موج افشاگری آزار جنسی هر چند که در میان اتفاقات و اخبار ریز و درشت ایران، هرازچندگاهی فروکش میکند، اما دوباره سر برمیآورد و هربار اسامی جدیدی در مظان اتهام قرار میگیرند. انتشار هر روایت جدید، موجی از موافقان و مخالفان را هم به همراه دارد. گروهی که به حمایت از فرد مورد اتهام بلند میشوند و هرگونه اتهامی علیه دوست و همکارشان را رد میکنند و گروه دیگری که بر درست بودن روایات تاکید دارند و معتقدند هرچند که امکان دارد در میان صدها روایت ارسالشده، روایات جعلی و ساختگی نیز وجود داشته باشند، اما به گواه آمار، اکثریت روایات بیان شده، حقیقی بودهاند و همین هم دلیلی است براینکه باید به روایات اعتماد کرد.
در یکماه گذشته البته اتفاقات دیگری هم افتاده است، از تلاش برای روایتسازی و نشان دادن اینکه روایتهای دروغ به سادگی میتوانند در این موج قرار بگیرند و حیثیت فردی را بر باد دهند تا شکایت از روایان آزار که حالا به دادگاه هم کشیده شده است.
سمانه سوادی فعال حوزه زنان که دانشآموخته حقوق است، یکی از کسانی بود که در این چندماه در صفحات مجازیاش به انتشار روایات آزاردیدگان پرداخت و مورد حملات زیادی هم قرار گرفت. برخی از روایات انتشاریافته توسط او مورد تشکیک قرار گرفتند و در آخرین مورد هم، ساختن یک روایت جعلی و ارسالش برای او و سپس انتشارش، باعث شد که حملات به او شدت بگیرد. با او در مورد تجربیاتش در مواجهه با این جریان، طریقه راستیآرمایی روایات و چگونگی مواجهه فمینیستی با آن گفتگو کردهام.
**
♦ شیوا نظرآهاری – خانم سوادی، به نظر میرسد در جامعه ایران و در بحثهای مطرح شده حول موج افشاگری آزار جنسی، همچنان مساله اکثر دنبالکنندگان این است که چطور میشود به این روایات اعتماد کرد. البته شاید بتوان پررنگ بودن این شکاکیت را به خصوصیات جامعه ما نسبت داد و فهم اشتباهی که از آزار و الگوهای آزار جنسی وجود دارد. روش خود شما برای راستیآزمایی روایات چیست و اساسا فکر می کنید این مساله چقدر مهم است؟
سمانه سوادی – به اعتقاد من به هر روایتی باید فرصت انتشار داد اما آنهایی که راستیآزمایی نشدند یا ما امکان راستیآزماییشان را نداریم بدون نام منتشر شوند. ضمن اینکه من باور دارم احتمال روایت دروغ در ایران از هرجای دیگری کمتر است. چون یک فرد با بیان روایت آزار جنسی، خودش را در معرض انواع دیگر آزارها قرار میدهد، از نکوهش و مقصرپنداری قربانی تا آزار جنسی در شبکههای اجتماعی. اگر فرد آزارگر شکایتی را در مراجع قضایی مطرح کند، ثابت کردن اینکه آزار جنسی واقعا اتفاق افتاده و تهمت و افترا نیست بسیار دشوار است. بنابراین تعداد افرادی که چنین ریسکی میکنند و دروغ میگویند خیلی کم است. تا به امروز روایتی که دروغین بودن آن برای من ثابت شد، روایتی بود که با اطلاعات درست و به قصد تخریب جریان روایتگری آزار و تطهیر آزارگر ساخته شده بود، نه روایتی دروغ برای هتک آبروی یک مرد.
اما برای شخص من آنقدری که نشان دادن انواع آزار و الگوی آزارگری مهم است، اسم افراد مهم نیست. وقتی روایات به تعداد زیاد منتشر شود، حتی آنهایی که راستیآزمایی نشدهاند باعث میشود کسانی که روایات را میخوانند بتوانند درک درستی از الگوهای رفتاری که باعث آزارگری میشود و یا از انواع آزار داشته باشند و گفتگو در مورد آزار جنسی و مصادیق آن وارد ساحت عمومی میشود و گفتگو و تبادل افکار و آراء حول آن شکل میگیرد. راستیآزمایی من اینطور است که مثلا ما روایتی را قبلا شنیدیم، یا فرد گوینده دوست معتمد ماست و قبلا در مورد این روایت به ما گفته، خب این کار را خیلی راحتتر میکند. یا تعداد روایاتی که در مورد یک فرد میرسد خیلی مهم است.
یک نمونه دیگر از راستیآزماییها آنهایی هستند که از طرف خبرنگاران و فعالان حوزه زنان در ایران بدست ما میرسد یعنی روایتی است که راستیآزمایی شده و فقط بخاطر محدودیتهای قانونی نمیتوانند منتشر کنند در نتیجه میرسانند بدست کسی که امکان انتشار آن را دارد. اما من شخصا معتقدم باتوجه به مسائل قانونی که در ایران وجود دارد احتمال اینکه ما روایت دروغ بشنویم خیلی کمتر از سایر دنیا است، با همه اینها در نهایت فکر میکنم یک جایی باید براساس خواهرانگی فمینیستی جلو رفت و به روایتهایی که در اختیارمان قرار می گیرد، اعتماد کرد. من نمیتوانم به زنی بگویم چون تو را نمیشناسم، باورت نمیکنم. بسیاری از روایاتی که حمایت مردم را در پی داشت، روایت زنانی بود که از اعتبار اجتماعی برخوردار بودند، در واقع اعتبار آن زنان روایتشان را معتبر میکرد. من نمیتوانم به زنی که صاحب آن اعتبار و جایگاه اجتماعی نیست یا به حاشیه رانده شده بگویم روایتت را باور نمیکنم. وظیفه و رسالت فمینیستی اتفاقا ایجاب میکند کنار این زنان کمتر شناخته شده و یا ناشناس بیایستم. باید بیشتر و بیشتر صدای زنانی که چهره نیستند و یا ازارگرشان چهره ندارد را بشنویم و تقویت کنیم. در نهایت هم ممکن است روایت دروغین منتشر شود و این ناگزیر است. مهم است در مورد آنها هم شفافسازی کنیم.
♦ در این مدت مطالب زیادی نوشته شده است و فعالان زن در داخل ایران نیز همراه با نیاز جامعه، به طور مرتب در حال تولید محتواهای مرتبط با این مبحث هستند. در این حال جنبش جهانی میتو هم برای فمینیسم میراثی به جا گذارده و در یک دهه گذشته دهها کتاب و صدها مقاله در مورد آن نوشته شده است که میتواند به نوعی برای فمینیستهای ایرانی، راهنمایی باشد که در آمریکا و یا اروپا چطور با این جنبش برخورد شده است. بطور کلی با مروری بر همه این مواردی که مطرح کردم و تجربیات خودتان، فکر میکنید موضع فمینیستی در قبال این جریان چه باید باشد؟
– موضع فمینیستی میتواند از دو منظر مطرح شود. یکی از منظر شنیده شدن صدای زنان، اینکه زنان بدانند زمان گفتن است و کسانی هستند که صدای آنها را میشنوند و باورشان میکنند. زمان شکستن سکوت و زنجیره فرهنگ تجاوز است. اما از منظر دیگری هم میتوان به آن نگاه کرد که این تازه آغاز کار است و حالا که این صداها بلند شده ما میتوانیم ببینیم که هیچ نهادی برای اینکه افراد بتوانند گزارش آزارجنسی بدهند نداریم. نهادی که به جای اینکه من و دیگران بنشینیم به تنهایی این حجم کار را انجام دهیم، راستیآزمایی کنیم و بعد از انتشار فشار روانیاش را تحمل کنیم، اینکارها را انجام دهد. یعنی تنها شکستن سکوت نیست. به نظر من موضع فمینیستی که میتوان در برابر هر روایتی گرفت این است که به آن روایت نگاه کرد و پرسید چرا این تجاوز اتفاق افتاده؟ چطور اتفاق افتاده؟ چرا آزاردیده سکوت کرده؟ و بعد برای همه اینها برنامهریزی کنیم، آموزش دهیم و نهادسازی کنیم. به فکر نهادهایی بود که بتوانیم در ۳۶۵ روز سال این روایات را گزارش کنیم، تا راستیآزمایی شود، برای پیگیری قضایی کمک کنیم و از همه مهمتر، برای حذف آزاررجنسی آموزش داده شود. ما به وضوح شاهد غیبت مکانیسم های حمایتی از ازاردیده و عجز نظام قضایی و حقوقی برای برقراری عدالت هستیم.
به نظر من اشتباه است که اسم این جریان را بگذاریم موج که حالا الان درست شده و فروکش میکند. این آغاز راهی است که ما را وا میدارد به اینکه فکر کنیم چه برنامهریزی و اقداماتی باید در آینده داشته باشیم. مشکل دیگری که من خیلی زیاد میبینم. مساله حمایتگری فمینیستی در داخل افرادی است که دارند روایات را منتشر میکنند و به نوعی میخواهند یاریرسان باشند. این هم نتیجه فقدان نهادهایی است که باید در این زمینه کار کنند. یعنی ما همه یکسری تک درخت تنها هستیم که داریم کار انجام میدهیم و با فشارهای روانی زیاد ممکن است بشکنیم درحالی که اگر یک تجمیع نیروهای فمینیستی وجود داشته باشد، خیلی قدرتمندتر میشود پیش رفت. ما نیاز به تشکل یابی و همگرایی تشکل ها داریم.
♦ موضوع دیگری که وجود دارد، شکل واکنش جامعه به فرد آزارگر است. در شبکههای اجتماعی پس از آنکه روایتی منتشر میشود، فرد آزارگر با نفرتپراکنی و آزارهای کلامی زیادی مواجه میشود، درحالی که اکثر فمینیستها همواره از این قبیل برخوردها حذر میکنند و حتی در بحث قضایی هم رویکرد عدالت ترمیمی را به جای حبس و زندان پیشنهاد میدهند، نظر شما در این مورد چیست؟
– اولا اینکه جامعه باید بداند که اصلا قرار بر این نیست که قضاوت کند. قرار بر این نیست که شبکههای اجتماعی و یا بطن جامعه تبدیل به دادگاه شود و قضاوتی داشته باشد. ما باید بشنویم و بعد از آن نظراتمان را نگه داریم و منتظر باشیم و ببینیم فرد مورد اتهام چه واکنشی نشان میدهد و حرفهای او را هم بشنویم. به نظر میرسد جامعه در واکنش به این روایات بسیار شتابزده عمل میکند و به خودش فرصت فکر کردن بیشتر در مورد روایات را نمیدهد ما باید بدانیم با یک سیستم ساختارمند مواجه هستیم، در حالی که هر روایت می تواند قواعد بازی قدرت را بر هم بزند و موقعیت لرزان ازاردیدگان را تغییر دهد، نفرت پراکنی علیه ازارگر نمی تواند به تغییر ساختار کمک کند. آزارگر، چه آنان که ازارگر سریالی هستند، چه نااگاهان باید شانس یادگیری و تغییر داشته باشند. البته این مستلزم این است که خودشان أراده لازم برای یادگیری و تغییر را داشته باشند.
من همون جور فکر میکنم که گفتم جوونک !
M.U.G.E.N.R.S / 20 November 2020
سلام من سمانه سوادی رو از چند سال پیش در اینستا دنبال میکنم و ایشون بسیار اکتیو در دفاع از حقوق انسان ها هستند و موافق نظراتتون هستم برای ایجاد تشکل، اما چطور میشه به عضویت در اومد و همکاری کرد؟
محدثه رضایی / 22 November 2020