پیشنیاز: مطلب زیر ترجمه برگرفته ای از سخنرانی فاطمه امان، تحلیلگر ارشد مرکز جنوب آسیا در شورای آتلانتیک در کنفرانس “درک چین” است که در روز شانزدهم ماه اوت ۲۰۲۰ در موسسه نپال برای همکاری های بین المللی و مشارکت ارائه شده است.
مایلم صحبت خود را با مرور کوتاهی بر حضور چین در خاورمیانه آغاز کنم و سپس به انگیزه های چین برای این حضور، بخصوص دلایل اقتصادی آن بپردازم، و بالاخره مطلب را با بررسی رویکرد خاص چین در رابطه با کشورهای منطقه به پایان برم.
چین و خاورمیانه
چین حضور محسوس خود را در خاورمیانه همزمان با پایان دوران جنگ سرد آغاز کرد. در طول دوران جنگ سرد، خاورمیانه میان اردوگاه شوروی سابق و اردوگاه آمریکا (اگر نه به طور مساوی) تقسیم شده بود. چین به دلیل رقابت هایش با اتحاد جماهیر شوروی سابق از یک سو و با آمریکا از سوی دیگر، تمایل چشمگیری به حضور در منطقه خاورمیانه نشان نمی داد. حضور محسوس و رو به گسترش چین در منطقه، پس از جنگ سرد و بعدها با پیامدهای آنچه به بهار عربی معروف است، از جمله کاهش بهای نفت و کنار کشیدن هر چه بیشتر آمریکا از منطقه آغاز شد. اساسا بهار عربی به “مقبول” افتادن حضور چین در خاورمیانه و مشارکت فزاینده این کشور در منطقه کمک چشمگیری کرد.
امروز چین بزرگترین وارد کننده کننده نفت خام است که بیش از نیمی از نیاز خود را از خاورمیانه فراهم می کند. چین دومین شریک تجاری کشورهای خاورمیانه است که با ۱۵ کشور از جمله ایران و اسراییل مشارکت اقتصادی دارد. علاقه چین به عرصه های تحقیق و توسعه ای که اسراییل در زمینه فن آوری های برتر بدان دست یافته به حدی است که مخالفت آمریکا را در برابر خود دارد. طرح توسعه بندر حیفا نیز که توسط چینی ها در دست توسعه بود، با مخالفت های جدی ایالات متحده رو به رو است.
چین علاقه گسترده و حضور حیرت انگیزی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا دارد، از امارات متحده عربی، عربستان سعودی، و ایران گرفته، تا عمان (کشوری که تنها ورودی دریای عربی و اقیانوس هند را به خلیج فارس فراهم می کند)، و مصر که چین بزرگترین شریک اقتصادیش است. با آن که چین درکشورهای درگیر جنگ مانند لیبی و سوریه نیز حضور دارد، اما این حضور بیشتر بر بازسازی متمرکز است تا نظامی.
علت حضور فزاینده چین در منطقه خاورمیانه
روابط چین و خاورمیانه متکی بر نیاز متقابل است. چین برای منابع طبیعی و انرژی خاورمیانه اشتهای سیری ناپذیری دارد. از سوی دیگر برای خاورمیانه بی ثبات و متاثر از سقوط اقتصادی ناشی از فاکتورهایی مانند کاهش قیمت نفت، کشمکش ها، بیکاری، تورم بالا، و جمعیت رو به رشد، چین نقش یک ناجی را ایفا می کند. کشورهای خاورمیانه به تنوع اقتصادی، توسعه و باز سازی زیرساخت های خود نیاز دارند و این نیاز با هدف چین در پیشبرد طرح غول آسای “یک کمربند یک راه” همخوانی و سازگاری دارد. [این طرح بلند پروازانه و دراز مدت، قرار است آسیا، آفریقا و اروپا را از طریق شبکه های راه های زمینی و دریایی به هم وصل کند. توسعه بندرهای مختلف از سریلانکا تا بنگلادش و میانمار و پاکستان نیز بخشی از همین طرح است که حضور چین را در اقیانوس هند بیشتر می کند.]
اقتصاد ایران تحت تاثیر سیاست فشارحداکثری دولت دونالد ترامپ، به شدت ضعیف شده و در آستانه فروپاشی قرار گرفته است. تولید نفت ایران به طور چشمگیری کاهش یافته و قیمت نفت فوق العاده پایین است. نظام بهداشتی ایران بر اثر تحریم ها، سو مدیریت، و پاندمی کوید-۱۹ سال جاری، وضعیت اسفناکی پیدا کرده است. اتحادیه اروپا با وجود مخالفت با فشار حداکثری دولت ترامپ بر ایران، نتوانست راهکار موثری برای کمک به ایران ایجاد کند تا واردات و صادرات خود را از تحریم های آمریکا دور نگه دارد. این دقیقا همان جایی است که چین مانند نجات دهنده وارد عمل می شود. ایران به علت مناسبات پرتنش با آمریکا، برای چین یک دوست ضعیف را فراهم می کند که هر وقت اراده کرد می تواند آن را بدون هزینه گزاف کنار بگذارد.
اما تنها دلیل حضور گسترده چین در خاورمیانه نیازهای اقتصادی نیست. برای بسیاری از کشورهای خاورمیانه، چین به ابزاری برای چانه زنی در روابط خود با ایالات متحده تبدیل شده است. در دسترس بودن آسان تر تجهیزات نظامی چین نیز از سوی بعضی از کشورهای خلیج فارس به عنوان عامل فشار بر ایالات متحده که در فروش این تجهیزات سخت گیرتر بوده و محدودیت های بیشتری را اعمال می کند، به کار می رود تا آمریکا را مجبور به کاهش این محدودیت ها کنند. از سوی دیگر کارت چین، با آن که گاه بزرگتر از آنچه هست وانمود می شود، از سوی کشورهایی که در خصومت آشکار با آمریکا هستند، مانند ایران، به کار می رود. کشورهائی که با آمریکا اختلاف دارند هم با کارت چین بازی می کنند که نمونه اش توافق اخیر ایران و چین در زمینه همکاری های بلند مدت است.
البته دولت ترامپ هم چین را به یکی از مفیدترین دشمنان خود تبدیل کرده است که تقریباً می توان آن را به خاطر هر چیزی از جمله وعده های انجام نشده، رکود اقتصادی و بسیاری ناکامی های دیگر سرزنش کرد.
رویکردهای چین
همان طور که پیشتر عنوان شد، کنار کشیدن آمریکا از برخی از نقاط خاورمیانه، فضای بیشتر و حضور گسترده تری را برای چین فراهم کرد. با این حال، چین تلاش بسیاری کرده است تا آمریکا را تحریک نکند. در واقع به همین دلیل است که از چند طرح بزرگ که بر سر آن با اسراییل به توافق رسیده بود اما با مخالفت آمریکا رو به رو بوده کنار کشیده است. مثال دیگر تاخیرهای پی در پی در رابطه با برخی از طرح های اقتصادی با ایران، از جمله برنامه های توسعه میدان های گازی ایران است که با استناد به تحریم های آمریکا، از انجام آن خودداری کرده است.
رویکرد پیچیده چین برای ایجاد توازن در روابط خود با کشورهای رقیب
حضور چین در منطقه خاورمیانه، در قیاس با منطق دیگر، مانند جنوب آسیا ، یک ویژگی بارز دارد. در خاورمیانه ، چین برای تامین امنیت سرمایه گذاری های خود تلاش دارد تا در روابط خود با رقیبان بی شمار و گاه متخاصم با یکدیگر، توازن ایجاد کند. فاصله گرفتن از کشمکش های بزرگ در منطقه و خودداری از ایفای نقش در کاهش تنش های ژئوپلیتیک در منطقه خاورمیانه، از رویکردهای موثر و محاسبه شده چین برای حفظ توازن بوده است. هدف این رویکرد بیش از هر چیز تعمیق و تضمین روابط اقتصادی، تجاری و مالی خود بوده است. یکی از نمونه های برجسته رویکرد چین برای ایجاد توازن در روابط خود با رقیبان گوناگون، انجام پروژه های بزرگ اقتصادی به طور همزمان در ایران، عربستان سعودی، و اسرائیل است. به همین ترتیب چین تا کنون موفق شده است با فاصله محاسبه شده ای که در روابط خود با ایران نگه می دارد، منافع و روابط اقتصادی خود را با آمریکا نیز به خطر نیندازد.
ایران-چین
اقتصاد ایران تحت تاثیر سیاست فشارحداکثری دولت دونالد ترامپ، به شدت ضعیف شده و در آستانه فروپاشی قرار گرفته است. تولید نفت ایران به طور چشمگیری کاهش یافته و قیمت نفت فوق العاده پایین است. نظام بهداشتی ایران بر اثر تحریم ها، سو مدیریت، و پاندمی کوید-۱۹ سال جاری، وضعیت اسفناکی پیدا کرده است. اتحادیه اروپا با وجود مخالفت با فشار حداکثری دولت ترامپ بر ایران، نتوانست راهکار موثری برای کمک به ایران ایجاد کند تا واردات و صادرات خود را از تحریم های آمریکا دور نگه دارد. [آنها مکانیسمی به نام اینستکس برای آسان تر کردن تجارت با ایران راه اندازی کردند. این مکانیسم موثر واقع نشد زیرا تحریم های ثانویه آمریکا بر شرکت های درگیر تاثیر می گذاشت و آنها به علت نگرانی از تلافی احتمالی آمریکا، از مراوده با ایران خودداری کردند. این دقیقا همان جاییست که چین مانند نجات دهنده وارد عمل می شود. [ایران به علت مناسبات پر تنش با آمریکا، برای چین یک دوست ضعیف را فراهم می کند که هر وقت اراده کرد می تواند آن را بدون هزینه گزاف کنار بگذارد.].
در اوایل ماه ژوییه سال جاری ۲۰۲۰، محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، در مجلس از مذاکرات ایران و چین بر سر یک قرارداد اقتصادی ۲۵ ساله به ارزش ۴۰۰ میلیارد دلار سخن گفت. این قرارداد، شامل تجارت و زیر ساخت های انرژی می شود. به گفته آقای ظریف هیچ رازی در این معامله وجود ندارد و گفتگوها بر سر این قرارداد در سال ۲۰۱۶ آغاز شده است.
تا زمانی که بار تامین امنیت منطقه بر شانه های آمریکا بوده، تمایل چین به مشارکت بیشتر در پروژه های گسترده اقتصادی منطقه هم افزایش یافته است. چین در این رابطه موفق شد تصویر یک کشور صلح طلب را برای خود ایجاد کند که تنها توسعه اقتصادی کشورهای دیگر را در نظر دارد. اگر عدم تعهد آمریکا به خاورمیانه دامنه گسترده تری پیدا کند و چین مجبور شود بار تامین امنیت خاورمیانه را نیز بر دوش بگیرد، آنگاه احتمالا همه چیز برای چین تغییر خواهد کرد.
اگر این معامله با همین ابعادی که در مورد آن گمانه زنی می شود واقعیت داشته باشد و چین به بزرگترین شریک اقتصادی ایران تبدیل شود، یک چالش بزرگ برای چین به وجود آمده که همانا چگونگی ایجاد توازن در روابطش با دیگر کشورهای خاورمیانه که در رقابت با ایران قرار دارند است. نکته جالب اما این است که ایجاد توازن احتمالا به معنای گسترش هر چه بیشتر پروژه های گوناگون در کشورهای رقیب و حضور گسترده تر چین در خاورمیانه خواهد بود.
نتیجه
اگر دوست چین باشید، احتمالا اهداف چین را حفاظت از صلح و تقسیم قدرت توصیف می کنید، احتمالا به فعالیت های چین در زمینه مبارزه با دزدان دریایی اشاره خواهید کرد، و استدلال خواهید کرد که چین ملت ها را از طریق ایجاد ارتباطات به هم نزدیک تر می کند. اگر به فعالیت های چین مشکوک باشید، از تمایلات های استعماری چین و هدف چین برای تبدیل شدن به برترین قدرت جهان سخن خواهید گفت.
تا زمانی که بار تامین امنیت منطقه بر شانه های آمریکا بوده، تمایل چین به مشارکت بیشتر در پروژه های گسترده اقتصادی منطقه هم افزایش یافته است. چین در این رابطه موفق شد تصویر یک کشور صلح طلب را برای خود ایجاد کند که تنها توسعه اقتصادی کشورهای دیگر را در نظر دارد. اگر عدم تعهد آمریکا به خاورمیانه دامنه گسترده تری پیدا کند و چین مجبور شود بار تامین امنیت خاورمیانه را نیز بر دوش بگیرد، آنگاه احتمالا همه چیز برای چین تغییر خواهد کرد.
منبع: دوماهنامه میهن
چین و لیبرالیسم با وزنه مایویستی!
حقیقت این حرف ها یک چیز بیشتر نیست که آیا تمام راه های ایران یا منطقه به چین ختم می شودیا خیر؟ البته خیر است جواب. چین تنها کشور قدرتمند آسیاسی نیست. کشورهای جنوب آسیا به اضافه هند ۳ میلیارد نفر جمعیت دارند که به مراتب ترکیب سنی جوانتری نسبت به چین دارند. نویسنده محترم چنان چین را نشان می دهند که گویی چین تنها ابرقدرت بلا منازع هست در آسیا.
دیگر اینکه همگامی پیوند اقتصادی و پیوند امنیتی با ایران درواقع نشان میده که ایران هیچ استقلالی در هیچ بعد زندگی اجتماعی سیاسی فرهنگی نخواهد داشت. خب ساده است شما اگر میخایید با کشوری پیوند اقتصادی داشته باشید میتونید داشته باشید و باکشور دیگری پیوندامنیتی یا حداقل خود را وابسته تام و کامل نکنید! نظیراین قضیه سنگاپورویاژاپن هست که بیشتر یا چین رابطه اقتصادی دارند و بیشتربا آمریکا رابطه امنیتی. به کل خودرا وابسته کامل به هیج قدرتی نگردند.
دیکر نکته اینکه اقتصاد سرمایه داری یا بهتربگیم لیبرالیسم ورشکسته شده است و راه حلی برای حل مسایل اقتصادی ندارد. نویسنده بسیار از اقتصاد استفاده کرده ولی کمتر اقتصاد رو به عنوان یک ترم علمی نشون داده است. اقتصاد نویسنده بیشتر یک نوع اقتصاد رابطه ای بدون ضابطه هست یا همون سرمایه داری رفاقتی که همه ما می دونیم پیاده کننده این اقتصاد رانت خوارهای فاسد سپاهی و مالی هستند. به این ترتیب فقط میزان فساد چندین ده یاشایدم صدبرایرخواهد شد.قرار نیست میزان فقر و بیکاری به آن میزان حل بشود.
نوع این روابط اقتصادی هم روابط کوتاه مدت هست در عمل واقع: چین به عنوان ابرقدرت هرگزوهرگزخودرا وابسته یه محصولی از جایی نمی کند. نمونه اش جمهوری خلق کنگو ! فریب این ۲۵ ساله هارو نخورین!
دیگر اینکه تلقی نوبسنده محترم از موقغیت چین یک تلقی ناقص هست نویسنده محترم بسیار تلاش میکند چین را به عنوان نجات دهنده معرفی کند. واقعیت این است که فلسفه شرق فلسفه چرخه تکرار هست و چین دنبال <> هست و دنیای امروز دنیایی نیست که زیر بار تکرار آمریکای دیگر برود. حتی کشورهای آفرقایی هم دیگه زیربار تحمیل های چین نمی روند. مادرواقع درتاریخی ازجهان داریم زندگی می کنیم که هرقاره برای خود و برای جهان میتواند قطب مجزای خود را ارایه کند. حتی اروپا هم دربسیاری از جاها میخاد مستقل بازی و عمل میکنه.
رژیم ولایت فقیه با تمام افتضاحاتی که دربعداقتصادی زده خیال برداشتش که با یک قرارداد میتونه عمرنکبت بار خودشو زیاد کنه.
حقیقت / 19 October 2020