برگرفته از تریبون زمانه *  

مطالب این بخش برگرفته از «تریبون زمانه» هستند. تریبون زمانه، آنچنان که در پیشانی آن آمده است، تریبونی است در اختیار شهروندان. همگان می‌توانند با رعایت اصول دموکراتیک درج شده در آیین‌نامه تریبون آثار خود را در آن انتشار دهند. زمانه مسئولیتی در قبال محتوای این مطلب ندارد.

نامه‌ای بی سلام

برای تو می‌نویسم ای کوه صبر زندانی، برای قامت کوچکت، برای مهر صورتت که هنوز بازنایستاده از عشق به انسان‌ها، برای تو که شرافت و حبس بی پایانت قلم‌ها را شرمسار کرده.

نقش و نگار صورتت گویی هرشب و روز و سال درد و غمت را بر چهره‌ات نگاشته اند، گره‌های کوری شده‌اند برچهره‌ات و زخمی درون سینه.

از همان غم و درد و رنج می گویم که خیل عظیم‌مان ندیده‌اند درد و زخم‌هایت را، آری ندیده‌ایم‌ و نخواهیم فهمید که چگونه گذشت ۱۴ سال شب!

شاید سال‌ها هر صبح از خواب که برخواستی سوالی از خود پرسیده‌ای و می‌پرسی چه وقت تمام خواهد شد؟ آیا کسی فهمید، آیا کسی خواهد فهمید؟ بی‌شک هنوز هر صبح جواب می‌دهی که نه این دیوار نه این زندان مرا از پا نخواهد انداخت. این دیوار هر چقدر بلند، تنهایی هر چقدر طولانی، باز باور به برابری نخواهد نشست ازپا.

راستی درنامه‌ام سلام ندادام. چه کنم سلام عادت نشده هنوز برایمان، راستش سلام نیاز نیست در این یک سالی که تو را دیده‌ام حرف‌هایمان همیشه هرشب نصفه مانده و هر روز به هم اندیشه می‌کنیم. سلام آغاز است و ما سال‌هاست که شروع کرده‌ایم و ادامه خواهیم داد…

بدون سلام ادامه خواهیم داد فقط با مرگ می‌شود از پایمان در آورد.

هزاران سوال دارم اما لحظه‌ای که می بینمت سانسورچیان درونم دست به کار می‌شوند. ‌بگذار از تو بپرسم آیا عاشق شده‌ای؟ عشق کدامین پنجره‌ی انسانی را به رویت گشود؟

در این چهارده سال در اتاق تنگ و نمور، از ناخوداگاه، عطر زنی به سراغت آمده آیا؟

چه حسی دارد دلتنگی کوه کمند، چشمه‌های کردستان، اول نوروز و هلپرکه‌های پایان

دوست دارم در ذهنت باشم و ببینم به چه فکر میکنی. می‌دانی، من هیچ‌گاه بعد از این زندان آدم سابق نخواهم شد، ای کاش درد و رنجی درون ذهن و سینه نبود، ای کاش یخچال، تلوزیون و اجاق گاز بود و مانند کولبرها حملش می‌کردیم، آن وقت می‌توانستم لحظه‌ای کولبر رنج‌هایت شوم.

بگذار دیوار و زنجیر بسازند، درهم خواهیم شکست هرآنچه که به خاک و خون کشیده امروزمان را.

برای رفیق عزیزم، مطلب احمدیان، گر چه قامتش کوتاه ولی آرمانش بزرگتر از تمام دیوارهاست!

آرش جوهری، ۲۳ دیماه ۱۴۰۲، زندان اوین

https://www.instagram.com/reel/C2uOqFIRsvd/

Ad placeholder

لینک این نامه در تریبون زمانه