برگرفته از تریبون زمانه *  

مطالب این بخش برگرفته از «تریبون زمانه» هستند. تریبون زمانه، آنچنان که در پیشانی آن آمده است، تریبونی است در اختیار شهروندان. همگان می‌توانند با رعایت اصول دموکراتیک درج شده در آیین‌نامه تریبون آثار خود را در آن انتشار دهند. زمانه مسئولیتی در قبال محتوای این مطلب ندارد.

شرق بلوچستان (در خاک پاکستان) هفته‌هاست که شاهد موج گسترده‌ای از اعتراضات و راهپیمایی‌هاست. زمینه این اعتراضات، قتل یک جوان بیست و چهار ساله بلوچ به نام بالاچ توسط نیروهای امنیتی پاکستان است. این نیروها بالاچ را از مقابل خانه خود در شهر تربت در ۲۹ اکتبر ۲۰۲۳ ربودند و چند روز بعد در ۲۳ نوامبر مدعی شدند او در حین درگیری با پلیس کشته شده است. مردم بلوچ در شرق بلوچستان، که تحت سیطره و اشغال دولت پاکستان است، در اعتراض به این قتل دولتی و با یادآوری تمام کشته‌شدگان و ربوده‌شدگان بلوچ از روز ۲۵ نوامبر دست به تظاهرات و اعتصاب گسترده زده و تربت را به تعطیلی کشانده‌اند.

پلیس مدعی است که بالاچ به همراه چهار نفر دیگر در یک درگیری با پلیس کشته شده است. این در حالی است که خانواده و وکیل بالاچ ادعا می‌کنند او پیش از حادثه از مقابل خانه‌اش ربوده شده و پلیس حتی حاضر نشده است گزارش خانواده درباره ربایش در آن روز را ثبت کند. هم‌چنین با شروع اعتراضات در مورد صحنه‌سازی‌های «دپارتمان ضد ترور (CTD)»، یک جوان دیگر به نام شعیب بلوچ در ۲۷ نوامبر در تربت به دست دپارتمان ضد ترور کشته شد. دپارتمان ضد ترور در واقع یک جوخه مرگ دولتی برای مردم بلوچ محسوب می‌شود.

پس از آغاز اعتراضات، خیل عظیمی از مردم تربت و مناطق اطراف آن با تظاهرات‌کنندگان همراه شدند و سیزده روز اعتراض نشسته برگزار کردند. بعد از آن و پس ازعدم توجه مقامات محلی و دولتی، اعتراضات وارد فاز دیگری شد و معترضان در راهپیمایی عظیمی مسافتی حدود ۷۶۶ کیلومتر از تربت تا کویته را طی کردند. معترضان در توضیح دلایل این راهپیمایی می‌گویند که پس از سرپیچی مقامات از دستور ۲۵ نوامبر دادگاه محلی تربت مبنی بر تعلیق چهار افسر CTD، مجبور شدند به سمت کویته راهپیمایی کنند. در این مسیر راهپیمایی، مردم بلوچ از شهرهای مختلف بلوچستان خود را به این کاروان می‌رسانند. خانواده‌های کشته‌شدگان و ناپدیدشدگان سال‌های گذشته با در دست گرفتن عکس‌های عزیزانشان از گوشه گوشه بلوچستان به جمع دادخواهان پیوسته‌اند و برای ثبت نام ربوده‌شدگان، اعتصاب غذا و کمپ اعتراضات نشسته برپا می‌کنند. معترضان اعلام کردند که این راهپیمایی را تا اسلام‌آباد ادامه خواهند داد.

تظاهرات‌کنندگان به طور مشخص شش خواسته را اعلام کردند:

عدالت برای بالاچ و شعیب، خلع سلاح دپارتمان ضد ترور، پاکسازی بلوچستان از جوخه‌های مرگ دولتی، ثبت اسامی تمام گروگان‌های بلوچ (گمشده‌ها) و به ویژه آنانی که خانواده‌هایشان در این تظاهرات حضور دارند، ارجاع همه موارد به دادگاه، تشکیل کمیته‌های حقیقت‌یاب مستقل و توقف فوری آدم‌ربایی دولتی.

در این میان البته مقامات محلی به خانواده‌های دادخواهان و معترضان کویته اجازه اعتصاب در مقابل ساختمان پارلمان ایالتی را در منطقه ندادند و وزیر اطلاعات ایالت بلوچستان اعلام کرد که پس از ثبت این دادخواست، دیگر دلیل «منطقی» برای ادامه اعتراضات وجود ندارد. با این وجود، دادخواهان عنوان کردند که از آن‌جایی که افراد زیادی در برخوردهای صحنه‌سازی شده کشته شده‌اند، دولت باید مسئولیت این اعمال فراقانونی را نیز بپذیرد و اطمینان دهد که دیگر دست به ارتکاب چنین اعمالی نخواهد زد. دادخواهان هم‌چنین به همراه «کمیته همبستگی بلوچ (BYC)»، در مسیر کویته مورد تهاجم قرار گرفته و تعدادی نیز آسیب دیده و تعدادی هم در مسیر اسلام‌آباد دستگیر شده‌اند. با این وجود و علی‌رغم سرمای شدید هوا تعداد زیادی از جمعیت معترضان را کودکان و سالمندان تشکیل می‌دهند. حضور چشمگیر زنان نیز که از مشخصه‌های بارز جنبش دادخواهی شرق بلوچستان است، در این راهپیمایی عظیم هم‌چنان آشکار است. معترضان اعلام کرده‌اند که تا رسیدن به خواسته‌های خود به تربت بازنمی‌گردند.

در این میان البته دادگاه عالی بلوچستان به شعبه جنایات پلیس در کویته دستور داد تا تحقیقات در این مورد را در دست گیرد و پرونده را از پلیس ضد ترور تربت تحویل بگیرد. دادگاه با این کار در واقع در حال رسیدگی به دادخواستی است که پدر بالاچ، ملابخش، ارائه کرده بود. این از نخستین دستاوردهای این موج جدید اعتراضات است. معترضان اعلام کرده‌اند که از خواست‌های بنیادین خود عقب نمی‌نشینند و خواستار پایان نسل‌کشی ملت بلوچ هستند.

https://www.instagram.com/p/C1Hmy6VNhnE/

Ad placeholder

ناپدیدسازی قهری در شرق بلوچستان

بلوچستان امنیتی‌ترین، ثروتمندترین و عقب‌رانده‌شده‌ترین ایالت در پاکستان است. از زمان تشکیل کشوری به نام پاکستان مردم بلوچ دهه‌های خونینی را پشت سر گذاشته‌اند. فعالان جامعه مدنی، دانشجویان، حقوقدانان و مبارزان در این سال‌ها مورد تعقیب، شکنجه و قتل به شیوه‌های فجیع قرار گرفته‌اند. به گزارش سازمان صدای مفقودین بلوچ تنها از سال ۲۰۰۰ تا سال ۲۰۱۵، ۲۱ هزار بلوچ ناپدید شده‌اند که از این تعداد ۶ هزار تن مثله شده‌اند. در سال ۲۰۱۴، جسد تکه‌تکه شده ۵۰۰ تن از این ناپدیدشدگان پیدا شد. در مجموع تعداد ناپدیدشدگان در شرق بلوچستان از آغاز مبارزات حق‌خواهی بیش از ۴۰ هزار تن برآورد شده است.

یکی از زندانیان سابق بلوچ که به مدت سه سال در زندان‌های ارتش پاکستان زندانی بوده است از زن جوانی می‌گوید که در همان ایام حبس او به اسارت گرفته شده بود. این زندانی می‌گوید زن جوان پس از تحمل شکنجه‌های جان‌فرسایی از قبیل سوراخ کردن بدن با دریل سرانجام نتوانست تاب بیاورد و زیر شکنجه به قتل رسید.

هم‌چنین از موارد پرسش‌برانگیز دیگر این دست ناپدیدسازی‌ها، ناپدیدشدن رشید حسین، فعال سیاسی بلوچ است که در سال ۲۰۱۷ به امارات پناهنده شد. او در پی فشارهای جسمی و روحی (که اغلب فعالان سیاسی بلوچ در پاکستان با آن مواجهند) به امارات گریخت و در دبی به عنوان کارگر در یک شرکت ساختمانی مشغول به کار شد. با این حال، در ۲۶ دسامبر ۲۰۱۸، حسین در نزدیکی شارجه، در امارات متحده عربی بازداشت شد. با وجود گذراندن شش ماه در بازداشت امارات، او در ژوئن ۲۰۱۹ از طریق اینترپل به پاکستان تحویل داده شد. این خبر به قدری مهم بود که حتی رسانه‌های مهم پاکستان نیز آن را پوشش دادند. از آن زمان تاکنون رشید ظاهراً از انظار عمومی ناپدید شده است و هیچ اطلاعاتی از محل نگهداری یا مراحل قانونی پرونده او در دست نیست. خانواده او که در بی‌خبری رها شده و صرفا به بازگشت او دل بسته‌اند، علی‌رغم تلاش‌های خستگی‌ناپذیری که برای عدالت‌خواهی از طریق مجاری قانونی کرده‌اند، پیشرفت محسوسی را ندیده‌اند. این مورد نشان می‌دهد حتی در مواردی ازین دست که رسانه‌ها نیز آن را پوشش داده‌اند و متهم از کشور دیگری مسترد شده است، باز هم دولت پاکستان خود را مسئول حفظ جان مخالفان نمی‌داند.

دولت پاکستان و دستگاه اطلاعات نظامی مخوف آن (ISI) در خارج از مرزهای خود نیز مخالفان را رها نمی‌کنند. به گفته یک منبع بومی، جاسوس‌های ارتش پاکستان در غرب بلوچستان، یعنی در داخل مرزهای ایران مدام در حال رفت و آمد هستند. آن‌ها در پوشش مردم عادی در حال ماموریت خبرچینی و دستگیری مخالفان دولت پاکستان هستند که به دلیل خطرات جانی به غرب بلوچستان و نزد خویشان و اقوام خود نقل مکان کرده‌اند. این جاسوسان گاهی سالیان متمادی در میان مردم زندگی می‌کنند و اعتماد جامعه را به خود جلب می‌کنند، تا زمانی که ماموریت آن‌ها در ایران تمام شود. به دفعات شاهد قتل مخالفان دولت و ارتش پاکستان و روحانیون صاحب نفوذ در دستگاه حکومتی پاکستان در داخل مرز ایران بوده‌ایم. به عنوان مثال در گذشته در یادداشتی درباره سرنوشت سمیر و هانی گل بلوچ، که از مبارزان شرق بلوچستان بودند، به عنوان یکی از این نمونه‌ها اشاره کرده‌ایم. این دو به دست نیروهای نفوذی پاکستان در ایران به قتل رسیدند. هم‌چنین سال گذشته جسد سه مرد جوان در بیابان‌های نزدیک مرزهای ایران و پاکستان پیدا شد که از مخالفان دولت پاکستان بودند.

به گفته‌ی ماما قدیر بلوچ، نایب رییس «سازمان صدای مفقودین بلوچ»، سرویس‌های مخفی پلیس امنیت و گروه‌های اسلامی از طرف دولت پاکستان یا نیروهای ارتش پاکستان به بهانه‌های مختلف دست به کشتار مردم بلوچ می‌زنند و تمامی این ارگان‌ها و نهادها در نسل‌کشی ملت بلوچ و مفقودسازی قهری آن‌ها دست دارند.

در سال ۲۰۱۷ نقل‌قولی از سرفراز بوگتی (یکی از مقامات دولت محلی) در دیدارش با ریش سفیدان در رسانه‌های مهم پاکستان پوشش داده شد که بر سیاست پاکستان در بلوچستان صحه می‌گذارد. او در این نشست خطاب به سران طوایف می‌گوید: «تنها راه دستیابی به رفاه در پاکستان راه انداختن یک نسل‌کشی تمام عیار در بلوچستان است».

Ad placeholder

ریشه‌های استعماری وقایع شرق بلوچستان

پس از یازده سپتامبر، پاکستان برای غرب صرفا یک تخیل ژئوپلتیکی بود. آن‌چه از پاکستان در صفحات نخست نشریات می‌آمد تنها به فساد دولتی، عقاید بنیادگرایانه و بهشت امن گروه‌های مسلح خلاصه می‌شد. در ایران نیز، با وجود مرزهای طولانی و پیشینه‌های فرهنگی و اجتماعی مشترک در دوسوی مرز، رسانه‌های فارسی زبان نیز همواره همین تصویر کلیشه‌ای را منتقل کرده‌اند. جنبش ضداستعماری، عدالت‌خواهانه و دادخواهی مردم شرق بلوچستان به هیچ روی انعکاسی در این رسانه‌های فارسی زبان با هر نوع گرایش سیاسی ندارد. خط خونین مرزکشی استعماری به مبارزات بی‌امانی در منطقه پا داده است که بحران دولت-ملت و حمایت دول غربی از اصلی‌ترین محرک‌های این بحران است.

تاریخ مبارزات در شرق بلوچستان به قدمت تاسیس کشور پاکستان است. سیاست‌مداران دوره پسااستقلال پاکستان اغلب همدستان بریتانیای استعماری بودند و اساسا درکی از استقلال نداشتند. محمدعلی جناح، رهبر حزب «مسلم لیگ»، به بریتانیا قول داده بود که پشت جنگ آن‌ها (جنگ دوم جهانی) خواهد ایستاد و به بریتانیا وفادار خواهد بود. با چنین تعهدی بریتانیا مطمئن شد جای پای خود را در شبه قاره باقی خواهد گذاشت.

پاکستان یک هدیه تشکر و سپاسگزاری به مسلم لیگ بود. طارق علی، نویسنده و مورخ پاکستانی، می‌گوید که حتی یک فیلمساز، شاعر، یا نویسنده مسلمان را سراغ ندارد که در سال‌های منتهی به استقلال طرفدار جدایی پاکستان از هند و تشکیل دولت مستقل بوده باشد.

در اواسط اکتبر ۱۹۴۷ هند استقلال یافت و پاکستان به عنوان راه‌حلی برای پایان دادن به منازعات سیاسی و مذهبی دو کشور و با نقشه دولت استعمارگر بریتانیا برای تشکیل یک دولت اسلامی تاسیس شد. هم‌زمان با این وقایع، استقلال بلوچستان که در معاهدات نخستین مورد پذیرش بود نقض شد و یک سال بعد پاکستان ارتش خود را برای سرکوب بلوچ‌ها و ضمیمه خاک بلوچستان به پاکستان ارسال کرد؛ مناقشه‌ای  که تاکنون نیز ادامه دارد و پاکستان هم‌چنان از کنترل کامل بلوچستان ناتوان است.

دهه‌هاست که مردم بلوچ علیه آپارتاید دولت پاکستان در شرق بلوچستان و حق تعیین سرنوشت مبارزه می‌کنند و دولت پاکستان از هیچ روش و شیوه غیرانسانی و وحشیانه‌ای برای سرکوب مبارزات مردمی فروگذار نکرده است. حتی پارلمان ایالتی نیز به بهانه‌های مختلف جنایت‌های رژیم را توجیه می‌کند.

مبارزه ضد استعمار زنان در شرق بلوچستان

زنان انقلابی و دادخواه بخش مهمی از مبارزات تاریخی ضداستعمار در شرق بلوچستان هستند. سال‌هاست زنان بلوچ در بخش‌های رهبری و سازماندهی این جنبش فراگیر نقش تعیین‌کننده و موثری دارند. آن‌ها طوری خود را به مبارزه ضد استعمار تحمیل کرده‌اند که ساحت خیابان و مبارزه در بلوچستان تا حد زیادی زنانه شده است. اهمیت ساحت خیابان از آن‌روست که امکان‌هایی مهم برای بازتولید مقاومت، مقابله با سلطه هژمونیک دولت، و دفاع از جامعه در برابر تعرض عریان نهادهای دولتی و سازمان امنیت ایجاد می‌کند. زنان حداقل در چند سال گذشته به قلب تپنده مبارزه رهایی‌بخش ملت بلوچ در شرق بلوچستان تبدیل شده‌اند؛ هرچند که گفتمان‌های ارتجاعی هم‌چنان نقش آنان را دست دوم و مبارزات آنان را کم‌اهمیت خوانده‌اند.

از مهم‌ترین چهره‌های زنان جنبش ضداستعمار که در بلوچستان ایران نیز بسیار شناخته شده است، کریما بلوچ، از رهبران «سازمان دانشجویان بلوچ (BSO)» (از مهم‌ترین سازمان‌های مستقل در این جنبش در شرق بلوچستان) بود. این سازمان دانشجویی در سال ۱۹۶۷ به عنوان یک نیروی مستقل سیاسی اعلام موجودیت کرد. آموزش به زبان بلوچی از نخستین خواست‌های این سازمان بود که بعدها به جریان تاثیرگذاری در مبارزات ملت بلوچ بدل شد. این جریان تاکنون رهبران بسیاری را تربیت کرده است.

با وجود این‌که کریما بلوچ در نهایت مجبور شد به کانادا پناهنده شود، اما در آن‌جا نیز در امان نماند. او به دست نیروهای «ISI» ربوده و در نهایت جسد او در ۲۱ دسامبر ۲۰۲۰ در نزدیکی رودخانه اونتاریو پیدا شد. مرگ او، که پس از تهدیدات بسیاری رقم خورده بود، از سوی پلیس کانادا به دلیل فقدان شواهد جنایی به عنوان مرگ در اثر غرق شدن ثبت شد. تشییع جنازه او یکی از پرشکوه‌ترین و سیاسی‌ترین خاکسپاری‌ها در تاریخ مبارزات بلوچستان بود. پس از قتل او زنان بیشتری به جنبش پیوستند.

اما جنبش دادخواهی و عدالت‌خواهی در شرق بلوچستان هرگز جنبشی شخص‌محور نبوده است. این جنبش در زیست روزمره زنان بلوچ جریان دارد. آنان نه فقط در مقام دادخواهان و به یادآورندگان خاطره بلوچستان علیه فراموشی و مرگ عمل می‌کنند، بلکه در مقام افشاگران سیاست‌های استعماری دولت-ملت‌سازی در حذف و دیگرسازی از ملت بلوچ نیز سهیم هستند. هم‌چنان زنان بلوچ بسیاری هستند که در سطوح بالای رهبری این مبارزات حضور دارند؛ زنانی مانند مهرنگ بلوچ. او نخستین بار در سن سیزده سالگی و هنگامی که در تظاهراتی برای آزادی پدرش حضور داشت دستگیر شد. پس از ربوده شدن غفار بلوچ در سال ۲۰۰۹، دخترش مهرنگ با در دست داشتن عکس‌های او به خیابان آمد. مهرنگ شال سیاه سنتی بلوچی با نوارهای قرمز و زرد را به جای روبند یا روسری زنان پاکستانی به سر کرد و توانست در ادامه مبارزات، نقش خود را به عنوان رهبر دانشجویی جنبش مقاومت بلوچ تثبیت کند. او داستان ناپدیدشدن شکنجه‌آمیز پدرش را روایت کرد و بسیاری را در رسانه‌های اجتماعی متوجه داستان خود و پدرش کرد. او هم‌چنین به عنوان دانشجوی پزشکی در دانشگاه بلوچستان مبارزات بی‌امانی را در حمایت از نظام سهمیه‌بندی برای ایجاد فرصت‌های آموزشی برابر برای همه در دوردست‌ترین مناطق به راه انداخت. در تظاهرات کنونی نیز مهرنگ بلوچ همراه با سمی بلوچ از شاخص‌ترین چهره‌های زنان این راهپیمایی عظیم هستند. مردم در شهرهای مختلف با دعوت مهرنگ برای حمایت از کاروان دادخواهان به راهپیمایان می‌پیوندند.

تقاطع طبقه و جنسیت در مبارزات زنان شرق بلوچستان

وجه مشخصه جریان دادخواهی در شرق بلوچستان در دهه‌های اخیر حضور گستره زنان طبقات میانی و پایین است. این موضوع نشان می‌دهد که این جنبش نه فقط در برابر جنایات دولت آپارتاید نژادی پاکستان ایستاده است، بلکه همواره به طور هم‌زمان سلطه کهن نظام سرداری بر مناسبات جاری را نیز مورد پرسش قرار داده است. نظام سرداری در بلوچستان یکی از مهم‌ترین عوامل سرکوب و خشونت علیه زنان است، اما نهادهای دولتی در پاکستان نیز از این موضوع حمایت و آن را تقویت کرده‌اند؛ هم‌چون کاری که رژیم ایران در بلوچستان ایران انجام داده است.

دولت در پاکستان همواره از رهبران طوایف حمایت کرده و آن‌ها را با منابعی از جمله تقسیم امتیازات و  قدرت محلی به کنترل خود درآورده است. ازین‌رو، سرداران طوایف (رهبران طوایف) پیوند محکمی با تشکیلات دولتی دارند و بخش مهمی از شخصیت‌های برجسته عالم سیاست و احزاب را زمین‌داران و بزرگ‌مالکان طایفه‌ها تشکیل می‌دهند. آن‌ها به پارلمان راه می‌یابند و دولت نیز از این طریق می‌تواند در تمام سطوح سیاست بر بلوچ‌ها کنترل و سلطه داشته باشد. ازین‌رو، سیستم جاری سرداری یکی از بزرگ‌ترین موانع توسعه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در بلوچستان است. آن‌ها بزرگترین مانع واگذاری قدرت به مردم بومی هستند.

اما همان‌طور که اشاره کردیم نسل جدیدی از زنان و جوانان به مبارزات دادخواهانه و عدالت‌طلبانه پیوسته‌اند که هرگونه سلطه سرداری و مناسبات پیشامدرن بر شئون زندگی خود را پس می‌زنند. از آن‌جا که در ساختار فئودالی/سرداری پاکستان هم‌چنان مساله زمین و مالکیت بر آن بخش تعیین‌کننده حفظ وضعیت موجود است، استعمارزدایی یگانه راه خلاصی از وضع موجود است. مردم بلوچ در شعارهای خود خاطر نشان می‌کنند که این تظاهرات را نه سردار و نه سرمایه‌دار و نه جوخه‌های مرگ رهبری نمی‌کنند. آن‌ها با این شعارها بر این نکته مهم تاکید می‌کنند که این معترضان و راهپیمایان، مردم کوچه و خیابانند که در کنار هم و شانه به شانه برای دادخواهی به میدان آمده‌اند و شبانه‌روز در شهرهای مختلف تحصن می‌کنند.

سازمان‌دهندگان این اعتراضات از سال ۲۰۰۵ به طرق مختلف اعتراض کرده‌اند. آن‌ها کمپ‌های اعتصاب غذا، تظاهرات در مقابل باشگاه‌های مطبوعات محلی، دادگاه عالی بلوچستان و دادگاه عالی پاکستان در شهرهای مختلف و نیز در اسلام‌آباد برپا کرده و تاکنون نیز چندین راهپیمایی طولانی و تحصن در لاهور و اسلام‌آباد برگزار کرده‌اند. اعتراضات آن‌ها هرگز پوشش خبری مناسبی در رسانه‌های پاکستان نداشته است. در مورد تظاهرات کنونی نیز سازمان فمینیستی «عورت مارچ»، که خود متشکل از چندین گروه فمینیستی است، با معترضان همبستگی فمینیستی اعلام کرده و به دیدار خانواده‌های متحصن در اسلام‌آباد رفته است.

به طور کلی می‌توان گفت که مبارزه با استعمار و غارت منابع بلوچستان بخش مهمی از مبارزات زنان بلوچ بوده است. آن‌ها بارها غارت منابع بلوچستان به دست دولت چین در پروژه کوریدور اقتصادی چین-پاکستان را محکوم کرده‌اند. در سال ۲۰۱۵ بنابر توافقی که بین دو کشور چین و پاکستان برقرارشد دولت چین مبلغ ۴۶ میلیارد دلار را در پاکستان سرمایه‌گذاری کرد. این قرارداد که با هدف «بهبود روابط دو کشور و ساخت مسیر اقتصادی چین-پاکستان» منعقد شده است، بندر گوادر را به منطقه سین کیانگ چین متصل می‌کند. بخش عمده این قرارداد، بنا بود در بلوچستان اجرا شود که خود این موضوع به هر چه بیشتر امنیتی‌تر شدن وضعیت سیاسی و اقتصادی بلوچستان دامن زد. نیروهای بومی، فعالان سیاسی و مدنی بلوچ بارها اعتراض و نارضایتی خود را نسبت به حضور نیروهای چین در بلوچستان ابراز کرده و در گوادر تظاهرات‌های گسترده‌ای را به راه انداخته‌اند. حضور چین در شرق بلوچستان، استثمار بندر گوادر، منع مردم محلی از ماهیگیری، و نیز استفاده از نیروهای کار از پنجاب و چین به جای نیروی کار بلوچ، خشم و انزجار مردم بلوچ را بیش از پیش کرده است.

البته دولت پاکستان در جهت پیشبرد پروژه کوریدور اقتصادی به سرکوب بیشتر زنان بلوچ نیز دست می‌زند. به عنوان مثال پس از دو حمله انتحاری که توسط زنان گروه «میلیشایی ارتش آزادی بخش بلوچ» اتفاق افتاد و باعث کشتن چند تن از کارکنان چینی و چند نیروی امنیتی پاکستان شد، ارتش پاکستان بهانه‌ای پیدا کرد که بیش از پیش عرصه را بر زنان تنگ کند و آن‌ها را مورد هدف مستقیم نیروهای امنیتی سرکوب خود قرار دهد. باوجودی که مبارزه زنان شرق بلوچستان همواره مبارزه‌ای خشونت‌پرهیز و مدنی بوده است، اما دولت این اقدامات را دستاویز حمله به زنان معترض قرار داده است. در مسیر همین کاروان اعتراضی نیز دولت و نیروهای امنیتی بارها مردم را مورد تهاجم و تعرض قرار داده و در مسیر اسلام‌آباد نیز تعداد زیادی از آنان را دستگیر کرده است.

Ad placeholder

زندگی‌خواهی، از خانه تا خیابان، تا رهایی

کاروان دادخواهان اینک به اسلام‌آباد رسیده است و در محاصره پلیس قرار دارد.  تکیه بر دادخواهی و ادامه مبارزه تا تحقق عدالت، زنان بلوچ را به سوژه‌هایی سیاسی بدل کرده است که زندگی‌خواهی را بر شانه‌های خود حمل می‌کنند. آن‌ها زندگی روزمره را به تمامی سیاسی کرده‌اند. این هستی سیاسی زن بلوچ است که در دل نبردهای تاریخی در وضعیت پسا دولت-ملت‌سازی استعماری، در برابر طایفه‌گرایی/مردسالاری نهادینه شده در نظام سرداری و ستم و شکنجه عریان دولت اتمیِ اسلامی/نژادی/نظامی/زن‌ستیز و/مقبول غرب رویت‌پذیر شده و نعره‌های «بلوچستان بلوچستان» او در پایتخت طنین انداخته است. به راستی که آنان مبارزه علیه تمامی نظام‌های درهم تنیده و چندلایه ستم و سرکوب جنسیتی، ملیتی، طبقاتی، و اکولوژیک را در این بزنگاه به نمایش گذاشته‌اند. مقاومت آنان از خانه تا خیابان، تمامی خفیه‌های قدرت سرداری، مردسالارانه، دولتی و استعماری را به لرزه در آورده است.