اظهارات تازه علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و تأکیدات و توضیحات معاون سینمایی او، حجت الله ایوبی آخرین امیدهای باقیمانده برای گشایشی نسبی در فضای فرهنگی کشور را نقش بر آب میکند؛ گشایشی که البته از هنگام روی کار آمدن دولت تدبیر و امید، فقط وعده و نویدش داده شده بود.
علی جنتی، در پی نمایش فیلم «قصهها» ساخته رخشان بنیاعتماد در جشنواره فیلم ونیز و قرار گرفتن این فیلم در برنامه جشنواره لندن، نه فقط از نمایش این فیلم، بلکه از ساخته شدن آن به تندی انتقاد کرده است.
او گفته: «الان داریم بحث میکنیم این فیلم نامناسبی است و چرا در صحنه بینالمللی حضور پیدا میکند. بنده سئوالم این است که چرا به این فیلم مجوز ساخت داده شد.»
آقای جنتی، بدون هیچ پردهپوشی می گوید باید «گلوگاه اولیه» را چنان تنگ کرد که اصولاً فیلمهایی که نظام اسلامی آنها را نمیپسندد ساخته نشود.
به گفته وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، کنترل «عناصر آگاه فیلمشناس و متخصص و آشنا به مبانی دینی» باید فراگیر باشد، چنانکه در تمام مراحل ساخت فیلم دولت نظارت داشته باشد و اطمینان حاصل کند از اینکه فیلم عین فیلمنامهای که مجوز ساخت دریافت کرده، ساخته شود.
حجت الله ایوبی، رییس سازمان سینمایی و معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز در توضیح «نقطه نظر» علی جنتی گفته است: «باید در یک جریان تعاملی با همدیگر قرار بگیریم تا هم تهیهکننده، کارگردان و دیگر عوامل فیلم و همچنین سازمانهای مختلف دچار زحمت نشوند و در نهایت مخاطب سینمای ایران از این تولیدات بهره ببرد. برای حفظ شأن سینما و مصالح اهالی سینما بهتر است که در یک جریان تعاملی با یکدیگر قرار بگیریم و فیلمهایی که گمان می رود ممکن است در اکران مشکل پیدا کنند از همان ابتدا ساخته نشوند.»
پاک کردن صورت مسأله، بهترین جواب است
معنای این سخنان روشن است: پاسخ دولت حسن روحانی به مطالبات موجود در جامعه برای گشایش فضای فرهنگی چیزی جز پاک کردن صورت مسأله نیست.
نقطه نظرات وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نه در نظام اسلامی تازه است و نه محدود است به سینما. آنچه او میگوید سیاست رسمی نظام اسلامی در بیش از سه دهه گذشته بوده، هرچند در مقاطعی کوتاه به دلایلی چند، گاه تا حدی از میزان ممیزیها کاسته شده است.
اما نکته اینجاست که حسن روحانی سال گذشته با وعده اعتدال و کنار گذاشتن سیاستهای جاری در کشور به خصوص در عرصههای سیاست داخلی، فرهنگ و هنر، آموزش و پرورش، دانشگاهها و … از مردم رأی میخواست.
او دولتش را دولت «تدبیر و امید» نامید؛ اما از همان روزی که به عنوان برنده انتخابات معرفی شد نشان داد که مأموریت دولت او، تنها عملی کردن بخشی از وعدههای انتخاباتی است: حل و فصل پرونده هستهای ایران و رفع تحریمها. برای همین بود که او خیلی راحت وزارتخانههایی مثل وزارت کشور و فرهنگ و ارشاد اسلامی و آموزش و پرورش را به رقبای بازنده خود واگذار کرد و در وزارت فرهنگ و علوم هم نتوانست و نخواست که وزیرش را بیش از یک سال نگه دارد.
در حوزه فرهنگ و هنر، حسن روحانی در رقابتهای انتخاباتی تلاش میکرد نظر موافق هنرمندان را جلب کند و به ویژه به دلیل حمایت اصلاحطلبان از او تا حدی هم موفق شد.
پس از انتخابات هم، حسن روحانی در گرفتن عکس یادگاری با هنرمندگان و نویسندگان سرشناس و کشاندن آنان به پای سخنرانیهای خود کوتاهی نکرده، اما در عین حال گامی بیش از این برای آنان برنداشته است. چنین روندی معنای دقیق مورد نظر نظام اسلامی از کلمه «تعامل» است که حالا معاون سینمایی وزیر ارشاد هم از ضرورت وجود آن بین نظام و هنرمندان سخن میگوید.
از نظر حاکمان جمهوری اسلامی تعامل یعنی اعمال یک طرفه سیاستها و سلیقههای نظام از یک طرف و پذیرش بدون اعتراض آنها از سوی مردم، از طرف دیگر.
وزارتی که بیش از آنکه به فرهنگ بپردازد مشغول ارشاد اسلامی است، نویسندهای چون محمود دولتآبادی را به جلسه سخنرانی حسن روحانی میکشاند، اما اجازه انتشار کتاب او را نمیدهد.
مجوز انتشار آثار نویسندگان و شاعرانی چون اسماعیل خویی، یدالله رویایی و رضا براهنی داده میشود، اما نتیجهاش میشود آنکه عباس صالحی، معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بگوید از این پس هرگاه مجوز کتابی برای نویسندهای صادر شود، اما آن نویسنده ممنوع از قلم باشد، اثر او پس از صدور مجوز در هیأت نظارت بر ضوابط نشر بزرگسال، یک بار دیگر مورد بررسی قرار میگیرد. یعنی، گلوگاههای اولیه به اندازه کافی تنگ و این همه ممیزی و سانسور کافی نبوده است. مشکل این بوده و راه حل چنین مشکلی هم البته روشن است. به این ترتیب، باز به سنت نظام اسلامی، هر عقبنشینی احتمالی در اعمال ممیزی یا گشودگی نسبی فضای فرهنگی و هنری، غالباً با ضد حملهای تند جبران شده است.
درست است که هر گاه، به دلایلی از جمله شرایط داخلی کشور و یا نیاز برای نشان دادن چهرهای اندک متفاوت به جهان، برخی آثار هنری و ادبی اجازه ساخت و یا انتشار گرفتهاند، بخش دیگر نیروهای حاکم به تندی به آن واکنش نشان دادهاند.
اما دشوار بتوان مسئولیت چنین وضعیتی را به تنهایی بر دوش رهبر نظام اسلامی، یا گروههای تندرو اصولگرا، سپاه پاسداران، حوزه علمیه قم و نهادهای مشابه انداخت.
هم در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی و هم اکنون، انتظار رأیدهندگان این بود و هست که کسانی که برای گرفتن رأی، آن وعدهها را میدادند، به تعهداتشان پایبند باشند و اگر به راستی به آنچه میگفتند باور دارند و همچون رقبای خود نمیاندیشند، در مقابل حملات مقاومت کنند.
آیا فقط یک طرف مسئول است؟
مسأله فقط حملات رسانههای تندرو نظام اسلامی، یا حساسیتهای علی خامنهای و نهادهای وابسته به او نیست. دولتمردان اصلاحطلب یا معتدل هم هر آنجا که لازم بوده یا حتی نبوده، از قربانی کردن و زیرپا گذاشتن وعدهها و تعهداتشان دریغ نکردهاند.
در دوران محمد خاتمی، وقتی در همان اوایل توقیف مطبوعات اصلاحطلب، روزنامه «توس» توقیف شد، خاتمی حتی از محافظهکاران رقیب سریعتر واکنش نشان داد و با تأیید توقیف آن روزنامه گفت من هم بودم این روزنامه را توقیف میکردم.
در آن زمان هم بسیاری از آثار یا ساخته و یا منتشر نشد، اما هرگاه که لازم بود هنرمندان و نویسندگان به دفاع از «اصلاحات» فراخوانده میشدند.
اکنون، از دولت حسن روحانی چه میتوان انتظار داشت وقتی که قرارش از همان آغاز تنها ساکت کردن و پاک کردن صورت مسأله بوده است و هنوز یک سال از عمر دولتش نگذشته که دولتمردانش میگویند این اظهار نظرها و تصمیمگیری ها فقط به خاطر وجود فشارها نیست.
علی جنتی، فرزند احمد جنتی دبیر شورای نگهبان و از تندروترین روحانیون نظام اسلامی است. در دستکم بیست سال گذشته، حمله به رسانهها و نویسندگان و هنرمندان مستقل بخشی جداییناپذیر از اظهارات و خطبههای نماز جمعه او بوده است. ارتباط تنگاتنگ او با انصار حزبالله و دیگر گروه های فشار در دوران ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی نیز از یادها نرفته است.
در ماههای اخیر، سیاستهای فرهنگی و هنری دولت حسن روحانی به تندی مورد انتقاد رقبا قرار گرفته، به دلیل آنکه در چند مورد کنترل آثار و هنرمندان، چنان نبوده که باید باشد.
روشن است که وقتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت حسن روحانی چنین بگوید، آن رقبا که حتی سیاستهای فعلی دولت را در چارچوب نظام اسلامی نمیدانند چه خواهند گفت و کرد.
واقعیت این است که برای هر دو سوی این بازی در سطح نظام، سیاستهای فرهنگی و هنری بهانهای بیش نیست. هر دو طیف، هم در سخن و هم در عمل نشان دادهاند که فاصله چندانی از هم ندارند؛ این وسط نویسندگان، شاعران، فیلمسازان، نقاشان، آهنگسازان و همه هنرمندانی تاوان پس میدهند که میخواهند به رغم همه دشواریها مستقل بمانند.
در همین زمینه:
مخالفت وزیر ارشاد با شرکت فیلم «قصهها» در جشنواره ونیز
وعده وزیر ارشاد مبنی بر حمایت بیشتر از نمایشنامهنویسان و فیلمسازان «ارزشی»
نویسندگان ممنوع از قلم؛ عقبنشینی ارشاد در برابر نهادهای اطلاعاتی
ادامه تعرض رسانهای به مدیران فرهنگی؛ واکنش محتاطانه ارشاد
تعرض رسانهای به وزیر ارشاد و معاون هنری او
سلام.
آقای کاوه کوهیار
من نمیدونم نویسندگان، شاعران، فیلمسازان، نقاشان، آهنگسازان…
برای مستقل بودن خود چه تاوانی پس دادند،
همینقدر میدونم که در هنگامه اشغال و غارت و تجاوز،
میون یه مشت اسیر و زخمی و زمنیگیر،مستقل بودن فضلیت که نیست،رذیلت محض است؟!
بگذریم که زیستن در دپوی سیار شهرداری و دم زدن از هوای تازه و مطبوع،به مضحکه و روحوضی طعنه میزند…
بااینحال بفرض محال یکی دو نفری هم در این اسارتگاه باشند که استقلال خویش را حفظ کرده باشند،
خب که چی؛استثناء که قاعده نمیشود؟!
گل سرسبد هنرمندان مستقل دیار ما بیضایی دلاور بود که،
با اون همه صداقت و صراحت و معرفتش آخر سپر انداخت و رفت!
درباره کارنامه بقیه آغایونم که هرچی بگیم به در و دیوار بر میخوره و به توبره و آخور آغایون بر نمیخوره…
درهرحال من به شخصه از نویسندگان، شاعران،
فیلمسازان، نقاشان، آهنگسازان و همه هنرمندان وابسته به نظام بیزارم و از مستقلین شاکی!
چرا که موضع الهام چرخنده و امثالهم واضع و روشنست و موضع مدعیان استقلال،ناگفته پیداست از زانویشان!
اینچنینست که آبها از آسیاب افتاده و دس پس و پیش آغایون رو شده و ما هنوز داریم،
رو به قبله سارقین مال و جان و ناموسمان سینه میزنیم؟!
پ.ن.
بدوی های ما گفتند:از بی عرضه گی سگمونء که گرگ میزنه به گله!
بنابراین از امویان حروم لقمه و اعوان و انصار سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و مدنی شان ،
نباید هیچ شکوه و گلایه ای داشت؟
چرا که به همت نویسندگان، شاعران،
فیلمسازان، نقاشان، آهنگسازان و همه هنرمندان همسو و غیر همسو ،
سیخ کباب از وجود لا وجود ما گذشته ،
هنوز از دست گرگان پیرباران خورده رها نشده،افتادیم دست گرگ زادگان تازه نفس!
کسی هم نیست که بپرسه ،
جنتی و خزعلی و مصباح،
خامنه ای و رسماجانی و خاتمی ،
موسوی و کروبی و روحانی ،
میردامادی و تاج زاده و فرج دباغ ،
نوریزاد و علوی تبار و جلایی پور و عربسرخی و مطهری و غیر وذالک کی باشن که تخم و تره شون کی باشن؟
لطیف / 08 September 2014