محمدرضا سنگری، سرپرست گروه مؤلفان کتابهای درسی گفته است: «اگر داستان صادق چوبک را در کتابهای درسی ادبیات فارسی بیاوریم، آیا شما حاضرید برادرتان این کتاب را بخواند؟ وقتی او مسائل جنسی را با رکاکت و عریانی تمام مطرح میکند، نمیتوان از او در کتاب درسی نام برد. در هیچ کشوری هم اینگونه نیست.»
همزمان با شروع سال تحصیلی این پرسش در میان میآید که کتابهای درسی ادبیات فارسی با چه محدودیتهایی تألیف شدهاند؟ از چه شاعران و نویسندگانی در این کتابها نام برده شده و معیارها چه بوده است؟
به دلیل مخاطبان پرشمار کتابهای درسی ادبیات فارسی که نوجوان و مستعد فراگیری هم هستند، تألیف و تدوین این کتابها از دیرباز بحثبرانگیز و چالشبرانگیز بوده.
محمد رضا سنگری: «برخی از نویسندگان آثارشان در کتابهای درسی قابل طرح نیست. مثلاً چه شعر شاخصی از شاملو هست که بشود در کتاب درسی آورد؟ گروه تألیف ما همه این مسائل را درنظر گرفته است.»
سنگری در گفتوگو با خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) به برخی «خط قرمزها» اشاره میکند و میگوید: «خط قرمزهایی وجود دارد که برخی را نمیتوان در این کتابها آورد. وقتی نویسندهای آثارش در کتاب درسی میآید، یعنی شما آثار این نویسنده را تجویز کردهاید که دانشآموزان بروند و آنها را بخوانند.»
و در بخش دیگری از این گفتوگو به احمد شاملو، شاعر معاصر ایران و به حساسیت «برخی خانوادهها» اشاره میکند و میگوید: «برخی از نویسندگان آثارشان در کتابهای درسی قابل طرح نیست و نکته آموزشی ندارد. مثلاً چه شعر شاخصی از شاملو هست که بشود در کتاب درسی آورد؟ یا چه موردی از شعر حجم یا موج نو هست که بتواند در کتاب درسی بیاید؟ گروه تألیف ما همه این مسائل را درنظر گرفته است. ما مسائلی را در این کتابها آوردهایم که بسیار عادی است، اما خانوادهها به آنها حساسیت دارند، چون معتقدند بچهها باید این کتابها را مو به مو بخوانند و امتحان بدهند. برای همین بسیاری از شعرها و داستانها نمیتوانند به این کتابها بیایند.»
حساسیتی که محمد رضا سنگری، سرپرست گروه مؤلفان کتابهای درسی مدام بر آن تأکید میکند، در ایران پیشینهای بس دراز دارد. نویسندهای که نامش را ذکر نکرده و به یک معنا گمنام است در مرداد ۱۳۸۴ در شماره ۹۲ نشریه «ادبیات و زبانها» مینویسد: «روزی کنار تختخواب پسرم، کتاب داستانی از یکی از نویسندگان سابقاً مارکسیست و در حال حاضر نیز وابسته به جریان منحرف شبهروشنفکری دیدم. از آنجا که جدا از انحراف فکری نویسنده کتاب، محتوای آن نیز به شدت غیر اخلاقی بود، بسیار ناراحت شدم. بخصوص که برایم سؤال بود که از میان آن همه کتابهای داستان موجود در قفسههای کتابخانه، چه شده که این یکی را انتخاب کرده است؟ این ماجرا گذشت، و من هر طور بود قضیه را رفع و رجوع کردم و به روی خودم نیاوردم. تا آنکه مدتی بعد، شاهد یک رمان دیگر از نویسنده منحرف دیگری، باز هم با محتوای خلاف اخلاق بودم که پسر نوجوانم از قفسه کتابهایم بیرون آورده بود و گویا مشغول مطالعه آن بود. اینبار چارهای ندیدم جز آنکه دنبال قضیه را بگیرم. تا آنکه همه چیز برایم روشن شد: پسر نوجوان من گناهی نداشت. حتی به خلاف تصور اولیهام، دوست نابابی هم پای او نیفتاده بود که مطالعه چنین آثار مبتذلی را به او پیشنهاد کرده باشد. به خلاف سال گذشته تحصیلی، معلم انشایشان هم آدم جو زده منفعل خودباختهای در برابر جریانهای انحرافی ادبی و نامهای بادکنکی بزرگ شده در این عرصه نبود. بلکه با نهایت تعجب و تأسف، همه چیز از کتاب درسی آنها سرچشمه میگرفت.»
نشریه ادبیات و زبانها: «بسیاری از نویسندگان و شاعران ضد دین، غربزده و منحرف، همراه با آثار گمراهکنندهشان، به عنوان نویسندگان و شاعران و آثار برجسته معاصر، به دانشآموزان بیگناه و بیخبر از همه جا در کتابهای درسی معرفی میشوند.»
نویسنده ناشناس این مقاله در ادامه مینویسد: «موضوع، ظاهراً بسیار ساده بود! در کتاب درسی سال گذشته و امسال آنان، بسیاری از نویسندگان و شاعران ضد دین، غربزده و منحرف، همراه با آثار گمراهکنندهشان، با آب و تاب و طول و تفصیل تمام، به عنوان نویسندگان و شاعران و آثار برجسته معاصر، به دانشآموزان بیگناه و بیخبر از همه جا معرفی شده بود. به همین سبب، بچهها مجبور بودند به عنوان وظیفه درسی، نام این افراد و آثارشان و زندگینامه تبلیغاتی آنان را بخوانند و حفظ کنند و همانگونه که در کتاب درسیشان نوشته شده بود، از آنها امتحان بدهند. در پایان هر معرفی هم، مطالعه برخی از آن کتابهای ضاله به دانشآموزان بیچاره توصیه شده بود.»
اما آیا بهراستی نوجوانان و جوانان ایرانی آنگونه که نویسنده ناشناس این مقاله ادعا میکند، از همه جا بیخبراند؟ آیا در جهان ما جز کتابهای درسی که جمهوری اسلامی در اختیار جوانان قرار میدهد، آنها به مجراهای دیگری برای بهدست آوردن آثار نویسندگانی مانند صادق هدایت، صادق چوبک، احمد شاملو و احمد محمود دسترسی ندارند؟
محمد پارسانسب، یکی از اعضای گروه مؤلفان کتابهای درسی در اینباره میگوید: «درست است که دانشآموزان ما با ادبیات از رهگذر کتابهای درسی آشنا میشوند، اما امروز عصر ارتباطات است و دسترسیهای اینچنینی برای همه دانشآموزان حتی در شهرستانها و روستاها فراهم است و ما نباید آنچه را آموزش میدهیم و افرادی را که معرفی میکنیم، آنگونه باشد که سبب شود وقتی دانشآموز سایر نمونههای ادبیات را دید، به ما بخندد که این همه آثار خوب هست و چرا ما تنها بخشی از این آثار را معرفی کردهایم؟ ما باید به عنوان یک کارشناس منصف بهترین نمونهها را معرفی کنیم.»
او در ادامه به بنبستی که مؤلفان کتابهای درسی به آن برخوردهاند اشاره میکند و میگوید: « باید اجازه بدهیم متن هنری اگر ارزش هنری و ادبی دارد، در کتابها بیاید و نباید خطوط قرمز را درنظر گرفت، چون این خطوط همیشه هست و گاهی غلیظ و گاهی کمرنگ میشود. نباید به هر بهانهای هر کسی را حذف کرد؛ چون اگر به این شکل عمل کنیم تهش چند نویسنده بیشتر نمیماند. برای انتخاب اثر ادبی تعهد اخلاقی لازم نیست و اگر با ملاک نقد اخلاقی پیش برویم، به بنبست میرسیم.»
یکی از نشانههای بنبست در زمینه تألیف کتابهای درسی ادبیات فارسی برای نوجوانان این است که اینگونه کتابها به ادبیات کهن ایران پناه آوردهاند و از بازتاب دادن ادبیات معاصر ایران درماندهاند. گذشته از اینکه این درماندگی، ایدئولوژیک و اخلاقی است و شکاف بین جمهوری اسلامی با نویسندگان مستقل و غیر ایدئولوژیک را بر محور تبعیض بهخوبی آشکار میکند، اما مهمتر از آن، دانشآموزان را از درک روشمند آثار ادبیات معاصر بازمیدارد.
محمد پارسانسب: « امروز عصر ارتباطات است و دسترسیهای اینچنینی برای همه دانشآموزان حتی در شهرستانها و روستاها فراهم است و ما نباید آنچه را آموزش میدهیم و افرادی را که معرفی میکنیم، آنگونه باشد که سبب شود وقتی دانشآموز سایر نمونههای ادبیات را دید، به ما بخندد.»
تنها در بخش ادبیات جنگطلبانه که از آن به عنوان «دفاع مقدس» یاد میشود و همچنین در زمینه انقلاب اسلامی میتوان آثاری را در کتابهای درسی ادبیات فارسی یافت که متعلق به شاعران معاصر ایران باشد. از سوی دیگر، این کتابها تنها دایره محدودی از نویسندگان را در خود جای دادهاند و دانشآموزان در مقطعها و کتابهای مختلف ادبیات تنها با آثاری از نویسندگان و شاعران تکراری مواجهاند. در همان حال نام و آثار بسیاری از نویسندگان و شاعران مطرح در کتابهای درسی ادبیات فارسی نیامده است. در این میان هستند شاعران و نویسندگان درجه چندی که با گنجانده شدن آثاری از آنها در کتابهای درسی، شهرتی دست و پا کردهاند و بعضاً کتابهایشان را هم راحتتر در بازار نشر کتاب به فروش رساندهاند.
منیرو روانیپور، یکی از نویسندگان شناختهشده ایران که به آمریکا مهاجرت کرده در صفحه فیسبوکش (+) مینویسد: «دیروز رفتم کتابفروشی شهر نگاه کردم به فهرست کتابهایی که دانشآموزان دبیرستان باید بخوانند. گریهام گرفت. تمام کتابهایی که ما اغلب فقط اسمشان را بلدیم و با همین اسم احساس روشنفکری میکنیم و بحثها راه میاندازیم جزو کتابهای درسی است. از جمله لولیتای نابوکف، کتابهای همینگوی، جرج ارول، برونته، داستایوسکی، تولستوی و دهها نویسنده دیگر.»
در کتاب زبان فارسی اول دبیرستان، در آموزش توصیف، فقط دو خط از داستان «کنیزو» نوشته منیرو روانیپور آمده است.
بهرغم این نابسامانیها، گاهی معلمان به تنهایی تلاش میکنند درک دانشآموزان را نسبت به ادبیات معاصر ایران افزایش دهند. یکی از ایرانیان در اینباره در صفحه فیسبوکش مینویسد: «دوران راهنمایی و دبیرستان معلم ادبیاتی داشتیم که اول سال به هر دانشآموزی، به نسبت سن و سالش فهرستی برای خریدن کتاب رمان میداد. بعد این کتابها در کلاس تا آخر سال میچرخید. همه باید کتابها را میخواندند و خلاصهنویسی میکردند. هر کس یک هفته وقت داشت کتاب دستش باشد. با این حساب هر دانشآموزی به اجبار تا پایان سال تحصیلی چیزی نزدیک ۵۰ عدد کتاب خوانده بود. آن هم کتابهای خوب ادبی جهان.»
سنگری، سرپرست گروه مؤلفان کتاب درسی، اعتراف میکند که خواندن کتابهای درسی ادبیات فارسی برای دانشآموزان «نفرتآور» است.
او میگوید: «ما پیشنهاد دادیم که کتاب زبان فارسی در کنکور طرح نشود، چون الان به دلیل کنکور نفرتی از این کتابها ایجاد شده است.»
و برای برونرفت از بنبست تألیف کتابهای درسی ادبیات فارسی پیشنهاد میدهد: «به جای این بحثهای دشوار باید بحثهایی درباره شناخت زبان فارسی اضافه شود. درباره تاریخ و زیباییهای زبان فارسی و مسئولیت ما در برابر این زبان باید مباحثی بیاید و واژگان معادلسازیشده فرهنگستان به این کتابها راه پیدا کند.»
اما آیا زبان بدون نویسنده معنی دارد؟ آیا میتوان سیر تحول زبان فارسی در یک صد سال گذشته را نشان داد و از صادق هدایت، بزرگ علوی، صادق چوبک، ابراهیم گلستان و احمد شاملو نامی در میان نیاورد؟
احمد شاملو
هوای تازه
در رزم زندگی
در زیرِ تاقِ عرش، بر سفرهی زمین
در نور و در ظلام
در هایوهوی و شیونِ دیوانهوارِ باد
در چوبههای دار
در کوه و دشت و سبزه
در لُجِّههای ژرف، تالابهای تار
در تیک و تاکِ ساعت
در دامِ دشمنان
در پردهها و رنگها، ویرانههای شهر
در زوزهی سگان
در خون و خشم و لذت
در بیغمی و غم
در بوسه و کنار، یا در سیاهچال
در شادی و الم
در بزم و رزم، خنده و ماتم، فراز و شیب
در برکههای خون
در منجلابِ یأس
در چنبرِ فریب
در لالههای سُرخ
در ریگزارِ داغ
در آب و سنگ و سبزه و دریا و دشت و رود
در چشم و در لبانِ زنانِ سیاهموی
در بود
در نبود،
هر جا که گشته است نهان ترس و حرص و رقص
هر جا که مرگ هست
هر جا که رنج میبَرَد انسان ز روز و شب
هر جا که بختِ سرکش فریاد میکشد
هر جا که درد روی کند سوی آدمی
هر جا که زندگی طلبد زنده را به رزم،
بیرون کش از نیام
از زور و ناتوانی خود هر دو ساخته
تیغی دو دَم!
ملهم از «لوک دوکن»
۱۳۲۷
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو
http://ganjoor.net
مهرای ساغشکی / 25 September 2013