برگرفته از تریبون زمانه *  

در آستانه سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران در حالی که بیست و‌ چهار سال از شروع اصلاحات بدون کوچک‌ترین دستاورد مثبتی می‌گذرد، شاهد واکنش‌های مختلف از جانب این جناح از بدنه حکومت هستیم. سردمداران و اشخاص برجسته جریان اصلاحات که بدوا منافع و جایگاه خود را در حکومت جمهوری اسلامی متزلزل یافتند، بر آن شدند تا با پیوستن به یکدیگر تحت عنوان جناح اصلاح طلب پلی میان مردم و حکومت باشند. در حقیقت، اصلاح طلبان مردم و خواست‌هایشان را به ابزاری برای رسیدن به مقصد مطلوب خود تقلیل دادند و در مقام دلالانی ظاهر شدند که هم از حکومت مزد می‌گیرند تا مردم را فریب دهند، و هم از مردم مزد محبوبیت و مشروعیت نسبت به جناح خود و نیز سکوت و‌ مدارا‌ نسبت به حکومت می‌گیرند تا متقابلا حکومت را به ظاهر به مدارای حداقلی با مردم سوق دهند.

امروز با گذشت بیست و چهار سال از زاده شدن این جریان، اصلاح ‌طلبان که مجددا خود ‌را در موقعیت پرمخاطره و متزلزل پیشین می‌بینند برای احیای مقبولیتی که با فریب و تزویر در بین مردم به دست آورده بودند، دست به تاکتیک‌ها و‌ روش‌هایی متفاوت زده‌اند. این جناح سیاسیِ تحت لوای جمهوری اسلامی، در آستانه انتخابات ریاست جمهوری به لحاظ نوع واکنش به شرکت یا عدم شرکت در انتخابات چند شقه شد.

گروه اول، با تحریم انتخابات سعی دارند تظاهر به بریدن از تمامیت حکومت جمهوری اسلامی و همبستگی با مردم کنند. گروه دوم، همزمان یا با اعلام کاندیداتوری و عدم شرکت در رای‌گیری و یا صرفا حمایت از این رویکرد سعی در تظاهر به همراهی با مردم و نیز نشان دادن چراغ سبز به حکومت دارند و در میانه‌ی محور ایستاده‌اند. اما گروه سوم از اصلاح‌طلبان همچنان مدافع انتخابات هستند؛ یا اعلام کاندیداتوری می‌کنند یا صرفا نقش مبلغ را ایفا می‌کنند. در این‌مورد تفاوت چشم‌گیری با اصولگرایان وجود ندارد.

گروه‌های دوم و سوم در یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی نیز فعال بودند.

گروه اول به دلیل کشتار گسترده و بی‌رحمانه مردم در اعتراضات آبان ۹۸ و ساقط شدن هواپیمای مسافربری اوکراینی و سپس، سرکوب معترضان به سرنگونی هواپیمای مذکور که خشم خروشان همگانی را برانگیخته، مسئولیت:
– بازگو کردن بخش‌هایی تعیین شده از درد مردم در رسانه
– برقراری ارتباط نزدیک با خانواده‌های کشته‌ شدگان، زندانیان سیاسی و عقیدتی سابق و حتی در اغلب اوقات نمایش پابلیک آن
– دلجویی، آرام کردن و سوزاندن پتانسیل اعتراض سرنوشت ساز نهفته در قشر خشمگین، آسیب دیده و هزینه داده
– جلب اعتماد مردم برای استفاده به نفع خود در موقعیت‌های آتی و ضروری را بر عهده گرفته‌اند. پر واضح است که منافع اصلاح طلبان در گروی بقای جمهوری اسلامی و سوءاستفاده از مردم به عنوان ابزار برای سهیم شدن در سفره انقلاب است. پس تصور آن که این گروه از اصلاحات دست کشیده‌اند، وهمی بیش نیست. اساسا اصلاح طلبان صرفا در اعتراض به عملکرد حکومت ‌و مشخصا قوه مجریه نسبت به خواست‌های جناح نامبرده اقدام به تحریم انتخابات کرده‌اند و این به هیچ وجه به معنای رد اصول نظام جمهوری اسلامی نیست. حتی تحریم این قوه می‌تواند:
– موقتی و برای خرید زمان و فاصله‌گیری عاطفی مردم از سرکوب‌ها و کشتارهای سال ۹۸
– تحمیل فراموشی به مردم و خاموش‌سازی آتش خشم‌شان
– فرصت‌سازی برای حکومت با هدف کاهش نوسانات در عرصه اقتصاد و رفع یا کاهش تحریم‌ها ‌و توافق‌های جدید در عرصه‌های بین المللی و سپس ایجاد بسترهای لازم برای دعوت مجدد مردم به مماشات با حکومت باشد.

اشخاصی که در این گروه قرار دارند، طی سال‌ها در فعالیت‌های خود حقوق بشر و سیاست را به سود جناح متبوع در هم آمیخته‌اند؛ حقوق بشر به چهره‌شان مقبولیت بخشید و موجب پنهان شدن سیاست‌هایشان و‌ تخفیف فاصله‌ی بین مردم و این جناح سیاسی شد. در معرفی این افراد عناوین فریبنده و غلط «فعال حقوق بشر»، «فعال مدنی»، «فعال حقوق زنان» و امثالهم جایگزین «فعال سیاسی اصلاح‌طلب» شدند و مخاطب را از پی بردن به ماهیت حقیقی فعالیت‌ها و خط مشی این دسته دچار اشتباه و تاخیر کرد. گاه حبس و محکومیت آن‌ها به دلیل اختلافات سیاسی درونی به مجموعه دستاویزهای این دسته برای اثبات نزدیکی دروغین و پوشالی به مردم و دوری از حکومت به کمکشان آمده است.

یکی از اغواگری‌های اصلاح‌طلبان در ارتباط با انتخابات در سال ۹۶ که ابراهیم رئیسی از جناح اصولگرا و حسن روحانی از جناح اصلاح طلب دو رقیب انتخاباتی بودند، برجسته‌سازی جنایات رئیسی در دهه‌های گذشته و نیز تقلیل تحلیل و شناخت روحانی به رنگ و‌ مدل ریش بود. اصلاح‌طلبان با پنهان سازی و سکوت در مورد جنایات حسن روحانی او را فردی محبوب با ریش‌هایی مرتب، خوش رنگ ‌و‌ لبخند بر لب در مقابل ابراهیم رئیسی با معرفی ویژگی‌های یک اصولگرای جنایت‌کار، تندرو و خشن قرار دادند.

در این جا «اصل مقایسه ادراکی» وارد عمل شده است.

این اصل در روان‌شناسی مطرح شده است و به هر دو چیزی که در کنار هم مطرح شوند مربوط می‌شود.

اصل مقایسه ادراکی می‌گوید وقتی دو چیزی که به ترتیب و پشت سر هم به ما ارائه می‌شوند، تفاوت زیادی با هم داشته باشند، ما تمایل داریم تا این تفاوت را بیش از آن چه واقعیت دارد ادراک کنیم. به عبارت دیگر ما هر چیزی را با آن چه که پیش از آن تجربه کرده‌ایم، مقایسه و قضاوت می‌کنیم.

در حقیقت، اصلاح‌طلبان توسط رسانه‌های تحت نفوذشان در خارج و داخل ایران مردم را در موقعیتی قرار دادند تا با استفاده از اطلاعات ناکافی خواه ناخواه به قیاس این دو رقیب بپردازند. با تحمیل اطلاعات گزینشی به مردم رئیسی را در مقایسه با روحانی خطرناک‌تر و روحانی را در مقایسه با رئیسی خیرخواه‌تر جلوه دادند تا مردم از ترس از ابراهیم رئیسی در مقابل روحانی به تعرفه‌ها و‌ صندوق‌های رای پناه ببرند و اجازه ندهند طرفداران رئیسی او را به مقام ریاست جمهوری برسانند. در حالی که حقیقتا نه گذشته این ‌دو و نه عملکردشان هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارد. ژوزه ساراماگو در کتاب کوری می‌گوید:«ترس کورمان می‌کند، ترس ما را کور نگه می‌دارد» و «چشم کور کوری را به چشم بینا منتقل می‌کند». از درون زندان و بیرون زندان و خارج از ایران برای انداختن تعرفه‌های رای به صندوق‌های رای هجوم آوردند و در نهایت، موفق به فریب مردم و کشاندن آن‌ها پای صندوق رای شدند.

اما این چهار سال توام بود با کشتار و سرکوب سازمان یافته مردم و جامعه مدنی و سیاسی در دوره ریاست جمهوری روحانی و ریخته شدن خون مردم در همان خیابان‌هایی که شاهد رقص و پایکوبی پس از اعلام نتایج انتخابات سال ۹۶ بود. امروز اصلاح طلبان در توجیه تبلیغات خود در سال ۹۶ برای حسن روحانی ادعاهایی سطحی مطرح می‌کنند که یکی از آن‌ها بدین قرار است که به دلیل وحشتی که از رئیسی داشتند، اقدام به تبلیغ به نفع روحانی کردند! این توجیه، با توجه به این که سانسور و گزینش اطلاعات به نفع حسن روحانی و‌ کابینه‌اش به دست همین اصلاح طلبان در هر کسوت و از هر صنفی من جمله خبرنگار، بازیگر، خواننده، فعال سیاسی، زندانی، فعال مدنی و غیره انجام شد و‌ خود از تمامی واقعیت پنهان شده باخبر بودند، ابدا پذیرفتنی نیست. این جاست که دیگر بار بخشی از کتاب کوری به ذهن متبادر می‌شود:«شنیده بودم که مردم کور می‌شوند، بعد از خودم پرسیدم اگر من هم کور بشوم چه حالی پیدا می‌کنم، چشم بستم تا امتحانش کنم، و وقتی بازش کردم کور بودم، … این هم شبیه تمثیل است، اگر بخواهی کور شوی، کور می‌شوی.»

اصلاح طلب‌ها با علم به اصول و‌ روش‌های مطرح شده در روان شناسی اجتماعی از جمله اصل مقایسه ادراکی که پیشتر گفته شد، بارها و بارها اقدام به فریب مردم کرده‌اند. حتی در آستانه سیزدهمین انتخابات ریاست جمهوری با تقسیم جناح اصلاح‌طلب به سه شق که ذکر آن در بالا رفت، فضای سیاسی را قطبی، ملتهب‌تر و مهیج‌تر کرده و تنور انتخابات را با ژست‌های مختلف چه با تحریم و چه با تبلیغ و چه با سردرگم کردن مردم در میان انبوهی از موضع‌گیری‌ها داغ کرده‌اند که این همان هدف غایی جمهوری اسلامی است. وگرنه نه تنها رای ما که حتی جان ما هیچ اهمیتی برای حکومت ندارد.

گروه دوم سعی دارند تا فضا را به سمت گفتگو حول موضوع جنسیت پیش ببرند و مسائل انحرافی را مطرح کنند و اذهان و افکار عمومی را از اصل مخالفت و مبارزه علیه ریشه و تمامیت حکومت جمهوری اسلامی به سوی مسائل ثانویه و حاشیه‌ای سوق دهند. گویی می‌پندارند که تفاوت است بین زن دیکتاتور و‌ مرد دیکتاتور!

قطعا کسانی که تایید صلاحیت می‌شوند و در نهایت به عنوان رئیس جمهور منصوب می‌شوند، التزام عملی و فکری‌شان را نسبت به پایه‌ها و آرمان‌های جمهوری اسلامی اثبات کرده‌اند. به عبارت دیگر، مقام ریاست هر سه قوه و حتی مقامات پایین‌تر در هر قوه (قاضی، نماینده مجلس و غیره) انتصابی است و‌ مقام ریاست قوه مجریه نیز از این امر مستثنی نیست. این اشخاص پیش و پس از به قدرت رسیدن حکومت جمهوری اسلامی نقش اساسی در سرکوب‌ها و جنایت‌ها داشته‌اند و مویی در ره ظلم و استبداد سپید کرده‌اند و امروز پاداش ظلم بی‌قید و‌ شرط را علیه مردم و به نفع حکومت می‌گیرند. چنانچه دیدیم نامزدهای دیگر دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری با اکثریت اصلاح طلب محمدباقر قالیباف، ابراهیم رئیسی، اسحاق جهانگیری، مصطفی هاشمی‌طبا و مصطفی میرسلیم که تایید صلاحیت شدند، به ترتیب امروز رئیس مجلس شورای اسلامی (قوه مقننه)، رئیس قوه قضاییه، معاون اول رئیس جمهور (نامزد پوششی به نفع روحانی)، نامزد پوششی به نفع روحانی که در سال‌های پیش از آن سمت معاونت رئیس جمهوری و ریاست برخی سازمان‌ها و وزارت‌خانه‌ها را بر عهده داشته است، و نهایتا مصطفی میرسلیم نماینده مجلس شورای اسلامی هستند.

حتی بدون بررسی پیشینه این اشخاص صرفا با توجه به تایید صلاحیت‌شان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ می‌توان نتیجه گرفت که از وفاداران به حکومت بوده و هستند و به نحوی پس از سال‌ها سرکوب و ظلم در راستای ابقای جمهوری اسلامی مستحق پاداش از جانب حکومت هستند و با کرسی‌هایی که با ایشان تفویض شده دیگر در این مدعا تردیدی وجود ندارد.

همچنین، بازگشت مجدد ابراهیم رئیسی به صحنه انتخابات ریاست جمهوری با برنامه‌ریزی قبلی و نامه‌ها و درخواست‌هایی با هزاران امضا برای دعوت و خواهش نمایشی و‌ سفارشی از او خبر از تبانی‌ها و توافق‌های پنهانی می‌دهد.

اگر چه نمونه‌های بی‌شماری موجود است اما نگارنده برای اجتناب از طول و تفصیل بیشتر متن از ذکر موارد دیگر خودداری کرده است.

پس بحث بر سر جنسیت رئیس جمهور و یا این که عده‌ای مشخص که ید طولایی در ارتکاب و‌ حمایت از جنایت‌های متعدد علیه مردم دارند، آیا متحول شده‌اند و تغییری بنیادی در افکار و عملکردشان رخ داده و امکان اعتماد مجدد به آن‌ها هست یا نه، مباحثی عبث، بیهوده و به زیان مردم است که سبب می‌شود حکومت فرصت کوچ از دهه‌ای به دهه‌ی دیگر بیابد و عمرش را طولانی‌تر کند.

هر چند معتقدم پرداختن به مسئله انتخابات محلی از اعراب ندارد چرا که مردم در طی سال‌های گذشته با خون و فریاد خود کف خیابان‌ها مواضع و مخالفت جدی خود را علیه تمامیت جمهوری اسلامی اعلام کرده‌اند. اما به هر روی، به دلیل (اولا) سوءاستفاده‌های اصلاح‌طلبان از تحریم انتخابات به عنوان ابزار فریب مردم برای تظاهر به پیوستن به صف مردم و (ثانیا) شگردهایی که برای داغ کردن تنور انتخابات و تلاش برای حفظ هم مردم و هم حکومت در جهت منافع سیاسی حزبی اتخاذ کرده‌اند، و (ثالثا) صرف وقت و انرژی بیش از اندازه‌ی رسانه و درگیر کردن اذهان عمومی نسبت به این مبحث توسط اصلاح طلبان و اپوزیسیون‌نماها، نیاز به یک بررسی اجمالی احساس می‌شد. وگرنه «آن جا که آزادی نیست، اگر رای دادن چیزی را تغییر می‌داد؛ اجازه نمی‌دادند‌ که شما رای بدهید.» (از مارک تواین؛ نویسنده امریکایی)

مبرهن است که تاثیرات این رویکردها در ارتباط با انتخابات پس از تعیین رئیس جمهور در هر دوره ختم نمی‌شود و تا سالیان سال حتی پس از انقلاب و تغییر رژیم بر فکر و عمل مردم سایه‌ای سنگین می‌افکند. از کمترین آسیب‌های نبود انتخابات آزاد در دراز مدت ایجاد یاس و ناامیدی از امکان تاثیرگذاری بر سرنوشت خود و نیز کشور از رهگذر روش‌ها و فعالیت‌های مدنی و کم هزینه و کاهش اعتماد مردم نسبت به اساس و بنیان انتخابات و ساز و کارهای مشابه برای ایجاد تغییر و نیل به مقصد مطلوب و تحقق حقوق‌شان است.

از تمام کنشگران و تحلیل‌گران انتظار می‌رود با دوری از فضای پرالتهاب و هیجانی به روشنگری بپردازند و تحسین تاریخ را برانگیزند؛ هر چند مسلما مسیری سخت و دشوار پیش رو است.
«-فردا به‌شان می‌گویم که کور نیستم.
-امیدوارم پشیمان نشوی.
-فردا می‌گویم.
مکثی کرد و بعد افزود مگر این که تا آن وقت من هم سر آخر وارد دنیاشان شده باشم.» (برشی از کتاب کوری)

منبع این مطلب ماهنامه خط صلح

لینک مطلب در تریبون زمانه