برگرفته از تریبون زمانه *  

چرا افشاگری نرگس محمدی مهم است؟

روایت‌ خشونت علیه زنان و آزار جنسی و کلامی آنان در خیابان، محل کار و حتی در خانه‌هایشان روایت مکرری است که این سال‌ها کمی بیشتر گفته و شنیده می‌شود.

شکنجه و آزار زنان زندانی اما در میان این روایت‌ها کمتر شنیده شده.

سکوت درباره این مقوله می‌تواند نتیجه دلایلی مانند ندادن وزن کافی به این شکل از آزار در میان مجموعه بحران‌هایی که زندانی با آن دست به گریبان است، ناشناخته ماندن فرد آزارگر و در واقع یکی بودن زندانبان و آزارگر، ترساندن و تهدید زندانی برای مسکوت نگاه داشتن این رفتارها و در نهایت استفاده از کلیشه‌های عرفی موجود در جامعه، مانند «آبروریزی» و مواردی از این دست داشته باشد.

این بخش از آزار دوران «حبس» می‌تواند شامل طیفی از آزار کلامی و فحاشی جنسی تا تجاوز را شامل شود. در روایت‌های زنان زندانی در ایران بعد از انقلاب اسلامی از دهه ۶۰ تابحال نمونه‌هایی از همه موارد وجود داشته است.

در سال‌های اخیر اگر چه همچنان روندهای غیرقانونی، شکنجه و آزار زندانیان در زندان‌های ایران بالاخص در زندان‌های شهرستان‌ها که کمتر در مرکز اخبار هستند، سکه رایج است، اما با گسترش شبکه‌های اجتماعی لااقل امکان پیگیری و افشای آنچه در زندان می‌گذرد بیشتر فراهم شده و همین کمی زندانبان را محتاط‌تر کرده است.

شرح آزار و تعرض جنسی به زنان زندانی اما همچنان موانع زیادی را باید طی کند تا به مرحله بازگویی و افشا برسد.

شاکی کیست؟ متهم کدام؟

روز گذشته نرگس محمدی، نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر ایران، با انتشار یک ویدیو و بیانیه‌، به «تعرض» به زندانیان زن در بازداشتگاه‌های ایران اعتراض کرد. سخنان نرگس محمدی در این فایل صوتی از معدود اعتراض‌های مستقیم و بی‌پرده زنان فعال سیاسی زندانی به این تعرض‌ها و آزارها بود.

او توضیح داده که چگونه مسئولان زندان اوین و رئیس وقت زندان غلامرضا رضایی، در هنگام انتقال بدون برنامه و ناگهانی‌اش به زندان زنجان در ۳ دی ۹۸، او را کتک زدند، بدنش را لمس کرده و در برابر مقاومتش به خشونت متوسل شدند. او شرحی از آزارهای جنسی کلامی غلامرضا رضایی، رییس زندان هم ارایه کرده است. نرگس محمدی با وجود آنکه در همان زمان از رییس زندان اوین شکایت کرد اما هیچگاه به شکایتش رسیدگی نشد و حالا اوست که به دلیل واکنش‌ها و مقاومت‌اش در زمان انتقال به بی‌حرمتی به رئیس زندان و ماموران امنیتی متهم شده و به دادگاه فراخوانده شد.

حال نرگس محمدی می‌گوید که او شاکی است و در جایگاه متهم نخواهد نشست و در دادگاهی که قرار است برایش تشکیل شود شرکت نمی‌کند او می‌گوید:«هر رایی علیه من صادر شود به هیچ عنوان تبعیت نخواهم کرد و به شدت نسبت به آن معترض هستم.»

نرگس محمدی در ۱۷ مهرماه گذشته از زندان آزاد شده است.

پیش از این زنان زندانی دیگری مانند نیلوفر بیانی، از زندانیان محیط زیستی و هنگامه شهیدی، فعال سیاسی زندانی هم به شرح آزارها و تعرض‌هایی که در طول بازجویی و یا در دوران حبسشان متحمل شده بودند پرداختند. اما این آزارها و تعرض‌ها اگر نگوییم به صورت سیستماتیک لااقل به شکل گسترده و مکرر در بازداشتگاه‌های وزات اطلاعات و اطلاعات سپاه و بازداشت‌گاه‌های پلیس آگاهی اتفاق می‌افتد.

نیلوفر بیانی

هر چند در مواردی مانند آنچه که ذکر شد در مورد زندانیان شناخته شده هم اتفاق می‌افتد اما به نظر می‌رسد «آزادی عمل» بازجو  و مسئولان زندان برای بروز این گونه رفتارها رابطه معناداری با ناشناخته بودن زندانی و دور بودن او از کانون اخبار نیز دارد.

بازجوی مخصوص زنان جوان و کمتر شناخته شده

 چند فعال سیاسی و مدنی زن که اسم آنان نزد «زیتون» محفوظ است، در گفتگوهایی با زیتون به گوشه‌ای از این آزارها اشاره کردند. به شهادت این زنان، بازجویی با نام مستعار «صابر»، از بازجویان اطلاعات سپاه، که به نظر می‌رسد مسئولیت بازجویی از زنان جوان و کمتر شناخته شده را بر عهده دارد یکی از این آزارگران است. گفته می‌شود که «صابر» متولد سال ۱۳۶۲ است.

به شهادت این زنان استفاده مکرر از الفاظ رکیک و خطاب قرار دادن آنان با کلماتی مانند «جنده» وضعیت ثابت بازجویی‌ها با این فرد بوده است. اشاره به زندگی خصوصی و جنسی این زنان، تهدید به تجاوز و در عین حال تحقیر آنان و متهم کردنشان به هرزگی در هر جلسه بازجویی تکرار می‌شد.

به جز آزار کلامی چند تن از این زنان گفته‌اند که صابر بدن آنان را هم لمس کرده و در شرایط مختلف از زمان انتقال به سلول گرفته تا در اتاق بازجویی این حرکت تکرار می‌شد.

استفاده همزمان از توهین، تحقیر و تهدید جنسی زنان در بازجویی چنانچه شرحش در بالا آمد محدود به فعالان زنان و در این دهه نیست.

در سال ۸۸ و با بازداشت گسترده فعالان زن سیاسی، مدنی و معترضان خیابانی آزار زنانِ بازداشت شده از لحظه دستگیری و در مراکز پیگیری آغاز می‌شد و تا دوران بازداشت، زیر بازجویی، در دادسرا و دادگاه و در نهایت در دوران حبس و توسط مسئولان زندان هم ادامه داشت.

یکی از زنان زندانی سیاسی در سال ۸۸ در شرح این تعرض‌ها به «زیتون» می‌گوید:«در جلسات بازجویی برای بسیاری از زنان متهم به جز پرونده سیاسی پرونده دیگری که خودشان نام آن را «پرونده اخلاقی» گذاشته بودند هم تشکیل داده بودند. محتویات این پرونده سوالات بیمارگونه بازجو درباره جزییات روابط جنسی متهم با همسر یا شریک جنسی‌اش بود. امتناع از پاسخگویی به این سوالات و سکوت در برابر آن به ماه‌ها بلاتکلیفی در انفرادی‌ها و یا سلول‌های عمومی ۲۰۹ یا ۲ الف می‌انجامید.»

این زندانی سیاسی سابق می‌افزاید: «گاهی بازجو از این هم فراتر می‌رفت و در وضعیت نامتعادل و تحت فشار روحی زندانی از موقعیت برتر خود سواستفاده می‌کرد و با  تهدید و تطمیع زندانی و با یادآوری اینکه او چه امکان‌هایی را می‌تواند از زندانی بگیرد و یا چه امکان‌هایی را در همانجا برایش فراهم کند با او «رابطه صمیمی» برقرار می‌کرد، سعی می‌کرد در اتاق‌های بازجویی بدون دوربین با او تنها بماند و در این وضعیت «پیشنهادات» تهدید آمیزی برای برقراری «رابطه» داده می‌شد.»

به گفته این زندانی سابق این روند حتی به دوران بازجویی هم ختم نمی‌شد و «در دادسراها و دادگاه ها نیز «نمایندگان قانون» و افراد مرتبط با پرونده و کسانی که مستقیم یا غیرمستقیم می‌توانستند بر وضعیت زندانی اثری بگذراند یا وانمود می‌کردند که می‌توانند هم دست از آزار برنمی‌داشتند».

بسیاری از اوقات «اعترافات جنسی» که تحت آزار و شکنجه از زندانی گرفته می‌شود دستاویزی برای گرفتن اعترافات سیاسی از او علیه خود می‌شود، اما گاهی حتی این دلیل هم وجود ندارد و این فقط ارضاکننده میل بازجو و سواستفاده او از قدرت بی‌حد و نظارت نشده‌اش است.

نگاهی به خاطرات زنان زندانی سیاسی دهه ۶۰ در ایران نشان از آن دارد که این آزارها در آن زمان هم در سلول‌ها و اتاق‌های بازجویی بسی بی‌پرده‌تر و خشن‌تر در جریان بوده‌است.

روشن‌ترین و در واقع رسواترین نمونه از الگوی رفتار بازجوها با متهمین زن را اما می‌توان در فیلم‌های منتشر شده از بازجویی همسر سعید امامی، فهیمه دری نوگوانی در دهه ۷۰ مشاهده کرد، که در آن مجموعه‌ای از تهدید، ورود به جزییات روابط جنسی و نامربوط به پرونده، اجبار متهم به اعتراف علیه خود و در نهایت ضرب و جرح او و مواردی از این دست وجود داشت.

جلسه بازجویی همسر سعید امامی

سخن گفتن درباره این نوع شکنجه و افشای آنان که قطعا فقط بر متهمان زن اعمال نمی‌شود و در مورد مردان هم وجود دارد در فضای فعالین سیاسی و مدنی ایران کمتر اتفاق می‌افتد. به نظر می‌رسد از کلیشه‌های عرفی و اجتماعی غالب گرفته تا دلایل سیاسی و یا حتی تلاش خود زندانی برای فراموش کردن این تعرض‌ها و تهدیدها برای کاهش آسیب ناشی از آن می‌تواند عامل این سکوت باشد. با وجود این مسکوت ماندن این روندها در خدمت دستگاه تفتیش و سرکوب عمل می‌کند و آزارگرـ بازجو یا آزارگر ـ زندان‌بان در نهایت بیشترین سود را از آن می‌برد، هم در جهت منافع سیاسی و هم نیت‌های آزارگرانه خود. این نکته اهمیت تاریخی، اجتماعی و سیاسی کنش‌گری‌ها و افشاگری‌هایی از قبیل آنچه نرگس محمدی روز گذشته انجام داد را بیشتر روشن می‌کند.

لینک این مطلب در تریبون زمانه

منبع: زیتون