وقتی توماس هیتسلزپرگر، ملی‌پوش سابق آلمان، در مصاحبه با روزنامه “دی‌تسایت” از همجنسگرا بودن خود پرده برداشت، واکنش‌ها آنقدر زیاد بود که سرور این روزنامه به دلیل مراجعه کاربران به تارنمای روزنامه از کار افتاد.

SPORT SOCCER GERMANY

اینکه هیتسلزپرگر چهارماه بعد از خداحافظی از دنیای فوتبال، همجنسگرا بودن خود را اعلام می‌کند، بیش از آن که به شخص او مربوط باشد، نشان از فرهنگ غالب در میان فوتبالیست‌ها و فوتبال دوستان دارد. همجنسگرا بودن در این عرصه همچنان تابو است؛ برخلاف آنچه در آشکارسازی گرایش جنسی به همجنس میان هنرمندان یا سیاستمداران معمول است.

در دنیای مردانه فوتبال، همجنسگرایی همچنان به معنای ضعیف بودن است و سخت‌جانی موضوع ذهنی “مردانگی” در فوتبال ریشه‌های تاریخی دارد.

موضوع آنقدر پراهمیت می‌شود که سخنگوی دولت آلمان هم از این آشکارسازی گرایش جنسی یا “کامینگ آوت” (Coming Out) استقبال می‌کند.  فوتبالیست‌های معروفی چون لوکاس پودولسکی یا آنه فریدریش نیز کار هیتسلزپرگر را ستودند.

بیش از پنج هزار و ۵۰۰ فوتبالیست حرفه‌ای در ۵۰ سال گذشته در لیگ سراسری آلمان بازی کرده‌اند، اما تاکنون حتی یک نفرشان هم همجنسگرایی خود را اعلام عمومی نکرده بود. شاید مثل بازی در زمین، نباید حریف را متوجه “نقطه ضعف” کرد و “بهانه” برای حمله یا هیاهوی هواداران رقیب به دست کسی داد.

کلاوس وورایت، شهردار همجنسگرای برلین (راست) و دوست پسرش
کلاوس وورایت، شهردار همجنسگرای برلین (راست) و دوست پسرش

انجمن‌ها و کلوب‌های ورزش آلمان تصویری لیبرال و مداراگرانه از خود ارائه می‌دهند و درباره مسائل اجتماعی اظهار نظر می‌کنند.  آنها  از زمانی که قوانین ضد همجنسگرایان در روسیه به تصویب رسیده است، علیه تبعیض و توهین به کرامت انسان در سرزمین میزبان المپیک، یعنی روسیه هم موضع‌گیری می‌کنند. اما وقتی نوبت به فوتبال می‌رسد، برخورد مداراجویانه به پایان می‌رسد.

در دنیای مردانه فوتبال، همجنسگرایی همچنان به معنای ضعیف بودن است. “مردانگی” در فوتبال ریشه‌های تاریخی دارد. تا صد سال پیش زن‌ها اجازه فعالیت‌های ورزشی را در کشورهای غربی نداشتند، چون ادعا می‌شد ورزش به جنگندگی، جاه‌طلبی، رقابت و پرخاشگری‌ آمیخته است؛ صفاتی که به مردان نسبت داده می‌شود.

با چنین استدلالی نتیجه‌گیری می‌شد که صفات “مردانه” شرط لازم برای یک ورزشکار خوب است. “گی”ها طبق کلیشه‌ای رایج نرم‌خو و ضعیف ارزیابی می‌شدند. بنابراین یک فوتبالیست حرفه‌ای نمی‌توانست همجنسگرا باشد یا به عبارت دیگر، همجنسگراها نمی‌‌توانستند فوتبالیست باشند.

تا کنون هیچ فوتبالیستی چه در لیگ سراسری آلمان یا تیم ملی جرئت نکرده است این ادعاها را رد یا نقد کند. بازیکنان حرفه‌ای، قراردادهای ویژه‌ای با اسپانسرها و باشگاه‌ها دارند و درآمدهای نجومی‌شان بستگی به حضور در تیم، نوع بازی‌شان در زمین و رفتارشان با رسانه‌ها دارد. اگر بازیکنی اعلام کند که همجنسگرا است، آیا می‌تواند بازی کند؟ اصلاً هواداران تیم چه عکس‌العملی نشان می‌دهند؟

مطمئناً جو عمومی تنها در صورتی تغییر خواهد کرد که “مجموعه فوتبال” کاری علیه به حاشیه‌راندن همجنسگرایان انجام دهد. به هر حال این پدیده عجیبی‌ است که یک فوتبالیست بخاطر همجنسگرایی‌اش مورد توجه افکار عمومی قرار می‌گیرد. در واقع تابوشکنی توماس هیتسلزپرگر اقدامی قابل تقدیر است اما بهتر است این در آینده اقدامی “مهم” یا منحصر به فرد نباشد.

هیتسلزپرگر کیست؟

توماس هیتسلزپرگر در کارنامه ورزشی‌اش شرایط متفاوتی را تجربه کرده است. از قهرمانی باشگاهی در آلمان، جوایز اروپایی و جهانی تا نیمکت‌نشینی دائم به دلیل آسیب‌های ورزشی. اما ویژه‌بودن او تنها به دلیل اعلام علنی گرایش جنسی‌اش نیست؛ بلکه راهش از همکاران دیگرش در تمام زندگی متفاوت بوده است.

بیش از پنج هزار و ۵۰۰ فوتبالیست حرفه‌ای در ۵۰ سال گذشته در لیگ سراسری آلمان بازی کرده‌اند، اما تاکنون حتی یک نفرشان هم همجنسگرایی خود را اعلام عمومی نکرده است.

دوران جوانی‌ او در مزرعه پدری و تمرین در تیم جوانان باشگاه بایرن مونیخ گذشت. درست زمانی که می‌توانست به عنوان بازیکن حرفه‌ای در بایرن مونیخ مشغول شود، با وجود مخالفت پدرش و فریادهای اولی هونس (مدیر باشگاه) بخت خود را در بیرمنگام انگلستان آزمود و سال‌ها در باشگاه‌های معتبر اروپایی بازی کرد.

بازیکنان فوتبال حرفه‌ای، درگیر تجارت عظیمی هستند که از آنها به طور هم‌زمان، کارشناس رسانه و ارتباطات، بازاریابی و امور مالی می‌سازد. همه آنها بسیار منظم و هدفمند عمل می‌کنند. هرکس فاقد این ویژگی‌ها باشد، اساساً به مرحله بعضی لیگ‌های حرفه‌ای نمی‌رسد.

هیتسلزپرگر از شهرتی که همیشه به آن مفتخر نبود، آگاهانه استفاده می‌کرد. نه برای قراردادهای تبلیغاتی، بلکه برای مواردی که برایش اهمیت داشتند. مثلا کمپین “شبکه علیه نازی‌ها” مطمئنا بدون فعالیت‌های او شکل نمی‌گرفت.

می‌‌توان با قطعیت گفت او تنها فوتبالیستی بود که از خبرنگارانی که با او مصاحبه می‌کردند، بیشتر کتاب خوانده است. مطمئنا همان‌طور که مایل نبود به عنوان “فوتبالیست روشنفکر” شناخته شود عنوان “فوتبالیست همجنسگرا” هم مطلوب او نخواهد بود.

آشکارسازی؛ فوتبال، سیاست

آیا توماس هیتسلزپرگر همان نقشی را که کلاوس وورایت (شهردار همجنسگرای برلین) در سیاست ایفا کرد در فوتبال آلمان ایفا خواهد کرد؟ شاید اعلام همجنسگرایی‌اش در برخورد بازیکنان، هواداران فوتبال و رسانه‌ها با موضوع همجنسگرایی موثر باشد.

هیتسلزپرگر از شهرتش آگاهانه استفاده می‌کرد. نه برای قراردادهای تبلیغاتی، بلکه برای مواردی که برایش اهمیت داشتند. مثلاً کمپین “شبکه علیه نازی‌ها” مطمئناً بدون فعالیت‌های او شکل نمی‌گرفت.

در دهه ۹۰ میلادی آشکار شدن همجنسگرایی سیاستمداران بدون عوارض نبود. مثلاً هاینتس اگرت، وزیر داخله ایالت زاکسن در سال ۱۹۹۵ به دلیل شایعاتی در مورد همجنسگرا بودنش مجبور به استعفا شد.

در دهه ۸۰ میلادی یک ژنرال ناتو به خاطر همین شایعات و تحت عنوان “ریسک امنیتی” مجبور به بازنشستگی پیش از موعد شد.

سال ۱۹۸۴ ژنرال چهار ستاره گونتر کیسلینگ هم به خاطر زمزمه‌هایی مشابه، مجبور شد خود را بازنشسته کند. این وضع از اواخر دهه ۹۰ میلادی تا کنون تغییرات بسیاری کرده و قوانین جدیدی برای برابری حقوقی ایجاد شده است.

در آلمان جرم‌انگاری رابطه جنسی بین مردان، در سال ۱۹۹۴ از قوانین جزایی (پاراگراف ۱۷۵) حذف شد. افکار عمومی همجنسگرایی را حداکثر نزد هنرمندان، “این موجودات عجیب” می‌پذیرفت.

در این میان،”کامینگ آوت” سیاستمدار سوسیال دمکرات، کلاوس وورایت در سال ۲۰۰۱ نقشی مهم ایفا کرد. در تاریخ آلمان او اولین سیاستمداری است که همجنسگرا بودن خود را علنی کرد و این آشکارسازی را هم چند روز قبل از انتخابات شهرداری برلین انجام داد. این کار او بدون مخاطره نبود، تا آن موقع همجنسگرایی برای سیاستمداران تابو بود و به همین دلیل عکس‌العمل رای‌دهندگان غیرقابل پیش‌بینی بود.

جالب آن که رسانه‌ها و افکار عمومی بسیار متمدنانه با این موضوع برخورد کردند. تا جایی که یکی از روزنامه‌های زرد آلمانی نوشت، مگر در دهه ۶۰ هستیم که موضوع عدم ازدواج رسمی ویلی برانت موضوع انتخاباتی شود؟

طی سیزده سال گذشته همجنسگرایی سیاستمداران آلمانی چنان عادی شده است که در صفوف حزب دمکرات مسیحی محافظه‌کار هم به فراوانی یافت می‌شود. هنگامی که در سال ۲۰۰۴ گیدو وستروله (وزیرخارجه سابق آلمان) با پارتنر مردش در مقابل انظار عمومی ظاهر شد، حساسیت به این موضوع بسیار کمتر از اعلام همجنسگرایی شهردار برلین بود.

البته هنوز عرصه‌های دیگری مانند فوتبال در جامعه آلمان هستند که موضوع همجنسگرایی در آنها همچنان تابو به شمار می رود. بهترین مثال را در مورد مدیران ارشد اقتصادی می‌توان زد. تصویر مطلوب یک مدیر موفق وخوب همچنان مردی متاهل به همراه دو فرزند است.