مطالب این بخش برگرفته از «تریبون زمانه» هستند. تریبون زمانه، آنچنان که در پیشانی آن آمده است، تریبونی است در اختیار شهروندان. همگان میتوانند با رعایت اصول دموکراتیک درج شده در آییننامه تریبون آثار خود را در آن انتشار دهند. زمانه مسئولیتی در قبال محتوای این مطلب ندارد.
شناسنامه نه صرفا به عنوان یک سند هویتی، بلکه یک سند حقوقی است. موضع دولت ایران در مورد اسناد تابعیت و هویت برای جامعه بلوچ، چرخهای از حاشیهنشینی و فرودستسازی علیه ملت بلوچ را تداوم میبخشد، در میان این تبعیض سیستماتیک، زنان بلوچ که در پیوند ستمهای متقاطع قرار گرفتهاند، رنج مضاعفی را متحمل میشوند که اهمیت ویژه فعالان حقوق زنان و کودک را میطلبد و دیدگاههای برابری جنسیتی مرکزمحور را به چالش میکشد.
در بافت بلوچستان، شناسنامه اهمیت عمیقی پیدا می کند و دسترسی افراد به خدمات و حقوق اولیه را شکل میدهد. شناسنامه، سند به رسمیت شناختن قانونی و عضویت در جامعه، تسهیل مشارکت در زندگی مدنی و دسترسی به امکانات ضروری مانند آموزش، مراقبت های بهداشتی و فرصت های شغلی است. با این حال، سیاستهای دولت ایران در مورد شهروندی و اسناد هویتی، جامعه بلوچ را بهطور سیستماتیک به حاشیه میبرد و از تحقق کامل حقوقشان محروم میکند و چرخههای نابرابری را تداوم میبخشد.
https://www.instagram.com/p/C35uzcyNveL/?img_index=1
در مرکز این موضوع، اقدامات تبعیض آمیز دولت نهفته است که به طور نامتناسبی بر جمعیت بلوچ تأثیر می گذارد. بلوچستان، منطقهای که سرزمین اصلی بلوچها است، در تمامی دورههای تاریخی مورد بیتوجهی و توسعه نیافتگی مقامات مرکزی بوده است. ناکامی دولتها در اولویتبندی نیازها و حقوق شهروندان بلوچ، حاشیهنشینی آنها را تشدید میکند، نابرابریهای اجتماعی-اقتصادی ریشهدار را تقویت میکند و مانع توسعه جامعه میشود.
علاوه بر این، زنان بلوچ به دلیل هویت جنسیتی خود با اشکال متقاطع ستم روبرو هستند که آسیب پذیری آنها را در جامعه تشدید می کند. زنان در بلوچستان با موانع سیستماتیک برای آموزش، اشتغال و مراقبتهای بهداشتی مواجه میشوند که وضعیت به حاشیه رانده شدن آنها را تشدید میکند. هنجارهای فرهنگی تبعیضآمیز و نگرشهای مردسالارانه، نابرابری جنسیتی را تداوم میبخشد.
شکافهای کوچک و نامرئی بین دختران و پسران در خانوادههای فاقد شناسنامه وجود دارد که نشان میدهد چگونه جنسیت با وضعیت اجتماعی-اقتصادی-موقعیت شهری-روستایی- سن و طبقه تلاقی میکند. بررسیها نشان میدهد که پسران و دختران ۵ تا ۷سال تقریبا به یک اندازه فاقد شناسنامه هستند، اما زنان به ویژه در دهه ۲۰ سالگی احتمال کمتری برای دریافت مدرک هویتی دارند.
فرهنگ محافظهکار سنتی، تمامی امور مربوط به «کار خانگی» را برعهده زنان میگذارد و در مناطق حاشیه و دوردست که آب نوشیدنی وجود ندارد، وظایف تهیه و حمل آب نیز بر دوش زنان است. در حالی که زنان بدون شناسنامه، در کنار تمامی این محدودیتها، دسترسی به آموزش و مراقبت بهداشتی ندارند، اگر به ندرت به صورت غیررسمی در جایی مشغول به کار شوند بدون مزایا و حقوق بسیار کم خواهد بود. بنابراین ما شاهد پیوندهای بین قوانین تبعیضآمیز جنسیتی، عدم دسترسی به شناسنامه و موانع توانمندسازی اقتصادی زنان خواهیم بود.
ادعای حقوق برابر، قانون ارث و وراثت، دسترسی به خدمات مالی و بهداشتی به هر دو گروه زن و مرد نقش حیاتی دارد اما زنان به دلیل تبعیض جنسیتی، افزایش آسیبپذیری در برابر ازدواج زودهنگام، بیوهشدن و پروسه طلاق، که عدم ثبتنام و هویت قانونی آنها با آن ارتباط دارد، اهمیت بیشتری دارد.
اهمیت شناسنامه از بدو تولد شروع میشود، زیرا بدون ثبت تولد و گواهی تولد، کودک هیچ ندارد. به رسمیتشناختن در برابر قانون برای کسب نام و ملیت/تابعیت کودک ضروری است. این چالشها، پس از ازدواج ولو زیر سن قانونی ادامه دارد، آنها مجبور به سفرهای پرهزینه به مراکز استان و پایتخت هستند که کیلومترها دور از بلوچستان است. در حالی که بسیاری از زنان در بلوچستان از حقوق اولیه محروم هستند، با فقر و نبود نیازهای اولیه، آموزش و بهداشت، آب نوشیدنی، برق، کپسول گاز و جاده مناسب دستوپنجه نرم میکنند، در نبرد نابرابری برای دریافت مدارک هویتی نیز هستند که تا در برابر قانون به رسمیت شناخته شوند. علیرغم تلاشهای متعدد، موانع بوروکراتیک، مانع دستیابی آنها به شناسنامه میشود.
شکاف قابلتوجهی در مسئله ازدواج در بخشی از جامعه که فاقد مدارک هویتی هستند وجود دارد. ثبت ازدواج بهصورت رسمی پیامدهای مهمی برای دختران و زنان دارد: از جمله پشتوانه حقوقی علیه کودکهمسری. داشتن مدرک هویتی که ثابت کند دختر چند سال دارد در مواردی هر چند اندک، ازدواج زیر سن قانونی را برای خانوادهاش سختتر میکند.
نابرابریهای جنسیتی این چنین را در ثبت مرگ نیز میتوان مشاهد کرد که نشان میدهد که وقتی نابرابریهای جنسیتی با موقعیت جغرافیای تلاقی میکند چه اتفاقی خواهد افتاد. بدون ثبت جامع مرگ، تصویر کاملی از اینکه چند زن میمیرند و چه چیزی ممکن است باعث مرگ آنها شود نخواهیم داشت، که شناسایی مداخلاتی را که به زنان اجازه میدهند زندگی طولانیتر و سالمتری داشته باشند، محدود میکند.
دسترسی محدود به مراقبتهای بهداشتی، نابرابریهای اجتماعی-اقتصادی، و هنجارهای فرهنگی برای شکل دادن به نرخ مرگ و میر زنان به ویژه در مناطقی با زیرساختها و منابع ناکافی مراقبتهای بهداشتی همگرا میشوند. اقدامات فرهنگی رایج در مناطق جغرافیایی خاص ممکن است نابرابری های جنسیتی در استفاده و نتایج مراقبتهای بهداشتی را تشدید کند و آسیب پذیری زنان در برابر مرگ و میر را افزایش دهد.
فقدان ثبت جامع مرگ، تلاش ها برای ارزیابی دقیق دامنه و عوامل تعیین کننده مرگ و میر زنان را با مشکل مواجه می کند. بدون دادههای قابل اعتماد در مورد تعداد مرگ و میر زنان و علل زمینهای، دادههای نادرست در مورد مرگومیر زنان، پیگیری روندها در طول زمان و ارزیابی اثربخشی مداخلات را چالش برانگیز میکند و مانع تخصیص منابع به سمت طرحهایی با بیشترین تأثیر بر سلامت زنان میشود.
منبع: بلوچ زالبولانی زرُمبِش