یک کولبر کرد با شلیک نظامیان در مرز چالدران کشته شد.
به گزارش تارنمای کردپا، وی ۲۸ ساله و ساکن روستای “ناور” از توابع شهرستان چالدران بود.
این تارنمای خبری، هویت این کولبر کرد را “صلاحالدین بروکی”، فرزند عیسی، متاهل و دارای سه فرزند معرفی کرده است.
برابر گزارش فعالان حقوق بشر در مرزهای کردستان، سالانه صدها نفر از کولبران و افراد کاسب بر اثر تیراندازی نیروهای دولتی کشته و زخمی میشوند.
در سال ۱۳۹۰ کمپین بینالمللی حقوق بشر در گزارشی، مرگ ۷۴ کولبران کُرد و افراد کاسب را در مناطق مرزی استانهای آذربایجان، کردستان، و کرمانشاه مستند کرد.
“کولبر” اصطلاحی محلی است و به کسانی گفته میشود که حمل و نقل کالا از مرزها را با استفاده از “کول” خود و بدون هرگونه وسیلهای انجام میدهند.
هاشم اعدام شد، شعرهایش ضد خدا بود !!
فرانچسکا پاچی
از زمان انتخاب روحانی تا به امروز، ۴۰۰ نفر در ایران اعدام شده اند.
هاشم شعبانی اعتراف کرد. این شاعر ۳۴ ساله قبل از اعدام به همراه ۱۴ تن از دیگر فعالان حقوق بشر در تلویزیون دولتی ایران به شکنجه گران خود اعتراف کرد که علیه امنیت ملی عمل کرده و اشعارش را برای نشر “فساد فی الارض” سروده است؛ این یکی از اتهامات احمقانه ای است که دستاویز وزیر کشور و قاضی دادگاه انقلاب، محمد باقر موسوی، گشته و بوسیله آن حکم اعدام را صادر کردند [به علاوه گفته شد که وی از جاسوسان مبارک و قذافی بوده و در عملیات تروریستی نیز دست داشته است]. در تهران، که هر روزه ازسوی غرب تحت رصد است تا شاید وعده های اصلاح طلبانه رییس جمهور جدید روحانی ثمره خود را نشان دهد، مخالفان همچنان کشته می شوند. کسانی که از مرگ رهایی یافته اند، مجبور به سکوت اند، مانند مورد رهبران سابق اپوزیسیون، میرحسین موسوی و مهدی کروبی که اکنون ۳ سال است در حصر خانگی بسر می برند [و شاید بالاخره ازسوی حاکمیت مجبور به امضای توبه نامه خود شوند]، زیرا تلاش کردند پس از جنبش سبز در سال ۲۰۰۹، “بهار عرب” را در سال ۲۰۱۱ به ایران وارد کنند.
آخرین جمله های بیان شده ازسوی قاتلان او به مانند هشداری دهشتناک است. چند روز پیش، درست قبل از آماده کردن طناب دار هاشم، وی را “خائن و جاسوس” خطاب کردند. هاشم شعبانی، استاد زبان و ادبیات عربی، اشعاری را به زبان عربی می نوشت و ترجمه می کرد و هیچ گونه فعالیت ویرانگرانه ای، آن طور که مورد وسواس جمهوری اسلامی است، نداشته، و تنها تهدید مسایل جدایی طلبانه در اهواز [محل زندگی هاشم]، بلوچستان، و کردستان است که همواره در پارانویای حکومت ایران جایگاه مهمی را اشغال کرده.
زمانی که او در فوریه ۲۰۱۱ در خلف آباد دستگیر شد، کشور هنوز زیر یوغ احمدی نژاد سازش ناپذیر قرار داشت، .
ایران به کشوری انشقاق یافته تبدیل شده؛ جامعه ای متوهم؛ اقتصادی فروپاشیده؛ انزوا در سطح بین المللی و جنگ فرمایشی در سوریه. تنها مشکل باقیمانده، اشعار هاشم شعبانی، به ویژه آخرین شعرش، بود:
“هفت دلیل برای اینکه من باید کشته شوم”.
“به مدت هفت روز بر سرم فریاد برآوردند که تو در جنگ با خدا هستی!
شنبه گفتند، زیرا که تو عرب هستی!
یکشنبه، تو اهوازی هستی!
دوشنبه، یادت نرود که تو ایرانی هستی!
سه شنبه، تو انقلاب مقدس را به مسخره گرفتی!
چهارشنبه، صدایت را بر دیگران بالا نبردی؟
پنجشنبه، تو شاعر و خواننده هستی؛
جمعه، تو مردی، آیا برای مردن این کافی نیست؟”
منبع: لا ستامپا، ۱۴ فوریه 2014
jamal / 18 February 2014
Trackbacks