برگرفته از تریبون زمانه *  

سمیرا نبی پور در نخستین تجربه‌ی مستندسازی مستقل خود، قصد دارد مجموعه مستند «زنان ملت» را بسازد. قسمت نخست این مجموعه با عنوان «دبستان ناموس» به روایت تلاش‌های «طوبی آزموده» برای راه‌اندازی مدرسه‌ای برای دختران می پردازد؛ در دورانی که تحصیل دختران، پذیرفته شده نبود.

به گفته وی، قصد او از ساخت این مجموعه، شناساندن شخصیت‌های زن تاثیرگذار در تاریخ معاصر ایران و شرح مبارزات آنها در راه به دست آوردن حقوق برابر در ایران پس از انقلاب مشروطه است: «زنانی که از جان و دل، از مال و آبرو و اعتبار و امنیت خود مایه گذاشتند؛ زنانی که منتظر هیچ کس نماندند، خود دست به کار شدند و با وجود ناملایمات و موانع بسیار در جامعه‌ی سنتی ایران، تغییراتی شگرف در موقعیت و جایگاه زنان ایرانی به وجود آوردند. با این حال از تاریخ ایران معاصر، حذف شده‌اند، هیچ نامی و نشانی در آن ندارند و زنان و دختران این سرزمین، از تاریخ تلاش‌ها و توانایی‌های آنها، بی اطلاع هستند.»

او برای ساخت اولین فیلم این مجموعه، کمپینی را به راه انداخته و مخاطبان خود را دعوت به حمایت مادی و معنوی از ساخت آن کرده است. با او گفتگویی کردیم تا از دلایل ساخت مجموعه‌ی «زنان ملت» و «دبستان ناموس» برای مخاطبان بیدارزنی بگوید.

خانم نبی‌پور لطفا از خودتان بگویید، چطور به مسئله زنان و ساخت فیلم مستند در این حوزه علاقمند شدید؟

به نظر من، ما زنان ایرانی، نسبت به جایگاه و موقعیت‌مان در جامعه‌ ای مثل جامعه‌ی ایران، بسیار حساس هستیم. به دلیل وجود نابرابری‌ها و خشونت های پیدا و پنهانی که در جامعه نسبت به ما زنان وجود دارد، با اینکه شاید در مواقعی هم ناخواسته و ندانسته، این نابرابری‌ها و خشونت‌ها را پذیرفته باشیم؛ مثلا مورد ساده‌ای مثل رفتن به استادیوم و تماشای فوتبال. قانون مملکت چنین چیزی را منع کرده و ما هم پذیرفته‌ایم، انگار که کاملاً عادی باشد. انواع و اقسام دلایل را هم برای اقناع ما ردیف می‌کنند!

اما هرچه قدر نسبت به این تبعیض‌ها و نابرابری‌های موجود (که همه از آن آگاه هستیم) آگاه‌تر می‌شویم، قطعا از خود می‌پرسیم که دلیل این همه نابرابری چیست؟ چرا حضور زنان را بسیار محو و کم رنگ و در حاشیه می‌بینیم و آنگونه که باید آنها را در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی، تصمیم‌گیرنده و تاثیرگذار، مشاهده نمی‌کنیم؟

این مسائل باعث افزایش حساسیت ما می‌شود. چنین حساسیتی باعث شده که من بخواهم در خصوص موقعیت خودم در جامعه‌ای مثل جامعه‌ی ایران، بیشتر بدانم. اما با خواندن تاریخ زنان ایرانی به وقایعی باورنکردنی رسیدم! بنابراین با پیشرفت در حرفه‌ی مستندسازی، تصمیم گرفتم مسائل زنان را در این حرفه دنبال کنم.

کمی درباره مجموعه‌ی مستند «زنان ملت» بگویید، چه شد که علاقمند شدید به تاریخ مبارزات زنان ایران بپردازید؟

من به واسطه‌ی رشته‌ی تحصیلی‌ام در دانشگاه و به این دلیل که دوره‌ی کوتاهی روزنامه‌نگاری کرده‌ام (سال‌های ۸۴ و ۸۵)، با تلاش‌های فعالان حقوق زنان در آن دوران آشنا شدم. مطالب‌شان را در اینترنت و در وبلاگ‌های شخصی‌شان دنبال می‌کردم. بخصوص که آشنایی من با کمپین یک میلیون امضا [برای تغییر قوانین تبعیض‌آمیز] باعث شد با خانم نوشین احمدی خراسانی آشنا شوم. بسیار به کتاب‌های  ایشان علاقمند بودم و اصلا یکی از کسانی که در ابتدا من را با تاریخ زنان ایرانی آشنا و به آن علاقمند کرد، ایشان بودند با کتاب‌های «زنان زیر سایه‌ی پدرخوانده‌ها» و «زنان بی‌گذشته». اما مطالعات جدی‌ام درباره تاریخ زنان را در رابطه با ساخت اولین فیلم مستندم با عنوان «توپ مروارید» شروع کردم که درمورد باورهای فولکلور زنان و دختران ایرانی در دوره‌ی قاجار است. این فیلم را در سال ۹۳-۹۴ ساختم و در سال ۹۴ آن را در جشنواره‌ی جشن تصویر سال نمایش داده شد.

با وسعت مطالعاتم درباره تاریخ زنان ایرانی به این نتیجه رسیدم که زنان، خود نخستین کسانی بودند که در موقعیت و جایگاه خویش تغییر و تحول بوجود آوردند. آنها خودشان اولین مدرسه‌ها، روزنامه‌ها و انجمن‌های زنان را در دوره‌ی مشروطه بنیان گذاشتند. خودشان به دنبال حق تحصیل بودند، برای مجلس نامه نوشتند و تقاضای مدرسه کردند. در اسناد تاریخی آمده که آنها تجمعی مقابل مجلس برگزار کردند و خواهان حق تحصیل دختران شدند و در پایان هم بیانیه‌ای امضا کردند و به خودشان خرده گرفتند که چرا برای دختران پول جمع می‌کنید تا بزرگتر که شدند (۹-۱۰ ساله) جهیزیه برایشان بخرید و آنها را به خانه‌ی شوهر بفرستید؟ این پول را صرف هزینه تحصیل دخترانتان کنید. این آگاهی از آن دوران، برای من باورنکردنی بود!

زنان در دوران انقلاب مشروطه، به این آگاهی رسیده بودند که سواد، مقدم بر همه چیز است. آنها پیش افتادند و این حق را طلب کردند. اما وقتی که این حق از جانب مجلسِ برخاسته از انقلاب مشروطه به آنها داده نشد، دست از تلاش برنداشتند و خودشان دست به کار شدند. از میان آنها کسانی که متمول‌تر بودند مثل بی بی خانم استرآبادی، در خانه خودشان مدرسه‌ی دخترانه ایجاد کردند. بنابراین اولین مدرسه‌ها توسط خود زنان ایجاد شد. اولین روزنامه‌های زن‌نگار هم همینطور! خانم دکتر کحال اولین روزنامه‌ی مربوط به امور زنان با عنوان «دانش» را منتشر کرد. او دندانپزشک بود و در مطب دندانپزشکی خود، این روزنامه را تهیه و منتشر می‌کرد. اولین انجمن‌های زنان را هم خودشان تاسیس کردند. در این انجمن‌ها تلاش می‌کردند به همدیگر اعتماد به نفس بدهند، مثلا همدیگر را تشویق می‌کردند به سخنرانی مقابل جمعیت. این انجمن‌ها باعث ایجاد یک همبستگی در زنان برای تاسیس مدارس دختران هم شد.

تمامی این تلاش‌ها مستند است در حالی که ما در تاریخ داریم که عامل تحول در وضعیت زنان ایرانی، رضاشاه پهلوی است. تحریف تاریخ و حذف زنان از تاریخ معاصر ایران مربوط به دوره ی حال حاضر نیست؛ از زمان پهلوی این تحریف آغاز شده،‌ از زمانی که تغییر بوجود آمده در موقعیت زنان را به نام رضاشاه پهلوی زدند. من با خواندن تاریخ زنان متوجه شدم که این یک دروغ بزرگ است. نخستین و بزرگترین تحولات را خود زنان برای خود رقم زدند. موضوع با اهمیتی است که بدانیم خودمان می‌توانیم در وضعیت خودمان تغییر ایجاد کنیم یا تغییرات توسط کس دیگری، یک رهبر یا یک مسئول باید ایجاد شود. این موضوع تفاوت زیادی در باور من نسبت به توانایی خودم ایجاد می‌کند؛ اینکه من می‌توانم و من خودم باید موجب تغییر و تحول در وضعیت خودم بشوم و کسی نباید از بیرون بیاید و تغییر را برای من رقم بزند.

این موضوع همچنین باعث شد من بسیار افسوس بخورم که چرا با وجود اینکه تغییرات را خود زنان ایجاد کردند اما هیچ نامی از آنان در کتاب‌های تاریخ [رسمی] نیست و تاریخ ایران سراسر مردانه نوشته شده است. به نظرم این نقطه‌ای بود که توانایی زنان در ایران به محاق برود؛ اگرچه این نظر وجود داشته باشد که این تاریخ‌نگاری مردانه با توجه به شرایط آن روز جامعه‌ی ایران، کاملا طبیعی است. اما وقتی نامی از این زن‌ها در تاریخ نیامد و همه چیز به نام یک رهبر نوشته شد و آن تاریخ درخشان به ما نرسید، ما امروز به سختی می‌توانیم توانایی‌های خودمان را باور کنیم؛ در تمامی امور فردی و اجتماعی. در چنین جامعه‌ای مردان هم تصور درستی از زنان پیدا نخواهند کرد و چرخه ی نابرابری، به شدت، تکرار خواهد شد و نتیجه این است که زنان در هیچ زمینه‌ای، تعیین‌کننده و تصمیم‌گیرنده نیستند و همیشه در سایه و در حاشیه هستند.

بنابراین حالا باید تاریخ ایران را از نو نوشت و در این تاریخ نو، زنان را در جایگاه حقیقی و واقعی‌شان دید! در جایگاه قدرتمند، تعیین‌کننده و تاثیرگذار خود.

در اولین مستند این مجموعه قرار است به «دبستان ناموس» و تلاش‌های طوبی آزموده بپردازید، چرا دبستان ناموس را انتخاب کردید؟

بعد از انقلاب مشروطه، مهم‌ترین خواسته‌ی زنان، سواد بود و تاسیس مدارس دخترانه. قبل از خانم طوبی آزموده، مهرتاج رخشان، طوبی رشدیه و بی بی خانم استرآبادی، اقدام به تاسیس مدرسه کرده بودند که هر سه مدرسه در مدت کوتاهی، تعطیل شدند. اما دبستان ناموس نه تنها دوام آورد، بلکه شعبات متعددی در شهرهای مختلف ایران پیدا کرد و تا مقطع دبیرستان هم ارتقا یافت. اما چرا چنین اتفاقی افتاد؟ این به دلیل روشی بود که طوبی خانم در پیش گرفت.  او در امر آموزش دختران در آن دوره، روشی بسیار متفاوت به کار گرفت که باعث تعدیل مخالفت‌های سنت و شرع در مقابل تحصیل دختران شد. این از تجربیات باارزش اجتماعی و تاریخی ماست که باید بازخوانی، نگهداری و حفظ شود.

نشریه دانش دکتر کحال

به همان میزان، صدیقه دولت‌ آبادی، نورالهدی منگنه، تاج السلطنه،‌ محترم اسکندری و … هم، موجب تغییر و تحول در وضعیت زنان ایرانی در آن دوران شدند. به همین دلیل مجموعه مستند «زنان ملت» را تعریف کردیم و خواستیم از تمامی این تجربیات باارزش تاریخی زنان ایرانی بگوییم. می‌دانستیم که این مسئله دغدغه خود ماست و دغدغه هیچ سازمان و نهادی نیست. بنابراین، این کمپین را به راه انداختیم به این امید که دغدغه‌ای فردی را به دغدغه‌ی جمعی تبدیل کنیم تا زنان و دختران ایرانی از تاریخ توانایی خود آگاه شوند.

از کمپین خود بیشتر بگویید، هدف شما از راه‌اندازی آن چه بود؟

من فکر کردم خیلی خوب است این پروژه را به شیوه Crowd-funding  (تامین سرمایه جمعی) و از طریق همیاری جمعی و اطلاع‌رسانی پیش ببرم. با این هدف که مخاطبان را نسبت به این موضوع حساس کنم. به آنها اطلاعات بیشتری بدهم تا بخواهند بیشتر بدانند و با ما همراه شوند. به نظر من ساخته شدن این مجموعه مستند، با علاقمندی و پی‌گیری مخاطبان و حامیان ما، اتفاق فرهنگی بسیار ویژه ای خواهد بود. با اینکه ایده‌ی ما بسیار مورد استقبال هم قرار گرفت اما در حال حاضر واقعا نمی‌دانم که می توانیم قسمت‌های بعدی این مجموعه را بسازیم یا خیر.

درواقع قسمت نخست را قطعا به سرانجام خواهیم رساند اما تداوم این موضوع، به مشارکت، علاقمندی و حساسیت مخاطبان و حامیان ما بستگی دارد.

یکی دیگر از اهدافی که من در این کمپین در پی‌اش بودم، شناساندن فعالان، پژوهشگران و نویسندگان دغدغه‌مند واقعی بود. یعنی حامیان اصلی این کمپین را خواستم از میان چنین زنانی جستجو و معرفی کنم. بسیار به من گفتند که برای جلب حمایت به سراغ سلبریتی‌های سینمایی و اینستاگرامی بروم که شاید در جذب حامی تاثیر داشته باشد. اما من نخواستم چنین پروژه‌ای را به چنین سطحی تنزل بدهم. چند نفر از خانم‌های سینماگر را درنظر داشتم، به دونفر هم پیام دادم که البته فرهنگی هستند و سلبریتی نیستند؛ ولی پاسخ ندادند و اتفاقا خوشحالم!

من می‌خواهم مخاطبان و حامیان ما، زنان دغدغه‌مند واقعی را بشناسند. این اتفاق هم افتاد و توانستم حمایت تعداد محدودی از این خانم‌ها را جلب کنم چون در کمال ناباوری، متوجه شدم که در حال حاضر بسیاری از این خانم‌ها در ایران نیستند و این بسیار باعث تاسف من شد. درواقع برایم مهم است که در کنار فعالیت این کمپین، سهمی هم اختصاص بدهم به معرفی زنانی که با پژوهش‌ها، کتاب‌ها و فعالیت‌های اجتماعی‌شان سهم بسیاری در آگاهی من داشتند و عجیب اینکه آنها هم در گمنامی به سر می‌برند و سلبیریتی‌ها و اینفلوئنسرها به جای آنها بر صدر نشسته‌اند! از این واقعه متاسفم و ای کاش بتوانیم این وضعیت را هم تغییر بدهیم.

با سپاس از وقتی که در اختیار ما گذاشتید و به امید آنکه در این پروژه موفق باشید

برای همیاری در  ساخت مستند دبستان ناموس به لینک زیر مراجعه کنید:

حمایت از ساخت مستند «دبستان ناموس»

لینک مطلب در تریبون زمانه

منبع این مطلب: بیدارزنی