“مونا حیدری” نام زن نوجوان هفده سالهای است که در روز شانزدهم بهمنماه امسال ، توسط همسرش در اهواز کشته شد. در این رابطه ویدئویی در شبکههای اجتماعی منتشر شده که در آن فرد قاتل، سر بریده همسرش را مقابل چشمان مردم در شهر میچرخاند.
خبرهای تکمیلی نشان میدهد که او در دوازده سالگی به ازدواج پسرعمویش درآمده، در سیزدهسالگی باردار شده و در هفدهسالگی در حالی که از دست خشونتهای همسرش به ترکیه فرار کرده بود، دوباره به ایران بازگردانده شد و سپس به قتل رسیده است. “عباس حسینیپویا”، دادستان اهواز در رابطه با قتل او گفته است؛ تصاویری که او از ترکیه برای همسرش فرستاده، عامل تحریک احساسات همسرش شده است!
قتل هولناک او درحالی اتفاق میافتد که سالهاست طرح ممنوعیت ازدواج دختران زیر ۱۵ سال در سدِ شورای نگهبان مانده است و به تازگی نیز با قانون جوانی جمعیت و حمایت از خانواده، ازدواج زیر سن و فرزندآوری در سنین پایین نه تنها تقبیح نمیشود که مورد تشویق قرار میگیرد.
این فاجعه وحشتناک موجی از خشم و نفرت در میان فعالین حقوق زنان و حقوق انسانی بوجود آورده است. سعید دهقان، حقوقدان، در توییتی میگوید: «آلت قتاله اصلی «قانون» است. ناهید شقاقی عضو “ندای زنان ایران” از قتل مونا بعنوان ” قتل سیستماتیک” یاد کرده است. محمد حبیبی، فعال صنفی معلمان، در توییتی نوشته است: “در این فاجعه قتل دختر هفده ساله در کنار قوانین ارتجاعی ، سنت های عشیره ای و فرهنگ منحط مردسالاری ، آموزش ایدئولوژیک نقش موثری دارد.چرا که مانعی است در برابر آموزش ارزشهای انسانی به کودکان . ما معلمان هم حتما مسئولیت داریم و درمواردی حتی مقصریم”.
برای بررسی ریشه ها و فاکتورهای دخیل در قتل های ناموسی اتحادیه آزاد کارگران ایران مصاحبه کتبی با پروین ذبیحی تدارک دیده است که نظر شما خوانندگان عزیز را به آن جلب میکنیم.
پروین ذبیحی دانشجوی اخراجی تربیت معلم سنندج، کنشگر حقوق زنان، عضو جامعه حمایت از زنان کردستان، عضو هیئت مدیره انجمن آذر مهر و مؤسس کمیته علیه خشونتهای ناموسی در دهه هشتاد شمسی است که بخاطر فعالیتهایاش در زمینه حقوق زنان برنده جایزه حقوق بشری سازمان سودیوند در سال ۲۰۰۷ نیز شده است.
سوال اول: خانم ذبیحی همانطوریکه خودتان میدانید قتل فجیع مونا حیدری اولین قتل ناموسی و متاسفانه آخرین آنها هم نخواهد بود. فائزه ملکی، رومینا اشرفی، ریحانه عامری، فاطمه فرحی، شکیبا بختیار، مبینا سوری زنان دیگری هستند که در سال گذشته به شکلی فجیع توسط اعضای خانواده خود به دلایل «ناموسپرستانه» به قتل رسیدند. البته “قتل های ناموسی” مختص به ایران نیست. بر طبق گزارش صندوق جمعیت ملل متحد سالانه ۵۰۰۰ زن به دلایل ناموسی کشته میشوند. اما بنظر شما، کدام فاکتورهای سیاسی-اقتصادی و اجتماعی در جامعه ایران نقش بازی میکنند تا مونا حیدری این طور فجیعانه به قتل برسد.
پروین ذبیحی: با درود و سپاس فراوان بابت وقتی که در اختیارم گذاشتید.
قتل بیرحمانه و غیرانسانی مونا چنان دهشتناک بود که وجدان عمومی جامعه را سخت به درد آورد و واکنش گسترده و موجی از همدردی و خشم به دنبال داشت.
در جواب سوال شما اول لازم میدانم به اشکال مختلف خشونتی که ناموسی مینامند و قتل که فجیعترین نوع آن است اشارهای شود.
خشونتهای ناموسی بخشی از خشونت سیستماتیک جامعه و واکنش فعالانه برای حراست از نظم موجود و مجازات برای افرادی است که خارج از عرف فرهنگی، سنتی و مذهبی جامعه خود عمل میکنند و میخواهند روابط شخصی، مالکیت بر جسم و جان خود و مسیر زندگیشان را تعیین کنند(بیشتر زنان) و در واقع مکانیزمی برای کنترل جنسیت و نهادینه شدن واژههای غیرت، شرف و ناموس است تا بتوانند نه تنها زنان بلکه کل جامعه را کنترل کنند، که از جمله میتوان به ازدواج اجباری، پوشش اجباری، ممانعت از تحصیل، کودک همسری، ختنه زنان، اسیدپاشی و سبعانهترین شیوه آن یعنی قتل اشاره نمود.
رفتاری از جانب یک نظم مردانه که تبدیل به ابزار نظارتی مهمی گشته و بازتاب روابط نابرابر قدرت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و حفظ آن است.
سوال دوم: بنظر میرسد در مناطق و استانهایی تعداد قربانیانِ قتلهای ناموسی از دیگر مناطق و استانها بیشتر است. علاوه بر آن و بر طبق آمار کارشناسان، تعداد زیادی از قربانیان قتلهای ناموسی دخترانِ زیر ۱۸ سال هستند. لطفا در این مورد کمی توضیح دهید.
پروین ذبیحی: در مورد پرسش دوم شما و تقلیل دادن این موضوع به شهر و یا منطقه خاصی باید بگویم که از نظر من تفکری که جان و بدن زن را ملک شخصی میداند پدیدهای جهانی است و تنها متعلق به مناطق خاصی از ایران نمیباشد و تاریخی به قدمت پیدایش مالکیت خصوصی و روابط ظالمانه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ستمگرانهی طبقاتی دارد که در عصر ما در قالب تبعیضات سیستم سرمایهداری و مردسالار نمود پیدا میکند و تقلیل دادن آن به قوم و قبیله و عشیره خاص، از جمله جوامع عرب و کردزبان بدون توجه به شرایط زیست آنان و میزان رشد اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و آگاهی و توانمندی مالی و فرهنگی آنان یکسویهنگری و اشتباه محض است.
این مناطق به دلایل سیاسی، دهههای متوالی با انواع مختلف تبعیض روبرو هستند و نتوانستهاند در قیاس با کلانشهرها به علت فقر شدید از لحاظ آموزشی و فرهنگی رشد و توسعه یابند. من به شدت مخالف اتنیکی جلوه دادن این نوع خشونتها هستم.
در مورد ازدواج کودکان زیر هیجده سال و یا به عبارتی کودک همسری، با توجه به آمار رسمی و غیررسمی این پدیده در تمام مناطق ایران رایج است و اصلیترین عامل آن فقر است و عامل فرهنگی مثل ناموسپرستی با این دید که مبادا مثلا عاشق شود و باعث آبروریزی و هتک حرمت خانواده گردد هم مؤثر است.
سوال سوم: شما در سوالات قبل تا حدودی به فاکتورهای دخیل در پدیده قتلهای ناموسی اشاره کردید. در اینجا اگر بخواهید به یکی یا دو فاکتور بعنوان فاکتورهای اساسی در قتلهای ناموسی در ایران اشاره کنید بر روی کدام فاکتورها انگشت میگذارید؟
پروین ذبیحی: قتل ناموسی برخلاف تصور رایج که به بهانه رابطه جنسی یک زن خارج از خانواده اطلاق میشد علل مختلفی دارد، از جمله سر باززدن از ازدواج اجباری، درخواست طلاق از جانب زنان که غرور “سالارمردان” را جریحهدار کرده و به غیرت مردانگیشان برمیخورد، اصرار بر کار بیرون از خانه که نمونه بسیار فجیع آن قتل و سوزاندن گلاله شیخی توسط نامزدش به همین بهانه بود، عاشق شدن دختران، شک و گاهاً پوشش و آرایشی که خلاف هنجارها و قواعد خانواده است، شرایط سخت طلاق برای زنان که گاهی تحت فشار مالی، جسمی, جنسی، روانی و ناکامی در امر طلاق که گاهاً یا منجر به رابطه داشتن با مردی غیر از همسر میشود و یا خودکشی.
اما عامل اصلی فقر مالی و فرهنگی و وجود قوانین زنستیز که ادامه این قتلها را تداوم میبخشد.
نکتهای که نباید از نظر دور داشت کودک همسری است و تقدسگرایی خانواده. “کیان مقدس خانواده” به هر شکل ممکن و اجباراً باید حفظ شود. تغذیهگری و مراقبتکنندگی و حفظ این کیان بر شانههای نحیف مونای سیزده ساله چون کوهی از درد و رنج سنگینی میکند. او هنوز کودک است و به بلوغ فکری، عاطفی و حتی جسمی نرسیده است که مورد خشونتی شدید قرار میگیرد. با درخواست طلاقش مخالفت میشود و در چهارده سالگی مادر کودک میشود و آستانه صبر و تحملش به صفر میرسد، خسته و به جان آمده هنجارشکنی میکند، میگریزد و به مرزها و خط قرمزها پشتپا میزند و جان بر سر این عصیانگری میگذارد.
سؤال چهارم: نبود قوانین حمایتی و بازدارنده تا چه اندازه در وقوع این قتلها موثر است؟
پروین ذبیحی: قوانین نقش مهمی در تشویق یا جلوگیری از ارتکاب این قتلها دارند و در کشورهایی مثل اردن، پاکستان، افغانستان، ایران، مراکش و سودان یا جنایت را بدون کیفر میگذارند و یا کیفر آن را به حداقل میرسانند. در اروپا هم به بهانه نسبیت فرهنگی گاه قاتل از مجازات معاف میشود. مثل قتل فادیمه شاهیندال در سوئد که پدرِ قاتل به همین بهانه در دادگاه تبرئه شد. در ایران قاتلانِ اینگونه قتلها که اکثراً پدر، برادر، همسر، عمو و پسرعمو، یعنی مردان خانواده هستند در پناه دو ماده قانونی ۲۲۰ و ۶۳۰ قانون مجازات اسلامی به راحتی و بدون ترس از مجازات اقدام به قتل میکننند. پدر رومینا از قبل تحقیق کرده و میدانست مجازات سنگینی در انتظارش نیست.
طبق ماده ۲۲۰ پدر یا جد پدری که فرزند خود را بکشد قصاص نمیشود و به پرداخت دیه به ورثه مقتول و تعزیر محکوم میشود و چون مقتول زن است نصف دیه شاملش میشود.
در ماده ۶۳۰ نیز آمده است که هرگاه مردی زن خود را در حال زنا ببیند در همان لحظه میتواند او را بکشد. در این قانون همه چیز بر میگردد به مرد. یعنی اگر زنی مرد خود را در این حالت ببیند هیچ چیزی در این مورد بیان نشده و اتفاقی نخواهد افتاد.
درضمن دادگاه شرط وجود شهود برای اثبات را نادیده میگیرد. در نتیجه قاتل براحتی و با پرداخت نصف دیهی انسان تبرئه میشود. در تمام سالهایی که در حوزه علیه قتلهای ناموسی فعالیت داشتهام هرگز ندیدم هیچ قاتلی به خاطر یک زن قصاص شود. (البته من موافق قصاص نیستم و معتقد به مجازات سنگین و پرداخت خسارت بدون اغماص به جهت بازدارندگی از جنایت میباشم).
سوال پنجم: بنظر شما و برای مبارزه با پدیده قتلهای ناموسی چه کارهایی تاکنون توسط فعالین حقوق زنان و یا احیاناً توسط انجیاوها و ارگانهای دولتی انجام شده است؟ چگونه میتوان فعالین دیگر جنبشهای اجتماعی و بطور کلی مردم را متوجه این پدیده هولناکِ قرون وسطایی و برای مبارزه با آن همدل، متحد و بسیج نمود؟
پروین ذبیحی: به نظر من استان کردستان کانون مبارزات زنان و مردان برابریطلب در مبارزه با قتلهای ناموسی حداقل از دهه هشتاد به بعد بوده است. در اعتراض به قتل فرشته نجاتی در شهرک کانیدینار بیش از چهار هزار نفر به خیابان آمدند و همچنین در اعتراض به قتل شهین نصرالهی در روستای دزلی که سلفیها نفوذ زیادی داشتند اعتراض گستردهای با حضور فعالین مدنی و زنان برگزار شد و جالب اینکه در هر دوی این موارد زنان به رسم اعتراض و بطور نمادین تابوت مقتولین را بر دوش خود حمل نمودند. متاسفانه در آن سالها حمایت گستردهی کنشگران حقوق زن در سطح سراسری نسبت به این مقوله وجود نداشت و به نوشتن مطلبی کوتاه یا انجام مصاحبهای اکتفا میشد. دیدگاه اتنیکی و تقلیلگرایانهای که به این فجیعترین نوع خشونت درمیان برخی فعالین وجود داشت مانع از همکاری و اعتراض گسترده آنان میشد و تا جاییکه خبر دارم بعد از قتل رومینا اعتراضات در سایر شهرهای ایران شروع شد. اما در خود استان کردستان جامعه حمایت از زنان، کانون حمایت از کودکان و انجمن زنان آذرمهر نقش عمدهای در مبارزه علیه این قتلها داشتند که بعدها مجوز هرسه انجیاو لغو شد و در حال حاضر تا جاییکه من اطلاع دارم ندای زنان ایران، کمپین توقف قتلهای ناموسی، و گروه بیدارزنی فعالیتهای قابل توجهی در مقابله با این پدیده شوم دارند. به نظر من ریشهیابی این قتلها، فرهنگسازی و لغو قوانین زنستیز و آموزش از همان دوران کودکی تا در کلیه سطوح، از خانه تا دانشگاه و محیط کار و بخصوص مناطق آسیب پذیر و حاشیهای، رفع تبعیضات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و تدوین قوانینی حمایتی از زنان خشونت دیده و بخصوص آسانتر کردن شرایط طلاق و همچنین قوانین بازدارنده علیه مردان خشونتورز در مبارزه علیه این قتلها مثمر ثمر خواهد بود.
برای نیل به این اهداف قطعاً همصدایی و همگامی کارگران، معلمین و سایر اقشار مردم تاثیر بهسزایی خواهد داشت.