر مردم دیگر کشورها از مسئولان ارشد نظام جمهوری اسلامی است.

در ۶/۵/۹۲ می‌گوید که به راه انداختن جنگ شیعه و سنی برای مبارزه با “عمق استراتژیک نظام” است. آنان گمان می‌کنند که فقط شیعیان پایگاه‌های جمهوری اسلامی هستند، در حالی که بسیاری از مسلمانان پایگاه ایرانند و با کوبیدن پایگاه‌های شیعیان نمی‌توانند عمق راهبردی جمهوری اسلامی را نابود سازند.

به طور طبیعی آیت‌الله خامنه‌ای حداقل بحرین، سوریه، لبنان، عراق، یمن، فلسطین، افغانستان، پاکستان، و…را جزو عمق استراتژیک جمهوری اسلامی به شمار می‌آورد. اگر چه میزان نفوذ جمهوری اسلامی در این کشورها یکسان نبوده و نیست.

مرگ بهار عربی و پیدایش داعش

جنبش “بهار عربی” علیه رژیم‌های فاسد سرکوبگر به روش‌های مختلف سرکوب و تغییر هویت داده شد. دیکتاتورهای منطقه به دنبال تغییر هویت این جنبش بودند تا خود را از شر آن خلاص سازند. آیت‌الله خامنه‌ای می‌خواست “بهار عربی” را به “بیداری اسلامی” علیه اسرائیل و آمریکا تبدیل سازد، اما این جنبش که بازتاب شکاف اصلی منطقه- یعنی دیکتاتوری و دموکراسی خواهی بود- توسط کشورهای قدرتمند عربی (عربستان سعودی، قطر، امارات متحده، و…) به جنگ شیعه و سنی تغییر هویت داده شد.

در بستر حمله نظامی به کشورهای گوناگون، گروه‌های تروریستی اسلام‌گرا متولد شده و به شدت رشد کردند. داعش، جبهه النصره و “جبهه اسلامی” ساخته شده توسط عربستان سعودی- که “احرارالشام” یکی از گروه‌های عضو آن است- همه را به هراس انداخته‌اند که برای نابودی این گروه‌ها باید فکری اساسی کرد و همه علیه آنها در جبهه‌ای واحد بجنگند.

“نشست پاریس” با حضور ده‌ها کشور غربی و عربی در ۲۴/۶/۹۳ به منظور مقابله با داعش تشکیل شد. مقامات آمریکایی رسماً گفته‌اند که نیازی به همکاری ایران وجود ندارد، چون ایران حامی رژیم سوریه است.

افشاگری خامنه‌ای و نه او به آمریکا

آیت‌الله خامنه‌ای در ۲۴/۶/۹۳ دست به افشاگری زد و آمریکا را دروغگو نامید. او در مورد همکاری ایران و آمریکا در نابودی داعش، با لحنی تمسخرآمیز گفت: «من این چند روزه تفریحی داشتم، این دو سه روز آخر. و آن تفریح این بود که گوش می‌کردم به حرف‌های آمریکایی‌ها در زمینه داعش و مبارزه با داعش، حرف‌هایی که می‌زنند، حرف‌های پوچ، توخالی و جهت‌دار. از جمله آن حرف‌هایی که برای من واقعاً مایه تفریح بود این بود که دیدم هم وزیر امورخارجه آمریکا و هم اون دختره سخنگوشون که می‌یاد وامی‌ایسته اونجا حرف می‌زنه، اینها صریحاً گفتند که ما از ایران برای ائتلاف علیه داعش دعوت نمی‌کنیم.»

دولت آمریکا گرفتار مسائل و مشکلات عدیده‌ای در داخل و خارج- خصوصاً خاورمیانه- است. اما سخن گفتن از “پیچ تاریخی”، “فروپاشی غرب”، “زوال آمریکا” و “نابودی اسرائیل” حاصل توهمات ایدئولوژیک یک زمامدار خودکامه است.

خامنه‌ای سپس به دروغ‌های آمریکایی‌ها پرداخت و گفت: «دیدم همه‌شان دارند دروغ می‌گویند. برای خاطر این که همان روزهای اولی که مسئله داعش در عراق پیش آمد، آمریکایی‌ها به وسیله سفیرشان از سفیر ما در عراق درخواست کردند، که شما بیایید بنشینیم درباره داعش با هم هماهنگی کنیم. سفیر ما این را منعکس کرد، بعضی از مسئولین ما هم حرفی نداشتند، من مخالفت کردم. گفتم تو این قضیه ما به‌خصوص با آمریکا همراهی نمی‌کنیم، چون اینها خودشان دستشان آلوده است و تو این قضیه چطور ما بیائیم با کسانی که دستشان آلوده است، نیتشان آلوده است، چطور همکاری کنیم؟

بعد از آن هم همین آقای وزیر خارجه‌ای که این حرف را آمد جلوی چشم همه دنیا، جلوی دوربین گفت که ما از ایران همکاری نمی‌خواهیم، همین ایشون، شخصاً با آقای دکتر ظریف، شخصاً درخواست کرده بود که بیائید ما تو این قضیه همکاری کنیم. دکتر ظریف رد کرد. معاون او هم که یک زنی است، او هم که می‌بینید، می‌شناسید، او هم از آقای عراقچی، در مذاکراتش درخواست کرده بود، که بیایید ما همکاری کنیم. اینها رد کردند. بعد از آنی که اونها رد کردند، و ما صریحاً گفته‌ایم تو این قضیه با شما همکاری نمی‌کنیم، حالا می‌گویند که ما ایران را نمی‌خواهیم وارد کنیم

در این سخنان سه نکته مهم وجود دارد:

الف- آمریکا سه بار رسماً از ایران جهت مبارزه با داعش درخواست همکاری کرده است.

ب- برخی از مسئولان جمهوری اسلامی- احتمالاً حسن روحانی، ظریف، هاشمی رفسنجانی، و…- موافق این همکاری بوده‌اند.

پ- آیت‌الله خامنه‌ای قاطعانه با این همکاری مخالفت کرده و مانع آن شده است.

علل مخالفت آیت‌الله خامنه‌ای

چرا آیت‌الله خامنه‌ای با این همکاری مخالف است؟

الف- دست آمریکا آلوده است و خودش داعش و جبهه النصره را ساخته است.

ب- نیت آمریکا هم آلوده است و هدف دیگری را تعقیب می‌کند. هدف آنان:

اولاً: تبدیل سوریه و عراق به پاکستان دیگری است. می‌گوید: «آمریکا با این کار می‌خواهد بهانه‌ای پیدا کند که همچنان که در پاکستان با وجود دولت مستقر، با وجود ارتش قوی، ارتش پاکستان ارتش قویی است، بدون اجازه وارد پاکستان می‌شود، هر جا را دلش می‌خواهد بمباران می‌کند، می‌خواهد در عراق و سوریه هم چنین کاری را انجام بدهد.»

ثانیاً: هدف آمریکا و متحدان عرب‌اش سرنگونی رژیم سوریه است تا به عمق استراتژیک جمهوری اسلامی صدمه وارد آورند.

پ- آمریکا در حمله به طالبان و سرنگونی صدام حسین نیز از کمک‌های جمهوری اسلامی استفاده کرد، اما نه تنها هیچ امتیازی به ایران نداد، بلکه جمهوری اسلامی را به عنوان یکی از اعضای “محور شرارت” مطرح کرد و با علم کردن پرونده هسته‌ای تحریم‌های فلج کننده‌ای علیه ایران وضع کرد. آمریکا غیرقابل اعتماد است.

ارزیابی تحلیل و سیاست

یکم- دولت آمریکا گرفتار مسائل و مشکلات عدیده‌ای در داخل و خارج- خصوصاً خاورمیانه- است. اما سخن گفتن از “پیچ تاریخی”، “فروپاشی غرب”، “زوال آمریکا” و “نابودی اسرائیل” حاصل توهمات ایدئولوژیک یک زمامدار خودکامه است. زمامداری خودسرانه- مطابق میل- آدمی را از واقعیت‌ها دور می‌سازد. آیا نابودی ارتش‌های عراق، لیبی و سوریه- و تجزیه عملی آنها- موجب افزایش قدرت اسرائیل شده یا به زیان اسرائیلی‌ها بوده است؟ آیا کشتن حدود ۲۲۰۰ تن از مردم غزه و نابودی تمامی زیرساخت‌های آن به صورتی که بنابر گزارش سازمان ملل بازسازی آن حدود ۲۰ سال به طول خواهد انجامید، موجب زوال قدرت اسرائیل و قدرت یافتن فلسطینیان شده است؟ (داوری اخلاقی و حقوق بشری درباره جنایات جنگی اسرائیل و موج جهانی محکومیت مردمی اسرائیل ربطی به تحلیل عینی سیاست ندارد.)

اگر واقعاً دولت آمریکا از ایران درخواست همکاری برای مبارزه با داعش کرده بود، “منافع ملی” ایران ایجاب می‌کرد تا این همکاری را بپذیرد. در این صورت به احتمال زیاد حل و فصل پرونده هسته‌ای هم راحت می‌شد.

دوم- اگر چه جمهوری اسلامی در منطقه دارای قدرت است، اما آیت‌الله خامنه‌ای تصوری غیر واقعی از این قدرت بر می‌سازد. آری اکثریت شیعی مردم بحرین به محرومیت و تبعیض اعتراض سیاسی کرده‌اند، ولی توسط ارتش عربستان سعودی به شدت سرکوب شده‌اند. درگیری‌های شیعیان زیدی با دولت یمن هم ادامه داشته و آنها همیشه سرکوب شده‌اند.

اگرچه آمریکا، دولت‌های غربی و دولت‌های عربی تاکنون نتوانسته‌اند رژیم جنایتکار بشار اسد را سرنگون سازند، اما سوریه و عراق به چه روزی افتاده‌اند؟ لبنان ماه‌هاست که فاقد رئیس جمهور است و هیچ چشم‌انداز روشنی ندارد.

آیت‌الله خامنه‌ای قدرتمندانه می‌گوید که: «اینها قبل از این یک ائتلافی علیه سوریه تشکیل دادند، با سر و صدای فراوان در اطراف عالم، سی کشور، چهل کشور، پنجاه کشور جمع کردند، هیچ غلطی نتوانستند بکنند در مورد سوریه. در مورد عراق هم همین است.» یعنی جمهوری اسلامی، روسیه و چین مانع این کار شدند.

آیت‌الله خامنه‌ای سپس قدرتمندانه می‌افزاید: «آن حرکتی که علیه داعش انجام گرفت، و کمر داعش را در عراق شکست، این کار آمریکایی‌ها نبود. خود آنها هم خوب می‌دانند، داعشی‌ها هم خوب می‌دانند، مردم عراق هم خوب می‌دانند، می‌دانند کار مردم عراق بود، کار ارتش عراق بود، کار نیروهای مردمی بود که به خوبی یاد گرفته بودند چه جوری باید با داعش مبارزه کنند و مبارزه کردند و تا به اینجا ضربه‌های جدی را وارد کردند، بعد از این هم ضربه را اینها وارد خواهند کرد، حالا خواهند دید.»

معنای این سخن این است که کار سپاه قدس به رهبری سردار سلیمانی بود که هم کردها را مسلح کرد و هم محاصره یک شهر را از چنگ داعش در آورد.

سوم- آیت‌الله خامنه‌ای تهدید می‌کند که اگر آمریکا طرح حمله‌های مداوم با هواپیماهای بدون سرنشین در پاکستان را در عراق و سوریه تکرار کند، گرفتار مشکلات عظیمی خواهد شد. می‌گوید: «بدانند که اگر چنانچه اقدامی بکنند همان مشکلاتی بر سر راهشان به وجود خواهد آمد که تو این ده سال گذشته تو عراق برایشان به وجود آمده.»

چهارم- او مجدداً بر “عمق استراتژیک” جمهوری اسلامی تأکید کرده و می‌گوید: «تاکید همیشگی بنده مبنی بر این که ملت ایران، در میان ملت‌های دیگر دارای عمق راهبردی اختصاصی دارد که هیچ نظام و کشوری را سراغ نداریم که خارج از مرزهای خود دارای چنین ریشه‌ها و پیوندهای عاطفی، اعتقادی و ایمانی با ملت‌های دیگر باشد.»

تا حدی که من می‌فهمم، آیت‌الله خامنه‌ای دچار توهم شده است. او به همراه احمدی‌نژاد و سعید جلیلی و… ایران را گرفتار پرونده هسته‌ای و تحریم‌های فلج کننده کرد که به قول مقامات آمریکایی بزرگترین تحریم‌های طول تاریخ است که تاکنون علیه کشوری وضع شده است. اینک نیز او می‌تواند با تحلیلی نادرست از عمق استراتژیک نظام صدمات جبران‌ناپذیری بر ایران و ایرانیان وارد آورد.

اگر آنها بمباران مقرهای رژیم سکولار اسد را آغاز کنند و رژیم سرنگون شود، قدرت ایران افزایش می‌یابد یا کاهش؟ اگر تاکنون نکرده‌اند، فقط و فقط، نگران افزایش قدرت گروه‌های تروریستی اسلام‌گرا و واکنش روسیه بوده‌اند. تجربه لیبی هم در برابر اوباما و آمریکا قرار دارد.

ممکن است شرایط منطقه به سمتی رود که به جنگ با ایران بینجامد. آری حمله به ایران هم پیامدهای هولناکی برای جهان و کل منطقه خواهد داشت. اما برای ایرانیان چه دستاوردی خواهد داشت؟ ایرانی که به عراق، لیبی و سوریه‌ای دیگر تبدیل شود، آیا پیروزی به شمار خواهد رفت، حتی اگر آمریکا به اهدافش دست نیابد؟

اگر واقعاً دولت آمریکا از ایران درخواست همکاری برای مبارزه با داعش کرده بود، “منافع ملی” ایران ایجاب می‌کرد تا این همکاری را بپذیرد. در این صورت به احتمال زیاد حل و فصل پرونده هسته‌ای هم راحت می‌شد.

مسئله ایران و ایرانیان این است که یک فرد خودکامه- به طور خودسرانه- به جای همه آنها، درباره سرنوشت همه آنان تصمیم گیری‌های نادرست می‌کند. همکاری با آمریکا و برقراری روابط دوستانه با این کشور به سود “منافع ملی” ایران است. این درست همان چیزی است که اسرائیل و عربستان سعودی نمی‌خواهند و خامنه‌ای با این نوع تصمیم‌گیری به سود آنان عمل می‌کند.