برگرفته از تریبون زمانه *  

مطالب این بخش برگرفته از «تریبون زمانه» هستند. تریبون زمانه، آنچنان که در پیشانی آن آمده است، تریبونی است در اختیار شهروندان. همگان می‌توانند با رعایت اصول دموکراتیک درج شده در آیین‌نامه تریبون آثار خود را در آن انتشار دهند. زمانه مسئولیتی در قبال محتوای این مطلب ندارد.

نامه‌ای از افغانستان

خواهران دردمند و سلحشور، من از همسایگی شما می‌‌آیم -سرزمینی به نام افغانستان. جایی که مرا به نامم  نمی‌شناسند و همه «سیاه‌سر»، «حیالداری»، «کوچ»، «حیوان»، «خانه‌دار» و «ضعیفه» صدایم می‌کنند، و در بهترین حالت: مادر، ادی، مامه، آپه، آبه و آیه‌ی مردی.

ما هردو در روزگار پُرادباری به‌سر می‌بریم که با ستم نطفه‌ی مان شکل می‌گیرد، با رنج به دنیا می‌آییم، با تنگدستی و ستم و تجاوز بزرگ می‌شویم، با جبر به نکاح مردی درمی‌آییم تا کشتزار وی گردیم، با درد نسلی از دختران نگون‌بخت دیگر را می‌زاییم و سرانجام در گمنامی‌ می‌میریم. ما هردو در دو سرزمینی نفس می‌کشیم که از بیش از چهار دهه بدینسو در آتش بنیادگرایی و تندروی دینی می‌سوزیم و این نیروهای بنیادگرا با پشتیبانی امپریالیسم امریکا ، انگلیس،  روسیه،چین  به زندگی ننگین خویش ادامه می‌دهند. اگر رژیم تاریک‌اندیش ایران شیرین علم‌هولی‌ها، ندا آغاسلطان‌ها، ژیناها، نیکا شاکرمی‌ها و هزاران دختر دیگر را نابود می‌کند، در کشور من، حاکمان جهادی و طالبی فرخنده‌‌ها، رخشانه‌ها، تبسم‌ها، الهه‌ها و هزاران دختر گمنام دیگر را از بین می‌برند.

خواهرانم، رژیم خون‌آشام اسلامی ایران دست بالایی در جنایات علیه مردم افغانستان دارد: این رژیم ددمنش آفریدگار  بنیادگرایان شیعی در افغانستان بوده و حامی تنظیم‌های خونریز جمعیت اسلامی و حزب اسلامی؛ در کنار توهین و تحقیر پناهجویان افغانستان، از تنگدستی و دربدری آنان سو‌ءاستفاده کرده و به‌مثابه گوشت دم توپ در جنگ‌های نیابتی خود در قالب «لشکر فاطمیون» از آنان سود می‌جوید؛ در داخل افغانستان نهادها و انجمن‌های ادبی و فرهنگی‌ را ساخت و قلم‌فروشانی چون کاظم کاظمی، ابوطالب مظفری، قنبرعلی تابش، حسین فخری، ضیا رفعت، سیدعسکر موسوی، ضیا قاسمی، یعقوب یسنا، نجیب بارور، مجیب مهرداد، رضا محمدی وغیره را پرورش داد  تا جنایات‌اش را سفیده‌مالی کنند؛ خبرنگارانی همچون محمدحسین جعفریان و رضا دقتی را به داخل افغانستان فرستاد تا از یک اخوانی دست‌نشانده جانی به نام احمدشاه مسعود، قهرمان بتراشند؛ گلبدین مشهور به قصاب کابل را برای سالیان سال تمویل کرده و پناه داد؛ در حملات انتحاری زیاد دست داشت؛  اکنون طالبان را حمایت نموده و امروز مسوولیت بخش فرهنگی این گروه قاتل را  به کمیته‌ای فرهنگی مربوط به سپاه پاسداران موسوم به «دفتر رسانه‌ای مرد» سپرده است.

نظام‌های سرمایه‌داری و فئودالیسم برای بقای عمر خویش به حمایت یکدیگر نیاز دارند، و از همین‌روست که پایه‌های پوسیده همدیگر را  تحکیم می‌بخشند. دولت امپریالیست امریکا از چهاردهه بدین‌سو برخی از نیروهای مرتجع دینی و متنفذان مذهبی و قومی را پرورش و تقویت کرده است. در این چهار دهه، اغلب مردم افغانستان از آموزش و دانش دور نگه‌داشته و به‌سوی خرافات و بنیادگرایی کشانیده شده‌‌اند. افزون بر این، تضادهای  قومی، زبانی، مذهبی و دامن زده شده‌اند. حاکمان مستبد و بنیادگرا -چه از قماش سنی و چه شیعه یا هر دین و مذهب دیگر- به‌درستی زوال خود را در آگاهی و بسیج زنان می‌بینند و از همین‌روست که بیشتر از همه، زنان را  آماج حملات خویش قرار داده‌‌اند.

خواهران بلوچ  ما در بیانیه‌های گروه دسگوهاران  بدون تردید نقش خائنانه متنفذان قومی، روحانیون، نمایندگان مجلس در سیستان و بلوچستان را افشا کرده و امروز علیه کسانی که سال‌ها مردان و زنان بلوچ را در ناآگاهی و بدبختی قرار داده‌اند، صدا بلند کرده‌اند. جمهوری اسلامی با همدستی نیروهای بنیادگرا در سیستان و بلوچستان، مردم این مناطق را از سواد و آگاهی به‌دور نگه‌داشته و ستم بر زنان را نهادینه ساخته است.

افرادی چون مولوی عبدالحمید سال‌ها نماینده و همدست و همفکر جمهوری اسلامی بوده و در تبعیض سیستماتیک علیه مردم بلوچ نقش پررنگی داشته است. خوشبختانه امروز زنان شجاع بلوچ به‌درستی نقش ارتجاعی وی را افشا کرده‌اند.

در قسمتی از اعلامیه خواهران بلوچ آمده است: «گرچه که در این میان نهاد روحانیت اهل سنت به رهبری عبدالحمید اسماعیل زهی که سال‌ها می‌کوشیدند ستم بر زنان را نهادینه کنند و با زدوبند و معامله با دولت و طوایف، پایگاه خود را حفظ کنند، کماکان گمان می‌کردند فصل‌الخطاب بلوچ‌ها هستند. این نهاد، حتی پس از آنکه با حمایت از طالبان و ریاست‌جمهوری رئیسی در میان جامعه زنان و فعالان بلوچستان بیش‌ازپیش بی‌اعتبار شده بودند گمان نمی‌کرد با این شکل از نافرمانی مواجه شود.»

خواهران بلوچ، ما زنان افغانستان از موضع روشن و شجاعانه شما در رابطه با افراد مرتجعی به‌سان مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی، این برادر تنی طالبان،‌ استقبال می‌کنیم. مولوی عبدالحمید که خود از چهره‌های ضدزن و بنیادگرا در سیستان و بلوچستان است، امروز  برای حفظ جایگاهش با رژیم ایران از در سازش پیش می‌رود و برای ادامه همان مقامش با معترضان به‌اصطلاح همسویی می‌کند. اگر دستان بنیادگرایانی چون مولوی ‌‌عبدالحمید‌ها از سرنوشت مردم بلوچ کوتاه نشوند،‌ این مردمان وضعیت بهتری از مردم افغانستان تحت حاکمیت طالبان نخواهند داشت.

با اعلامیه پیشرو زنان بلوچ می‌توان امید داشت که در فردای پیروزی انقلاب مردم ایران، این افراد مرتجع به زباله‌دان تاریخ فرستاده خواهند شد و این‌بار مردم آگاه و متحد ایران اجازه نخواهند داد که با رهایی از شر یک حاکمیت دینی در چنگال گروه دیگر دینی گیر بمانند.

خواهران! دردمان درد مشترک است، چرا که ستمگرانمان ستمگران مشترک‌اند، پس پیکارمان نیز بایست مشترک باشد.

ژن، ژیان، ئازادی

جنین، زند، آجوئی

زن، زندگی، آزادی

لینک مطلب در تریبون زمانه

منبع این مطلب: بیدارزنی