برگرفته از تریبون زمانه *  

مطالب این بخش برگرفته از «تریبون زمانه» هستند. تریبون زمانه، آنچنان که در پیشانی آن آمده است، تریبونی است در اختیار شهروندان. همگان می‌توانند با رعایت اصول دموکراتیک درج شده در آیین‌نامه تریبون آثار خود را در آن انتشار دهند. زمانه مسئولیتی در قبال محتوای این مطلب ندارد.

متن نامه:

در آستانه گشایش دانشگاه‌ه‍ا و در شرایطی که گروه‌های اجتماعی و فرهنگی مختلف در یک‌سالگی جنبش «زن، زندگی، آزادی» در برابر مجموعه گسترده‌ای از تبعیض‌ها و نابرابری‌های نظام‌مند قرار گرفته‌‌اند، بیانیه‌ای از جانب ۵۵ عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران منتشر شد که تأسف و خشم بسیاری از دانش‌آموختگان و دانشجویان علوم اجتماعی را برانگیخت. در این بیانیه، که به بهانه خبرساز شدن یک جلسه دفاع از پایان نامه کارشناسی ارشد انسان‌شناسی به نگارش درآمده، تعابیر و نکاتی به کار رفته است که هیچ نسبت و سنخیتی با تعهد و بینش جامعه‌شناختی ندارد و بیشتر به یک اتهام‌افکنی سیاسیِ همسو با جریان مسلط شباهت دارد. این بیانیه نه تنها دانشجویی را به سبب اظهارنظر در جلسه دفاع از پایان‌نامه‌اش که در محیط دانشگاهی برگزار شده است محکوم می‌کند و اقدام او را «در راستای اهداف دشمنان ملت» می‌نامد، که ظاهر او را نیز صرفا به دلیل آنکه با پوشش اختیاری حاضر شده است، «نامناسب» قلمداد می‌کند. لااقل اندک جای امیدواری بود که اگر هر دانشگاه و دانشکده‌ای، هنوز با آزادی پوشش مسئله دارد و آن را به نام «قانون» محکوم می‌کند، دستکم دانشکده‌های علوم اجتماعی این مسئله را با خود و در خود حل کرده باشند، و اگر در این «مسئله‌زدایی» پیشگام نیستند، لااقل از عُرف همان جامعه‌ای که مدعی مطالعه آن هستند، عقب‌تر نباشند.

چنین بیانیه‌ای با هر هدفی به نگارش درآمده و با هر نیتی امضا شده باشد، سند روشنی است ناظر بر آن که سیاست بازآرایی علوم اجتماعی در دانشگاه‌ها، ذیل پروژه انقلاب فرهنگی، موفق شده است استقلال و تعهد اجتماعی اعضای هیئت علمی را از آنها بگیرد و مصلحت‌اندیشی، دفاع از انحصارهای نهادی و محافظه‌کاری را جایگزین ارزش‌های اخلاقی و حرفه‌ای کار دانشگاهی نماید. ما خواهان آن نیستیم که دانشگاهیان نقش راهبران سیاسی جامعه را بر عهده گیرند، بلکه صرفاً کلام ماکس وبر را به آنها متذکر می‌شویم که در «علم به‌مثابه حرفه» نوشت: «در کلاس درس دانشگاه، تنها فضیلت، صداقت فکری است». اینک این ارزش‌ها به تمامی زیر سوال رفته‌اند و ما را بر آن می‌دارند از آنها بپرسیم چه ارزشی را از این بالاتر می‌انگارند که صداقت فکری را در پیش پای آن قربانی می‌کنند. این بیانیه نشان داد که نه تنها بدنه استادان علوم اجتماعی نسبت به واقعیت‌های اجتماعی و مناسبات قدرت بی‌اعتنا هستند، که تا چه اندازه نسبت به تعهدات علمی و حرفه‌ای که از آنها انتظار می‌رود نیز بیگانه‌اند.

البته این کردارها تعجب‌برانگیز نیستند. خروجی سیاست پاکسازی و جذب گزینشی در دانشگاه‌ها، جز این  نمی‌توانست باشد. راه‌اندازی پروژه اسلامی‌سازی علوم از جمله علوم اجتماعی، حذف و طرد بسیاری از فارغ‌التحصیلان ممتاز علوم اجتماعی ایران، به ویژه زنان به سبب استقلال فکر و عمل و تن ندادن به آپاراتوس ایدئولوژیک دولت، و درونی‌سازی شیوه‌های مصالحه و سکوت نزد آنهایی که به سازوکار یادشده گردن می‌نهند، وضعیتی در بدنه دانشگاهی علوم اجتماعی ایران ساخته است که نسبت به رنج، تبعیض و نابرابری کرخت شده است. این بیانیه را باید سویه دیگر بی‌عملی و سکوت بسیاری از اصحاب علوم اجتماعی ایران به ویژه طی یک‌سال گذشته دانست؛ دانشگاهیانی که حمایت از یکدیگر و جایگاه انحصاری خود را بالاتر و مهم‌تر از حمایت از حیثیت حرفه‌ایِ خود و دانشجویان‌شان می‌دانند. ماجرای اخیر بار دیگر به‌روشنی نشان داد که آزادی‌های دانشگاهی تا چه پایه برای حیات دانشگاه ضروری است. گروه‌های دانشگاهی باید مصرانه از اعضای‌شان بخواهند هر آنچه را که حین پژوهش دانشگاهی دریافته‌اند، آزادانه و بدون واهمه بیان کنند و در عین حال آماده شنیدن نقدهای جدی بر آرا و یافته‌های‌شان باشند. بی‌اعتنایی به این ضرورتها، علوم اجتماعی دانشگاهی را بیش از پیش در معرض دستکاری نهادهای سیاسی و ایدئولوژیک قرار داده و آن را در برابر سیاست‌های پاکسازی مطیع‌تر کرده است؛ مسئله‌ای که تبعات سنگینی برای نسل‌های آتی دانشجویان علوم اجتماعی در ایران خواهد داشت.

ما معتقدیم که چنین بیانیه‌ای را نباید به‌آسانی فراموش کرد یا با پذیرش توجیه‌های مختلف امضاکنندگان، ابتذال باورنکردنی چنین عملی را کمرنگ جلوه داد. هم‌دستی و هم‌سخنی طیف‌های مختلفی از بدنه علوم اجتماعی دانشگاهی در این بیانیه، خود لحظه نمایان شدن پیوندها و آشکارگی حقیقت است که گرچه تلخ و دردناک می‌نماید، اما بهتر آن‌که دردناک بودنش را بپذیریم و با صراحت بیشتری در برابر آن بایستیم. چه آن‌که اگر ماهیت نقاد علوم اجتماعی از آن زدوده شود و پاسخ یک پژوهش دانشگاهی- با هر رویکرد و کیفیتی- در رسانه‌های دولتی داده شود، دیگر چیزی جز ظواهر دانشگاه باقی نمی‌ماند. اینک در آستانه این ویرانی ایستاده‌ایم؛ لایه‌های پیچیده و متلون گفتارهای قدرت در جسم و جان علوم اجتماعی ایران تنیده شده است و تنها باید کوشید دانشجویان امروز و فردا را یاری کرد تا درون و بیرون دانشگاه، با گفتارها و کردارهای انتقادی بدیل همراه شوند.

به‌استثنای اقلیت اعضای هیئت علمی علوم اجتماعی در دانشگاه‌ها که کماکان تن به ابتذالِ وارونه‌نمایی حقایق نسپرده‌اند، پس از این، شفاف‌سازی هم‌دستی‌های بدنه علوم اجتماعی دانشگاهی با گفتارهای حاکم و  مبارزه برای دفاع از ارزش‌های متکثر، مترقی و انتقادی علوم اجتماعی، و نیز نقد تمام‌عیار سیاست های گزینش و جذب اعضای هیئت علمی در گروه‌های علوم اجتماعی، مسئولیت خطیر و همگانی ما خواهد بود.

مهرماه ۱۴۰۲ خورشیدی

مطلب را در «تریبون زمانه» بخوانید.