مطالب این بخش برگرفته از «تریبون زمانه» هستند. تریبون زمانه، آنچنان که در پیشانی آن آمده است، تریبونی است در اختیار شهروندان. همگان میتوانند با رعایت اصول دموکراتیک درج شده در آییننامه تریبون آثار خود را در آن انتشار دهند. زمانه مسئولیتی در قبال محتوای این مطلب ندارد.
این مقاله ابتدا به زبان انگلیسی در سایت فعالان چپ انگلستان و سایت انگلیسی زمانه منتشر شده است.
قتل مهسا امینی، زن جوان کرد اهل ایران، میهن ما را وارد فاز سیاسی جدیدی کرده است. برخلاف مطالبات قبلی اصلاح نظام که نزدیک به ربع قرن یعنی از انتخاب آقای خاتمی در سال ۱۳۷۶ تا آقای روحانی ابراز شده است، جنبش مردمی کنونی خواستار تغییر رژیم است و مستقیماً علی خامنه ای را هدف قرار می دهد.
جنبش حاضر پیامدهای مهمی برای سیاست غرب در قبال ایران دارد – بهویژه زمانی که بخشی از اپوزیسیون ایران (بهویژه برخی از گروههای مستقر در آمریکا) آشکارا خواستار دخالت مستقیم بیشتر قدرتهای غربی هستند. این گروهها با سیاستمداران غربی تماس گرفتهاند تا از آنها بخواهند «انقلاب ایران» را به رسمیت بشناسند، روابط دیپلماتیک با ایران را قطع کنند، سفرای رژیم ایران را فراخوانند، و ضمن تشدید تحریمهای اقتصادی، بحث بر سر توافق هستهای برجام را کنار بگذارند. برخی از این دیاسپورا می خواهد که خامنه ای به سرنوشت قذافی یا صدام حسین دچار شود و خواستار مداخله نظامی برای تغییر رژیم هستند. این گروههای اپوزیسیون ایرانی مانند پسر شاه سابق، رضا پهلوی، سازمان مجاهدین خلق و برخی از فعالان در سازمانهای حقوق بشری که از برنامههای دولت آمریکا حمایت مالی میشوند، پیوندهای دیرینهای با قدرتهای خارجی دارند و از حمایت فارسی رسانه های فارسی زبان که توسط ایالات متحده، بریتانیا و یا عربستان سعودی تامین مالی می شوند برخوردارند. این اپوزیسیون فعالانه به دنبال حمایت قدرت های غربی برای “مشروعیت بخشیدن به مشروعیت خود” است. رژیم ایران نیز علاقه دارد در تبلیغات خود این “اپوزیسیون” متشکل از عناصر وابسته به قدرت های غربی – اولاً برای مشروعیت بخشیدن به سرکوب و ثانیاً تلاش برای از بین بردن اپوزیسیون دموکراتیک و مستقل که خطر برای بقای آن دارد رنگین کند.
در واقع، اکثریت قریب به اتفاق اپوزیسیون خواهان این هستند که تغییر از طریق مردم و از طریق مشارکت جامعه مدنی فعال در ایران و نه از طریق گروه های خارجی انجام شود. برای این جریان مداخله خارجی نه تنها کمکی به جنبش مردم ایران نمی کند، بلکه آن را بسیار آسیب پذیر می سازد. این اپوزیسیون معتقد است که نقش ایرانیان در دیاسپورا به جای تمرکز بر دولت های غربی، اطلاع رسانی و ایجاد حمایت در افکار عمومی بین المللی است.
قدرت های غربی می توانند با رعایت اصول زیر به مردم ایران در حرکت به سوی دموکراسی کمک کنند:
۱- محکومیت ظلم و ستم بر مردم ایران و چشم پوشی نکردن از اقدامات حکومت ایران به نام منافع ملّی.
۲- عدم ارائه تجهیزات شکنجه و سزکوب، سلاح و فناوری سانسور به رژیم ایران. کشورهای غربی باید شرکت هایی را که چنین تجهیزاتی به ایران عرضه می کنند، را تحریم کنند.
۳- خودداری از پذیرایی از مقامات ارشد رژیم ایران مانند آقای رئیسی که در اعدام هزاران زندانی ایرانی در دهه ۱۹۸۰ دست داشت. کلیه روابط باید در سطح پایین تر از وزرا باشد به استثنای رابطه با وزیر خارجه.
۴- لغو تحریم هایی که به مردم ایران آسیب می زند و محدود کردن آنها به تحریم هایی که دولت و شخصیت های رژیم را هدف قرار می دهد.
۵-قطع رابطه با مخالفان رژیم و عدم اعطای کمک مالی به آنها.
۶- عدم به رسمیت شناختن گروه های مخالف به عنوان نمایندگان مردم ایران. یک نمونه آشکار زمانی بود که رئیس جمهور مکرون با دست دادن به رئیسی از وی پذرایی کرد و چند هفته بعد هیئتی از مخالفان غربگرای را پذیرفت تا از حمایت فرانسه از مردم ایران اطمینان حاصل کنند. باید از این ابتکارات به هر قیمتی اجتناب کرد.
۷-بانک ها و شرکت های مالی را از مدیریت پول سران ستمگر ایران منع کنید
۸-ثروت این رهبران فاسد و همکارانشان (در امور مالی بین المللی) را پیدا و ردیابی کنید و آن را فقط نگهداری کنید تا با برقراری دموکراسی به مردم ایران بازگردانده شود. هیچکس و گروهی صاحب این امکانات مالی جز ملت ایران نیست.
۹-هدف گذاری مناسب تحریم های حقوقی و مالی. به عنوان مثال، به جای اینکه کل سپاه پاسداران را به عنوان یک سازمان تروریستی معرفی شود، باید افراد خاصی مانند فرماندهان و مسئولین اقدامات تروریستی شناسایی و تحریم شوند. به عنوان مثال تصمیم اخیر پارلمان اروپا منطقی نیست و کمکی به مردم ایران هم نمی کند. مشخص است که دولت ها قادر به پیروی از پارلمان اروپا نیستند. این تصمیمات عجولانه جدیت پارلمان اروپا را نیز زیر سوال می برد.
منبع(انگلیسی): سایت انگلیسی زمانه / فعالان چپ انگلستان
منبع(فارسی): انقلاب اسلامی در هجرت