۱۳ ماه پیش که مسعود وارد خاک کانادا شد، هنوز قانون اپن ورک پرمیت (درخواست ویزای کار آزاد) برای ایرانیان تصویب نشده بود. او تلاش کرد تا مدارکش را برای تطبیق، به‌روز و ترجمه و سپس به اداره‌ مربوطه ارائه کند. اما فرآیند تطبیق مدرک تحصیلی‌اش به طول انجامید و مشمول گذشت زمان شد. مسعود جزو تحصیل‌کردگانی‌ست که از کار و حرفه‌ای که در ایران داشته و حقوق و شهرت قابل قبولی را هم برای او به ارمغان آورده، صرف‌نظر کرده تا در دنیایی زندگی کند که رنگ و بوی آزادی را بهتر می‌توان در آن درک کرد. 

او فکر می‌کرد اگر در رشته‌ خودش مشغول به کار شود، می‌تواند تجربه و علاقه‌اش را در یک کشور دیگر هم به اشتراک بگذارد اما حالا به این نتیجه رسیده که برای یک تکنسین اتاق عمل یا حتی متخصص بی‌هوشی راهی جز گذراندن سه چهار ترم در دانشگاه نیست. برای همین قید آموزش را زد و تصمیم گرفت در یک دوره‌ مهارت آموزی شرکت کند تا در طول سه ماه بتواند تجربه و مهارت راندن کامیون را به دست بیاورد و از این راه به شغلی تقریبا پر درآمد دست پیدا کند. 

حالا او با پرداخت هشت هزار دلار کانادا توانسته در دوره‌ی آموزشی شرکت کند، گواهی‌نامه‌ پایه یک بگیرد و فرم‌های درخواست کار را برای شرکت‌های درخواست کننده بفرستد. 

او می‌گوید:

در کشوری چون کانادا که در این زمینه با کمبود نیروی کار روبه روست، رانندگی کامیون برای مهاجران یکی از بهترین شغل‌ها به شمار می‌آید. چون تخصص آن‌چنانی لازم ندارد، نیاز به دانستن زبان انگلیسی به شکل حرفه‌ای نیست و دوره‌ آموزشش کوتاه است و البته به نسبت کم‌هزینه‌تر و از همه مهم‌تر بین ۶۰ هزار تا ۱۰۰ هزار دلار کانادا در سال درآمد دارد.

گزینه‌های دشوار

موج اخراج و بازنشستگی پیش از موعد استادان دانشگاه و پزشکان این روزها خیلی از نخبگان کشور را در برگرفته. بر همین اساس خیلی از آنان برآن‌اند به جای تحمل دشواری‌های داخل کشور به گزینه‌های دیگری فکر کنند و برخی مثل مسعود به گزینه‌ مهاجرت بیندیشند. 

مهم‌ترین دغدغه برای افرادی که به کشوری دیگر مهاجرت می‌کنند، دغدغه‌ شغلی و یافتن کار مناسب است.  بر اساس اطلاعاتی که این‌روزها در شرکت‌های کاریابی اروپایی وجود دارد، رانندگی کامیون در انگستان، آلمان و هلند نیز جزو مشاغل پردرآمدی‌ست که ایرانیان زیادی را برای مهاجرت به اروپا وسوسه و  ترغیب می‌کند. 

سیزدهم شهریور رییس اتحادیه‌ شرکت‌های مسافربری به خبرگزاری کار ایران، ایلنا گفت:

برخی از کشورها به رانندگان در بخش حمل و نقل باری، هم اقامت و هم حقوق چند هزار دلاری پرداخت می‌کنند و ما امروز با افرادی تحصیل کرده و حتی خلبان مواجه هستیم که به دنبال دریافت گواهینامه‌ رانندگی پایه یک هستند تا بتوانند از این طریق به آن کشورها مهاجرت کنند.

احمدرضا عامری همچنین گفت:

آن کسی که گواهینامه‌ پایه یک داشته باشد، می‌تواند راننده‌ی اتوبوس و کامیون باشد و فرصت مهاجرت دارد.

بر اساس گفته‌های عامری پس از انتشار خبر ورود پنج هزار دستگاه اتوبوس خارجی به ناوگان اتوبوس‌رانی خیلی‌ها به دنبال شرایط و مبلغ تسهیلات دولتی بودند و پس از آن‌که متوجه شدند مبالغ وام بسیار ناچیز است از خرید اتوبوس ناامید شدند. به گفته‌ او روند فزاینده‌‌ میل به مهاجرت در میان رانندگان پایه‌یک در حالی‌ست که دولت هیچ حمایتی از رانندگان اتوبوس و کامیون نمی‌کند و رانندگان قادر نیستند اتوبوس‌های گران‌قیمت وارداتی را بخرند.

وقتی کارد به استخوان می‌رسد

حالا به جز رانندگان با تجربه‌ ماشین‌های سنگین، عده‌ای از تحصیل‌کردگان از جمله پزشکان و خلبانان هم به فکر این امکان مهاجرت افتاده‌اند. همایون سامه‌یح نجف‌آبادی، نماینده مجلس، ادعا کرد که پزشکان ایرانی که به کانادا مهاجرت می‌کنند، در «بدآب‌وهواترین و سردسیرترین مناطق این کشور» مشغول به‌کار می‌شوند. اما به دلیل آن‌که شرایط و حقوقی که برای‌شان تعیین می‌شود به صرفه است، مهاجرت می‌کنند. 

مسعود می‌گوید:

متاسفانه شرایطی در کشور حاکم است که برخی همکاران من حاضرند با شرایط دمایی و سرمای هوا در کشورهایی چون کانادار نروژ و سوئد و دانمارک سر کنند اما آب به آسیاب حکومت فاسد جمهوری اسلامی نریزند. البته که این‌ها سرمایه‌های یک سرزمین‌اند اما وقتی کارد به استخوان می‌رسد چاره‌ای جز مهاجرت نیست. 

برای شهرداد مفاخری که هنرمند و تصویرگر است این شغل یک تجربه‌ منحصر به فرد و جذاب است. او می‌گوید:

هم خودم و هم همسرم از بچگی آرزو داشتیم راننده‌ کامیون باشیم. این آرزو حالا دارد برای من محقق می‌شود. اصلا به عنوان یک شغل سطح پایین به آن نگاه نمی‌کنم. برای همین وقتی در ایران برای ثبت‌نام در دوره‌ آموزش رانندگی ماشین‌های سنگین شرکت کردم تمام مراحل را با علاقه و هیجان پشت سر گذاشتم و حالا که در کانادا مشغول کار شده‌ام خوشحالم.

 او می‌گوید:

به من پیشنهاد شد برای حمل مواد پتروشیمی و میعانات گازی هم یک دوره را پشت سر بگذارم چون درآمدش تقریبا دو برابر درآمد فعلی‌ام بود اما ترجیح دادم در همین سطح تجربه‌ای به دست بیاورم و بعد اگر خواستم، آن دوره را هم پشت سر بگذارم.

Ad placeholder

خلبانان

شرایط سخت اقتصادی، محدودیت‌های ایدئولوژیک و ناامیدی عمومی جزو مواردی‌ست که برخی از شهروندان را ناچار به مهاجرت می‌کند. برای خلبانان هم این اتفاق کم وبیش رخ می‌دهد. اگرچه به گفته‌ میم کاظمی عمر خلبانان گاهی در هجر و گاهی در سفر سپری می‌شود، اما آن‌ها هم مثل بقیه‌ مردم مشکلات را حس و درک می‌کنند. آن‌ها هم بخشی از بدنه‌ انسانی سیستم هستند که حتی خراش‌های کوچک اجتماعی هم برایشان درد آور است.

او می گوید:

چرا وطنم را ترک نکنم وقتی می‌بینم فرزندم در یک محیط بسته‌ محدود و خفه‌کننده دارد زندگی می‌کند؟ دخترم را چهار بار در معرض اخراج از مدرسه قرار داده‌اند. اما دبیرستان‌شان همواره نیازمند پول است و تنها از این راه توانسته‌ام او را از خطر اخراج نجات بدهم. دخترم سر نترسی دارد و از پارسال چندبار از دید مدیر دبیرستان اقدامات خطرناک انجام داده و روی بقیه‌ بچه‌ها هم تاثیرگذار بوده.

کاظمی به زمانه می‌گوید:

من عطای چند سال بعد را که با یک حقوق اندک، بازنشسته شوم، به لقایش بخشیده‌ام. از همان موقع که مرا به دبیرستان خواستند تا درباره‌ دخترم توضیح بدهم، تصمیم گرفتم در کشوری زندگی کنم که به خاطر اعتراض به پوشش دختر را از مدرسه اخراج نمی‌کنند. شغل رانندگی کامیون یا اتوبوس هم مثل خلبانی‌ست. به هر دوی آن‌ها می‌گویند کاپیتان.

سمیه حق‌وردی که در یکی از آموزشگاه‌های رانندگی پایه‌یک در شیراز کار می‌کند، می‌گوید:

در یکی دو سال گذشته حتی خانم‌های زیادی برای گذراندن کلاس‌های ما و گرفتن گواهینامه‌ی پایه یک ثبت‌نام کرده‌اند. برای خود من سوال بود که دلیلش چیست؟ چون پدرم در ایران راننده‌ کامیون است و اوضاع رانندگان کامیون و اتوبوس چندان مطلوب نیست. سال گذشته تقریبا دوماه حقوقش را ندادند برای این‌که همسویی کرده بود با اعتصابات. بعد که از چند نفر متقاضیان پرسیدم، فهمیدم که این فرصت برای رانندگان پایه یک در کشورهای دیگر ایجاد شده. حق می‌دهم به مردم.

 سمیه ادامه می‌دهد:

متاسفانه برای رانندگان در ایران امنیت شغلی وجود ندارد با همه‌ این‌ها و  با مشکلات ماشین‌ها و جاده‌های ناامن حتی پدر من هم دارد به مهاجرت فکر می‌کند. البته این را هم بگویم که یک شرکت مهاجرتی در شیراز که شماره‌ ثبت هم داشت برای مهاجرت انگلستان مردم را ثبت‌نام می‌کرد و بعد از دو سال سر دواندن پول‌ها را بالا بالا کشید و غیبش زد.

 براساس داده‌های شغلی برخی کشورها از جمله کانادا، رانندگی کامیون ازسطح مهارت C برخوردار است؛ مهارت‌هایی که صرفا  داشتن تجربه و گذراندن دوره‌ی کوتاه آموزشی در آن کفایت می‌کند و فرد شاغل می‌تواند کد ناک و پس از تقریبا یک سال کارت اقامت دائم کانادا را بگیرد. 

شهرداد می‌گوید:

من نصف وجودم در سرزمین ایران جامانده هیچ‌کس دوست ندارد خاکش را ترک کند ودر غربتی زندگی کند که پر از سختی و دشواری‌ست. کدام آدم را سراغ دارید که دلش نخواهد در کنار خانواده و دوستانش زندگی کند؟ اما متاسفانه چنان به ما سخت گرفته‌اند که ترجیح دادیم در کشوری دیگر زندگی کنیم و سختی‌هایش را به جان بخریم. فکر می‌کنید برای کسی که در کشور خودش پزشک بوده، ساده است صندوق‌دار یک فروشگاه باشد؟ یا برای کسی که توی آسمان‌ها سیر می‌کرده، آسان است ۱۲ ساعت در طول روز رانندگی کند؟

Ad placeholder

پاک کردن سوال‌ها

محمدکاظم موحدی آزاد، دادستان کل کشور  روز یک‌شنبه ۱۹ شهریور گفت:

برخی از فرار مغز‌ها سخن می‌گویند، اگر این سخن درست است، پس چه کسانی سایت‌های هسته‌ای ما را اداره می‌کنند؟ موشک‌های قدرتمند بومی ایرانی به دست چه کسانی ساخته می‌شود و پیشرفت‌ها و امکانات فنی، عمرانی و رفاهی که در کشور ایجاد شده، به دست چه کسانی حاصل شده است؟ تمام پیشرفت‌های کشور، به دست همین جوانان تحصیل‌کرده و توانمند ایرانی به دست آمده و ادامه دارد.

موحدی آزاد به نظر در پی پاک کردن صورت مساله است و از اساس مهاجرت نخبگان را انکار می‌کند اما اگر ادعای دادستان کل کشور درست باشد و انرژی هسته‌ای و دانش نظامی به دست متخصصان داخلی به انجام رسیده باشد، باید دید که آیا نیروهای حزب‌اللهی می‌توانند از پس مشکلات بهداشتی، دارویی، درمانی برآیند؟ آیا جوانان تحصیل‌کرده و توانمندی که او از آنان نام می‌برد، به جزتمرکز بر موشک و اتم می‌توانند به خدمتی بزرگ‌تر فکر کنند؟ در جایی که جوانان نخبه از دانشگاه و خوابگاه اخراج می‌شوند، عذر استادان  خواسته می‌شود و رهبر نظام آشکارا می گوید «کسی که به هر بهانه‌یی مانند انتخابات و امثال آن، نظام را به چالش می‌کشد، نامطمئن است و صلاحیت حضور در دانشگاه‌ها را ندارد» و در کشوری که مداحان بر کرسی دانشگاهش تکیه می‌زنند، دغدغه‌مندان محیط زیست زندانی می‌شوند، موسیقی‌دانان محارب و مردم عادی برهم زننده‌ نظم عمومی شناخته می‌شوند، آیا تغییر شغل پزشکان و خلبانان به رانندگی کامیون تعجب‌آور خواهد بود؟