این یک یادداشت ساده از یک مربی تئاتر و عضوی از خانوادهای است که فردی معلول در آن زندگی میکند.
قریب به ۱۰ ماه است که همه ما در شرایطی متفاوت به سر میبریم و با کرونا و بحرانهایش دست و پنجه نرم میکنیم. دوستان معلول من و خانوادههایشان در شرایط فعلی بسیار تحت فشار هستند. تریبونهای رسمی و غیر رسمی با تحمیل #در_خانه_بمانیم افراد معلول و خانوادههایشان را بیهیچ سازوکار حمایتی در خانههایشان و با مشکلاتشان رها کردهاند. لابد دلیل آن هم برایشان روشن است. باید در خانه بمانیم تا زنده بمانیم. گویا در این شرایط حفظ حیات (فقط در برابر کرونا و نه خطرات دیگر) به هر قیمتی کفایت میکند.
این در صورتی است که به نظر میرسد مسائلی چون با کدام منابع مالی در خانه ماندن، در کدام خانه ماندن، تحت چه شرایطی از سلامت جسمی و روحی در خانه ماندن و موضوعاتی از این دست یا اهمیت ندارند و یا مثل همیشه این خود خانواده است که باید به تنهایی راه حلی برایشان پیدا کند. طبیعتا و طبق روال سابق اندک برخورداران چارهای میاندیشند، اما سایرین مثل همیشه سردرگم میمانند. اساسا امکان پیدا کردن راهحل برایشان وجود ندارد. چگونه میتوان در صورت ابتلا به کرونا و یا هر بیماری دیگری هزینههای درمان در منزل را پرداخت وقتی به عنوان مثال فقط برای بررسی ریشه یک بیماری و نه درمان آن، هزینه سونوگرافی در منزل نزدیک به دو میلیون تومان است؟ واضح است ما که پیش از بحران کرونا هم از دسترسی برابر به خدمات پزشکی ناامید، رنجیده و فرسوده بودیم با ورود به این بحران، خطرات آن و افزایش هزینههای سرسامآور حین درمان و اقلام بهداشتی و نگهداری، از جمله مکملهای دارویی و پوشک کودکان و بزرگسالان و امثال آن، چارهای جز بیش از پیش در خانه ماندن نداریم.
بدون توسل به هیچ داده و ارقام آماری، همین توضیح کافی است که از آغاز بحران کرونا تاکنون از طرف هیچ یک از سازمانهای مربوطه دولتی حتی یک بازدید و یا تماس تلفنی برای بررسی وضعیت معلولان درخانهمانده صورت نگرفته است. در وهله اول بهزیستی که پیش از این هم چنین وظیفهای برای خود قائل نبوده است – غیر از موارد فرمایشی و تبلیغاتی که خود شخصا یکی از آنها را تجربه کردهام – زیر بار همچین مسئولیتی نمیرود و انجمنهای خیریه غیردولتی و شبهدولتی هم احتمالا با توضیح اینکه دیگر به منابع مالییشان دسترسی ندارند در رکود و یا تعطیلی کامل به سر میبرند.ایده #در_خانه_بمانیم برای بسیاری از معلولان نه تنها اقدامی پیشگیرانه از بیماری نبوده بلکه آنها را با خطرات و دشواریهای جدیدی مواجه کرده است.
ایده #در_خانه_بمانیم برای بسیاری از معلولان نه تنها اقدامی پیشگیرانه از بیماری نبوده بلکه آنها را با خطرات و دشواریهای جدیدی مواجه کرده است.
با این وجود ماجرا به همینجا ختم نمیشود. علیرغم مواجهه معلولان و خانوادههای آنها با همه این دشواریها، ایده #در_خانه_بمانیم در حالی که سایر اعضای خانواده مجبور به کار خارج از منزل هستند معلولان را از ابتلا به کرونا مصون نداشته است. از بین اطرافیانی که من با آنها آشنایی دارم کسانی هستند که با ابتلا به کرونا ناخواسته بیماری را به داخل خانه برده و به دیگر اعضا از جمله فرد معلول خانواده هم انتقال دادهاند. غیر از دلایل اجتنابناپذیر و نادانسته یکی از عوامل انتقال کرونا به فرد معلول این است که به دلایلی از جمله دشواریهای نگهداری، مقاومت خود فرد معلول و فرار از مسئولیت اطرافیان امکان انتقال فرد معلول به خانهای غیر از آنجایی که زندگی میکند وجود ندارد. از همه دشوارتر مواردی بوده که مادر خانواده به کرونا مبتلا شده و چون عمیقترین و نزدیکترین ارتباط را با فرد معلول داشته امکان قرنطینه موثر را هم نداشته است. بنابراین ایده #در_خانه_بمانیم برای بسیاری از معلولان نه تنها اقدامی پیشگیرانه از بیماری نبوده بلکه آنها را با خطرات و دشواریهای جدیدی مواجه کرده است. باید توجه داشت این موارد جدا از مسائل و دشواریهای مراکز نگهداری است که خود بحث و بررسی مفصل و مجزایی میطلبد.
با توجه به تجربه پیشرو و آنچه که در طول این ماهها بر ما گذشته است مشخصا در وضعیت یک هشدار جدی قرار داریم. با توجه به اخبار ضد و نقیض ساخت واکسن کرونا دیر یا زود از این بحران با تمام مصاعباش عبور خواهیم کرد، اما طرح چند پرسش اساسی ضروری به نظر میرسد. اول اینکه اگر بحران کرونا تا مدتی طولانی ادامه پیدا کند آیا همچنان ایده #در_خانه_بمانیم به عنوان تنها راه حل مسائل معلولان – همچون سایر گروههای اجتماعی – در نظر گرفته میشود؟ آیا در تمام طول این مدت معلولان باید از تمام خدمات آموزشی و درمانی محروم باشند؟
آیا #در_خانه_بمانیم خدمات توانبخشی و آموزشی سازگار با در خانه ماندن لازم ندارد؟ در بحرانهای اجتماعی و سلامت بعدی که به اشکال دیگری به وجود خواهند آمد آیا همچنان قرار است حل مسائل و مشکلات معلولان و خانوادههایشان به خودشان واگذار شود؟ و در آخر اینکه اگر ما خانوادههای معلولان و خود معلولان که هیچ تشکل و یا سازمانی برای انتقال حرفها و نیازهایمان نداریم همین یادداشتهای درد ودل گونه هم اگر صدایمان را نرساند پس چاره چیست؟