برگرفته از تریبون زمانه *  

مطالب این بخش برگرفته از «تریبون زمانه» هستند. تریبون زمانه، آنچنان که در پیشانی آن آمده است، تریبونی است در اختیار شهروندان. همگان می‌توانند با رعایت اصول دموکراتیک درج شده در آیین‌نامه تریبون آثار خود را در آن انتشار دهند. زمانه مسئولیتی در قبال محتوای این مطلب ندارد.

در بند ۷ زندان اوین در سال ۱۴۰۱، بیش از ۱۵۰۰ زندانی را در فضایی چپانده بودند که ظرفیت حتی ۵۰۰ نفر را هم نداشت. زندانیانی که در چنین شرایط غیر انسانی نگهداری می‌شدند نه تنها حتی جایی مناسب برای خوابیدن نداشتند و اغلب به شکل کتابی و تلنبار شده می‌خوابیدند، بلکه ساس و شپش هم از در و دیوار بالا می‌رفت و اندک آسایشی نیز از آنها سلب شده بود، نه امکان دارو و درمانی برای آنها وجود داشت و نه حتی غذایی در حد سد جوع؛ ولی مواد مخدر که توسط زندان و عوامل زندان تامین می‌شد به وفور زندانیان را در معرض اعتیاد قرار می‌داد و اغلب زندانیان مورد تحقیر، بی‌حرمتی و تعرض زندانبانان و حفاظت زندان قرار می‌گرفتند. این در حالی بود که آقازاده‌ها و خودی‌های دزد و غارتگر، در سالن‌های مجاور از همه گونه خدمات وی آی پی و لاکچری برخوردار بودند و هستند. در چنین شرایطی که بندهای زندان آکنده از زندانیانی است که قربانی فقر و تبعیض، عدم آموزش صحیح و انسانی، دزدی، اختلاس، رشوه و فساد سیستماتیک این رژیم هستند و در ضدانسانی ترین شرایط در حال تحمل حبس بودند آیا اگر بخواهند از آن جهنم فلاکت بار هم فرار کنند چه دلیلی برای انصراف آنها وجود داشت؟!!

https://www.radiozamaneh.com/823369

در حالی که اساساً موضوع این نبود بلکه آنگاه که آتش‌سوزی رخ داد و زندانیان برای نجات و فرار از آتش بر در و دیوار چنگ می‌زدند و برای بقا تقلا می‌کردند، عوامل زندان به جای کمک گرفتن از آتش‌نشانی و گروه‌های نجات و اطفاءحریق، بیش از ۶۰۰ نفر گارد و نیروهای ویژه نوپو و لباس شخصی‌ها را خبر کرده و به جان زندانیان انداخت.

زمانی که زندانیان در میان آتش و دود خفه می‌شدند و می‌سوختند، آنهایی که موفق شدند خود را از آتش بیرون بکشند به وسیله جنایتکاران مسلح زندان و نیروهای ویژه با گلوله به خاک و خون کشیده شدند. زیرا که حکومت می‌خواست از هم‌زمانی این اتفاق با اعتراضات خیابانی و سرکوب بی‌رحمانه زندانیان بی‌پناه و گمنام در جامعه فضای رعب و وحشت ایجاد کند.

ما زندانیان سیاسی هم که آن‌موقع در بند ۸ بودیم (مقابل بند ۷)، برای نجات جان خود از دود و گاز اشک آور که به بند ما هم سرایت کرده بود و همچنین نجات و کمک به زندانیان دیگر که جلوی چشمانمان کشته می‌شدند و یا می‌سوختند از بند خارج شدیم و آن جنایتکاران ما را هم به گلوله بستند و با تیرهای جنگی و ساچمه‌ای و با باتوم و چماق و … به ما یورش آوردند و تعداد زیادی از ما را هم زخمی و مجروح کردند. بعدها متوجه شدیم که اگر حضور مردم در جلوی زندان برای همبستگی با زندانیان نبود شاید هیچ کدام از ما هم الان زنده نبودیم که در دادگاه نمایشی شرکت کنیم. در حالی که همین دادگاه و امثالهم و سازمان زندان‌ها و قوه قضاییه هم بخش‌های مختلف این سیستم سرکوب بوده و هستند؛ و تعدادی از ما (ازجمله خودم) را قریب به سه ماه زیر فشار و شکنجه در سلول انفرادی نگه داشتند و با انواع پرونده‌سازی، به قتل، افساد فی الارض، اخلال وتمرد متهم کردند.

قتل‌هایی که در ۲۳ مهرماه ۱۴۰۱ در برابر چشمان هزاران زندانی که همگی آنها می‌توانند در هر دادگاهی شهادت بدهند که توسط نیروهای مسلح و زندانبانان انجام شد را با سناریوسازی‌های امنیتی و البته لو رفته می‌خواهند گردن قربانیان این واقعه بندازند.

اگر کمک به زندانیان برای نجات جانشان و خلاصی از خفگی و زنده زنده سوختن، افساد فی‌الارض و اخلال و تمرد است پس من به این اتهامات انتصابی افتخار هم می‌کنم.

درحالی که اگر ذره‌ای انصاف و عدالت وجود داشت و این دادگاه هم قصد حکم کردن به عدالت و انصاف را می‌داشت باید رئیس زندان، مسؤلین سازمان زندان‌ها و حتی قوه قضائیه، که این شرایط غیره انسانی را در زندان‌ها فراهم کرده‌اند را مورد محاکمه قرار می‌داد، نه کسانی که خود قربانی این جنایات و شرایط ضد انسانی بودند.

لازم به ذکر است که حضور اینجانب در این بی‌دادگاه صرفاً به خاطر احترام به “خانواده‌های کشته‌شدگان آتش‌سوزی‌” و دیگر متهمان این پرونده می‌باشد تا بر بی‌گناهی آنها شهادت بدهم و الا این دادگاه برای من کمترین اعتبار و رسمیت اخلاقی و شرعی هم ندارد زیرا که به تصریح قرآن:

“شرکت در چنین دادگاهی که قاضی و داور آن از منصوبان حاکمیت جور و طاغوت‌ است، شراکت در جنایات آنها است.” آنجا که در سوره نساء آیه ۶۰ می‌فرماید:

《یُرِیدُونَ أَن یَتَحَاکَمُوا اِلَی الطاغُوتِ وَ قَد اُمِرُا اَن یَکفُرُا بِهِ …》

گواهی می‌دهم که این دادگاه نمایشی، تنها برای حمایت و تبرئه قاتلان اصلی است و کمترین مشروعیتی ندارد زیرا که به قول حافظ:

کین طایفه از کشته ستانند غرامت!!!

زندانی سیاسی لقمان امین‌پور

مورخ: ۲۹ خرداد ۱۴۰۳

لینک این مطلب در تریبون زمانه

لقمان امین‌پور

متولد ۱۳۷۰ در تهران، با مدرک تحصیلی کارشناسی که پیش از بازداشت در بخش معاملات مسکن مشغول بود. او اولین مرتبه در اسفند ۹۶ بازداشت شد و به اتهام «تبلیغ علیه نظام» و «ارتباط با مجاهدین خلق» به ۶ سال زندان محکوم شد. این زندانی سیاسی۱۳ خرداد ۹۹ برای دومین بار بازداشت و پس از بازپرسی در شهر ری به زندان اوین منتقل شد. این زندانی سیاسی سه شنبه ۲۳ دی ۹۹، پس از گذشت ۷ ماه از زمان بازداشت، به دادگاه احضار و توسط قاضی افشاری، محاکمه شد. بر اساس رای دادگاه، او به اتهام «اجتماع و تبانی» به ۵ سال زندان و به اتهام «عضویت در سازمان مجاهدین خلق» به ۵ سال زندان دیگر محکوم شد. در جریان محاکمه ناعادلانه پرونده موسوم به آتش‌سوزی در اوین و بر اساس حکم شعبه ۱۱۴۸ دادگاه کیفری دو تهران لقمان امین‌پور به اتهام تخریب اموال به شش سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق، به اتهام اخلال در نظم زندان به ۱۶ ماه زندان و ۷۴ ضربه شلاق و به اتهام سرپیچی و تمرد از دستور مأموران به ۱۶ ماه حبس محکوم شد.