خشونت علیه زنان معلول به ندرت گزارش میشود و هنگامی هم که گزارش میشوند، موانع متعددی اجرای عدالت را تهدید میکند. همچنین به نظر میرسد مسئولان اجرای قانون، ابزار و تجهیزات لازم را برای مقابله با خشونت علیه زنان معلول ندارند. زنان معلول گاهی اوقات از ادامه فرآیندهای رسمی قضایی صرف نظر میکنند، چون این تصور وجود دارد که آنها شکننده هستند، قادر به صحبت با زبان بزرگسالان نیستند یا حتی به خاطر مشکلات بینایی نمیتوانند مجرم را شناسایی کنند. در واقع با آنها مانند کودکان برخورد میشود.
مریم هیچ وقت صورت آن مرد را ندید؛ چشمی نداشت برای دیدن. آن روز رفته بود تا در خیابانهای خیس تهران، بوی باران را نفس بکشد. برود خانه هنرمندان که درختهایش را، حوضش را، ساختمانها و گالریهایش را ندیده بود ولی صدای پرندهها و آدمهایش را شنیده بود. اما آن روز پای مریم به پارک نرسید؛ سر کوچه که رسید، ماشینی جلوی پایش ایستاد و بوق زد. گفت او را میبرد خانه هنرمندان اما نبرد؛ «به من آبمیوه تعارف کرد، گفتم ممنون تشنه نیستم. گفت خواهر بخور بگذار ما هم صوابی کرده باشیم! خوردم. هنوز زمان زیادی نگذشته بود که دیگر نفهمیدم چه شد. وقتی چشمهایم را باز کردم در خانهاش بودم. او به من تجاوز کرده بود. او را نمیدیدم و همان لحظه آرزوی مرگ کردم. او دوباره من را سوار ماشینش کرد، به مترو برد و گفت پیاده شو! نفهمیدم خودم را چطور به خانه رساندم و حالا که ۳ سال از آن زمان میگذرد به ندرت پایم را از خانه بیرون میگذارم. افسرده شدهام اما از بیرون رفتن وحشت دارم.»
مریم مثل زهرا و مثل مینا معلول است؛ نمیبینند، نمیشنوند، ناتوانی ذهنی دارند یا روی ویلچر نشسته و مانند هزاران معلول دیگر انواع اذیت و آزار جنسی را تجربه کردهاند؛ از خشونتهای فیزیکی درخانه، تا لمس شدنهای بیاجازه، نجواهای جنسی در گوشی، عورتنمایی مقابل چشمشان و تجاوز. آزارهایی که در ایران اغلب گزارش نمیشوند، آمار دقیقی از میزان آنها وجود ندارد، نهادهای مسئول از آمارهای موجود هم چیزی منتشر نمیکنند و راه برای سوءاستفاده آزارگران باز میماند.
هرچند جنبشهایی برای پایان دادن به خشونت علیه معلولان در جهان به راه افتاده اما ساختارهای اجتماعی، کلیشههای منفی و پیشداوریها، نواقص قانونی و حمایتی، نبود آموزش و… جزو موانعیاند که منجر به ایجاد نگرشهای تبعیضآمیز در نهادهای مختلف در مقابله با آزار جنسی زنان معلول میشود و به افزایش این آزارها دامن میزنند. زنانی که حتی به دنبال عدالت در مقابل آزارهای جنسی بروند، طعم واقعی تبعیض را بیش از پیش میچشند.
وقتی از فرهنگ «معلولآزاری» حرف میزنیم از چه حرف میزنیم؟
رویکردهای جامع حقوق معلولیت، حقوق زنان و برابری جنسیتی هنوز به طور متمرکز زندگی زنان معلول را مورد نظر قرار نداده است. نهاد زنان سازمان ملل ۱ هنگام مشاورهها به این نتیجه رسیده است که زنان معلول در مسیر عدالتخواهی با موانع مضاعفی روبرو میشوند. خشونت علیه زنان معلول به ندرت گزارش میشود و هنگامی هم که گزارش میشوند، موانع متعددی اجرای عدالت را تهدید میکند. همچنین به نظر میرسد مسئولان اجرای قانون، ابزار و تجهیزات لازم را برای مقابله با خشونت علیه زنان معلول ندارند.
فرهنگ عمومی عدم باور به زنان، درخصوص زنان معلول شدیدتر است. زنان معلول گاهی اوقات از ادامه فرآیندهای رسمی قضایی صرف نظر میکنند، چون این تصور وجود دارد که آنها شکننده هستند، قادر به صحبت با زبان بزرگسالان نیستند یا حتی به خاطر مشکلات بینایی نمیتوانند مجرم را شناسایی کنند. در واقع با آنها مانند کودکان برخورد میشود.
اتحاد بینالمللی معلولیت به این نتیجه رسیده است که زنان با معلولیتهای روانی- اجتماعی ممکن است به خاطر سابقه سلامت روانیشان بیاعتبار تلقی شوند و درباره زنان با معلولیت ذهنی هم احتمال دارد توانایی راستگویی آنها زیر سوال برود. زنان دارای معلولیت شنوایی و بینایی، به این دلیل که نمیتوانند چیزی که دیده یا شنیدهاند را بازگو کنند، امکان دارد بیاعتبار قلمداد شوند. به طور کلی ممکن است قضات در پروندههای مربوط به زنان معلول، درخواست مدارک بیشتری کنند، مخصوصا وقتی معلولیت روانی-اجتماعی یا ذهنی همچنان در فرد وجود دارد و یا او برای برقراری ارتباط و جابجایی به کمک نیاز دارد این موضوع شدت بیشتری پیدا میکند. ۲)
آنطور که تحقیقات نشان میدهد، مردان معلول هم مورد اذیت و آزارهای جنسی قرار میگیرند. مجله پزشکی پیشگیری آمریکا، (American Journal of Preventive Medicine)، نتایج پژوهشی را که در سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳ انجام شده، منتشر کرده که نشان میدهد مردان معلول ۴ برابر بیشتر از مردان بدون معلولیت، آزار جنسی را تجربه میکنند. ۳) کلیشهها و پیشداوریهای منفی علیه مردان معلول هم میتواند در راه اجرای عدالت مشکلاتی ایجاد کند. مثلا اینکه گفته میشود آنها «مرد واقعی» نیستند و مردانگیشان مورد پرسش قرار میگیرد. به طوری که وقتی مردان معلول یک آزار جنسی را گزارش میدهند، ممکن است صدا یا تجربیات آنها اصلا شنیده نشود. این باور که «معلولیت، مردان را بیخطر میکند» حتی گاهی منجر به این میشود که گزارشهای آزار زنان توسط این افراد جدی گرفته نشود.
اما افسانههای مرتبط با جنسیت زنان منجر به سرزنش قربانی و توجیه اعمال آزارگر میشود و حتی این سوال را در اذهان به وجود میآورد؛ «او آن مرد را تحریک کرده است؟» به همین دلیل شهادت زنان میتواند به سادگی رد شود. مسائلی مانند موانع ارتباطی، کمبود مترجم، درک ضعیف از تبعیض معلولیتمحور در بین کارکنان سیستمهای قضایی هم میتواند قابل توجه باشد.
زنان دارای معلولیت شنوایی و بینایی، به این دلیل که نمیتوانند چیزی که دیده یا شنیدهاند را بازگو کنند، امکان دارد بیاعتبار قلمداد شوند. به طور کلی ممکن است قضات در پروندههای مربوط به زنان معلول، درخواست مدارک بیشتری کنند، مخصوصا وقتی معلولیت روانی-اجتماعی یا ذهنی همچنان در فرد وجود دارد و یا او برای برقراری ارتباط و جابجایی به کمک نیاز دارد این موضوع شدت بیشتری پیدا میکند.
از لمسهای ناخواسته تا سقط جنین اجباری
افراد دارای معلولیت انواع اذیت و آزارهای جنسی را تجربه میکنند؛ آزارهایی مانند: لمس اجباری و ناخواسته، قرار گرفتن در معرض تماشای پورنوگرافی، قاچاق جنسی، شنیدن جوکهای جنسی، تجاوز جنسی از سوی محارم، پرستاران یا مددکاران مراکز نگهداری معلولان و هرگونه تماس جنسی یا فعالیت ناخواسته دیگری. بسیاری از بازماندگان آزارهای جنسی، در مورد خدمات یا کمکهای حمایتی موجود برای بازماندگان خشونت جنسی اطلاعی ندارند و حتی بسیاری از مددکاران و مسوولان مربوط به امور معلولان، آموزشی در این زمینه ندیده و نوع مواجهه درست با بازماندگان را نمیدانند.
برای افراد معلول، سوءاستفاده جنسی میتواند به شکل رعایت نکردن حریم خصوصی آنها و قرار گرفتن در معرض اعمالی ناخواسته در طول مراقبتهای شخصی مانند حمام کردن، لباس پوشیدن و توالت باشد. سقط جنین اجباری، عقیمسازی یا بارداری ناخواسته از عواقب اذیت و آزارهای جنسی به زنان معلول است. معلولان ذهنی، شناختی، اجتماعی، رشدی، نابینایان، ناشنوایان، و افرادی با چند معلولیت، کسانی هستند که معمولا مورد اذیت و آزارهای جنسیاند.
نابینایان عموما مورد لمسهای ناخواسته و حرفهای درگوشی جنسی قرار میگیرند و ناشنوایان شاهد حرکات جنسی با زبان اشاره و یا «لب زدن» آزارگرانند. آنطور که ائتلاف کالیفرنیا علیه تجاوز جنسی (CALCASA) ۴) در توصیهنامهای که برای مراکز بحران تجاوز در آمریکا تهیه کرده نوشته که اگر فرد مبتلا به ناتوانی ذهنی و شناختی در سنین پایین مورد آزار قرار گیرد و هیچ کس مداخله نکند، این سوءاستفاده میتواند تا بزرگسالی ادامه یابد. غالباً افراد دارای معلولیت رشد، بگونهای آموزش میبینند که کاملاً مطابق با خواستههای افراد دارای قدرت رفتار کنند. این آموزش در مورد رفتارهای تسلیمپذیرانه، اغلب از طریق کلاسهای درس و برنامههای توسعه مهارتهای اجتماعی برای اغلب افراد مبتلا به ناتوانیهای شناختی، فکری و رشدی داده میشود. در ابتدا، افراد معلول میآموزند که پیروی از این دستورالعملها، میتواند راهی برای دسترسی به امتیازات، فرصتهای تفریحی یا پیشرفت در زندگی باشد.
عواملی که چگونگی آزارهای جنسی معلولان را شکل می دهند
اما آنچه که وضعیت را برای زنان معلول پیچیده و سختتر میکند، ساختارهای اجتماعی موثر بر چگونگی تجربه آزار جنسی در میان آنان است. مطالعات نشان دادهاند که زنان معلول صرف نظر از سن، نژاد، قومیت، جهتگیری جنسی یا طبقه اجتماعی، دو برابر زنان سالم مورد آزار جنسی، تجاوز و سوءاستفاده جنسی قرار گرفتهاند. ساختارهای تبعیضآمیزی که بر اساس روابط نابرابر قدرت چیده شده، برخورد متفاوت در برابر قانون، کلیشهها و هنجارهای نهادینهشده و عدم آموزش، از عواملی هستند که چگونگی اذیت و آزارهای جنسی زنان معلول را شکل میدهند.
سهیل معینی، فعال حمایت از حقوق معلولان و مدیر عامل انجمن باورهم گسترش فقر را یکی از عوامل مهم سوءاستفاده از معلولان میداند. او در گفتوگو با «دیدبان آزار» میگوید وقتی گروهی که صدایی ندارند درمعرض محرومیتهای اجتماعی قرار میگیرند، بیشتر در معرض سوءاستفاده و انواع تعرضها هستند و این درمورد افراد معلول هم صادق است؛ «افراد معلول توانایی دفاع از خود را ندارند و عمدتا نمیدانند سوءاستفاده یعنی چه و چه هنگام حقوقشان دارد نقض میشود. اگر این سوءاستفاده خشن هم نباشد ممکن است حتی مقاومت هم نکنند.»
او ادامه میدهد: «در کل میتوان گفت افراد معلول به دو جهت میتوانند بیشتر در معرض سوءاستفاده قراربگیرند؛ یکی خود وضعیت معلولیت و دیگری تاثیر محرومیت بر معلولیت. یک دسته از معلولان به دلیل قرار گرفتن در خانوادههای پایین دست و در معرض آسیب، به بالاترین طریق ممکن میتوانند مورد آسیب قراربگیرند که شاید مستقیم ناشی از معلولیت آنها نباشد، اما ناشی از موقعیت فرودست و گروههای حاشیهای خانواده باشد. قطعا هم هرچه فقر گسترش پیدا میکند، محرومیتها توسعه پیدا کرده و سوءاستفاده زیاد میشود. وقتی اینها زیاد شود، افراد معلول هم که دراین بسترند بیشتر در معرض خشونت قرار میگیرند.»زنان معلول صرف نظر از سن، نژاد، قومیت، جهتگیری جنسی یا طبقه اجتماعی، دو برابر زنان سالم مورد آزار جنسی، تجاوز و سوءاستفاده جنسی قرار گرفتهاند. ساختارهای تبعیضآمیزی که بر اساس روابط نابرابر قدرت چیده شده، برخورد متفاوت در برابر قانون، کلیشهها و هنجارهای نهادینهشده و عدم آموزش، از عواملی هستند که چگونگی اذیت و آزارهای جنسی زنان معلول را شکل میدهند.
آماری از وضعیت آزار و اذیت زنان معلول در جهان
مطالعات متعددی در جهان نشان میدهد که زنان معلول اذیت و آزارهای جنسی را با نرخ بالاتری نسبت به زنان بدون معلولیت تجربه میکنند. طبق گزارش نهاد زنان سازمان ملل، در کشورهای عضو اتحادیه اروپا، ۶۱ درصد از زنان دارای معلولیت در مقابل ۵۴ درصد از زنان بدون معلولیت، از ۱۵ سالگی آزار جنسی را تجربه کردهاند.
همچنین، شورای ملی معلولیت آمریکا دریافته که ۳۱.۶ درصد از دانشجویان کارشناسی ارشد معلول در دانشگاه نوعی از خشونت جنسی را تجربه کردهاند. در یکی از اولین و پراستنادترین مطالعات در مورد خشونت جنسی علیه افراد دارای معلولیت، فعالان و فمینیستهای وابسته به مرکز امداد به تجاوز جنسی سیاتل دادهها را در یک دوره ۱۹ ماهه (مه ۱۹۷۷ تا دسامبر ۱۹۷۹) جمعآوری و بیش از ۳۰۰ مورد سوءاستفاده جنسی را شناسایی کردند که بیشتر این موارد زنان و کودکان دارای ناتوانیهای جسمی یا شناختی بودند. این مرکز نتیجه گرفت که فقط در ایالت واشنگتن سالانه حدود ۳۰،۰۰۰ مورد سوءاستفاده جنسی علیه افراد معلول رخ میدهد.
در کانادا زنان معلول دو برابر بیشتر از زنان بدون معلولیت مورد آزار جنسی قرار گرفتهاند. در استرالیا هم ۸۹ درصد از زنان دارای معلولیت و ۶۸ درصد از مردان معلول آزار جنسی را تجربه کردهاند. یک نظرسنجی از بزرگسالان ۱۶ تا ۵۹ سال در انگلستان و ولز هم نشان میدهد که زنان معلول دو برابر زنان بدون معلولیت اذیت و آزارهای جنسی را تجربه کردهاند.
همچنین در سال ۲۰۱۳ کارشناسان سعودی در گفتوگو با روزنامه «الاقتصادیه سعودی» اعلام کردند که ۲۰ درصد معلولان و ۹۰ درصد از عقبماندگان ذهنی در عربستان در معرض آزار و اذیت و تعرض جنسی قرار دارند و میزان تعرض به معلولان زن به ۶۰ درصد، و معلولان مرد به ۳۰ درصد میرسد۵)
چندی پیش، دیدبان حقوق بشر افغانستان هم در تازهترین گزارش خود از میزان بالای اذیت و آزارهای جنسی زنان معلول در این کشور نوشت و بیان کرد که مسئولان دولتی زنان معلول را مورد سوءاستفاده و آزار جنسی قرار میدهند، این موضوع حتی زمانی که آنان به وزارتخانهها برای دریافت معاش/حقوق معلولیت خود مراجعه میکنند، اتفاق میافتد.۶)
چرا ایران آمار ندارد؟
اما در ایران آمار مدونی از میزان اذیت و آزارهای جنسی معلولان وجود ندارد. آخرین اظهارنظر دراین باره مربوط به خرداد ماه سال پیش است؛ زمانی که رضا جعفری، رئیس سابق اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی کشور اعلام کرد که طبق گزارشهایی که به این سازمان رسیده، معلولآزاری رتبه چهارم در گروه خشونتهای خانگی را دارد.
بهروز مروتی، فعال مدنی و مدیر کمپین پیگیری حقوق افراد دارای معلولیت معتقد است در ایران این موضوعات جزو اسرار مگو است؛ به گفته او نه در این زمینه آماری ارائه و نه برای آن حدودی قائل میشوند. او در گفتوگو با «دیدبان آزار» از موانعی میگوید که بر سر ارائه آمار درباره اذیت و آزار جنسی معلولان وجود دارد؛ «سازمان بهزیستی که متولی امور افراد دارای معلولیت است تا الان راجع به این مسائل آمار مدونی نداده است؛ هرچند که اورژانس اجتماعی زیر نظر خود سازمان بهزیستی است و حتی میتواند اذیت و آزارهای غیرجنسی را هم گزارش کند، اما متاسفانه آمار طبقهبندی شده ارائه نمیدهد و برآورد خاصی هم در این زمینه ندارند. تنها سال پیش آماری کلی دراین باره داده شد اما ناقص بود.»
مروتی تعداد این اذیت و آزارها را بسیار بیش از تصور میداند و معتقد است هیچ متولیای در این زمینه وجود ندارد که پیگیر این موضوع باشد و آمارگیری کند؛ «برخی از خبرگزاریها به طور محدود به این موضوع میپردازند اما سازمان بهزیستی که متولی این امر است، هیچ گزارشی ارائه نمیدهد.»
«بدن من ملک عمومی نیست»
چند هفتهای از موج افشاگریها درباره اذیت و آزارهای جنسی در فضای مجازی میگذرد. افشاگریهایی کهMe too ایرانی نام گرفته و ابعاد مختلفی پیدا کرده است. در لابهلای روایات مختلف، روایاتی اندک از زنان معلول و یا افراد مرتبط با آنها هم منتشر شدند که نشان از تبعیض مضاعف علیه معلولان داشتند.
بعضی از زنان معلول در توییتر نوشته بودند که بدن زنان معلول اغلب متعلق به دیگران و ملک عمومی تلقی میشود. قدرت تصمیمگیری از این افراد گرفته شده و آنها را در موقعیت نابرابری قرار میدهد. یا معلولان زن که از ویلچر استفاده میکنند گفتند افراد بدون درخواست اجازه، ویلچرشان را هل میدهند.
زهرا ناشنواست؛ او در گفتوگویی که با «دیدبان آزار» داشته میگوید بارها آزار دیده ولی هیچوقت آنها را گزارش نداده است؛ «بارها شده که در جمعی غریبه قرار گرفتهام و کسی ناخواسته مرا لمس کرده؛ فکر میکنند چون نمیشنوم حتما نمیبینم یا کارشان را درک نمیکنم! یا برای کاری باید مدام به یک اداره مراجعه میکردم. بعد از چند بار مراجعه، مسئول مربوطه از من پرسید که ازدواج کردهام یا خیر؟ و وقتی که جوابم منفی بود، به من گفت که میتواند همسری برایم پیدا کند. اما یک جوری به او فهماندم که من نمیخواهم ازدواج کنم. آن مرد هم به من گفت کارم را زمانی انجام میدهد که دوستدخترش باشم! بعضی از دوستان نابینایم هم این آزارها را تجربه کردهاند. آنها میگویند مواقعی مورد لمس منظم و نامناسب افرادی که قصد کمک به آنها را دارند، قرار میگیرند و وقتی با دوستان غیرمعلول و یا خانوادهشان در این باره حرف میزنند، اغلب این پاسخها را میشنوند: “طبیعی است که مردم هنگام کمک به عبور از خیابان تو را لمس کنند.” اما بدن ما ملک عمومی مردم نیست.»
مژده خواهر میناست؛ مینا ناتوان ذهنی است و مژده از او مراقبت میکند. او در گفتوگو با «دیدبان آزار» از زمانی میگوید که به دلیل مشغله از دوستش که توانبخش معلولان بوده خواسته که بعضی مواقع از مینا نگهداری کند، اما آن مرد خواهرش را آزار داده است؛ «دوستم قبول کرد که بعضی مواقع از خواهرم نگهداری کند. یک روز وقتی وارد خانه شدم دیدم آن مرد لباسهای خواهرم را درآورده و وقتی من را دید هول شد و به سرعتم از خانهام بیرون رفت. علیه او شکایت کردم و منتظر رای دادگاهم.»
چرا آنها نمیتوانند بگویند: نه!
«مارین کروس میکر» در کتابش با عنوان «درهای قفل شده، سوءاستفادههای جنسی بنیادی»۷) نوشته است: «قدرت و عوامل دیگری وجود دارد که خطرات سوءاستفاده را برای افراد دارای معلولیت افزایش میدهد. به عنوان مثال، اگر این افراد به طور مداوم در مراقبت شخصی، مانند استحمام و لباس پوشیدن کمک دریافت کنند و یا اینکه ارزیابیهای بدنی و درمانهای معمولی شامل لمس را زیاد تجربه کنند، ممکن است نسبت به لمس شدن بیحس و بیتفاوت شوند. حتی در درمانهای نظارتشده هم، افراد معلول در معرض خطر بیشتری هستند؛ چرا که نمیدانند آیا میتوانند به لمسهای دردناک یا مشکوک به سوءاستفاده جنسی نه بگویند؟ به عنوان مثال یک زن معلول، نمیداند در تماس با راننده اتوبوس که خود را دوست میخواند ولی از مرزها عبور میکند و خواستار بوسه است و او را نوازش جنسی میکند باید چه برخوردی کند. در حالیکه آن دختر حتی نمیداند میتواند در مقابل آن درخواست نامتناسب یا لمس شدن “نه” بگوید.» بسیاری از افراد دارای معلولیت، بصورت مطیع و مهربان، اجتماعی شدهاند و ممکن است در شرایطی زندگی کنند که حتی اجازه “نه” گفتن به مقامات رسمی را نداشته باشند.
آزارهایی که گزارش نمیشوند
بسیاری از زنان آزاردیده معلول یا عموما آزارهای جنسی را گزارش نمیکنند و یا اساسا به خاطر وضعیت معلولیتشان امکان این کار را ندارند. بسیاری از آنهایی هم که این موضوع را گزارش و شکایت قضایی میکنند، خودشان احساس محاکمه شدن دارند؛ از قبیل اینکه در جریان دادرسی ممکن است مسائلی از این دست پیش بیاید که آیا متجاوز از معلولیت شخص آگاهی داشته؟ و اینکه آیا بازمانده به دلیل ناتوانی خود قادر به رضایت به عمل جنسی بوده است یا خیر.
بهروز مروتی، ازافراد کمتوان ذهنی شدید مثال میزند که زمانی که بدون مراقبت وارد جامعه میشوند، رفتارهایی را که به نوعی تعرض به حقوق آنهاست درک نمیکنند، مگر این که خشونتهای شدید صورت بگیرد؛ «بعضی از سوءاستفادهها در بطن زندگی خصوصی این افراد اتفاق میافتد و ممکن است افرادی که بیشتر با این افراد سروکار دارند از آنها سوءاستفاده کنند. درنتیجه فرد حتی نسبت به متعرض گارد بستهای ندارد و اعتراضی نمیکند، یا اگر هم آزار ببیند و احساس کند که مورد خشونت قرار گرفته است و از او سوءاستفاده میشود، بخاطر نزدیکی با آن فرد و وابستگی به او، این موضوع را بیان نکند. همین موضوع باعث میشود که خیلی از این مسائل گزارش و ثبت نشود و به همین دلیل هم به لحاظ حقوقی و قانونی قابل پیگیری نیست.»
او ادامه میدهد: «زنانی که معلولیتهای شدید یا چندگانه دارند بیشتر ممکن است در بطن خانواده مورد سوءاستفاده قرار بگیرند. چون توان اجتماعی و فردی دفاع از خودشان را ندارند و جا و پناهی ندارند که بروند. به همین خاطرممکن است این آزارها را بیان نکنند. یک وجه دیگر قضیه این است که ما داریم از لایههای خیلی آشکار سوءاستفاده به سمت به لایههایی حرکت میکنیم که ممکن است سوءاستفاده در آن عادی تلقی شود. لایه بعدی، زنانی هستند که ازدواج کردهاند اما به دلیل شرایط بسیار سخت معلولیت در ترکیب با محرومیتهای اجتماعی آنها با افرادی ازدواج کردهاند که افراد مناسبی نیستند؛ اعم از افرادی که چند زن دارند و این فرد معلول بخاطر اینکه حس میکند قدرت انتخابی ندارد به هرگونه خشونت و تعرضی تن میدهد که باعث میشود شاهد تعرض توسط همسر قانونیاش یا افراد دیگر باشد. افرادی هم هستند که در خانوادههای فروپاشیده و بزهکار زندگی میکنند. افرادی که معتادند خیلی راحت ممکن است که خواهر خودشان یا حتی همسرشان و سایر افراد خانواده را در معرض سواستفاده و بهرهکشیهای مختلف قرار دهند؛ زنان معلول هم چون امکان رهایی در خودشان نمیبینند، اینها را تحمل میکنند.»
مروتی از گزارشهایی میگوید که به دست کمپین معلولان رسیده؛ «چند مورد اذیت و آزار جنسی به ما گزارش شده است اما زمانی که خواستیم با آنها به طور مفصل دراین رابطه صحبت کنیم، پشیمان شدند و دیگر صحبتی نکردند. مثلا چندماه پیش یکی از دخترهای دارای معلولیت را از مرکزی مرخص میکنند و وقتی برمیگردد یکی از کارمندان بهزیستی به این دختر مشکوک میشود. میبرند آزمایش میکنند و میبینند که بستگانش به او تجاوز کردند و خواهرش هم شاهدش بوده که این کار دادگاهی شد، اما هنوز نتیجه دادگاه اعلام نشده است.»
کشورها چگونه معلولان آزاردیده حمایت میکنند؟
در کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت (CRPD) که در سال ۲۰۰۶ تصویب شد، برابری زن و مرد به عنوان یکی از اصول اصلی و راهنما برای کشورها آورده شده است.[viii] در ماده ۶ این کنوانسیون نوشته شده که زنان معلول مورد تبعیض های چندگانه قرار دارند و کشورهای عضو را به اتخاذ تدابیر مناسب جهت اطمینان از توسعه، پیشرفت و توانمندسازی کامل آنها فرا میخواند. ماده ۱۶ هم دولتها را موظف میسازد تا با رویکرد حمایتی، از هر نوع استثمار، خشونت و سوءاستفاده از معلولان جلوگیری کنند و کمیته حقوق افراد دارای معلولیت به طور خاص آزار و اذیت جنسی در محل کار را بررسی کرده است.
· آفریقا: پروتکل منشور آفریقایی در مورد حقوق بشر و مردم در مورد حقوق زنان در آفریقا (پروتکل ماپوتو) که در سال ۲۰۰۳ تصویب شد، دولتها را موظف به مبارزه و مجازات آزار جنسی در محل کار و موسسات آموزشی میکند. این پروتکل همچنین دولتهای عضو را موظف میکند تا از برخورداری کامل زنان دارای معلولیت از حقوق انسانی و مردمی خود بر اساس برابری با دیگران، از جمله محافظت از آنها در برابر تبعیضات ناشی از معلولیت و خشونت جنسی و جنسیتی، اطمینان حاصل کنند.
· آمریکا: کمیسیون بینالمللی آمریکایی حقوق بشر، قرار دادن مجازات و ریشهکن کردن خشونت علیه زنان را در سال ۱۹۹۴ مصوب کرده است. این کمیسیون دولتهای عضو را موظف میکند که به آسیبپذیری زنانی ناتوان در برابر خشونت توجه ویژهای داشته باشند.
· اروپا: کنوانسیون شورای اروپا در مورد پیشگیری و مبارزه با خشونت علیه زنان و خشونت خانگی (کنوانسیون استانبول) که در سال ۲۰۱۱ تصویب شده است، کشورهای عضو را موظف میکند اقدامات لازم را برای ارتقا و حمایت از حق زندگی بدون خشونت زنان در انظار عمومی و حوزه خصوصی انجام دهند. اجرای این کنوانسیون باید بدون اعمال تبعیض از هر لحاظ از جمله معلولیت باشد. همچنین منشور حقوق اساسی اتحادیه اروپا، مصوب سال ۲۰۰۰، تبعیض بر اساس جنسیت و معلولیت را ممنوع میکند.
بهروز مروتی، مدیر کمپین پیگیری حقوق افراد دارای معلولیت میگوید ایران هم درسال ۱۳۸۷ به این کنوانسیون پیوسته اما این پیوستن، نمادین است؛ «چرا که دراجرا حتی اپسیلونی از این کنوانسیون اجرا نشده و درکل مسئولان با این کنواسیون بیگانهاند.» او میگوید ایران در زمینه حمایت از معلولان آزاردیده خلاء قانونی جدی دارد؛ «ما در سازمان حمایت از معلولان، اصل عدم تبعیض را نداریم که درکل تبعیض قائل شدن به دلیل معلولیت را محکوم یا منع کرده باشد. از طرفی هم درباره اذیت و آزار به معنای غیرجنسی هم ما موردی نداریم. متاسفانه سازمان بهزیستی اذیت و آزارهای جنسی را اصلا پیگیری نمیکند. ما دراین دو، سه سال ۶ الی ۷ مورد خیلی حاد آزار داشتیم. درآخرین مورد هم شخصی به بهانه کرونا، فردی را در بازار تهران، مورد اذیت و آزار قرار داده بود و ما شکایت کردیم اما قوه قضائیه به این موضوع رسیدگی نکرد و پرونده را تا باز کرد، مختومه اعلام کرد. این نشان میدهد که اصلا نگاهی که حاکمیت به اذیت و آزار دارد، شامل حال افراد دارای معلولیت نمیشود و این یک نقص قانونی و فرهنگی است. در کشور ما این موارد را جزو مسائلی نمیدانند که باید نسبت به آن قانونی وضع کنند و با آن برخورد قانونی صورت بگیرد. طبعا وقتی که قانونی وجود ندارد، دولت دراین زمینه وارد نمیشود. مجلس باید خلاءهای قانونی را پوشش دهد. دولت باید با دستگاههایی مثل وزارت فرهنگ و ارشاد، وزارت آموزش و پرورش، سازمان بهزیستی، نسبت به این موارد در کشور فرهنگسازی و آماری را جمعآوری و برمبنای آن برنامهریزی کنند و نسبت به آن اقدامات اساسی انجام دهند.»
لزوم ورود فعالان مدنی
مروتی، مدیر کمپین پیگیری حقوق افراد دارای معلولیت معتقد است نقش نهادهای مدنی و فعالان درباره ورود به موضوع اذیت و آزار جنسی بسیار مهم است؛ «متاسفانه نهادهای مدنی در حوزه افراد دارای معلولیت به شدت ضعیف یا منفعل عمل میکنند، حتی سازمانهای مردمنهاد حوزه معلولیت نیز بعضا منفعل هستند، حتی در این بحث میتوانم بگویم در این چهار سالی که در این حوزه به صورت خیلی حرفهای فعال هستم، ندیدهام که هیچ انجمن یا سازمان مردم نهادی به این بحث بپردازد و دراین رابطه اقداماتی انجام دهد. کمپین ما به صورت مشخص چندین بار از طریق مسئولان سازمان بهزیستی خواسته است که اورژانس اجتماعی، آماری از اذیت و آزارهای چه جنسی و چه غیرجنسی افراد دارای معلولیت را ارائه دهند و متاسفانه آنها این کار را نکردند.»
او ادامه میدهد: «نهادهای مدنی حتما میتوانند و باید وارد شوند چون اصلا در این حوزه هیچگونه کاری انجام نشده است. در قانون حقوق حمایت از معلولان متاسفانه یکی از بزرگترین نقصها این است که در رابطه با کودکان و زنان دارای معلولیت هیچ مطلبی ارائه نشده و از حقشان دفاع نکرده است. متاسفانه سازمانهای دولتی هم هیچ کاری در این زمینه انجام ندادند و هیچگونه فرهنگسازی و یا برخورد قضایی صورت نمیگیرد، هیچ آماری اعلام نمیشود و وضعیت به شدت بغرنج است.»
مروتی از ورود کمپین به این موضوع میگوید؛ «چندماه پیش ما به صورت ویژه وارد این موضوع شدیم و در اینستاگرام اعلام کردیم که حتما این موارد گزارش شود و هدفمان هم این بود که دوستان بیایند و موارد را گزارش کنند. یک خانمی گزارش داد که یک کودک که به اتیسم مبتلا است، در خانه مورد اذیت و آزار بستگانش قرار میگیرد و وقتی مادر این بچه متوجه این موضوع میشود، تصمیم به شکایت میگیرد، اما همسرش مانع او میشود. از من پرسید و من راهنماییاش کردم و گفتم حتما اقدام کنند و وقتی اقدام کردند گفتند که وقت آن گذشته و باید یکی، دو روز اول آزمایش میکردیم و نتوانستند تشخیص بدهند. با این که مادر خیلی اذعان میکرد که روی بدن فرزندش آثاری باقی مانده است اما متاسفانه رای صادر شده مبنی بر عدم تشخیص آثار بود. ما اسکرین پیامشان را که در تلگرام بود، داخل اینستاگرام گذاشتیم. درکل از چندهزارنفری که پست را دیدند، دونفر مراجعه کردند. یکی از آن ها خانمی بود که یک مورد خیلی هولناک را گزارش کرد که متاسفانه بلافاصله پستها و دایرکت اینستاگرامش را پاک و ارتباط خودش با ما را نیز قطع کرد. او گفته بود که در شهر مشهد، به بهانه جا دادن به مددجویان سازمان بهزیستی، آنها را بردند و مورد اذیت و آزارجنسی قراردادند و به آنها تجاوز کردند. دغدغه بزرگ من بررسی و رسیدگی به اذیت و آزار این افراد است و هرکاری هم میکنم چون دست و بالمان بسته است، نمیتوانیم اطلاعات زیادی به دست بیاوریم و باید دید که در ادامه چه کاری دراین زمینه میتوانیم انجام دهیم.»
نهادهای رسمی همراه نهادهای مدنی باشند نه مقابل آنها
سهیل معینی، مدیرعامل انجمن باور هم معتقد است در خلاء اقدامات قانونی، نهادهای مدنی نقش مهمی در پیگیری موضوع اذیت و آزارهای جنسی دارند؛ «این تلاشها درحال شکل گرفتن است و خود ما سازمانهای مردمنهاد، در این سالها تلاش مضاعفی را انجام داده و سعی میکنیم قوانین را به طرف حمایتهای بیشتر به سمت این گروه سوق دهیم که برای اعمال تعرض و سوءاستفاده و تعدی حق افراد معلول، مجازاتهای مختلف درقانون پیشبینی شود. همینطور که در بعضی از کشورها مثل فرانسه، تشدید مجازات را برای افرادی که از معلولان سوءاستفاده می کنند، در نظر گرفتهاند. اما واقعیت این است که نهادهای اجتماعی اگر بخواهند مداخلهای کنند باید این مداخله چندلایه باشد. ما اورژانس اجتماعی داریم و مشکل این است که اورژانس اجتماعی زمانی میتواند وارد موضوع شود که گزارشی دریافت کند و بسیاری از تخلفات و تعرضات اصولا گزارش نمیشود و در خموشی اتفاق میافتد و چیزی هم که در تاریکی و استتار رخ دهد، قابل دیدن و پیگیری نیست.»
او ادامه میدهد: «ما باید مکانیسمهای دیده شدن را افزایش دهیم و نهادهای بیشتری وارد موضوع شوند تا بتوانند به طور دقیق رویدادها را گزارش کنند. بحث بعدی این است که معنی مداخله چیست. به اورژانس اجتماعی گزارش داده میشود و درنتیجه مداخلاتی انجام میدهد؛ اگر این مداخلات نتواند آن ریشههای تودرتو و چند وجهی سوءاستفاده را قطع کند، عملا ناکام مانده است و این فقط مربوط به این قضیه نیست. چون اورژانس اجتماعی حتی معتادی را که مورد خشونت قرار گرفته را به مراکز معرفی میکند. حتی ممکن است جرمی مرتکب شود و به زندان برود. بعد چه اتفاقی میافتد؟ فرد دوباره به بستر آسیبزا برمیگردد و همچنان در معرض خطر است و اگر نشود کاری برای آن خانواده و آن زن مورد سوءاستفاده انجام داد، چیزی تغییر نمیکند و این نمیتواند ریشه آن سوءاستفاده را حذف کند. این جا ما مسئله داریم. چرا مسئله کودکان کار را نمیتوانیم حل کنیم؟ چرا خیلی از این بزهکاریها را نمیتوانیم حل کنیم؟ زیرا مداخلات ما فقط سطح یک است و سطوح دیگر مداخله که تغییر چرخه زندگی است، مستلزم شکست زنجیره اجتماعی بزهکاری و جرم و سوءاستفاده است. ما اینجا متاسفانه توان یکپارچه کل نهادها و سازمانهای اجتماعی را نداریم. واقعیت این است که تا زمانی که نظام خدمات اجتماعی ما، یک نظام یکپارچه و چندلایه و مبتنی بر یک نظام حمایتی، دفاعی و اجتماعی چندلایه نباشد، مداخلات اجتماعی منجر به تغییر وضعیت زیربنای بروز سوءاستفاده نخواهد شد.»
معینی تحول زیرساختی در نظام اجتماعی ایران را مهمترین اصل برای مقابله با اذیت و آزار زنان معلول میداند؛ «فراموش نکنیم همه این نهادها یکپارچه نیستند و وضعیت فقر در جامعه در حال توسعه است. وقتی که فقر گسترش پیدا میکند و وقتی که فرد از طبقه متوسط عملا به پایین رانده میشود، در همچین شورهزاری، گل و گیاه توسعه رشد نمیکند. این موارد همه بسترهایی هستند برای سوءاستفاده بیشتر و فراموش نکنید که ما لایههای دیگر سوءاستفاده را نیز داریم. فرد معلولی که خیلی قدرت پیدا کردن شغل ندارد، ممکن است وارد چرخههای کاری هم بشود که برخی از کارفرماها حتی از آنها سوءاستفاده هم بکنند. تمام این مجموعه باعث میشود که خشونت اتفاق بیفتد و پایدار بماند. واقعیت این است که تا زمانی که ما نتوانیم یک تحول زیرساختی درنظام اجتماعی خودمان شکل دهیم، همچنان شاهد بروز این مسائل خواهیم بود.»
لازم به توضیح است که دیدبان آزار با چند مسوول سازمان بهزیستی برای گرفتن میزان آمار اذیت و آزار جنسی زنان معلول تماس گرفت، اما هیچکدام حاضر به توضیح در این باره نشدند.
منبع این مطلب: دیدهبان آزار
لینک مطلب در تریبون زمانه
پانویسها
۱. | ↑ | https://www.unwomen.org/en |
۲. | ↑ | https://www.internationaldisabilityalliance.org/ |
۳. | ↑ | https://www.disabled-world.com/disability/sexuality/sexually-abused.php |
۴. | ↑ | https://www.calcasa.org/wp-content/uploads/۲۰۱۰/۱۲/Survivors-with-Disabilities.pdf |
۵. | ↑ | http://harasswatch.com/news/۱۵۰۰ |
۶. | ↑ | https://www.bbc.com/persian/afghanistan-۵۲۴۶۰۴۵۸ |
۷. | ↑ | https://link.springer.com/article/۱۰.۱۰۰۷/BF۰۱۱۰۲۳۹۳ |