Opinion-small2

جوامع بشری بسیار پیچیده و هزار چهره بوده و در دو قطبی‌های ساده ساز برساخته ایدئولوگ‌ها (دیندار و بی‌دین، سکولار و مدافع حکومت دینی، سنی و شیعه، عرب و عجم، اصلاح‌طلب و انقلابی، سبزها و غیر سبزها، و…) جا نمی‌گیرند. تبیین‌های جامعه شناختی، تاریخ و جوامع را به این گونه دو قطبی‌های ایدئولوژیک فرو نمی‌کاهند. این گونه تقلیل‌گرایی‌ها، کاذب، انتزاعی و محصول نادیده گرفتن و به حاشیه راندن هزاران واقعیت تاریخی و اجتماعی است.

اما مبارزه سیاسی بر سر منابع کمیاب قدرت/ثروت/معرفت/منزلت اجتماعی، دو قطبی ساز است. دو قطبی‌ها میان “ما” و “آنها” که متفاوت از ما هستند و باید با آنان مبارزه کرد، ایجاد مرز می‌کنند. دو قطبی‌ها “هویت ساز”‌اند. هویتی برای “ما” و هویتی برای “آنها” می‌سازند. آنها در بهترین حالت “رقیب” اند، اما در بدترین حال، “دشمن” هستند. دشمنان در بهترین حالت از ساختار سیاسی حذف می‌شوند، اما در بدترین حالت، از عالم حیات حذف می‌شوند (پاکسازی‌های نژادی و دینی و ایدئولوژیک).

دو قطبی‌سازی آیت‌الله خامنه‌ای

آیت‌الله خامنه‌ای پس از جنبش انتخاباتی سبز، دو قطبی تازه‌ای را به سرعت ابداع کرد و و معترضان را به “فتنه‌گران” تبدیل کرد و در برابر فتنه‌، بصیرت را قرار داد. بدین ترتیب فرایند حذف فتنه‌گران از نظام و سرکوب آنان آغاز شد. منتها، افتضاح خامنه‌ای/احمدی‌نژاد/سعید جلیلی، آرای مردم را به “حق‌الناس” تبدیل کرد و او در انتخابات از همه- از جمله آنان که جمهوری اسلامی را قبول نداشتند – درخواست کرد تا به خاطر “منافع ملی” در انتخابات شرکت کنند.

محاکمه سران فتنه

آیت‌الله خامنه‌ای اگرچه توسط شورای نگهبان کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ را به خودی‌ها تقلیل داده بود، اما احتمال پیروزی حسن روحانی را ضعیف به شمار می‌آورد. پیروزی روحانی و به خیابان‌ها ریختن مجدد مردم، کمی شوک‌آور بود، اما تجربه‌های قبلی به او آموخته بود که این بار باید سریع بجنبد و نگذارد که دریچه‌های تنفس داخلی گشوده شوند. اعلام خطرهای دائمی یک سال اخیرش به این هشدار به کابینه روحانی منتهی شد که “مسئله‌ فتنه و فتنه‌گران، از مسائل مهم و از خطوط قرمز است که آقایان وزرا باید همان‌گونه که در جلسه‌ی رأی اعتماد خود بر فاصله‌گذاری با آن تأکید کردند، همچنان بر آن پایبند باشند.”

فتنه توافق هسته‌ای

دو قطبی کردن نیروهای سیاسی و حذف مخالفان و بستن فضای جامعه حول محور “فتنه” صورت می‌پذیرد. آیت‌الله جنتی در ۱۸/۶/۹۳ در همایش نمایندگان ولی فقیه در استان‌ها در مشهد گفت: «از سال ۸۸ تا به امروز گفته شده که فتنه خط قرمز نظام است و رهبری نیز بارها به این موضوع اشاره کرده‌اند، اما چه طور می‌شود که برخی می‌خواهند از خط قرمز عبور کنند یا احیانا عبور هم کرده‌اند؟ چرا برخی نمی‌فهمند فتنه خط قرمز است؟ برخی تلاش دارند این خط قرمز را بشکنند، به نظر فتنه‌گران در حال حاضر راهشان بار دیگر باز شده، این افراد نقشه‌های بسیار بدی برای کشور دارند. یکی از مسئولان اخیرا بیان کرده که به زودی و با حاصل شدن توافق هسته‌ای مجلس را در دست می‌گیریم و آن زمان، هنگام آزادی موسوی و کروبی است. بنده مستندات این صحبت‌ها را در اختیار دارم. این که برخی بدون هیچ ترسی و علنا و بر خلاف خطوط قرمز رفع حصر فتنه‌گران را مطرح می‌کنند جای سوال است، چرا باید کار به اینجا برسد؟ البته فتنه‌گران خطر بزرگی نیستند اما به هر حال خطر کوچکی نیز نیستند، به هر حال باید این خطر را دفع کرد.»

دو قطبی کردن نیروهای سیاسی، حذف مخالفان و بستن فضای جامعه، حول محور “فتنه” انجام می‌‌‌گیرد.  کاندیداتوری رقبا در انتخابات به قصد پیروزی را “فتنه‌گری” و “براندازی قانونی” قلمداد می‌کنند.

بدین ترتیب “دلواپسی” اصلی محافظه‌کاران از نهایی شدن احتمالی توافق هسته‌ای آشکار می‌شود. یعنی، اگر توافق هسته‌ای نهایی شود، الف- ممکن است مجلس آینده از دست اصول‌گرایان درآید و حداقل به دست نیروهای همفکر حسن روحانی بیفتد. ب- موسوی و کروبی و دیگر زندانیان هم در پرتو سازش و بهبود روابط با جهان غرب، از زندان آزاد شوند.

درست است که شورای نگهبان در هر صورت به تکلیف شرعی حذف رقبا- نه مخالفان جمهوری اسلامی که فاقد حق کاندیداتوری هستند- اقدام خواهد کرد، اما اگر مسئله نزاع هسته‌ای از طریق توافق حل شود و تحریم‌های اقتصادی فلج کننده رفته رفته لغو گردند، فضا به زیان اصول‌گرایان تغییر خواهد کرد. آنان نمی‌خواهند کسی جز خودشان این کارت برنده را در دست داشته باشد. دلواپسی آنان از احتمال مسدود شدن رانت‌های سیاسی و اقتصادی است، نه حل نزاعی که به سود ایران و ایرانیان است.

به همین خاطر، کاندیداتوری رقبا در انتخابات به قصد پیروزی را “فتنه گری” و “براندازی قانونی” قلمداد می‌کنند.

فتنه‌گران دیروز و امروز

“فتنه‌گرسازی” محصول دو قطبی کردن سیاست حول فتنه است. هر اصطلاحی در جهان مفهومی خود دارای معناست. آیت‌الله خامنه‌ای اصطلاح “فتنه” را از درگیری‌های صدر اسلام بیرون آورده و بر زمان خود حمل کرده است. گویی نوعی “این همانی” میان امروز و دیروز (صدر اسلام) برقرار است. در این صورت، آیت‌الله خامنه‌ای خود را با حضرت علی یکی کرده و مخالفان و منتقدان خود را هم با مخالفان و منتقدان حضرت علی یکی می‌کند. آیت‌الله جنتی در این زمینه صریح‌تر سخن گفته است.

او می‌گوید: «ما باید طلحه‌ها و زبیرها، معاویه‌ها و عمروعاص‌های زمان را بشناسیم، به عقیده من یکی از چیزهایی که سبب شد حق حضرت علی (ع) ضایع شود این بود که منافقین شناخته نشدند بنابراین باید تاریخ برای ما درس عبرت باشد تا کسانی که خطر دارند در حد معمول شناخته شوند. به‌حمدالله مقام معظم رهبری در مقابل فتنه و نفاق ایستاده‌اند و بسیجی‌صفتان جان‌برافکن گوش به فرمایشات ایشان هستند بنابراین این جریانات نمی‌تواند به نظام ضربه بزند اما خطر باید دفع شود؛ اصحاب قلم، بیان و رسانه باید در این زمینه نقش بالایی ایفا کنند و ائمه‌جمعه نیز جایگاه مناسبی دارند که می‌توانند در این خصوص اثرگذاری بالایی داشته باشند.»

آیت‌الله خامنه‌ای اصطلاح “فتنه” را از درگیری‌های صدر اسلام بیرون آورده و بر زمان خود حمل کرده است. “این همانی” امروز با ۱۴ قرن پیش، مغالطه‌ای بزرگ است که با هیچ ترفندی توجیه شدنی نیست.

اولاً: طرح مدعای “ضایع شدن حضرت علی” اگر از سوی غیر اصول‌گرایان طرح شده بود، همه مراجع تقلید و کفن‌پوشان با بیرق “اهانت به مقدسات” به راه می‌افتادند. آیا “ضایع شدن” امام معصوم و دارای علم غیب امکان‌پذیر است؟ اما این حربه‌ها برای زدن رقباست، نه فقیهان قدرت‌پرستی چون آیت‌الله جنتی که از دست دادن حکومت را مترادف با “ضایع شدن” به شمار می‌آورند. مگر نمی‌بینید که اینها برای حفظ قدرت دست به هر کاری می‌زنند؟

ثانیاً: تبدیل “بهار عربی” به جنگ شیعه و سنی بخشی از توطئه رژیم‌های فاسد و سرکوبگر عربستان سعودی، قطر، امارات متحده، بحرین، و… برای فرار از موج جنبش ضد استبدادی بود. اینک که این آتش شعله‌ور شده، دامن زدن به آن، به زیان اقلیت ۲۵۰- ۲۰۰ میلیونی شیعیان در برابر اکثریت یک میلیارد و سیصد میلیونی اهل تسنن است.

آیت‌الله جنتی می‌گوید: «ما باید طلحه‌ها و زبیرها، معاویه‌ها و عمروعاص‌های زمان را بشناسیم.» طلحه و زبیر جزو صحابه پیامبر اسلام بودند. اهل تسنن این دو را بهشتی دانسته و برای معاویه هم احترام زیادی قائل بوده و هستند. امویان اگر به شیعیان هم ستم کرده باشند، در گسترش اسلام نقش چشمگیری داشته‌اند. آیت‌الله جنتی نابخردانه به افراد مورد احترام اهل تسنن و صحابه پیامبر اهانت می‌کند. هزینه این نوع اهانت‌ها را مردم بیچاره ایران باید بپردازند، نه فقیهان قدرت پرست.

مسئله اساسی این است که “این همانی” امروز با ۱۴ قرن پیش، مغالطه‌ای بزرگ است که با هیچ ترفندی توجیه شدنی نیست. اجرای احکام فقهی نیز محصول همین مغالطه است. نه امروز دیروز است و نه گروه‌های اسلام‌گرای کنونی صحابه پیامبر هستند.

ثالثاً: مهم‌ترین مصداق امروزین معاویه و عمروعاص کیست؟ از نظر آقایان، اکبر هاشمی رفسنجانی است که آیت‌الله جنتی صلاحیت‌اش برای ریاست جمهوری را رد کرد. محمد نبی حبیبی- دبیرکل حزب موتلفه- در مصاحبه ۱۸/۶/۹۳ با خبرگزاری فارس گفته است: «هنوز تا این تاریخ آقای هاشمی درباره دو موضع به طور شفاف صحبت نکرده‌اند. محکوم کردن فتنه و سران فتنه دوم و بحث عدم تقلب در انتخابات یعنی ادعای سرانه فتنه.»

آیت‌الله خامنه‌ای منشأ همه فتنه‌گری‌هاست. شکاف اصلی اجتماعی جامعه ما، شکاف دیکتاتوری و دموکراسی خواهی است. مهم‌ترین فتنه خامنه‌ای این است که قصد دارد این شکاف اجتماعی را به شکاف فتنه و ضد فتنه تبدیل سازد.

اگر فتنه ملاک سنجش کاندیداهای انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری قرار گیرد، شاید آیت‌الله جنتی این بار صلاحیت هاشمی را برای عضویت در مجلس خبرگان رهبری رد کند. اخیراً یکی دیگر از فقیهان گفته بود که بزرگترین فتنه فتنه‌گران این است که قصد دارند اکثریت مجلس خبرگان رهبری را به دست آورده و رهبری را تحت فشار قرار دهند.

فتنه‌گرایان حوزه فرهنگ

آیت‌الله جنتی در ديدار با دانشجويان بسيجی دانشگاه تهران؛ گفته که آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار با اعضای دولت گفته است که “فتنه خط قرمز ماست”. می‌گوید که این ملاک داوری جریان‌های سیاسی است. سپس می‌افزاید: «اگر فتنه‌گر، فتنه‌جو و طرفدار فتنه بر سر كار قرار گرفت، شما موظفيد در داخل و خارج از دانشگاه موضع بگيرد و اگر نمی‌توانيد مسايل را به ديگرانی كه شما را قبول دارند برسانيد تا حرف شما را بزنند.»

فتنه‌گران قرار است توسط چه افرادی بر سر کار آیند؟ حسن روحانی و وزرای او؟ پرهیز دولت روحانی از سبزها هم چاره کار او نیست، برای این که آیت‌الله خامنه‌ای و مریدانش با حربه فتنه دیگران را حذف می‌کنند. فرهنگ مهم‌ترین قلمرویی است که آنان دلواپس حضور فتنه‌گران در آنند. برای این که خود فاقد قدرت تولید فرهنگی هستند، از تولیدات فرهنگی دگراندیشان می‌هراسند.

دو قطبی دیکتاتوری و ضد دیکتاتوری (دموکراسی‌خواهی)

حقیقت این است که آیت‌الله خامنه‌ای منشأ همه فتنه‌گری‌هاست. شکاف اصلی اجتماعی جامعه ما، شکاف دیکتاتوری و دموکراسی خواهی است. مهم‌ترین فتنه خامنه‌ای این است که قصد دارد این شکاف اجتماعی را به شکاف فتنه و ضد فتنه تبدیل سازد.

آیت‌الله خامنه‌ای در رأس و رهبری افراطی‌ترین نیروهای جمهوری اسلامی قرار دارد. حکومت خودکامانه- مطابق میل- مادام‌العمر او، بزرگترین فتنه‌گری است. سودای جداسازی او از نیروهای افراطی رژیم، آب در هاون کوبیدن است.

اگرچه گذار به دموکراسی به روش‌های غیر خشونت‌آمیز صورت می‌پذیرد، اما حمله به دیکتاتور و دیکتاتوری، محور همه گذارها بوده است. این گزاره، گزاره‌ای توصیفی- نه توصیه‌ای- است. در همه گذارها، گفت و گوی مخالفان با دیکتاتور، پس از قدرتمندکردن مردم، بسیج اجتماعی و توازان قوا میان جامعه مدنی و دولت صورت گرفته است.

دیکتاتور جامعه را دو قطبی(سیاه/سفید، الهی/زمینی، پاک/نجس، دوست/دشمن، فتنه گران/بصیرتمندان) می‌سازد، چون از طریق دشمن سازی می تواند حامیان سرکوبگر خود را متحد نگاه دارد. آنان را دائماً از دشمنانی می‌هراساند که قرار است آنان را نابود سازند. به آنها می‌گوید: تنها راه زنده ماندن و استفاده از رانت های اقتصادی و سیاسی، اتحاد پشت رهبری خودکامانه علیه دشمنان است. اگر مخالفان آزاد باشند، اگر مخالفان در رقابت منصفانه شرکت داشته باشند، بازی را برده و به هیچ کس رحم نخواهند کرد. همه ما در یک کشتی نشسته‌ایم. کشتی که سوراخ شود، همه غرق خواهیم شد. مخالفان به دنبال سوراخ کردن کشتی نجات نظام هستند. دیکتاتور مجبور است که حامیان رانتی خود را همیشه در هراس مرگ و زندگی نگاه دارد.

اما این فتنه را باید افشا کرد. دموکراسی خواهان به دنبال نابودی هیچ فرد و گروهی نیستند. آنان مخالف تبعیض نهادینه شده‌اند. آنان کثرت‌گرایند و به تنوع و تکثر خوشامد می‌گویند. آنان به دنبال نظامی هستند که در آن به همه آدمیان- فارغ از قومیت و جنسیت و مذهب- به عنوان “شهروندان آزاد و برابر” نگریسته شود. آنان به دنبال نظامی هستند که صلح و همکاری و اعتماد را جایگزین هراس و نفرت و دشمنی دائمی کند.