برگرفته از تریبون زمانه *  

مطالب این بخش برگرفته از «تریبون زمانه» هستند. تریبون زمانه، آنچنان که در پیشانی آن آمده است، تریبونی است در اختیار شهروندان. همگان می‌توانند با رعایت اصول دموکراتیک درج شده در آیین‌نامه تریبون آثار خود را در آن انتشار دهند. زمانه مسئولیتی در قبال محتوای این مطلب ندارد.

خبر بسیار کوتاه و تکان‌دهنده بود. هانی‌گل و سمیر بلوچ، زوج اهل بلوچستان شرقی (بلوچستان پاکستان)، که به ایران پناه آورده بودند و زندگی شبه مخفی را می‌گذراندند، ربوده، شکنجه و به شکل فجیعی به قتل رسانده شدند. پیکر آنان نیز با اسید سوزانده شد. آن‌چه ابعاد این جنایت مخوف را پیچیده‌تر می‌نمایاند بستر حوادث و وقایعی است که این جنایت در آن روی داده است و در ادامه به آن می‌پردازیم.

هانی‌گل و سمیر دو تن از فعالان سیاسی بلوچستان شرقی بودند که بارها در پاکستان تهدید به مرگ شده بودند. این دو از بیش از یک‌سال گذشته در ایران و در نزدیکی ایرانشهر زندگی می‌کردند. هانی‌گل به همراه یکی از همراهانش قبلا در پاکستان به‌دست نیروهای امنیتی پاکستان (ISI) ربوده شده بود. او بعد از مدتی آزاد شد اما از همراه او، که به گفته برخی منابع نامزد سابقش بوده، تا به امروز خبری در دست نیست. همسر کنونی هانی، سمیر بلوچ، برادر رئوف بلوچ معلم بلوچ ۲۲ ساله‌ای است که با حکم دادگاه شریعت (جرگه) به جرم ارتداد در ۱۴ مرداد یعنی چند روز پیش از قتل هانی و سمیر در بلوچستان شرقی به ضرب گلوله یک فرد ناشناس به قتل رسید. هانی بعد از قتل رئوف ویدئویی در یوتیوب منتشر می‌کند و از نقش ملا مفتی شاه‌میر در این قتل می‌گوید و او را به شدت تقبیح می‌کند.

اما برای فهم زمینه‌های این قتل و نشان دادن نقش منافع دولت‌های ایران و پاکستان در بروز این قتل و موارد مشابه، لازم است کمی درباره بلوچستان شرقی توضیح دهیم.

https://www.instagram.com/p/CwqC1BaNBgx/

تاکنون اطلاعات کمی درباره جنبش دادخواهی و اعتراضی بلوچستان شرقی در رسانه‌های فارسی زبان منتشر شده است. دولت پاکستان مسئول ناپدیدسازی قهری حداقل ۵۰۰۰ فعال سیاسی، دانشجویی و حقوقدان بلوچ در بیست سال گذشته است. مادران و خواهران دادخواه در بلوچستان شرقی دهه‌هاست هم‌چون مادران صلح در باکوور (کردستان ترکیه) و مادران خاوران در برابر نظام فاشیستی/اسلامی پاکستان و حذف قهرآمیز مخالفان و دگر‌اندیشان ایستاده‌اند. آن‌ها سالهاست شعله مقاومت و مبارزه را زنده نگه داشته و هرگز عرصه خیابان‌ها را خالی نکرده‌اند. سال گذشته نیز در جریان جنبش اعتراضات خیابانی در ایران، با شعار «زالبول، زند، آجوئی» به خیابان آمدند و مقاومت و دادخواهی خود را به قیام زن، زندگی، آزادی و به «ما» پیوند زدند.

پاکستان که به کمک بریتانیا، خیانت برخی رهبران کلات و فریبکاری محمدعلی جناح بلوچستان را ضمیمه خاک خود کرد، یک نظام آپارتاید قومی بنیان نهاد. حاکمان پاکستان حقوق و آزادی‌های بلوچ‌ها را سلب و منابع بلوچستان را با همدستی سرداران وابسته خود به یغما برده و هم‌چنان می‌برند. بلوچستان که بزرگ‌ترین و ثروتمندترین ایالت پاکستان است از غارت‌شده‌ترین ایالات این کشور است. پروژه توسعه گوادر یکی از نمونه پروژه‌های غارت بلوچستان است که به دولت چین واگذار شد و بارها خشم عمومی را از این غارت برانگیخته است.

ساختار مالکیت در بلوچستان شرقی، فئودالی/سرداری و موروثی است و خوانین منافع کلانی در حفظ وضع موجود و نظام مالکیت کنونی دارند. اما در خیزش‌های اخیر بلوچستان شرقی و مبارزات مردم بلوچ به‌ویژه در دهه اخیر، این سرداران متمول و مدعی بی‌اعتبار شده و به حاشیه رفته‌اند. در این میان موج جدیدی از جوانان و دانشجویان به این مبارزات پیوسته‌اند که بیش از همه مورد تعقیب و آزار قرار می‌گیرند و یا جنازه‌های شکنجه شده‌شان در بیابان‌ها پیدا می‌شود و یا گاهی هیچ اثر و خبری از آن‌ها یافت نمی‌شود.

بلوچستان شرقی از دیرباز بافتی سکولار داشته و در هفتاد سال اخیر به واسطه جنبش‌های ملی‌گرایانه و دادخواهانه و برخلاف سایر نقاط پاکستان، بنیادگرایی و طالبانیسم نفوذ کمتری در آن داشته است. طالبانیزه کردن و انحراف مبارزات مردم بلوچستان از مسیر آزادی ‌و برابری‌خواهی، سیاستی است که دولت پاکستان و دستگاه اطلاعات نظامی مخوف آن، یعنی “ISI”پیگیرانه دنبال می‌کند تا فرهنگ سکولار و مبارزه دادخواهانه و برابری‌طلبانه بلوچ‌ها را از مسیر خارج کنند. آن‌ها به خوبی دریافته‌اند که ناپدیدسازی قهری و کشتار مخالفان، دگر‌اندیشان و دانشجویان بلوچ نه تنها توفیقی برای آن‌ها نداشته که شعله مبارزه را نسل به نسل زنده نگه داشته است، تا جایی که دولت پاکستان هم‌چنان از کنترل کامل بر بلوچستان ناتوان است.

پیش‌تر ما به حوادث و ناامن‌سازی‌های قهری در بلوچستان ایران اشاره کردیم و در یادداشتی با عنوان «ناامن‌سازی قهری: ابزار سرکوب جامعه مدنی» مفصل به زمینه‌ها و عوامل دخیل در آن پرداختیم. ما قتل فعالانی چون هانی و سمیر را نیز در ذیل همین ناامن‌سازی‌های قهری قوای نظامی مستقر تحلیل می‌کنیم و باور داریم که این جنایت هولناک قطعا با همکاری اطلاعاتی ایران و پاکستان ممکن شده است.

این جنایت حاوی معنای مهمی برای فعالان و مبارزان سکولار، به ویژه زنان بلوچ در دو سوی مرز است و این پیام را به فعالان بلوچستان شرقی می‌رساند که به هیچ وجه نزد خویشان خود در بلوچستان غربی در امان نخواهند ماند. هم‌چنین به فعالان بلوچستان ایران نیز این پیام را می‌رساند که نیروهای مذهبی و وابسته “ISI” پاکستان تا چه اندازه در خاک ایران نفوذ دارند و می‌توانند زندگی آن‌ها را با مخاطره مواجه کنند. هم‌چنین به آن‌ها یادآوری می‌کند که دولت ایران و دستگاه تا‌بن‌دندان مسلح امنیتی آن نه تنها تلاشی در جهت تامین حفظ امنیت آن‌ها نخواهد کرد، که می‌تواند سفارشی و بدون ورود خود این فعالان را حذف کند.

در روزهایی که «ظاهرا» جریان مذهبی سکان اعتراضات در زاهدان را به دست گرفته و محبوبیت کم‌نظیری برای جریان اهل سنت در خارج از بلوچستان کسب کرده، و در شرایطی که مبارزات مدنی و خیابانی چهره‌ای خشونت‌پرهیز و صلح‌طلب به مردم بلوچ بخشیده، تا جائی که مبارزان غیرمذهبی و سکولار نیز در جمعه‌های اعتراضی زاهدان مشارکت می‌کنند، حکومت نظامی مستقر هم‌زمان دو هدف را پیش می‌برد: یکی اینکه می‌کوشد تصویر خشونت‌پرهیزی بلوچ‌ها را مخدوش سازد و دیگر اینکه، به فعالان سکولار و دموکراسی‌خواه بلوچ «پاکستانیزه» شدن بلوچستان را هشدار دهد. جمهوری اسلامی می‌خواهد به این وسیله نشان دهد که به وقتش می‌تواند چه نیروهایی را در تقابل با آن‌ها فعال کند؟؛ نیروهایی که تا پیش از این ادعا می‌شد که این جمهوری اسلامی است که مانع آن‌ها می‌شود. بدین ترتیب رژیم حاکم بر ایران می‌تواند پروپاگاندای خودش درباره ناامنی بلوچستان را پیش ببرد و قتل هانی‌گل و اعضای خانواده‌اش را اجتناب‌ناپذیر و توجیه‌پذیر نشان دهد.

با توجه به اینکه چنین قتلی نیازمند کار اطلاعاتی و برنامه‌ریزی دقیق است، بعید به نظر می‌رسد که نیروهای خودسر به شکل خودجوش از مرز گذشته و توانسته باشند ترتیبات ربودن، شکنجه و قتل هانی و سمیر را فراهم کرده باشند. دولت ایران و پاکستان تاکنون بیانیه‌ای در خصوص این قتل منتشر نکرده‌اند. هم‌چنین سکوت جریان‌های مذهبی مختلف در دو سوی مرز نیز معنادار است. در قبال چنین قتلی که با تحریک و تهدید دادگاه شریعت (جرگه) صورت گرفته است، تاکنون هیچ یک از علمای شناخته شده مذهبی در دو سوی مرز واکنشی نشان نداده‌اند.

اما افزون بر مواردی که ذکر آن رفت، یکی دیگر از مسائل نگران‌کننده، مساله بلوچ‌ستیزی در میان حتی خود بلوچ‌هاست. بخشی از بلوچ‌ها به جای برخورد بنیادی و ریشه‌ای با مساله بنیادگرایی، زمینه‌های سیاسی– اقتصادی و منافع همبسته آن با دول حاکم و هم‌چنین فاندهای دول غربی، ناخواسته به رواج بلوچ‌ستیزی کمک می‌کنند؛ کاری که جمهوری اسلامی نیز همواره به دست وابستگان دینی و طایفگی خود آن را تبلیغ کرده است. این روزها شاهدیم بسیاری با اشاره به سنت میارجلی (به معنای پناهنده‌پذیری که از سنت‌های بلوچی است) از قتل هانی و سمیر اظهار شرمساری می‌کنند؛ تو‌گویی این توحش به دست نیروهای عادی و در کوچه و خیابان اتفاق افتاده است. همه می‌دانند هانی و سمیر زندگی نیمه‌مخفی در نزدیکی ایرانشهر داشتند و افراد زیادی به جز دستگاه‌های اطلاعاتی از جای امن آن‌ها خبر نداشتند. اکنون نیز ضرورت هوشیاری در برابر این پروژه‌های امنیتی و ناامن‌سازی کلید درک وقایع و رویدادهای جاری است.

مردم در بلوچستان شرقی با اعتراض خیابانی خود در تربت به درستی درک خود از وقایع و واقعیات مداخله‌گرایانه دولت پاکستان در مبارزه تاریخی خود را به ما نشان دادند.آن‌ها می‌دانند که در پس پشت رشد جریان‌های مذهبی در بلوچستان چه نیروهایی پنهانند. در گذشته نیز رهبران جنبش مردمی هم‌چون کریمه بلوچ و ساجد حسین با همدستی نیروهای “ISI” پاکستان در کشورهای ثالث (کانادا و سوئد) به قتل رسیده‌اند، در حالی‌که دلایل مرگ آنان از سوی مقامات رسمی پلیس «خودکشی» و «مرگ در اثر غرق شدن» ثبت شده است. مقامات امنیتی حتی به مهرنگ بلوچ از دیگر دادخواهان و رهبران سیاسی به طعنه گفته‌اند که چطور هنوز زنده مانده است!

مجموعه این جنایات و فجایع بار دیگر به ما یادآوری می‌کند که کلید فهم وضعیت کنونی در گرو درک نبردهای استعماری، دولت–ملت‌سازی و نفوذ اسلامگرایی به مثابه پروژه‌هایی ضدبرابری و ضدمردمی است. ما هم‌چنان بر این باوریم که دولت و نهادهای نظامی بالاترین مسئولیت را در قبال حفظ امنیت و نیز به خشونت کشیده شدن فضای منطقه دارند. هم‌چنان معتقدیم حرکت بر مدار همبستگی عمیق و میدانی انقلابیون و نیروهای برابری‌خواه در ایران تنها راه مواجهه با سیاست‌های فریبکارانه دولت‌های ایران و پاکستان است.

 دسگوهاری یک سنت دیرینه اجتماعی رفیقانه میان زنان بلوچ است برای همدلی،همراهی، یاری و خواهرانگی.