مقدمه
بیشک، شنیدن تک تک روایتها و تحلیلهای زنان نجاتیافته از آزار جنسی حاوی نکات بسیار ارزشمندی است که جایگاهی بااهمیت و در اولویت در مباحث و تحلیلهای پیرامون این موضوع دارد. به قطع، زنانی که این تجربه را از سر گذراندهاند، بیش از هر تحلیلگر دیگری میتوانند دربارهی آن اظهار نظر کرده و توصیفش کنند. به همین دلیل، مطلبی که در ادامه خواهید خواند، انتخاب شده است تا روایت ام. ال مورتیمر، یکی از میلیونها زن نجاتیافته از عواقب آزار جنسی را به گوش شما برساند. مورتیمر در این روایت، تلاش میکند تا مردان را از نقش مهمی که میتوانند در بهبود زنان آسیبدیده از آزار جنسی، ایفا کنند مطلع و نکاتی را به آنها گوشزد کند، که اگرچه ممکن است بدیهی به نظر برسند، اما با اتکا به آنها میتوان همراهی خوب برای نجاتیافتگان از آزار جنسی بود؛ در واقع او فھرستی از باید و نبایدھایی را ارائه می دهد که مردان نزدیک و مورد اعتماد زنان آسیبدیده، با رعایت آنها مسیر بهبودی آنها را هموارتر خواهند ساخت:
آزار جنسی، یکی از تجربههای مشترک غمانگیز میان زنان است. در ایالات متحده، تقریباً از هر پنج زن، یک زن در طول عمرش مورد تجاوز قرار میگیرد و متجاوزان تقریباً همیشه مردان هستند. این نوع خشونت میتواند منجر به ایجاد عدم اعتمادی عمیق در زنان شود که ندانند به کدام مرد میتوانند اعتماد کنند. این مشکلی نیست که مردان خوب ایجاد کرده باشند، اما همین مردان خوب میتوانند به حل این مشکل کمک کنند.
در سالهای گذشته، از دیدن خیل عظیم مردانی که قصد دارند به کاهش خشونت علیه زنان کمک کنند همواره احساس خوشحالی و دلگرمی کردهام. مردان تلاش میکنند تا برای تغییر این شرایط و مقابله با فرهنگ تجاوز کاری انجام دهند. به گمان من، این که این مردان همدل و همراه توانستهاند جایگاه خود را در روند بهبود زنان از تجربه خشونت جنسی پیدا کنند اتفاقی بسیار ارزشمند است. این همان فرصت گرانقدر همیاری است که دوست دارم دربارهاش صحبت و شما را تشویق به مشارکت در آن کنم.
هنگامی که ۲۴ ساله بودم و خارج از کشور زندگی میکردم، از سوی گروهی از مردان جوان مورد تجاوز قرار گرفتم. تصور میکردم یکی از آن مردان دوست من است.
به دلیل آن تجاوز، به کرات پیش میآمد که نمیتوانستم بدون مصرف داروهای خوابآور و حضور شخصی مورد اعتماد در کنارم به خواب بروم. خروج از خانه برای کار و خرید روزمره وظایف بسیار بزرگ و دردناکی بودند که باید انجام میدادم، چرا که عواملی موجب میشد تا به طرز دردآوری به عقب بازگردم و به آن اتفاق فکر کنم، که باعث شده بود به مردان واکنشهای تند نشان دهم و در برابر آنها جبههگیری کنم. مواجهه با موضوع تجاوز در هر بستری همواره موجب میشد تا با خشم و شوکشدگی آن اتفاق را انکار کنم. همین گیجم میکرد و نمیتوانستم توالی اتفاقاتی را که رخ میداد به درستی درک کنم. هنگامی که در بهت ناشی آن اتفاق فرو میرفتم، دائماً با خود تکرار میکردم «حتماً اشتباهی رخ داده است». آرزو میکردم تا هر اثری از آن اتفاق در زندگیام، از جمله خودم و بدنم، از بین برود. تصور این که پس از آن اتفاق خودم را زیبا یا حتی تمیز ببینم برایم ناممکن شده بود.
شبیه به اکثریت قریب به اتفاق دیگر موارد گزارش شده، تجربهام در پیگیری موضوع در نظام قضایی راه به جایی نبرد. در ایالات متحده، از هر ۱۰۰۰ تجاوز تنها در هفت مورد متهمان محکومیت دریافت میکنند. متوجه شدم که نظام قضایی تا چه اندازه دربارهی این موضوع ناکارآمد عمل میکند و همین موجب شد تا هراسی عظیم در دلم ایجاد شود که مبادا هیچگاه این اتفاق از زندگیام به طور کامل پاک شود.
از طرف دیگر، متوجه شدم که اگرچه احتمال محکومیت به اتهام اعمال جنسی بسیار پایین است، اما بیشتر مردان متجاوز نیستند. این مفهوم برای بسیاری از مردان نیز وحشتآور است. خطر عواقب تجاوز نیست که آنها را از انجام چنین خشونتی باز میدارد، بلکه همدلی، نجابت و اخلاقمداری است که موجب عدم ارتکاب آنها به خشونت جنسی میشود. یادآوری این مسئله موجب شد تا بتوانم دوباره اعتمادم را به مردان و طبیعت انسانی به دست آورم و ترسم را نیز کاهش دهم تا جایی که دوباره زندگی عادی را پیش بگیرم. روند بهبود من با همبستگی و حمایت یکی از دوستان مرد صمیمیام راحتتر انجام شد. اعتمادم به مردان را مردانی که به من تجاوز کردند، و البته تلاشهای نیمبند نظام قضایی در راستای محکومیت این مهاجمان، بسیار خدشهدار کرده بودند. اعتماد به نیمی از جمعیت، دارایی ارزشمندی برای از دست دادن است. به همین دلیل به سراغ سه نفر از صمیمیترین دوستان مرد خودم برای درخواست کمک رفتم و آنها بیشترین حمایتی را که میتوانستند در اختیارم گذاشتند. این دوستان احساسات شدیدم را، بدون آن که قضاوتم کنند، تعدیل کردند. به تک تک کلماتی که نیاز داشتم بگویم گوش کردند و به آن پاسخ دادند. آنها به من اطمینان دادند که هنگامی که احساس عدم امنیت میکنم کنارم هستند. آنها به تواناییام در این که میتوانم خود را بهبود دهم باور داشتند و آن را دائماً به من یادآوری میکردند، در احساساتم شریک شدند و کنارم ایستادند و به من احساس مراقبت دادند.
پیامی که میخواهم به شما بدهم این است: اگر مرد هستید و زنی به سراغتان میآید تا با شما از تجربه خشونت جنسیاش صحبت کند، به شما فرصتی ارزشمند داده شده تا کاری شگفتانگیز انجام دهید، تا اطمینان و احساس ارزشمند بودنش را به او برگردانید و زندگی او را تغییر دهید. شما قادر به انجام آن هستید. دستورالعمل انجامش هم بسیار ساده است. باید تمایلی پایانناپذیر به شنیدن و آموختن و همراهی او در مسیر پیش رویش داشته باشید. شما قادرید او را در انتهای این مسیر به سوی آیندهای درخشان سوق دهید.
اگر میترسید که حرف اشتباهی بزنید یا کار خطایی انجام دهید، چرا که درک کاملی از تجربیات یک زن از خشونت جنسی ندارید، این فهرستی از پیشنهاداتی است که موجب میشود تا بتوانید درباره آسیبهای پس از خشونت جنسی آگاهانهتر گفتگو کنید و همچنین حمایتهایی را که منجر به تغییر زندگی فرد خواهند شد، به شخص بازمانده از خشونت که از شما درخواست کمک میکند، ارائه دهید.
اگر هر یک از این نکات به نظر شما ساده یا بدیهی میرسد، ناراحت نشوید. من به تمام پرسشها درباره باورهای غلطی که در طول مسیر خودم با آنها مواجه شدم پاسخ دادهام؛ برخی از این اشتباهها از مردانی سر زده که انسانهای مهربان و محترمی هستند و میتوانند همراهان ارزشمندی در کمک به زنان آسیبدیده از خشونت جنسی باشند.
یک. حفظ امکان نزدیک شدن به فرد آسیبدیده
این کارها را انجام ندهید:
- در شوخیها یا گفتگوهایی که مسئله خشونت جنسی علیه زنان را عادیسازی میکنند شرکت نکنید.
- از زبانی که پرخاشگری جنسی را در مردان تحسین یا توجیه میکند استفاده نکنید.
- زنان را به دلیل برخورداری از آزادیهایی که برای مردان مشروع میدانید قضاوت نکنید.
این کارها را انجام دهید:
- این را بدانید که زنان نیز درست مانند مردان میخواهند نسبت به بدنشان تسلط کامل داشته باشند. و این که عواقب روحی ناشی از عدم کنترل روی بدن در شخص آسیبدیده بسیار شدید است.
- این را بدانید که خشونت جنسی، در هر بستری که صورت بگیرد، تجربهای با آسیبهای بسیار زیاد است.
- این را بدانید که همه مردان مانند شما صداقت ندارند. مردانی که به زنان آسیب میزنند اغلب استعداد خارقالعادهای در جلب اعتماد دیگران نسبت به این که انسانهایی مهربان هستند دارند.
- این را بدانید که بازماندگان زیادی از خشونت جنسی اطراف شما هستند و شما آنها را نمیشناسید. یک اظهار نظر یا عمل خشن که بُعد جنسی داشته باشد، ممکن است «بامزه» به نظر برسد یا بسیاری از زنان آن را تحمل کنند، اما میتواند رنج بزرگی را به بازماندگان از خشونت جنسی تحمیل کند.
دو. گفتگوهای اولیه
این کارها را انجام ندهید:
- سعی نکنید وحشت ناشی از این تجربه را با توجیه انگیزههای مهاجمان کوچک جلوه دهید یا از فرد آسیبدیده در مورد آن چه «دقیقاً» اتفاق افتاده سؤال. این کار شما وحشتی را که در وی ایجاد شده کاهش نخواهد داد، بلکه موجب خواهد شد تا احساس کند مرد مورد اعتمادش مرزهای خود را با اتفاق وحشیانهای که برای او افتاده مشخص نمیکند و در نتیجه، موجب کاهش اعتماد عمومی او شود.
- درجه خشونتی که او متحمل شده را با درجه خشونتی که دیگران متحمل شدهاند مقایسه نکنید. هر خشونت جنسیای قابلیت خرد کردن و آسیب رساندن به شخص آسیبدیده از خشونت را دارد؛ مهم نیست که شدید بوده یا خفیف.
- سعی نکنید کنترل وضعیت را در دست بگیرید. مسئله مهم در بحث تجاوز این است که توانایی و حق کنترل از فرد آسیبدیده گرفته شده است. فقط تلاش کنید حامی باشید.
این کارها را انجام دهید:
- نشان دهید که تمایل به گفتگو دارید. صحبت کردن نیاز به شجاعت بسیار دارد. شجاعت شخص آسیبدیده را با شنیدنش افزایش دهید. نشان دهید که او را باور دارید، که به او اهمیت میدهید و قصد دارید به او کمک کنید.
- این را بدانید که این گفتگو درباره خشونت و عواقب آن است، نه گفتگویی درباره رابطه جنسی. بنابراین تلاش کنید تا شخص آسیبدیده با اشتراکگذاری وقایعی که برایش اتفاق افتاده، و ممکن است بسیار شخصی و خودمانی باشند، احساس شرمزدگی نکند.
- درک کنید که گزارش کردن و معمولاً شهادت دادن برای تعقیب قانونی در مورد تجاوز تجربهای آسیبزاست و این تصمیمی است که شخص آسیبدیده باید بگیرد. بنابراین به جای این که از او بخواهید این جرم را گزارش دهد، بپرسید که قصد انجام این کار را دارد یا نه. به دلایلش گوش دهید و حمایتتان را از هر تصمیمی که خواهد گرفت اعلام کنید.
- حواستان را جمع کنید، اما در بروز واکنشهای احساسی خود نیز آزاد باشید. من واکنشهای احساسی شدید مانند ابراز خشم نسبت به متجاوزان را که از دیگران میگرفتم تحسین میکردم. واکنشهای آرامتری که همواره در ذهنم نگه داشتهام واکنشهایی بوده که از سه دوست مرد خودم دریافت کردم که در فاجعه بعد از این تجاوز از من مراقبت کردند. یکی از آنها از من خواست هرچه میتوانم رنجم را با او شریک شوم، چرا که اگر این کار را با هم انجام دهیم، قطعاً میتوانیم از آن عبور کنیم. دو دوست دیگرم ساعتها کنارم نشستند و میتوانستم ببینم که تا چه حد رنج میکشند، و مشتاقند تا با راهکارهای عملیاتیشان به کمک من بیایند. بزرگترین رنج یک نجاتیافته از خشونت جنسی این است که هیچ واکنش احساسیای دریافت نکند. سکوت میتواند به مثابه سوءظن یا قضاوت نگریسته شود. سکوت میتواند گویای هر چیزی باشد جز همبستگی.
- این را بدانید که فکر کردن به خودکشی، قطع ارتباط از جامعه، اختلال اضطراب پسا-آسیب و افسردگی، رایجترین عواقب خشونت جنسی هستند. در صورت نیاز، آماده ارائه کمکهای حرفهای به شخص آسیبدیده باشید.
سه. مسیر بهبودی
این کارها را انجام ندهید:
- برای بهبودی شخص آسیبدیده مهلت تعیین نکنید.
- اگر او از امنیت خود حتی در اطراف شما به شدت محافظت میکند، این مسئله را شخصی نکنید. احساس آسیبپذیری پس از خشونت جنسی احساسی دردناک است. جبههگیری و نفرتورزی شدید از جانب شخص آسیبدیده، پس از آن که اعتماد کلیاش جلب شد، کاهش خواهد یافت. به آرامی به او اطمینان دهید که هرگز به او آسیب نخواهید زد، اما اجازه دهید که او باشد که مرزها را میان خود و شما تعیین میکند. این، برای او، احساس امنیت به ارمغان میآورد.
- قضاوتهای او را، حتی اگر فکر میکنید ناشی از آسیبی است که متحمل شده، کمارزش جلوه ندهید. در عوض کمک کنید تا بهتر فکر کند و به یک قضاوت فکری سالم دست یابد.
این کارها را انجام دهید:
- کمک کنید تا فرد آسیبدیده احساس امنیت کند.
- کمک کنید تا او احساس ارزشمندی کند.
- کمک کنید تا احساس امیدواری به او بازگردد.
- کمک کنید تا به راحتی تفکرات و احساساتش را بازگو کند.
- این را بدانید که با ابراز اظهارات تهی از درک و احساس و البته توهینآمیز، احساس ارزشمندی، امیدواری و امنیت شخص، هدف حمله قرار میگیرد.
- درک کنید که تجربههای خاص حسی میتوانند منجر به بازگشت ناگهانی و شدید به گذشته و آن خاطرات دردناک شود. صبور باشید.
- با آسیب روانی هم مانند آسیب جسمی، بدون قضاوت مواجه شوید و باور داشته باشید که چنین آسیبی میتواند بهبود یابد و درمان شود.
- اگر شریک جنسی فرد آسیبدیده هستید، صبور باشید، حامی باشید، مهربان باشید و به او اطمینان دهید که او شخصی ارزشمند و دوستداشتنی است. (خشونت جنسی موجب ایجاد احساسات متعارض با ارزشمندی و عشق میشود.)
۲۴ ساله که بودم، ترس غالبم از این مسئله بود که نمیتوانستم تشخیص دهم که کدام مردان برای من خطر جدی ایجاد میکنند و کدامشان نگاه دیگری به من دارند. از این هراس داشتم که نه تنها از دید مهاجمان، بلکه در نگاه همه مردان، بیارزش باشم. دوستان مردَم به من کمک کردند تا اعتماد و امنیتم از نو بازسازی شود و این کار را با گوش دادن به من و همراهیام در مسیر بهبودی انجام دادند.
آنها با صبوری و دلسوزی به بازگوییهای مکرر من از آن تجربه و تلاش برای این که آن را درک کنم گوش سپردند. تلاشم برای بهبودی را ستایش کردند و هر پیشرفتی را در این مسیر جشن گرفتند. آنها با این کار کمک کردند تا مجدداً احساس قدرت و ارزشمندی را در خودم و نسبت به خودم به دست آورم و به قدرت جمعیمان ایمان بیاورم. این قدرت تغییرات بسیار مثبت و چشمگیری در مسیر پیش روی من ایجاد کرد.
تجربه من داستانی امیدبخش است. مردان خوبی هستند که به سادگی با مهربانیشان یک زندگی را دگرگون میکنند. هر مرد خوبی قادر به انجام این کار است.
در جوامعی عقب افتاده ای مثل ایران ازار جنسی زنان بیشتر برای سرکوفت زدن بهشون استفاده میشه یعنی زن با دو خشونت روبرو میشه اول خشونت جنسی حتی نگاه کردن هم نگاه بد میشه جزئ خشونت به حساب اورد باری یکی خشونت اول و دوم خشونتی که بعد از خشونت جنسی از سمت جامعه و خانواده اعمال میشه مثل بی حیا و … قربانی خشونت را مقصر جلوه دادن زن در منگه دو فشار قانون هم اینجا هیچ کاری نمیکند همین طرح مبارزه با بد حجابی اوج خشونت علیه زنان هست توضیحات بالا را بخوانید متوجه میشید که قانون هم سمت متجاوز میره زن در منگنه کامل فشار داخل و خارج از خانه
پورشاسب / 30 November 2020