«ما زندگی نمیکنیم، بردگی میکنیم»ٰ؛ این را در روز جهانی کارگر، گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی، به نقل از پسرش گفته است. کسی که همین چند وقت پیش علی مطهری در روزهایی که تنور انتخابات برایشان داغ است، درباره او گفته بود:«ستار بهشتی کارگری فقیر بوده مشکل داشته، من به آنها [پلیس فتا] گفتم، مهربانی کنید، دوتا کیسه برنج بهش بدید بره، این اصلاح میشه و از این حرفها نمیزنه». اما جامعه مزدبگیران در بیانیههای امسال خود نشان دادند تغییر وضعیت نه با «مهربانی ارباب» بلکه فقط از رهگذر اتحاد ممکن است؛ آنها در بیانیههایشان بیش از اینکه با «اربابان» حرف بزنند، با هم حرف زدهاند.
کارگران و معلمان در حالی روز جهانی که بهنام آنهاست را گذراندند که خیلی از آنها از پیامهای تبریک تزیینی و توخالی حاکمان به ستوه درآمدهاند. گوهر عشقی در پیامی ویدئویی خطاب به کارگران یا «فرزندان» خود گفت که این روز را نمیتوان تبریک گفت، چرا که شکم کارگران خالی است و سهم آنها جز کتک و زندان نبوده است. «تشکلهای مستقل کارگران، معلمان، بازنشستگان، دانشجویان، زنان و مراکز کارگری» نیز «گرامیداشت» این روز را ناکافی و فاقد معنا خواندهاند. کانون نویسندگان ایران هم در بیانیهای روز جهانی کارگر را در ایران محدود به تقویم دانست چرا که کارگران در این روز برای گرد هم جمع شدن آزاد نیستند. اما با این همه این روز در ایران فرصتی شد برای کشاندن نگاهها به سمت جامعه مزدبگیر و راههای تغییر وضعیت.
راه ما یکیست
مزدبگیران را قراردادی میکنند، روزمزد میکنند، تشکلهای مستقلشان را امنیتی مینامند و شوراهای کار وابسته برپا میکنند، شلاق میزنند، بازداشت میکنند تا از کارگران نیروهای کار «مطیع» و « قانع» بسازند و دستهای آنها به یکدیگر گره نخورد. اما با خواندن نامهها و بیانیههاشان میبینیم شعله درونشان زنده است و بیاعتنا به هوارهای انتخاباتی و پشتکرده به قدرت، دستهای آنها یکدیگر را فرا میخواند.
همانطور که کارگران هفتتپه در بیانیه خود گفتهاند اگرچه روز کارگر باید روز آسودگی کارگران میبود اما کارگران «سالهاست که با آسودگی بیگانه»اند. آنها در رویای «آسودگی» با کارگران دیگر شهرها و همچنین معلمان و بازنشستگان و کادر درمان اعلام همبستگی کرده و نوشتهاند: «دردها مشترک است و راه هم قطعا مشترک است» و «امروز باید نگاهی به گذشته بیندازیم و کارهایمان را مرور کنیم و ببینیم کجا هستیم و باید به کجا برویم.»
کارگران هفتتپه خطاب به دیگر مزدبگیران میگویند:«تجربه ما میگوید که ایجاد اتحاد گسترده کارگری ساده نیست، اما عملی است. هرگاه کارگران با خرد جمعی وارد عمل شوند، میتوانند به قدرت اتحادشان تکیه کنند و به اهداف خود برسند. ما تاکنون اساسا با اتکا به خرد جمعی و شورایی حرکت کردهایم چرا که ما کارگریم و منافع واحد داریم و ناچاریم به یکدیگر تکیه کنیم. پس میبایست رمز موفقیت یعنی اتکا به خرد جمعی را تکثیر کنیم».
«تشکلهای مستقل کارگران، معلمان، بازنشستگان، دانشجویان، زنان و مراکز کارگری» هم اتحاد سراسری را تنها راه برونرفت از وضعیت خواندهاند.
توصیف شرایط و مصائب اقتصادی، مطالباتی حول واکسیناسیون همگانی و مروری بر آنچه بر سر جامعه مزدبگیر رفته، درآمدی در عمده بیانیههاست. به گفته کارگران هفتتپه، اعتراضهای کارگران فولاد و هپکو و نفت و گاز و پتروشیمیها، کارگران شهرداریها، معلمان، بازنشستگان، پرستاران و کادر درمان بیانگر این است که همه جا درد یکی است؛ خصوصیسازی، شرکتهای پیمانی و قراردادهای موقت ظالمانه، فقر و تبعیض، دستمزدهای چند برابر زیر خط فقر، ایجاد تفرقه و تحریک میان کارگران. آنها همگی علیه این دردها برخاستهاند.
کانون صنفی معلمان نیز از زاویهای دیگر همین عوامل را در جامعه معلمان بررسی کرده است. این تشکل بیاینه خود را با گرامیداشت سه تن از معلمان تاثیرگذار ایران، یعنی محمد بهمنبیگی، بنیانگذار آموزش عشایر، ابوالحسن خانعلی که «در هنگامه تلاشی جمعی برای تأمین عدالت، جان خود را فدا کرد» و جبار باغچهبان که در توسعه آموزش برای دختران و نیز ناشنوایان نقش مهمی داشت، آغاز کردهاند. اعضای این کانون در ادامه به تاثیر همهگیری کووید ۱۹ بر وضعیت معلمان و مسائل آموزش و پرورش پرداخته و بر درسهایی دست میگذارد که تجربه یک سال آموزش در شیوع کرونا درباره کار معلمی به ما آموخت.
اعضای کانون صنفی معلمان همچنین درباره وضعیت معلمان قراردادی حرف زدهاند و اشاره آنها به ویژگیهای تحمیلی به این جامعه بهخوبی نشان میدهد که چطور این شرایط عاملی برای خاموشکردن اعتراضات آنهاست. «در سالهای اخیر معلمان غیررسمی و قراردادی که در مدارس غیردولتی تدریس میکنند، عموما، با وضعیت بسیار بدتری دست به گریبانند. این معلمان نهتنها حقوق ناچیزی دریافت میکنند که از حداقلهای رسمی نیز اغلب پایینتر است، بلکه به دلیل بیکاری گسترده در سطح کشور به خصوص در میان جوانان تحصیلکرده، از امنیت شغلی لازم نیز برخوردار نیستند و همواره باید پاسخگوی انتظارات بسیار بیشتری از جانب مدیران مدرسه و حتی والدین دانشآموزان باشند. علاوه براین اغلب بیمه نمیشوند و ناچار هستند که در قراردادهای واقعی و نه صوری که بناچار با موسسین این مدارس میبندند به همین حداقلها رضایت دهند و اعتراضی هم نکنند»
سیاست از آن ماست
کارگران در این بیانیهها بر نگاه رایج سیاستمداران و «نخبگان» که سیاست را بیگانه از کارگران میدانند و دغدغه کارگران را تنها نان شب میشمارند خط بطلانی کشیدند و از سیاست و اقتصاد همراه و همپای هم صحبت کردند. برخی تشکلهای مستقل در بیانیه مشترکشان به یغما رفتن منابع انسانی و ثروتهای طبیعی را به ایجاد «زمینسوخته» از سوی اقلیتی ستمگر توصیف کردهاند. کانون نویسندگان ایران هم در بیانیه خود پیششرط بیان خواستهها و رسیدن به مطالبات کارگری را «آزادی بیان و حق تشکل آزاد و مستقل» خوانده است.
بیانیه کانون صنفی معلمان نیز، در کنار پرداختن به وضعیت معیشتی معلمان، نگاه «تخصصی» و «کمیتگرا» حاکم بر شغل معلمی را نقد میکند و «تمرکزگرایی» حاکم بر سیستم آموزشی را که منجر به «کشتن خلاقیت» معلم و دانشآموز میشود، زیر سوال میبرد. به عبارت دیگر، کانون صنفی معلمان میگوید محل اعتراض معلمان تنها به خواستههای معیشتی و دستمزد مربوط نمیشود، بلکه تعیین رویکرد در امر آموزش و معلمی باید از انحصار حاکمان در بیاید و به دست معلمان و دانشآموزان شکل بگیرد.
در بیانیه «تشکلهای مستقل کارگران، معلمان، بازنشستگان، دانشجویان، زنان و مراکز کارگری» چهارده خواسته مشخص به عنوان حداقلهایی برای دستیابی به یک جامعه نوین مطرح شده است. در کنار خواستههای صنفی مانند افزایش حقوق و پرداخت مطالبات و معوقات کارگران و پایان استخدامهای غیررسمی و قراردادی، خواستههای سیاسی همزمان مطرح میشوند. «انحلال شورای عالی کار» و تعیین «حداقل دستمزد توسط خود کارگران» بخشی از آن است. به همینترتیب، آزادیهای سیاسی و اجتماعی، حق واکسیناسیون رایگان و همگانی، حق تشکلیابی، تغییر قوانین تبعیضآمیز جنسیتی و به رسمیتشناخته شدن حق شهروندی مهاجران مطرح شده است.
با اینهمه، بیانیههای روز کارگر و روز معلم امسال گرچه از آزادی و حقوق انسانی در محیط کار و جامعه گفتهاند اما برخی از نیروهای کار که در تبعیض مضاعف نسبت به سایر مزدبگیران زیست میکنند، جایی در میان خطوط بیانیهها نداشتهاند. زنان یکی از این گروهها هستند.
اگرچه در بیانیه مشترک تشکلهای مستقل برچیدهشدن حجاب اجباری و تغییر قوانین تبعیضآمیز جنسیتی بهعنوان یکی از خواستهها طرح شده، اما هیچکدام بیانیهها بهطور مشخص به مطالبات و مشکلات زنان مزدبگیر نپرداختهاند؛ اینکه زنان کارگر این روزهای سخت را چگونه میگذرانند، چه میخواهند و فضای جنسیتزده حاکم چه مسائل مشخصی در کار آنها به وجود آورده است. این خود نشان از نامرئی بودن زنان و مطالبات آنها در سازماندهی اعتراضات و جنبش کارگری دارد، اینکه این جنبش هنوز بیشتر از آنکه دعوتکننده حضور و مشارکت گروههایی مانند زنان باشد، پسزننده است. این در شرایطیست که زنان پیشاپیش از فرصت اشتغال کمتری در کارِ مزدی برخوردار بوده و سهم کمی در اشتغال رسمی به آنها اختصاص داده شده است و فرصت اعتراض نیز به دلایل جنسیتی برای زنان کارگر کمتر از مردان است. اما با پیوستن برخی تشکلهای زنان به جنبش کارگری شاید بتوان امیدوار بود که زنان کارگر جای خود را در سازماندهی این جنبش باز کنند. همچنانکه «ندای زنان ایران» یکی از تشکلهاییست که از امضا کنندگان بیانیه «تشکلهای مستقل» روز کارگر است؛ همان بیانیهای که در میان بیانیهها تنها متنی بود که در یک بند به اعلام حقوق و خواستههای زنان پرداخته است. این تشکل همچنین در متنی جداگانه به تبعیضها و آزارهای جنسی برآمده از نگاه خشونتبار و سلب حقانتخاب از زنان اشاره کردهاند.
اگر مساله زنان جسته و گریخته بهشکلی وارد بیانیههای روز کارگر و روز معلم شده اما در هیچکدام از این متون نامی از جامعه معلولان نمیبینیم؛ کارگرانی که از حمل و نقل، سرویس بهداشتی و امکانات حداقلی محیط کارگاه مثل میز و صندلی مورد نیاز مناسب محروم هستند و یک سوم یا یک چهارم حداقل دستمزد وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی دستمزد میگیرند. طی سالهای اخیر گرچه اعتراض جامعه معلولان نسبت به وضعیتشان در تشکلهایی مانند «کمپین معلولان» سازمان یافته اما هنوز هم این جامعه در میان تشکلهای کارگری صدایی ندارد و با جنبش کارگری در هم تنیده نشده است.
امروز متحدتریم
«با این حال امروز متحدتریم، امروز روشنتریم و میدانیم چه نمیخواهیم و چه میخواهیم» این جمله کارگران هفتتپه در بیانیه روز جهانی کارگر شاید وصف حال و چشمانداز جنبش کارگری باشد که اکنون در تلاش است خود را در پیوند با دیگر جنبشها تعریف کند و بر ضرورت همبستگی و اتحاد پای میفشارد. اگر همانطور که گوهر عشقی از «بردگی» حرف میزند، آزادی از بند و حق تعیین سرنوشت مردمان بهدست خود آنان را سنگبنای مشترک بدانیم، آنگاه شمولیت یافتن این جنبش برای همه فرودستان و در تمامی عرصههای زیستی دشوار نخواهد بود.
منبع: میدان