مطالب این بخش برگرفته از «تریبون زمانه» هستند. تریبون زمانه، آنچنان که در پیشانی آن آمده است، تریبونی است در اختیار شهروندان. همگان میتوانند با رعایت اصول دموکراتیک درج شده در آییننامه تریبون آثار خود را در آن انتشار دهند. زمانه مسئولیتی در قبال محتوای این مطلب ندارد.
مقدمه
ایجاد تشکلهای وابسته و موازی با تشکلهای مستقل همواره یکی از تاکتیکهای حاکمیت برای به انحراف کشاندن و عقب راندن مبارزات مستقل طبقهی کارگر بوده است. از بعد از پیروزی انقلاب، هنگامی که کارگران در کارخانه ها در حال تشکیل شوراهای خود بودند، تشکلهای وابسته همچون شوراهای اسلامی و خانه کارگر برای مقابله با شوراهای کارگری ایجاد شدند. برای دیگر اقشار طبقه کارگر نیز وضعیت به همین صورت بود؛ در مقابل کانونهای مستقل معلمی، تشکلهای فرمایشی مانند انجمن اسلامی معلمان و انجمن معلمان مسلمان را ایجاد کردند. این تشکلها علیرغم ژست دفاع از کارگران، زحمتکشان و معلمان و نیز تلاش حاکمیت برای ایجاد مقبولیت برای آنها، در بزنگاههای تاریخی همواره همچون بازوی حاکمیت برای اجرای سیاستهای مطبوعش عمل میکنند.
موسم انتخابات یکی از بهترین زمانها برای شناخت تشکلهای زرد و وابسته به نام اقشار مختلف مردم است. تشکلهایی که یکشبه برای حمایت از یک جریان سیاسی و کاندیدای خاص زاده میشوند و فردای انتخابات و موقع پیگیری مطالبات دیگر وجود ندارند مگر اینکه نامزد موردحمایت به قدرت برسد؛ آن موقع هم متولیان آن تشکل فعالیتی برای پیگیری مطالبات نمیکنند، بلکه صرفاً سهم خود را از انتخابات غیررقابتی و غیر دموکراتیک خاص حاکمیت خواهد گرفت و از وزارتخانه تا مدیران استانی نیروهای خود را به قدرت خواهد رساند و از رهگذر همین فرصت و رانت بهدستآمده میتوانند یک تشکل وابسته به بخشی قدرت را تا انتخابات بعدی حفظ نمایند. اگر هم نامزد موردنظرشان به قدرت نرسد؛ در بهترین حالت در مقام تشکلی مستقل و منتقد ظاهر میشوند و به نقد سیاستهای دولت وقت میپردازند، بدون آنکه یادآوری کنند جریان سیاسی خودشان هنگامی که در قدرت بود، مشابه همان سیاستها را در پیش گرفته بوده است.
نگاهی به اسامی تشکلهای منتسب به اقشار اجتماعی از کارگران، معلمان تا پرستاران که در انتخابات از نامزد خاصی حمایت میکنند نشان میدهد که تشکلسازی قلابی روشی برای سهم خواهی از قدرت است. شناخت این تشکلهای وابسته به طبقه کارگر کمک میکند تا به یکی از موانع تشکلیابی مستقل پی ببرد و هرگز خام وعدهووعید این تشکلها نشود. در این مطلب بنا داریم وضعیت این تشکلها را در میان معلمان بررسی نماییم؛ انتخاب معلمان ازآنجهت است که معلمان در حال حاضر یکی از متشکلترین بخشهای طبقه کارگر بوده و با وجود سرکوب تمامعیار، هنوز در عرصه خیابان حضور دارند.
شکلگیری تشکلهای وابسته منتسب به معلمان
از فردای انقلاب خونین ۱۳۵۷، هنگامیکه ارتجاع در حال تصاحب انقلاب بود، معلمان نیز یکی از اقشاری بودند که توسط حاکمیت مورد حمله قرار گرفتند. در آن زمان کانونهای مستقل معلمان شکلگرفته بودند و بهخصوص کانون مستقل معلمان تهران یکی از فعالترین این کانونها بود که مطالباتی همچون «آموزش رایگان»، «رفع تبعیض بین مدارس»، «انتخابی شدن مدیران مدارس و ادارات»، «توجه به معیشت معلمان» و «مخالفت با مدارس خصوصی» را مطرح میکرد. در اولین اقدام در برابر کانونهای مستقل معلمان و شاخه معلمان متعلق به احزاب و سازمانهای سیاسی چپ و مترقی، تشکلهای وابسته در سراسر کشور بهعنوان یکی از پایههای اصلی سرکوب و پاکسازی توسط حکومت ایجاد و تقویت شدند. یکی از این تشکلها انجمن اسلامی[۱] معلمان بود. انجمن اسلامی معلمان ایران پیش از انقلاب توسط یک سری معلم مانند رجایی و باهنر ایجادشده بود و حالا که بنیانگذاران به قدرت رسیده بودند طبیعی بود این تشکل به مدد استفاده از منابع دولتی و رانت گسترش یابد.
در دهه شصت، هنگامیکه روحانیون نیروهای انقلابی و مترقی را یکی بعد از دیگری با سرکوب و اعدام از میدان به در کردند و به بهانه جنگ و ضرورت دفع تهاجم خارجی هر صدای مخالف را خفه نمودند، این انجمنهای اسلامی معلمان بودند که کار پاکسازی و اخراج معلمان و دانشآموزان غیرخودی را به سرانجام رساندند. در آن دوره اصلاحطلبان امروزی به نام «نیروهای خط امام» قدرت را در دست داشتند. انجمن اسلامی معلمان یکی از نیروهای اصلی خط امام محسوب میشد و علاوه بر تثبیت انقلاب مدنظر ولیفقیه در مدارس، نقش مهمی در اعزام دانش آموزان به جبهههای جنگ داشت و در تعیین سمتها از وزیر گرفته تا مدیر مدرسه نقشی تعیینکننده بازی میکرد.
انجمنهای اسلامی معلمان یکهتاز میدان بودند تا زمانی که بعد از حذف مخالفان به نام ضدانقلاب، بین روحانیون حاکم اختلافاتی بروز نمود و در برابر نیروهای خط امام، نیروهای دیگری شکل گرفتند. که به نیروهای همسو معروف شدند. این انشعاب در اصل محصول انحلال و انشعاب در حزب جمهوری اسلامی بود. نیروهای همسو، موازی با انجمن اسلامی، جامعه اسلامی معلمان را در راستای منافع جناح مقابل ایجاد نمودند. اگر انجمن اسلامی معلمان متحد انجمن اسلامی دانشجویان (دفترتحکیم وحدت)، انجمن اسلامی مهندسان و … و عملاً دنباله جریان «مجمع روحانیون مبارز» در بین معلمان بود، در مقابل، جامعه اسلامی معلمان متحد جامعه اسلامی دانشجویان و جامعه اسلامی مهندسان و … و عملاً دنباله «جامعه روحانیت مبارز» در میان فرهنگیان محسوب میشد. انجمن اسلامی معلمان طرفدار مشی میرحسین موسوی، کروبی و موسوی خوئینیها، سوگلیهای خمینی در آن زمان، بود و جامعه اسلامی معلمان طرفدار خامنهای و رفسنجانی و هر دو تشکل، با وجود اختلاف نظرها، پایبند به اصل ولایتفقیه بودند و بیربط به مسئله آموزش و دغدغه صنفی و معیشتی معلمان. اینگونه بود که بعد از انقلاب دو تشکل سیاسی، اسلامی و ایدئولوژیک به نام معلمان شکل گرفت که هر یک متعلق به جناح و باندی از قدرت بودند و فعالیت مشخص و بارز آنان مربوط به عرصه انتخابات و تقسیم قدرت بود این تشکلها در موسم انتخابات با توجه به اینکه «روحانیون مبارز» یا «روحانیت مبارز» به چه کسی رأی میدهند مواضعشان باهم فرق میکرد.
تا اینکه بعد از جنگ و با افول قدرت نیروهای خط امام و برآمدن ولایت خامنهای و ریاست جمهوری رفسنجانی قدرت انجمنهای اسلامی کاهش یافت ولی کاملاً از بین نرفت و شاهد تثبیت موقعیت سازمان بسیج فرهنگیان هستیم.
تشکلهای وابسته در دهه هشتاد
اما دهه هشتاد، دهه برآمدن چندین تشکل منتسب به معلمان اما وابسته به حاکمیت است که هسته آنها در پایان دهه هفتاد شکلگرفته بود و در دهه هشتاد نقش پررنگتری پیدا کردند. خط امامیها که حالا موسوم به اصلاحطلب شده بودند و بخشی از تیم خاتمی بودند، بهتر از هرکس میدانستند که اگر توانستند جامعه و تشکلهای مستقل را در دهه شصت سرکوب و کنترل کنند، موفقیتشان به خاطر «نعمت جنگ» بود و حالا با طرح شعار توسعه سیاسی و بحث جامعه مدنی به دنبال مهندسی فضای اعتراضی و انفجاری جامعه بودند. پس میکوشیدند با ایجاد سمنها و انجمنها فضای اجتماعی را مدیریت نمایند. در این شرایط تعدادی از کانونها و انجمنهای صنفی معلمان در استانهای مختلف مجوز فعالیت گرفتند. دولت خاتمی امیدوار بود که این تشکلها بازوی فرهنگی دولت باشند اما چنین نشد و تشکلهای صنفی روزبهروز بر وجه صنفی تأکید نموده و به سمت استقلال بیشتر از قدرت حرکت کردند و کوشیدند در قالب یک شورا به نام شورای هماهنگی صنفی فرهنگیان ایران صدای مستقل معلمان و بازنشستگان باشند. اگرچه این تشکلها و مواضعشان نیاز به بررسی بیشتر دارد و قابل نقد است، اما کارکرد و عملکرد این تشکلها کلاً با کارکرد تشکلهای وابسته و انتخاباتی در دو دهه اخیر متفاوت بوده است.
بهموازات تشکلهای صنفی، دولت خاتمی کوشید تشکلهای سیاسی منتسب به خود را فراتر از انجمن اسلامی معلمان که بیشتر به طیف روحانیون مبارز تعلق داشت گسترش دهد. در همین راستا حزب مشارکت اقدام به تأسیس یک تشکل جدید به نام سازمان معلمان ایران نمود. بهجز سازمان، تشکل دیگری که در دهه هشتاد منتسب به اصلاحطلبان شکل گرفت «مجمع فرهنگیان ایران اسلامی» بود. این تشکل وابسته در هشت سال دولت روحانی نقش برجستهای در آموزشوپرورش برای تقسیم پستها را بر عهده گرفت. تشکلی که در طیف ناهمگونِ بهاصطلاح اصلاحطلبان به طیف اعتدالیون گرایش دارد و رانت فراوانی را نصیب اعضای خود کرده است.
اگرچه انتظار میرفت در دولت خاتمی قدرت تام و تمام در آموزشوپرورش به انجمن اسلامی معلمان بازگردد اما چنین نشد. اول اینکه رهبر نظام باتجربه شده بود و اختیار این وزارتخانه را کاملاً به خاتمی واگذار نکرد و تا توانست بسیج فرهنگیان و معاونت پرورشی را تقویت کرد؛ البته خاتمی هم ارادهای برای تغییر در نظام آموزشی نداشت. دوم اینکه حالا رقبای جدید در کسوت سازمان و مجمع در بین اصلاحطلبان ظهور کرده بودند که میخواستند در رانت، ثروت و قدرت سهیم باشند.
بعد از خاتمی و در دوره احمدینژاد شاهد شکلگیری تشکلهای جدید هستیم. زمان، هنگامه افول تشکلهای وابسته اصلاحطلب است. بهعنوانمثال، «جمعیت فرهنگیان مستقل» که با انتشار بیانیهای حمایت خود را از مصطفی معین نامزد انتخابات ریاست جمهوری اعلام کرده بود، فردای انتخابات دیگر وجود نداشت. بسیج فرهنگیان دوباره در وزارتخانه قدرتش را افزایش میداد. در همین دوره کانون تربیت اسلامی توسط محمود فرشیدی، اولین وزیر آموزشوپرورش احمدینژاد و توسط جمعی از مدیران و نمایندگان مجلس که سابقه کار در آموزشوپرورش را داشتند شکل گرفت تا نماینده منافع بخش جدیدی در حاکمیت باشد که به دنبال سهم خود از رانت بودند. در دوران احمدینژاد قدرت و نفوذ در آموزشوپرورش متعلق به نیروهای بهاصطلاح اصولگرا بود.
وضعیت تشکلهای وابسته در دهه نود
در دوران هشتساله روحانی با توجه به مشی بهاصطلاح اعتدال وی این مجمع فرهنگیان بود که بهعنوان یکی از حامیان اصلی روحانی در جبهه اصلاحات بیشترین قدرت و نفوذ را در وزارتخانه به دست آورد. این مجمع مدام در حال تبلیغ نوبخت و سیاستهای دولت روحانی بود. از تقدیر و تشكر از زبان نمایندههای بازنشستگان از محمدباقر نوبخت، معاون روحانی، و دادن لقب «پيشگام همسانسازی حقوق بازنشستگان و رتبهبندی شاغلان» تا صدور اطلاعیه و بیانیه برای آرام کردن فرهنگیان و دادن وعدهووعید به بازنشستگان. به عنوان مثال دبیرِ کل این مجمع خطاب به معلمان در مرداد ۱۳۹۹ مینویسد:
«با سلام و ارادت
در پي انتشار بعضي خبرهاي نا اميد كننده طبق استعلام انجام شده از جناب اقاي دكتر محمدباقر نوبخت معاون رئيس جمهور و رئيس سازمان برنامه و بودجه ايشان فرمودند؛
در اجراي طرح همسان سازي حقوق بازنشستگان كشوري و لشگري هيچ مشكلي نيست ، انشاءالله از اول مهر ماه سال ١٣٩٩ دقيقا جدول مورد توافق با نمايندگان بازنشستگان بر مبناي ٩٠٪ حقوق مشمول كسور شاغل همتراز حتما با بهترين كيفيت ممكن اجرا خواهد شد و افزايش حاصله با حقوق مهرماه ان شاالله پرداخت خواهد شد،
علي بركت الله، با تشكر، فرج كميجاني، دبير كل مجمع فرهنگيان ايران اسلامي»[۲]
ویژگی اصلی این تشکل لابیگری و کارچاقکنی برای پستهای وزارتی و در صورت امکان فراتر از وزارتخانه آموزشوپرورش بود. در همین راستا مجمع توانست عادل عبدی یکی از اعضای خود را در جایگاه مشاور وزیر در امور تشکلها قرار دهد. کارکرد این مشاور در راستای تقویت تشکل متبوع خود و کارشکنی در امور تشکلهای صنفی و ممانعت از تشکل یابی مستقل بود؛ چراکه تشکلهای وابسته مانند حاکمیت، تشکلهای صنفی را غیرقانونی میدانستند و منظورشان از تشکل، همین باندهای درون چارچوب نظام بود. برای اینکه این رویکرد بیشتر مشخص گردد میتوان به موضع دبیر کل وقت سازمان معلمان ایران مراجعه نمود. وی در یادداشتی در وبسایت صدای معلم در نقد طرح مطالبات معلمان از سوی شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران، شورا را مورد هجمه قرار داده و مینویسد: «درس گیری دوستان از حدود پانزده سال فعالیت و فرازوفرود بسیار، چیزی در حد صفر بوده و هنوز این عزیزان دون کیشوت وار سوار بر اسب توهمات به اعلان مواضع صرف، کشیدن خط و نشان و تهدید ادامه میدهند.»[۳]
در اصل اعتراض او به این است که چرا با طرح مطالبات به دولت روحانی فشار میآورید و برای اینکه مرز خود را با این تشکلهای صنفی مشخص نماید بعد از مقدمهچینی با ظاهری روشنفکرانه بر حرکت در چارچوب نظام تأکید مینماید و مینویسد: «ما در سازمان معلمان ایران تغییر وضع موجود را به هر روش و با هر ابزاری دنبال نکرده و فعلیت یافتن قدرت معلمان را با کار تشکیلاتی، تدریجی، مسالمتآمیز، دمکراتیک و در چارچوب نظام موجود پیگیری میکنیم.» (همان)این منطق و راهبرد تشکلهای منتسب به اصلاحطلبان در تمام دهه نود بود: حمایت از دولت روحانی و تأکید بر حرکت در چارچوب نظام. هنگامیکه دولت موردِ نظر این بهاصطلاح تشکلها از قدرت کنار میرود و دولت جدید سر کار میآید، آنها در چارچوبِ نظام به نقد دولت حاکم روی میآورند و سعی میکنند با طرح برخی مطالبات معلمان در پی کسب موقعیت خود در بین بدنه معلمان باشند، بیآنکه به این سؤال پاسخ دهند که در طی ۲۴ سال در دولتهای میرحسین موسوی، رفسنجانی، خاتمی و روحانی چه نقش و مسئولیت و تأثیری داشتهاند.
تشکلهای وابسته در دوران رئیسی
بعد از روحانی و با روی کار آمدن رئیسی، در میان تشکلهای منتسب به معلمان با نامی جدید روبرو هستیم جمعیت فرهنگیان جوان. تشکلی که میکوشد به لحاظ تشکیلاتی و سازمانی دفاتر خود را در مراکز استانها راهاندازی نماید و به دنبال ترویج روحیه جهادی و ولایی در جامعه است و موضعگیریهایش نشان میدهد که با تشکلهای اصلاحطلب زاویه دارد و بیشتر دارای تفکراتی مشابه بسیج فرهنگیان است. همچنین در سال ۱۴۰۱ تشکل دیگری اعلام موجودیت نموده که نام آن جمعیت فرهنگیان و فرهیختگان ایران اسلامی است.
کارکرد این تشکلهای همسو با دولت رئیسی همچون تشکلهای اصلاحطلب است؛ یعنی توجیه عملکرد دولت، انداختن مشکلات معلمان به دوش دولت قبلی و مخالف خوانی با مطالبات معلمان. در همین راستا جمعیت اسلامی فرهنگیان از تشکلهای حامی رئیسی، در اعتراض به مطالبهگری معلمان و تجمعات صورت گرفته بیانیهای صادر میکند و با یکی گرفتن تشکلهای صنفی با تشکلهای وابسته اصلاحطلب مینویسد: «این اقدامات، به بهانه دفاع از معیشت فرهنگیان، در حالی صورت میگیرد که تشکلهای مذکور، در جریان به یغما رفتن هزاران میلیارد تومان سرمایه صندوق ذخیره فرهنگیان، روزه سکوت گرفته و پی گیر بازگرداندن اموال به یغما رفته فرهنگیان نبوده و نيستند. چون شاید دستهای پشت پردهای که امروز به بهانه حمایت صنفی از فرهنگیان اقدام به تجمع و صدور بیانیه میکنند، خود از حامیان چپاولگران ذخیره معلمان، از صندوق بودهاند! و درد این روزهایشان، کوتاه شدن دستشان از مصادر نانوآبداری است که وجدان خفته چندين ساله آنان را، از خواب خوش غلتیدن، در اموال عمومی بیدار کرده است.»[۴]
این تشکل حامی رئیسی بهعمد تشکلهای صنفی و شورای هماهنگی که در میدان مطالبه گری بودند را با تشکلهای وابسته به اصلاحطلبان یکی میگیرد و با فرافکنی میکوشد حساب همه را یکی کند اما در اصل منظور این تشکل از «تشکلهای مذکور» همان تشکلهای وابسته است که در دوران روحانی بر صندوق ذخیره فرهنگیان و سایر ارکان وزارتخانه نفوذ داشتند؛ به زبان بیزبانی به آنها میگوید دوره رانتخواری شما تمامشده است و حالا نوبت ماست. این تشکل زرد مواضع ضد معلمی خود را تا آنجا پیش میبرد که اعلام میکند معلمان رتبهبندی نمیخواهند و مینویسد: «جمعیت اسلامی فرهنگیان رجاء واثق دارد؛ که قاطبه فرهنگیان شریف هر نوع گشایش، در معیشت خود را در کنار سایر اقشار آسیب پذیر جامعه، مستحسن و پسندیده میدانند و اجرای مصوباتی که ممکن است شندرغازی، به دریافتی آنان افزوده و توسط دست نامرئی بازار سفره همگان را خالی و خالیتر کند، بر نتافته و منتظر تسریع در تصویب و اجرای نظام پرداخت حقوق و دستمزد عادلانه و خاتمه دادن به نظام ناهماهنگ پرداخت هماهنگ فعلی میباشند». (همان)
همانطور که ملاحظه میشود بین تشکل وابسته به روحانی و اصلاحطلبان و تشکل وابسته به رئیسی و اصولگرایان تفاوتی بهجز وابستگی باندی و جناحی وجود ندارد هر دو جریان معلمان را برای منافع باندی و دستیابی به منبع قدرت و ثروت تنها بهعنوان پیادهنظام میخواهند فردای انتخابات هم هیچیک پاسخگوی وعدهها نخواهند بود.
موضع تشکلهای وابسته در موسم انتخابات
با توصیفی که در بالا صورت گرفت بهراحتی میتوان موضع تشکلهای وابسته را مشاهده نمود یا حدس زد. سازمان معلمان[۵]، مجمع فرهنگیان و انجمن اسلامی معلمان چون ذیل جبهه اصلاحات هستند اعلام کردهاند در انتخابات شرکت میکنند و به پزشکیان رأی میدهند: «مجمع فرهنگیان ایران اسلام بر اساس تصمیم اعضا و حامیان حزب در سرتاسر ایران، مشارکت فعال در انتخابات و حمایت قاطع از دکتر مسعود پزشکیان را برای ترسیم آیندهای بهتر برای ایران عزیز ضروری دانسته و همگان را به تلاش برای متقاعد کردن ایراندوستان و منتقدان و مخالفان وضع موجود جهت مشارکت در انتخابات و رأی به ایشان فرامیخواند.»تشکلهای منتسب به باند اصولگرایان با توجه تعدد نامزدها احتمال میرفت به نظر واحد نرسند، کانون تربیت اسلامی از ابتدا اعلام نموده بود که به قالیباف رأی میدهد.[۶] جمعیت فرهنگیان و فرهیختگان ایران اسلامی با انتشار اطلاعیهای از مهرداد بذرپاش برای شرکت در انتخابات دعوت کرده بود و به دنبال آن ائتلاف فرهنگیان و فرهیختگان ایران اسلامی اعلام موجودیت و آغاز به کار کرد. اما حالا با نزدیک شدن به انتخابات شاهد آن هستیم که تشکلهای وابسته به اصولگرایان بر سر قالیباف به توافق رسیدهاند.
تشکلهای اصولگرا، مانند « کانون تربیت اسلامی، جامعه اسلامی فرهنگیان، جمعیت اسلامی فرهنگیان، جبهه فراگیر معلمان جهادی، جمعیت فرهنگیان و فرهیختگان، کنگره ملی معلمان انقلاب اسلامی، شبکه معلمان ایران، کانون معلمان جوان»، برای بهرهبرداری از نام «شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران» با موازیسازی و شبیهسازی نام ائتلاف خود را «شورای هماهنگی تشکلهای انقلابی فرهنگیان» نهادهاند این ائتلاف وابسته به اصولگرایان با صدور بیانیهای از قالیباف حمایت کرده است در بخشهایی از این بیانه آمده است: «در این مسیر تشکلهای فرهنگیان انقلابی با برگزاری جلسات هماندیشی متعدد و با هدف دفاع از آرمانهای امام راحل (ره) و به منظور تحقق مطالبات مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) و مردم شریف و نجیب ایران اسلامی به این نتیجه رسیدند که، در این شرایط حساس و با عنایت به همه ویژگیهای مد نظر رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی و صرفاً برای رضای خدا و خشنودی شهدای عزیزمان به ویژه شهید جمهور حضرت آیت الله رئیسی، و با نگاه عمیق به اهداف عالیه انقلاب اسلامی ملت عزیز ایران، مدیر مجاهد و خستگی ناپذیر « جناب آقای دکتر محمد باقر قالیباف» را به عنوان گزینه اصلح شناسایی و برای پیروزی ایشان تلاش خواهند کرد. »[۷] سازمان بسیج فرهنگیان تاکنون اعلام موضع نکرده است چراکه حاکمیت مدعی است که بسیج فراجناحی است. اما در عمل چون گذشته بسیج مجری و ادامه دهنده سیاست های سپاه و رهبر حکومت در آموزش و پرورش است.
چند پرسش از برخی تشکلهای صنفی
تشکلهای صنفی و شورای هماهنگی بهغیراز چند مورد در دهه ۸۰ در عرصه انتخابات فعالیتی نداشتند و در دهه ۹۰ در راستای استقلال هر چه بیشتر از ارکان قدرت حرکت کردند. البته برخی از فعالان صنفی در دهه ۹۰ در ستادهای انتخاباتی اغلب وابسته به اصلاحطلبان حضور داشتند. احتمالاً توجیه آنها این است که حضورمان جدای از شخصیت حقوقی و جایگاه صنفیمان بود. ولی مگر مقبولیت و سرمایهای که به پشتوانۀ آن در ستادهای انتخاباتی فعالیت میکردند بهواسطه فعالیتهای صنفی در تشکلها به دست نیاوردند؟ پس این جایگاه را مدیون تشکلهای معلمی هستند و جدا کردن شخصیت حقیقی و حقوقی در اینجا بیمعناست.
در گذشته نیز برخی تشکلهای صنفی با برخی تشکلهای وابسته (اغلب اصلاحطلبان) در خصوص مطالبات صنفی بیانیۀ مشترک امضا کردند؛ که ازجمله میتوان به کانون صنفی فرهنگیان استان اصفهان[۸] و کانون صنفی معلمان استان تهران اشاره نمود. به عنوان نمونه همین چند وقت پیش بود که بیانیهای در مورد صندوق ذخیره فرهنگیان با امضای چند تشکل بیرون آمد.[۹] کانون صنفی معلمان تهران به همراه سه بهاصطلاح تشکل دیگر (سازمان معلمان ایران، انجمن اسلامی معلمان، مجمع فرهنگیان ایران اسلامی) که سابقه درخشان آنها در بالا ذکر شد، بیانیهای منتشر کردند. نقدی که به این مواضع مشترک وارد است این است که چگونه تشکلهای صنفی مرز خود را با این تشکلهای وابسته مشخص میکنند؛ چراکه سرمایهای اجتماعی که طی دو دهه فعالیت صادقانۀ معلمان با زندان، اخراج و تبعید شکل گرفته است، ممکن است در کوران نمایش انتخابات به کیسۀ تشکلهای وابسته ریخته شود. احتمالاً توجیه این دست تشکلهای صنفی این باشد که این بیانیههای مشترک در راستای مطالبات صنفی است؛ حال این سؤال مطرح میشود که آیا باید برای مسائل صنفی با هر تشکل وابسته دیگری بیانیه امضا کرد؟ پس اگر اینطور است چرا با کانون تربیت اسلامی یا جمعیت فرهنگیان جوان در راستای مطالبات صنفی بیانیه مشترک صادر نمیکنند؟! و آیا سابقه این تشکلهای وابسته گویای آن نیست که هنگامی که جریان سیاسی خودشان در رأس دولت بوده، تلاش کردهاند تا عملکرد و سیاستهای مخرب و تبعیضآمیز را لاپوشانی کنند؟
اگر تشکلهای صنفی راهحل اصلی حل مسائل و مشکلات نظام آموزشی و معلمان را همانطور که بهدرستی اعلام کردهاند در تشکلیابی مستقل، داشتن حق تجمع و اعتراض، حق فعالیت آزادانه میدانند پس چگونه میتوانند با تشکلهای وابستهای بیانیه مشترک بدهند که راهبرد آنها مشارکت در قدرت و برخورداری از رانت است. به عنوان نمونه مسئولیت وضعیت فلاکتبار صندوق ذخیره فرهنگیان که با سلب حق مالکیت عمومی معلمان همراه بود، نتیجه عملکرد دولتهای حامی همین تشکلهای وابسته و سایر دولتهاست. آنها خود بخشی از مسئله و بحران هستند؛ حالا چگونه کانون تهران به مدد این تشکلها بهدنبال راهحل برای رفع مشکلات صندوق است؟!
با توجه به مواضع بیانشده از سوی کانون تهران شکی وجود ندارد که مواضع این تشکل در تضاد ماهوی با منافع و رانتخواری تشکلهای وابسته است، اما اعضای محترم این کانون که در جلسات مطالبهگری صندوق ذخیره شرکت میکنند امروز باید نگاهی به کانالهای تلگرامی تشکلهای وابسته بیندازند تا ببینند از مطالبهگری آنها در راستای منافع انتخاباتی و گرم کردن تنور انتخابات و حمایت از کاندیدای خاص چگونه سو استفاده میکنند. به عنوان نمونه در مطلبی با عنوان «عهدی که با قلم بسته شد»[۱۰]، طاهره نقی ئی دبیرکل سازمان معلمان ایران پس از سخنرانی در همایش فرهنگیان حامی پزشکیان قلمش را به پزشکیان میدهد و یک هفته مانده به انتخابات در میانۀ تبلیغات انتخاباتی در ویدیویی دیگر در این کانال[۱۱] وی و سایر اعضای تشکلهای وابسته در کنار فعالان صنفی شناخته شده به عنوان کنشگران ماندگار معرفی میشوند. ازنظر ما این شکل از بازنمایی کاملاً هدفمند و با هدف بهرهبرداری از سرمایۀ اجتماعی فعالان و تشکلهای صنفی صورت میگیرد.
نامهایی که باید به خاطر سپرده شوند
علاوه بر موارد فوق، چند روز پیش بود که اعضاي شوراي راهبري كميته امور استانهای ستاد فرهنگيان مسعود پزشكيان معرفی شدند.[۱۲] اسامی بهقرار زیر است:
فرج كميجاني- طاهره نقی ئی- صفراسلامی- مزبان حبیبی- جلیل شمس- نرگس ملک زاده- حبیب اله گودرزی- مریم رنگ امیز طوسی- جواد نوبختی- سحر بیات- امین الله سالاری- محسن مسعودی- لیلی نظر پور- خدیجه گلین مقدم – مریم قدس- عزیزه انظاری- نور علی پیشداد- غفار جلالی – دکتر اسماعيل رضاپور لشكامي- صمد معزی- منصور موسوی.
همانطور که ملاحظه میشود اغلب این اسامی به تشکلهای وابسته منتسب هستند، کسانی که خود یا نزدیکان و تشکلشان پرونده قطوری در رانتخواری و رقابت بر سر گرفتن پست وزارتی دارند، وقتی هشتگ برای ایران میزنند در واقع برای بازگشت به قدرت تقلا میکنند. آنان به دنبال تثبیت موقعیت اقتصادی و طبقاتی خود در قدرت هستند و تکلیف این افراد با مروری به گذشته آنان مشخص است. ولی در میان آنها اسامی برخی افراد دیده میشود که اینگونه نیستند و برخی هم بهواسطه فعالیتها و انتشار مطالبشان در کانال شورای هماهنگی و تشکلهای صنفی دیگر توانستند برای خودشان نام و نشانی به دست بیاورند و عناوینی همچون کارشناس، منتقد، فعال صنفی و … به آنها اطلاق شد. حال همین افراد عضو ستادهای انتخاباتی میشوند و بیتوجه به آنهمه هزینه دادهشده (سالها حبس، اخراج، انفصال، تعلیق و…) توسط فعالان صنفی، برای گرم کردن تنور انتخابات و پیروزی نامزد اصلاحات فعالیت میکنند. انگار یادشان رفته در دولتهای اصلاحات، خاتمی و روحانی، معلمان چه سرکوبهایی متحمل شدند.
یکی از همین اعضا که عضو هیئتمدیره کانون تهران هم هست در همایش چند روز پیش فرهنگیان حامی پزشکیان که توسط تشکلهای وابسته تدارک دیده شد، ضمن دادن راهکار به پزشکیان برای ایجاد موج انتخاباتی در میان معلمان و دلیل شرکت در انتخابات؛ رو به پزشکیان میگوید: «مطالبات معلمان زندانی سیاسی نیستند که اعلام کردید در محدوده قدرت من نیست».[۱۳] وی در ادامه بهدرستی به بخشی از معضلات آموزشوپرورش اشاره میکند و حتی به وضعیت معلمان زندانی و اخراجی میپردازد؛ اما مشکل آنجاست که وضعیت فلاکتبار آموزش عمومی ازنظر ایشان از سال ۱۴۰۱ شروع میشود؛ گویی وضعیت آموزش در دوران دولتهای منتسب به اصلاحطلبان گلوبلبل بوده است. هیچ معلمی زندان نرفته، معاونت پرورشی وجود نداشته و مدرسه بهصورت دموکراتیک و با مشارکت معلمان اداره میشده و خبری از آموزش ایدئولوژیک نبوده است. جدای از این مگر معلمان زندانی چیزی غیر از زندانیان سیاسی هستند که برای تحقق برابری و آزادی دچار هزینه شدهاند و هزاران معلم در ده ها تجمع با صدای باند فریاد «معلم زندانی آزاد باید گردد» را سر دادند. برابری، زیرا مطالبه معلمان رفع تبعیض علیه معلمان و آموزش باکیفیت و رایگان برای همه کودکان و نوجوانان در سن تحصیل بوده، و آزادی زیرا معلمان خواهان فضای رشد و آزادی اندیشه و فکر، و آموزشی هستند که به دور از تعصب و قشریگری باشد و روحیه آزادیخواهانه و حقیقتجویانه و نقاد را در کلاس و مدرسه پرورش دهد.
فارغ از غلط بودن نگاه مطالبهگرایانه معطوف به صندوق رأی، چگونه میتوان از نامزدی که هیچ برنامه مشخصی، بنا بر گفته همین سخنران، برای آموزشوپرورش ندارد توقع رفع معضلات و مشکلات آموزشوپرورش را داشت و به قول ایشان به دنبال «دل و دلالت» برای پیوستن به انتخابات بود؟! با نگاهی دقیق، این سخنرانی دارای یک تناقض آشکار است؛ سخنران از سویی به زندانی شدن معلمان اعتراض دارد و از سویی با استناد به گفته خود پزشکیان میداند که نامزد مورد حمایتش توان آزادی زندانیان سیاسی را ندارد. در مورد سایر مطالبات مطرح شده نیز ملاک شعارها و وعدههای پوشالی نیست، بلکه کارنامه عملکردی آنها ملاک است؛ که چیزی جز کالاییسازی هر چه بیشتر آموزش عمومی، طبقاتی کردن آموزش، سرکوب تشکلهای مستقل و فعالان صنفی و سرکوب دستمزد و معیشت معلمان شاغل و بازنشسته نبوده است. سیاستهایی که اصلاحطلبان با اصولگرایان در پیشبرد آنها با هم همسو هستند: سرکوبها پس از چند هفته از زمان انقلاب شروع و چند ماه بعد با شدت شروع و تا امروز ادامه یافته است و سیاستهایی مثل کالاییسازی خدمات عمومی از جمله کالاییسازی آموزش نیز فصل مشترک در برنامه همه دولتها، چه اصلاحطلب و چه اصولگرا بوده است.تاکید ما بر تشکل ها و افراد منتسب به اصلاح طلبان و هشدار نسبت به شیوه فریبکاری آنان به هیچ وجه به معنای نادیده گرفتن نقش غارتگرانه و مخرب اصولگرایان در آموزش و پرورش نیست. تاکید بر اصلاحطلبان به خاطر این است که آنان امروز از مطالبات صنفی، مطالبهگری و حقوق معلمان دم میزنند تا تنور انتخابات را گرم کنند و به نانی برسند. آنها حقوق معلمان را واسطه رانتخواری خود قرار دادهاند. فرق اصولگرایان در این است که آنها هم به دنبال همین رانت و قدرت هستند ولی صحبتهای روشنفکرانه نمی کنند. صحبت بر روی دو شیوه سرکوب است: یکی عریان و از روبرو شلیک میکند، دیگری از پشت خنجر میزند. طبیعتاً ابعاد سرکوب نرم پیچیدهتر از سرکوب عریان به خصوص در آموزش و پرورش است و نیاز به روشنگری بیشتری دارد، و اِلا در مقایسه با هم، نه پزشکیان، نه قالیباف و نه هیچ یک از دیگر کاندیداهای این نمایش برنامهای برای معلمان و دانشآموزان ندارند.
سخن پایانی
اگر در اتاق معلمان یک مدرسه نشسته باشید و از نام این تشکلها و افراد وابسته سؤال نمایید احتمالاً کسی آن ها را نشناسد. چراکه بدنه این تشکلها به خاطر وابسته بودن نه در بین معلمان بلکه در میان مدیران است. ولی در موسم انتخابات اعضای این تشکلها برای جمعکردن رأی فعال میشوند. وقتیکه وزیر روحانی، بطحایی، مسئول ستاد فرهنگیان پزشکیان میشود، معلوم است که تمام نیروهای دوران وزارتش را برای جلب آرا بسیج میکند و این تشکلها بهعنوان بازوی اجرایی در استانها فعال میشوند. هدف کسب رأی است بیآنکه به معلمان پاسخ دهند در دورههای گذشته چه کردهاند و چه سهمی در وضعیت فلاکتبار موجود دارند و چه بر سر معلمان و دانش آموزان آوردهاند.
تشکل وابسته بر اساس منافع باند سیاسی خود عمل میکند و اهمیتی برای منافع معلمان قائل نیست. بهعنوان نمونه در نیمه دوم دولت خاتمی که با شروع اعتراضات صنفی روبرو هستیم تشکلهای منتسب به این باند اعتراضات را حاصل تحریک جناح و باند مقابل و فریب معلمان توسط ضدانقلاب ارزیابی میکردند. در دوره احمدینژاد هم تشکلهای حامی دولت، اعتراضات صنفی را ناشی از تحریک بیگانه و کارشکنی دولت قبل میدانستند و معلمان را دعوت به صبر و شکیبایی میکردند. در دوره روحانی تشکلهای اصلاحطلب به دنبال توجیه سیاستهای ضد معلمی دولت بودند و تشکلهای صنفی و تجمعات را به اردوکشی خیابانی علیه نظام متهم میکردند و تشکلهای سیاسی وابسته به اصولگرایان کاری به مطالبات معلمان نداشتند و فقط به دنبال افشای سند ۲۰۳۰ بودند. در دولت رئیسی، تشکلهایی که از قدرت رانده شدند و مثلاً اپوزیسیون شدند فقط به دنبال حفظ رانت خود بودند و در فضای مجازی و ناشی از پیشروی معلمان بهخصوص در سال ۱۴۰۰ برای تشکیل کارگروه و مذاکره و … همیشه حاضر بودند ولی کار به اعتراض خیابانی و تجمع و تحصن که میرسید بیانیه صادر میکردند که ما بدون مجوز دولت تجمع نمیآییم و اینگونه فعالان و تشکلهای صنفی را زیر ضرب نیروهای امنیتی برده و به معلمان القا میکردند که حرکت شورای هماهنگی غیرقانونی و ساختارشکنی است.
هم حکومت و هم خود تشکلهای وابسته میدانند که در بین مردم و معلمان پایگاهی ندارند به خاطر همین با بیانیهسازی میکوشند از اعتبار شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران استفاده نمایند تا توجه فرهنگیان را به سمت انتخابات جلب نمایند. به خاطر همین شورای هماهنگی در واکنش به صدور بیانیه جعلی به نامش اطلاعیهای صادر نموده و نوشته است [۱۴]:
وزارت عریض و طویل آموزشوپرورش و سازمانهای زیرمجموعهی آن، با صرف بودجههای هنگفت آشکار و پنهان تبلیغاتی، به کمک صداوسیمای میلی و تأسیس تشکلهای زرد منسوب به معلمان، در سایهی فضای امنیتی و سرکوب، نتوانسته است اندک اعتبار و اعتمادی را به خود جلب کند. به همین دلیل در شرایط حساسی چون انتخابات به جعل از عنوان شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان، برای مشروعیت بخشی به انتخابات استفاده کرده است. ازاینرو شورای هماهنگی اعلام میدارد: با توجه به اینکه مصالح معلمان و دانشآموزان، برای هیچ دولتی در جمهوری اسلامی اولویت نبوده و نیست، لذا شورای هماهنگی بیانیهای مبنی بر شرکت یا عدم شرکت معلمان و دانشآموزان و اولیای آنها، صادر نکرده است و این شورا مسئولیتی در قبال این بیانیه ندارد.
با توجه به ادامه سواستفاده تشکلهای وابسته از مطالبات صنفی و جعل نام شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران، این شورا، به عنوان تشکلی مستقل در تاریخ پنجم تیرماه ۱۴۰۳ بیانیهای صادر کرد و ضمن بر شمردن علل عدم مشارکت و بیرغبتی مردم به انتخابات نوشت:
«مطالبات واقعی مردم و معلمان در حوزه آموزش و پرورش که در این سالها در کف خیابان طنینانداز شده است از این قرارند:
اعتراض به نظام آموزشی ایدئولوژیک، اعتراض به کالایی شدن آموزش، مطالبه تشکلیابی مستقل، مطالبه حق تجمع و اعتراض، آزادیهای اجتماعی و سیاسی، آزادی معلمان زندانی، مطالبات معیشتی و منزلتی، بیمه کارآمد و مطالبات اجتماعی چون حق پوشش اختیاری و دفاع از حقوق زنان و کودکان و … اینها بخشی از مطالباتی است که همین امروز نیز در تجمعات خیابانی تکرار میشوند. این مطالبات نه در مناظرههای اخیر نامزدهای ریاستجمهوری مطرح شدهاند و نه مورد اهتمام دولتهای پیشین اصولگرا و اصلاحطلب بوده است. ضمن این که نامزدهای انتخابات اخیر در دهههای گذشته نیز در مناصب بالای تصمیمگیری بوده و بخش مهمی از مشکلات و مسایل مردم و معلمان متوجه برنامهها و سیاستهای آنهاست.»
این تشکل صنفی در پایان بیانیه تحلیلی خود تاکید نمود [۱۵]:
با این تفاسیر انتخابات در این ساختار برای شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران موضوعیتی ندارد و ما مطالبات خود را از طریق تلاش برای تشکلیابی مستقل و تقویت نهادهای مردمی دنبال خواهیم کرد. ما سواستفاده از مطالبات صنفی برای گرم کردن تنور انتخابات و توهین به شعور فرهنگیان بازنشسته و شاغل و همچنین جعل و سوءاستفاده از نام شورای هماهنگی برای مقاصد انتخاباتی از سوی جناحهای سیاسی را به شدت محکوم میکنیم.
کنشگری صنفی در میدان با تاکید بر تشکلیابی مستقل در طی سالهای گذشته باعث شده معلمان امروز از آگاهی طبقاتی و صنفی برخوردار باشند و بعید به نظر میرسد با به راه انداختن کمپینهای مجازی از سوی نامزدها به نام فرهنگیان بتوان شوری در معلمان ایجاد نمود. معلمانی که گلوله خوردن دانشآموزان خود را دیدهاند یا شنیدهاند، آنها که حمله وحشیانه به تجمعات را تجربه کردهاند و میدانند همین الان تعدادی معلم به خاطر دفاع از حقوق آنان در زندانند یا اخراج و تبعید شدهاند، و کسانی که معیشتشان به غارت رفته است، هرگز هیزم تنور انتخابات نخواهند شد. البته این بهجز آن دسته از معلمانی است که متأسفانه حاضرند به خاطر گرفتن پست و مقام در دولت احتمالی نامزدشان در ستادهای انتخاباتی فعالیت کنند یا برای اضافهکار یا حق مأموریت در اجرای انتخابات شرکت کنند. این دسته که به خاطر نان و رانت و وابستگی تشکیلاتی در انتخابات شرکت میکنند اگر چهرههای دانش آموزان به خون خفته را به یاد بیاورند اگر وجدان آگاهی داشته باشند هرگز نان خود را در خون نخواهند زد. هرگز.
- لینک این مطلب در تریبون زمانه
- لینک مطلب در منبع اصلی: فراسوی کندوکاو