مطالب این بخش برگرفته از «تریبون زمانه» هستند. تریبون زمانه، آنچنان که در پیشانی آن آمده است، تریبونی است در اختیار شهروندان. همگان میتوانند با رعایت اصول دموکراتیک درج شده در آییننامه تریبون آثار خود را در آن انتشار دهند. زمانه مسئولیتی در قبال محتوای این مطلب ندارد.
فرشید حسنزهی
فرشید حسنزهی، متولد ۱۳۷۷ و کارگر ساختمانی است.
فرشید در ۲۱ آبان ۱۴۰۱ به اتهام واهی «تیراندازی به خودرو نیروی انتظامی پاسگاه چشمه زیارت زاهدان» بازداشت شد. او هم اکنون در بند ۹ زندان زاهدان، که یکی از مخوفترین شکنجهگاههای ایران است، زندانی است؛ همان زندانی که کمتر خبری از آن به بیرون درز میکند و تماس زندانیان با خانوادههایشان میتواند تا ماهها قطع باشد.
فرشید حسنزهی درحالیکه بیش از ده ماه زیر فشار و شکنجه بود و اجازه دسترسی به وکیل نداشت، در جلسه دادگاهی که به صورت آنلاین و فقط در یک جلسه برگزار شد، به اعدام محکوم شده است. اتهام وارد شده به او، همان اتهام انتسابی به جمشید حسنزهی است.
جمشید حسنزهی
جمشید حسنزهی ۲۹ ساله، متاهل و دارای دو فرزند خردسال است. او در روستای پلکی مغازهدار است.
جمشید به همراه فرشید حسنزهی در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۱ دستگیر و همانند دو نفر دیگر در بند ۹ زندان زاهدان محبوس است.
طبق گزارشهای محدودی که ازین بند به بیرون درز میکند، او ماهها در انفرادی بوده و تحت فشار و شکنجه وادار شده است علیه خود اعتراف کنند. جمشید در نهایت بعد از ده ماه بلاتکلیفی و تحمل شکنجههای متعدد، به «تیراندازی به خودرو پاسگاه چشمه زیارت» متهم و به ۲۵ سال حبس تعزیری محکوم شده است.
جلسه دادگاه او نیز به صورت آنلاین برگزار شد.
منصور دهمرده
منصور دهمرده، فرزند امان الله، متولد ۱۳۷۹، مجرد و شاگرد راننده اتوبوس است.
او در روز ۱۱ مهر در زاهدان بازداشت و در ۱۳ دیماه ۱۴۰۱به اتهام فساد فیالارض و درحالیکه اجازه دسترسی به وکیل نداشت، به اعدام محکوم شد.
منصور دهمرده دارای معلولیت جسمی و بنابر خبرها چندی پیش به علت زخمهای ناشی از شکنجه، ضرب و شتم و عفونت غدهای در ناحیه بالای زانو تحت عمل جراحی پا قرار گرفته است. طبق گزارشها او نیز در شکنجهگاه بند ۹ محبوس است و بینی و دندانهایش به دلیل شکنجههای شدید شکسته است.
در حالیکه پنج محکوم به اعدام دیگر این پرونده با قرار وثیقههای سنگین موقتا آزاد شدهاند، منصور دهمرده همچنان در بند است و ابهامات بسیاری درباره پرونده او وجود دارد. با توجه به اینکه منصور معلول است، انتظار میرفت که او نیز به قید وثیقه آزاد شود، اما فعلا سایه اعدام بر پرونده او سنگینی میکند.
محمد زینالدینی و ادهم نارویی
محمد زینالدینی و ادهم نارویی در پروندهای مربوط به درگیری با نیروهای امنیتی و قتل چند تن از نیروهای سپاه دستگیر و محکوم به اعدام شدهاند. حکم اعدام این دو در حالی در دیوان عالی تایید شده است که متهمان اصلی این پرونده در همان درگیری با ماموران سپاه کشته شده و این دو بارها در دفاعیات خود بر بیگناهی و عدم مداخله خود در این درگیری تاکید داشتهاند.
محمد اهل لاشار و ادهم از اهالی جلگه چاه هاشم است. محمد در مهر ماه ۱۳۹۹ و زمانی که فقط ۱۸ سال داشت دستگیر شد. ادهم نیز در خرداد ۱۴۰۰ و زمانی که ۲۰ ساله بود بازداشت شده است. از ادهم اطلاعات زیادی در دسترس نیست. فقط میدانیم که او نسبت خویشاوندی با یکی از کسانی دارد که در درگیری کشته شده است. هر دو آنها در درگیری با ماموران نقشی نداشته و مسلح نیز نبودهاند. هر دو را به جرم خویشاوندی و برای درس عبرت سایرین دستگیر کردهاند. چنین دستگیریهایی در بلوچستان تازگی ندارد و بارها اتفاق افتاده است که افراد را به جرم خویشاوندی یا برای زهر چشم گرفتن بازداشت و محکوم کردهاند.
محمد و ادهم در مدت بازداشت خود مورد شکنجه های جسمی و روحی بسیاری قرار گرفتهاند و با کابل و شوک برقی شکنجه شدهاند. شدت این ضربات در حدی بوده است که محمد چند روز به کما رفته است. آنها هر دو هم اکنون در شکنجهگاه بند ۹ زندان زاهدان به سر میبرند.
همچنین نام محمد زینالدینی در لیست زندانیانی است که در سال گذشته در اعتراض به فشار و شکنجه در بند ۹ زاهدان دست به اعتصاب زدند. منابعی از نزدیکان این دو زندانی تایید کردهاند که خانوادههای این دو از سوی مقامات قضایی و کارکنان زندان همواره با بدرفتاری مواجه شدهاند. برای نمونه محمد مدت طولانی یعنی بیش از نه ماه از هرگونه تماس با خانواده منع بوده است. همچنین جمهوری اسلامی خانواده محمد را جهت همکاری و ترور برخی افراد تحت فشار قرار داده است. خانواده ادهم نیز تا مدتها نمیدانستند او کجاست و او ماهها بدون اینکه کسی از محل بازداشت او باخبر باشد، زیر شکنجه بود.
سخنی با یاران و دسگوهاران
درحالیکه از شهریور ۱۴۰۱ تا به امروز سرکوب و بازداشت بلوچها لحظهای متوقف نشده است، با این وجود شاهدیم که با فروکش کردن جمعههای اعتراضی در هفتههای گذشته، بازداشت و صدور احکام سنگین برای بلوچها به ندرت توجه افکار عمومی را جلب میکند. این ارعابآفرینی اگرچه در جهت در هم شکستن مقاومت و پایداری مبارزه معترضان و دادخواهان ملت بلوچ در یک سال گذشته بوده است، اما ما آن را در ادامه همان پروژههای میلیتاریزه کردن و امنیتیسازی سیستان و بلوچستان میدانیم که سالها پیش از شروع اعتراضات، آغاز و همواره به عنوان ابزار سرکوب ملت بلوچ به کار گرفته شده است.
https://www.instagram.com/p/C0HiAZbNgct/
علیرغم مقاومت ملت بلوچ در یک سال گذشته و خلق شیوههای مدنی و نوین در مسیر مبارزه برای احقاق حقوق برابر، به نظر میرسد که رژیم جمهوری اسلامی ایران با زنده کردن مجدد کلیشه «بلوچ شرور و مسلح» توانسته است خشونت و سرکوب مردم این منطقه را نزد افکار عمومی و مبارزان مرکز عادیسازی و بیهزینه کند.
ازینرو ما همچون روال سابق بر ضرورت همبستگی با ملت بلوچ تاکید میکنیم. سکوت و بیتوجهی به کشتار بلوچها، جانهای به حاشیهرانده شده و زندانیان بلوچ را بیش از پیش در برابر دستگاه شکنجهگر حاکم بیدفاع ساخته و در معرض اعدام، زندانهای طویلالمدت و محرومیت از همان رسیدگیهای ناعادلانه و صوری حقوقی و قضایی قرار داده است. ایستادگی در برابر عادیسازی و سیاستزدایی از کشتار بلوچها ضرورتی سیاسی است که باید در دستور کار عدالتخواهان، برابریطلبان و نیروهای مترقی قرار گیرد.
برای نجات جان بلوچها، در برابر این سکوت و بیتفاوتی بایستیم و نامشان را فریاد بزنیم:
فرشید حسنزهی، منصور دهمرده، جمشید حسنزهی، محمد زینالدینی و ادهم نارویی.