با شیوع ویروس کرونا، جهان شکل دیگری به خود گرفت و اغلب شغلها تحت تاثیر کرونا دچار تغییرات شد. ویروسی که به مثابه یک سونامی همهی کشور، طبقات اجتماعی، مشاغل و کسبوکارها را درگیر خود کرد. شیوع ویروس کرونا سبب شد تا لایهها و زوایای پنهان و ناگفتهی کار و تلاش معلمان کشور، به رخ کشیده شود.
معلمی یکی از شغلهایی است که با شیوع کرونا وارد عرصه جدیدی شد. به این معنا که معلمان با شیوهی جدیدی از تدریس روبهرو شدند؛ تدریسی که به سختی دانش آموزان را پای کار میآورد و معلمان به طور شبانهروزی در حال رسیدگی به وضعیت درسی دانش آموزان هستند. در دوران کرونا خانوادهها دریافتند نقش معلم تا چه اندازه اساسی و مهم است. وقتی در همین دوران از او میخواهند تا با فرزندشان صحبت کند و دربارهی فلان موضوع، متقاعدش سازد.
در این مدت اکثر معلمان تمام توان و تلاش خود را برای جلوگیری از متوقف شدن سیستم آموزشی کشور به کار بردهاند. اما متاسفانه ساختار حاکمیت به دلیل ناکارآمدی در مدیریت کرونا پس از گذشت بیش از یک سال و نیم از شیوع این ویروس، مانع از سرگیری آموزش حضوری دانش آموزان شده است، در حالی که در کشورهای پیشرفته امکانات و لوازم پزشکی مورد نیاز مدارس و دانش آموزان و معلمان در اختیار آنان قرار داده شده است و کلاسهای درس اکنون با شیوههایی خاص (اعم از اینکه کلاس با نصف تعداد دانش آموزان و به صورت یک روز در میان باشد) به شکل حضوری برگزار میشود.
از سوی دیگر، تمامی هزینههای گوشی موبایل، لوازم جانبی و اینترنت را معلم پرداخت میکند؛ در صورتی که پرداخت چنین هزینههایی وظیفهی آموزش و پرورش است؛ وزارت خانهای که متاسفانه گوش شنوایی برای شنیدن مسائل و مشکلات معلمان ندارد. در این میان معلمان ابتدایی با مصائب بیشتری روبهرو شدهاند، چراکه دانش آموزان آنها کودکانی هستند که به تلفن همراه اختصاصی دسترسی ندارند و از طرفی طرز استفاده از تلفن همراه را به طور کامل نمیدانند. دانش آموزان بازیگوشی که تعریفی از کلاس مجازی ندارند و معلمانی که باید ۲۴ ساعته از طریق تلفن همراه تدریس کنند و پاسخگوی سوالات دائمی دانش آموزان و اولیا باشند.
آموزش مجازی سرعت یادگیری را کاهش میدهد. در تدریس آنلاین دانشآموزان و معلم از هم دور هستند و غیرمستقیم همدیگر را میبینند؛ بنابراین همدیگر را حس نمیکنند و ارتباط خوبی برقرار نمیشود و همچنین سرعت یادگیری کاهش پیدا میکند. وقتی دانشآموز و معلم چهره به چهره هستند، قدرت یادگیری بالا میرود از طرفی ارتباط عاطفی بین دانش آموزان نیز در کلاس آنلاین شکل نمیگیرد. همین ارتباط مداوم که گاه شبانهروزی میشود، خانوادهها را متوجه بُعد دیگری از ارتباط بین معلم و شاگرد ساخت. در کلاس حضوری تسلط بیشتری بر روی زمان و نحوه تدریس وجود دارد اما در کلاس آنلاین نمیتوانی دانشآموز را به درس خواندن ترغیب کنی و تنها میتوانی از طریق تلفن و اولیا وضعیت دانشآموز را پیگیری کنی که نتیجهی چندانی ندارد.
مدت ها از زمان تدریس مجازی میگذرد اما همچنان برخی از دانش آموزان به خاطر فقر توان خرید تلفن همراه هوشمند و تبلت را ندارند و به آموزش آنلاین دسترسی پیدا نکردهاند. در مناطقی نیز امکان استفاده از اینترنت و برنامهی شاد برای دانش آموزان وجود ندارد. در برخی نواحی کشور حتی زمانی که اینترنت وجود داشته باشد، به حدی سرعت پایین است که امکان ارسال فیلم و صوت وجود ندارد. نداشتن تلفن همراه هوشمند، عدم دسترسی به اینترنت پرسرعت، عدم همراهی دانش آموزان، عدم برقراری ارتباط موثر بین معلم و دانش آموزان، در واقع از جمله مهمترین مشکلاتی است که در دوران سخت و طاقت فرسای کرونا وجود دارد. طبق گزارشی که روزنامهی همشهری منتشر کرده است، حدود ۳ میلیون دانش آموز به خاطر عدم دسترسی به تلفن همراه یا تبلت و اینترنت از تحصیل محروم شدهاند. مسئولیت محرومیت از تحصیل این ۳ میلیون دانش آموز مستقیماً بر عهدهی حاکمیت است. دولت به عنوان مجری قانون اساسی وظیفه دارد امکانات تحصیل را برای دانش آموزان کشور فراهم کند. مثلاً لایحهای به مجلس ارائه نماید تا شرکتهایی که مالیات نمیدهند، ۲۰ درصد از سود سالیانهی خود را صرف ساختن مدرسه و خرید لوازم آموزشی مانند تبلت و تلفن همراه هوشمند نمایند.
از ابتدای آموزش آنلاین انتظار میرفت مسئولان آموزش و پرورش در راستای حل این مشکلات قدم بردارند. اما نه تنها این مشکلات حل نشده است، که بایستی اشاره کرد در شرایطی که حاکمیت میخواهد بر اینترنت کنترل داشته باشد، دسترسی معلمان و دانش آموزان به اطلاعات علمی دست اول کاهش مییابد. توسعهی روز افزون نقش و تاثیر فناوریهای نوین به ویژه استفاده از فضای مجازی به عنوان یکی از پدیدههای نوظهور در ابعاد گوناگون زندگی انسان، از واقعیتهای غیر قابل انکار جامعهی امروز است. بدون شک، فضای مجازی نیز همانند سایر فناوریهای وارداتی، فرصتهای زیادی برای شتاب بخشیدن به سرعت پیشرفت علمی جوامع بشری ایجاد میکند. اما حاکمیت به آموزش دیدی امنیتی دارد. این نگاه امنیتی در مدارس و آموزش و پرورش نه تنها موجب میشود آموزش به درستی اجرا نشود و معلم امنیت شغلی نداشته باشد، بلکه خلاقیت نیز از معلم و دانش آموز گرفته میشود. بسیاری از معلمان و دانش آموزان از کاهش سرعت اینترنت در ایام آموزش مجازی شکایت دارند. حتی در وسط تدریس اینترنت یکباره قطع میشود. در صورتی که در جوامع پیشرفته در مدارس نیز اینترنت پر سرعت وجود دارد.
خاستگاه این حاکمیت آموزشهای استانداردهای جهانی نیست. شاهد، برنامهی توسعه پایدار سازمان ملل که طی سند ۲۰۳۰ یونسکو بود و حاکمیت با آن مخالفت کرد. این سند استفاده از تجربههای بینالمللی برای توسعه و مدرن کردن آموزش کشورها بود. این سند که با همکاری گروههای متخصص بین المللی تدوین شده بود، ۱۷ دستور کاری را برای «توسعه پایدار» کشورهای عضو سازمان ملل فهرست میکرد. طبق این سند، تا سال ۲۰۳۰ همهی ۱۹۲ کشور عضو این سازمان ملزم هستند «امکانات مساوی، با کیفیت بالا و مادام العمر تحصیل» فراگیر را برای همهی ساکنان کشور، فارغ از جنسیت، قوم و قبیله و سن و سال فراهم کنند. حال آنکه این سند معتبر جهانی با یک حکم حکومتی، از برنامهی آموزش و پرورش کشور حذف گردید. یکی از دلایل حذف سند ۲۰۳۰، مفهوم “غربی” برابری و عدالت جنسیتی زنان بوده است.
با این الگوی ذهنی حاکمیت، انتظار نمیرود که اولویت کنترل کرونا قبل از بازگشایی مدارس باشد. پول برای ساخت اتم و برای کشورهای خارج وجود دارد، ولی دانش آموزان ما در برخی استانها در مدارس کپری درس میخوانند. متاسفانه حاکمیت درک درستی از شرایط ندارد. بارها اعلام شده است که در سال جدید مدارس بازگشایی خواهد شد. واحد سلامت وزارت آموزش و پرورش مخالف بازگشایی مدارس است. ستاد کرونا ادعا میکند که مدارس میتوانند بازگشایی شود. واقعیت این است که طبق تجربهای که کشورهای پیشرفته داشتهاند، تنها در شرایطی میتوان مدارس را بازگشایی کرد که کلیهی معلمان شاغل و حق التدریس و دانش آموزان بالای ۱۲ سال واکسینه شوند. با این حال، حاکمیت اعلام کرده که ما فقط معلمان شاغل را واکسن می زنیم و معلمان حق التدریس در اولویت واکسیناسیون قرار ندارند.
تاخیر در ورود واکسن موجب بالا رفتن کشتار توسط کرونا شده است. طبق گزارشات غیر رسمی کرونا حدود ۲۰۰ هزار کشته بر جای گذاشته است. ظاهراً در این حاکمیت جان انسان چندان ارزش ندارد. تفکر و الگوی ذهنی افراطی حاکمیت تفسیر خاص خود را از دین دارد. آنها ادعا دارند که حفظ نظام اوجب واجبات است. یعنی جان انسان، حرمت انسان و منزلت معلم در اولویت چندم است. مدیریت یک علم است و نابسامانیهای موجود در تمام عرصههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی جامعه نشان میدهد که حاکمیت علم مدیریت ندارد و با شعار میخواهد مشکلات مردم را برطرف کند. آموزش و پرورش نیز جدا از جامعه نیست. در کشورهای توسعه یافته، اولویت آموزش و پرورش است و تربیت نیروی انسانی ارزش دارد. این در حالیست که حاکمیت ما فکر میکند با ورود ۱۲ هزار طلبه به آموزش و پرورش میتواند دانش آموزان را به میل خود تربیت کند. فراموش کرده است برنامههای امور تربیتی به شکست منتهی شده و دانش آموزان دینگریز شدهاند. اصلی ترین رکن تربیتی «الگوی رفتاری» است. کودکان و دانش آموزان الگوی عملی و رفتاری را نگاه میکنند. با نصیحت و موعظه ارزشهای انسانی نهادینه نمیشود. به قول سعدی: «دوصد گفته چون نیم کردار نیست».
علاوه بر مصائب ذکر شده، کرونا بر معیشت معلمان نیز تاثیر گذاشته است. معلمان روزانه شاهد افزایش قیمتها هستند در حالی که حقوقشان مطابق تورم سالانه نیست. وقتی معلم در تنگنای زندگی روزمرهی خود باشد، آموزش هم به درستی صورت نمیپذیرد. حاکمیت هم که درک درستی از تربیت نیروی انسانی ندارد. تمرکز حاکمیت بر روی اسلحه یا به قول خودشان “میدان” است. وزیر امور خارجهی دولت پیشین، آقای ظریف، در فایل صوتی خود اعلام کرد : «اصل سیاست خارجی میدان است، سایر موارد در حاشیه قرار دارد». جامعهی جهانی فریاد صلح سر میدهد و حاکمیت کنونی فریاد جنگ. وقتی برای حاکمیت اصل سیاست خارجی “میدان” باشد، بودجه کشور نیز به همان سمت سرازیر میشود. ورود واکسن کرونا و سلامت مردم نه تنها در اولویت قرار نمیگیرد، بلکه با سیاست بازی و رانت جهت منافع مالی عدهای خاص آدرسهای غلط دارویی به مردم داده میشود. در کشورهای توسعه یافته، اولویت اول آموزش و پرورش است، چرا که نیروی انسانی تربیت شده توسعه را ایجاد میکند.
مسئولان آموزش و پرورش ما برای اعتلای منزلت معلمان و افزایش انگیزهی آنها برای خدمت مطلوب، باید اقدامات فرهنگی و تبلیغی و خدمات و امکانات رفاهی و معیشتی را از طریق ارتباط صادقانه و صمیمانه با «شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران» برای معلمان کشور فراهم نمایند. معلمان ایران، بارها و بارها عشق خود را به مردم و کشورشان ثابت کردهاند. از خودگذشتگیشان، الگویی کم نظیر برای آینده سازان کشور بوده است. بسیاری از معلمان در ایام جنگ به جبهه رفتند و با نثار جان از میهن عزیزمان ایران، دفاع کردند و سایر همکاران با قبول ساعاتی اضافی بر تدریس موظف خود، بدون دریافت حق التدریس جای خالی آن عزیزان را پر کردند. بعد از جنگ نیز معلمان در بازسازی کشور و تا پای جان به عشق و تعهدشان به ایران و فرزندانش وفادار ماندهاند. معلمانی چون «یزدان خسروی» معلم مدرسهی روستای سفیلان، که تلاشش برای نجات دانشآموزانش بی نتیجه ماند و همراه ۱۳ دانشآموز خود در شعلههای آتش سوخت، از جملهی این معلمان از خودگذشته بودند. ایثار معلمان در بعد زمان و مکان نمیگنجد و در ماههای اخیر نیز کم نبودند آنهایی که در حین بیماری هم تدریس را رها نکردند.
زمینههای رشد علمی با تغییر ساختارهای علمی و تغییر در اولویتهای علمی میتواند جوانان را به سمت قلهای که نهایتش استانداردهای آموزشی است، سوق دهد. بر اساس این رهنمود، ساختار نظام آموزش و پرورش در حمایت و پشتیبانی از جایگاه و منزلت علمی و اجتماعی معلمان به عنوان یکی از ارکان ساختار علمی کشور نیازمند تغییر است تا بتوان جوانانی شایسته و سازنده تربیت کرد. ساختار فعلی آموزش و پرورش که تحت تاثیر نگاه سیاسی-امنیتی است، نمیتواند مهارتهای زندگی را به دانش آموزان بیاموزد. این ساختار بیمار است. نگاه سیاسی-امنیتی اجازهی تغییر و تحول را در آموزش و پرورش نمیدهد. با این ساختار اگر پرفسور حسابی هم زنده شود، نمیتواند تغییری به وجود آورد. برای ایجاد تغییر در ساختار فعلی آموزش و پرورش باید تشکلهای صنفی معلمان در تمام شهرهای کشور ایجاد شود و تعداد این تشکلها به تعداد شهرهای کشور گردد تا «شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران» از چنان توان و جایگاه اجتماعی برخوردار شود که مسئولان کشور چارهای جز قبول خواستهی معلمان نداشته باشند. معلمان مسئولیت پذیری که تشکل صنفی شهر خود را تشکیل میدهند، نظرات و خواستههای اعضا را پس از تبادل نظر و رسیدن به خرد جمعی به وسیلهی نمایندهی خود به شورای هماهنگی منتقل میکنند.
تا تغییرات بنیادی در آموزش و پرورش نشود، دانش آموز مسئول با مهارتهای زندگی تربیت نمیشود. ساختار آموزشی باید به گونهای باشد که در آن از سطح ابتدایی به دانش آموز صلح و حقوق بشر و زندگی مسالمت آمیز آموزش داده شود تا ارزشهای انسانی در دانش آموزان نهادینه شود. متاسفانه آموزش و پرورش فعلی ما با این ساختار، پاسخگوی نیازهای دانش آموزان نیست. کارخانهای است که خروجی آن مافیای کنکور است، دانشگاههای غیرانتفاعی و دانشگاه آزاد است؛ دانشگاههایی که کیفیت آموزشی ندارند و فقط مدرک بدون مهارت دست جوانان میدهند.
منبع: خط صلح