برگرفته از تریبون زمانه *  

در طی ماه گذشته تحول بی سابقه ای در ایران آغاز شده.  هزاران زن و برخی مردان در رسانه های اجتماعی شروع به سخن گفتن آشکار در مورد تجربه آزار، سوء استفاده،  تعارض و تجاوز جنسی کرده اند.  اگرچه در گذشته زنان و مردانی هر چندگاهی در دنیای مجازی راجع به سوء استفاده جنسی سخن گفته اند،  موج کنونی دوام یافته و در بر گیرنده گروه متنوع تری است.

 متجاوزان  شغل ها و نقش های بسیاری را نمایندگی می کنند:   فرمانده سپاه پاسداران و عضو مجلس،  روحانی،  روزنامه نگار، استاد دانشگاه، هنرمند، متخصص، دانشجو،  مردم عادی از جمله برادر،  پدرو دیگر اعضای خانواده.   برجسته ترین پرونده ها متعلق به مردان پرآوازه در قلمرو هنر  و ادبیات است که داعیه حمایت از حقوق زنان را دارند.  

شکایت های بسیاری در مورد یک جامعه شناس و انسان شناس شناخته شده،  کامیل احمدی مبنی بر سوء استفاده جنسی از زنان و سوء استفاده از قدرت منجر به تعلیق عضویت او در انجمن جامعه شناسی ایران تا اطلاع ثانوی و انجام تحقیقات لازم شده.  احمدی یک استاد دانشگاه و متخصص در زمینه جنسیت،  کودکان،   اقلیت های ملی و کودکان کار است و آثاری را در زمینه ختنه زنان و کودک همسری  در ایران نوشته  است.

۲۲  ادعای سوء استفاده جنسی و اقدام در جهت تجاوز نیز در مورد یک هنرمند برجسته، آیدین آغذاشلو از سوی افراد ناشناس ارائه شده. یکی از شاکیان  سارا امتعلی ،  یک زن روزنامه نگار است که در سال ۲۰۰۶ به منظور مصاحبه با او به دفترش رفته و در آنجا با آغداشلوی برهنه روبرو شده که قصد تجاوز به او را داشته. لاله صبوری، یک هنرپیشه سینما و شاگرد سابق آغداشلو نیز ادعا کرده که سوء رفتار جنسی بخشی از رفتار عادی آغداشلو بوده.

این افشاگری های عمومی شامل روایت های تجاوز جنسی به محارم و سوء استفاده جنسی به زبان  زنان از پیشینه های متنوع است.  اما صدای زنان طبقه کارگر هنوز ضعیف است. 

فعلا یک فعال فمینیست سوسیالیست در تهران شروع به انتشار سلسله  مصاحبه هایی با زنان طبقه کارگر کرده  که در طول عمر خود مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته اند و ناگزیر به تن فروشی برای امرار معاش روی آورده اند.  این روایت ها توسط مددکاران اجتماعی که به این زنان کمک کرده اند نیز راستی آزمایی شده. 

واکنش های ابراز شده  به جنبش من نیز در رسانه های اجتماعی در ایران  از سویی نمایانگر  حمایت تشویق آمیز  است و از سویی دیگر  برخوردی تحقیر آمیز. برخی از خوانندگان زنان بیشتری را تشویق به سخن گفتن کرده اند.  برخی نیز زنان را “لوس و ننر” خوانده و می گویند که آنها “شورش را در آورده اند.”  

بستر ظهور جنبش من نیز در ایران

این آشکار سازی های عمومی نمایانگر تحول بسیار مهمی در ایران است،  کشوری که در آن زنان طی ۴۰ سال گذشته زیر فشار  جمهوری اسلامی سرکوب گر و زن ستیز قرار گرفته اند  و  به سبب شرم و بیم از مطرود شدن،   در مورد تجربه  سوء استفاده جنسی سخن نگفته اند. در  رژیم سابق،   حکومت خاندان پهلوی که ادعا می کرد  اولین دولت مدرن ایران است،   زنان از حقوق محدودی برخوردار بودند،  اما  کماکان مورد آزار و تعارض جنسی در خانه و محل کار قرا ر می گرفتند و از اختناق سیاسی حاکم بر کل جامعه رنج می بردند.

اکنون تعجب آور نیست که تعداد بیشتری از زنان در مورد سوء استفاده جنسی و تعارض جنسی  لب به سخن گشوده اند.  جمهوری اسلامی نتوانسته آنها را از ورود به دانشگاه ها و دستیابی به درجه کارشناسی و درجات عالی تر منع کند.  زنان  بیش از ۶۰ درصد دانش آموختگان دانشگاه های ایران را تشکیل می دهند.  آنها  رمان نویس و مترجم آثار فمینیستی اند.  چه دانش آموخته دانشگاه باشند و چه نه،  زنان با سواد تر از گذشته اند و از طریق اینترنت با جهان در تماس اند.   کارزار یک میلیون امضا برای برابری جنسی اگرچه شکست خورد،  تلاش مهمی بود که در  سال ۲۰۰۵ توسط فعالان زن آغاز شد.  از سال ۱۳۹۶ زنان همچنین در چند موج اعتراضات  مردمی علیه رژیم  شرکت کرده اند.  موج حرکت برداشتن روسری از سر در اماکن عمومی یک روز پیش  از اعتراضات  توده ای دی ماه ۱۳۹۶ آغاز شد،  اعتراضاتی  که خواستار پایان دادن به جمهوری اسلامی و دخالت های نظامی آن در منطقه شد.  دراعتراضات  مردمی آبان ماه و دی ماه ۱۳۹۸ زنان نقش بسیار آشکارتری را  در رهبری اعتراضات  ایفا کردند. 

کارزارهای اینترنتی علیه قتل های ناموسی و دیگر شکل های زن کشی و در حمایت از زنان زندانی سیاسی نیز توسط فعالان زن،  مرد و دگر باش جنسی آغاز شده.   پرآوازه ترین زن زندانی سیاسی در ایران،  نسرین ستوده یک وکیل فمینیست حقوق بشر است که به سبب حمایت از زنانی که روسری های خود را در ملاء عام از سر برداشتند و مخالفت با حکم اعدام،  اکنون سومین سال حکم ۳۳ سال زندان خود را در زندان سپری می کند. این فعال حقوق بشر جمعه ی گذشته بعد از چهل و شش روز، به اعتصاب غذای خود پایان داد

یک زندانی سیاسی شناخته شده دیگر زینب جلالیان، فعال کرد است که ماه هاست در حبس انفرادی به سر می برد و پس از ۱۳ سال زندان،  در آستانه نابینا شدن است.   زنان زندانی شامل زنان طبقه کارگر نیز  می شوند که معتادند یا مسئولیت عدم پرداخت بدهی شوهر خود را به دوش گرفته اند یا از خود در برابر شوهری خشن و مهاجم حمایت کرده اند.  برخی همراه با نوزادان و کودکان خود در زندان اند.  همه در معرض ابتلا به بیامری کووید-۱۹ قرار گرفته اند چون این پاندمی در ایران بیداد می کند. 

چه می توان از جنبش من نیز در ایران آموخت و این جنبش چه می تواند از فمینیسم مدافع الغای نظام زندان بیاموزد؟

شکی نیست که یک عامل مهم در رشد کارزار آشکارسازی در مورد سوء استفاده جنسی همانا جنبش جهانی من نیز بوده است.  این جنبش تاثیر عمیقی بر اذهان و قلب های  زنان ایرانی گذاشته که شهامت پیدا کرده اند و به این امر واقف شده اند که نباید در مورد آزار و سوء استفاده جنسی و تجاوز سکوت کنند. 

در میان کسانی که به زبان انگلیسی  در مورد جنبش نوظهور من نیز در ایران مقاله نوشته اند،   مسیح علی نژاد و رویا حکاکیان  چنین استدلال می کنند:   زنان ایرانی به این نتیجه رسیده اند که حجاب از آنها در برابر متجاوزان حمایت نمی کند.  برعکس،  “محافظ واقعی  آنها علیه آزار جنسی  همانا حکومت قانون است و جامعه ای که در آن هیچ فردی نتواند بالاتر از قانون اساسی باشد.”  

علی نژاد و حکاکیان می پندارند که “در مقایسه با جنبش من نیز در کشورهای غربی که معطوف به مبارزه با  نابرابری جنسیتی است ،   جنبش کنونی در ایران نابرابری سیاسی را  مشکل اصلی نمی داند بلکه آن را صرفا نشانه ی بیماری جدی تری می بیند:  خود رژیم.” 

در پاسخ به آنها،  سارا تفکری استدلال کرده که “هدف  اصلی زنان  نه  دولت و نه رژیم است.  بلکه ساختار زن ستیزانه و مردسالارانه محل کار و جامعه است”   او تاکید می کند که  “نقطه عزیمت این جنبش جهانی و جهانشمول است.”   او علی نژاد و حکاکیان را به چالش می کشد چون نسبت به امپریالیسم غربی رویکردی غیر انتقادی دارند و لیبرالیسم غربی را الگویی برای زنان ایرانی می دانند.

این بحث مهمی است.  شکی نیست که جنبش من نیز در حال ظهور در ایران خواستار قوانینی است که از زنان حمایت کنند و در نتیجه به شدت با رژیم ایران و مردسالاری و زن ستیزی در سطح جهانی و در مقیاسی جهانشمول ضدیت دارد. اما نکات بیشتری را می توان در مورد  جنبش من نیز درایران و محتوای بالقوه آن مطرح کرد. 

 نرگس ایمانی،  یک فمینیست سوسیالیست،  مترجم و پژوهشگر جوان در ایران اخیرا در یکی از مقالاتش چنین نوشته است:  ” اما، نکته‌ای مهم و بعضاً متناقض وجود دارد که کمتر به آن توجه می‌شود: تبیین‌های مبتنی بر مردسالاری به‌مثابه انگاره‌ای/ایده‌ای، یا به تعبیر درست‌تر سوء‌انگاره‌ای، «سنتی» تبیین‌هایی مبتنی بر عامل «فرهنگ»‌اند و راهکارهای مواجهه با بی‌فرهنگیِ ایجادگرِ آزارهای جنسی را هم در آموزش بیشتر و بیشتر مردان در خصوص احترام به حقوق زنان می‌دانند؛ این در حالی است که مرتکبان اصلیِ تعرضات فعلی، دست بر قضا، مردان بسیار «بافرهنگی» هستند که بعضاً در ساحت هنر و علم و اندیشه چهره‌های معروفی هم به حساب می‌آیند. اصلاً و اساساً یکی از دلایل شوک‌آوریِ ناشی از افشاگری‌های رخ‌داده، بیش از آن‌که معروفیتِ صِرفِ این چهره‌های متعرض باشد، خدشه‌دارشدن همین «تبیینِ فرهنگی از مردسالاری»، و به تعبیر درست‌تر تبیین‌های مبتنی بر «مردسالاریِ فرهنگی»، است که به گستردگی و عمومیت پذیرفته شده است  “

ایمانی استدلال می کند که  باید به تاثیر منطق سرمایه بر تن و ذهن پرداخت.  در این مقاله و مقالاتی دیگر او به این امر می پردازد که سرمایه داری چگونه  از شکل های پیشا سرمایه داری سلطه مانند “نرینه سالاری”  و مذهب و همچنین  شکل های  مدرن سلطه استفاده می کند تا تن را منضبط کند،   به امیال ما شکل دهد و روابط انسانی را کالایی و ابزاری کند.  

 در پرتوی  پرسش ها و ایده های مهمی که توسط ایمانی مطرح شده،  همچنین لازم است به خاستگاه جنبش من نیز در آمریکا بازگشت و  جوانبی کلیدی را مطرح کرد که  می تواند به جنبش من نیز در ایران و در جهان یاری  رساند.

جنبش من نیز در آمریکا در اکتبر ۲۰۱۷ پس از انتشار اتهامات آزار و تجاوز جنسی علیه هاروی واینشتاین  توسط هنرپیشه هالیوودی آلیسا میلانو پرآوازه شد.  اما کارزار من نیز،  پیش تر در سال ۲۰۰۷ توسط تارانا برک،  یک زن آمریکایی آفریقایی تبار آغاز شده بود.  او از سال ۱۹۹۷ پس از گفتگو با یک دختر ۱۳ ساله و قربانی تجاوز چنین ایده ای را در سر پرورانده بود.  

برک در مصاحبه ای در سال ۲۰۱۷ تاکید کرده که هدف و چشم انداز او در بنا نهادن کارزار من نیز این بوده که گفتگو را فراتر از سطح شاکی و متهم برده و  به چالش کشیدن و ریشه کن کردن بنیادهای ساختاری قدرت و امتیاز در جامعه را مطرح کند.   او از تمرکز بر زنان رنگین پوست،  تراجنسیتی ها،  و افرادی با ناتوانی های جسمانی آغاز کرده که بیشترین میزان خشونت جنسی را در آمریکا تجربه می کنند.   دلمشغولی او همانا “تغییرات اساسی و ساختاری”  و عدالت تحول محور بوده چون «بسیاری از متجاوزین خود بازماندگان خشونت جنسی اند،  خصوصا سوء استفاده جنسی از کودکان.  و این بسیاری از مسائل  را پیچیده تر می کند.  ما باید درک روشن تری از عدالت بیابیم وهمچنین آنچه که مردم برای  انسان تمام و کمال شدن به آن نیاز دارند.  و اگر قصدمان درمان جامعه است،  باید هم متجاوزین و هم قربانیان را درمان کنیم.  در غیر این صورت با یک دور باطل روبروییم.»

فمینیسم مدافع الغای نظام زندان ،  جنبشی است که در آمریکا توسط زنان آمریکایی آفریقایی تبار و همزمان با مبارزه و نظریه پردازی آنها علیه مجتمع صنعتی مبتنی بر نظام زندان آغاز شد.  رهبران این جنبش از جمله تارانا برک،  آنجلا دیویس،  روت ویلسون گیلمور،  جوی جیمز،  ایوری گوردون،  رومریلین رالستون و مریم کابا  با خشونت جنسیتی مخالفت می ورزند و آن را بخشی لاینفک از نظام سرمایه داری نژادپرست،  جنسیت گرا و همجنس گرا ستیز می دانند که اساسا  زندان محور است.   

در کتاب فمینیست در برابر متجاوز جنسی،   جودیت لوین و اریکا ماینرز،  دو فمینیست مدافع الغای نظام زندان تاکید می کنند که خشونت جنسیتی را نمی توان از خشونت دولتی جدا کرد.  آنها چنین استدلال می کنند:  “جنبش من نیز گواه این امر است که بدون تغییر اجتماعی تمام و کمال،  قانون فقط کار مختصری  در جهت محافظت از مردم در برابر آسیب جنسی انجام می دهد.”  (ص. ۳۰)   علاوه بر این،  “رهایی از خشونت غایتی در خود نیست.  غایت همانا محیطی است که در آن همه بتوانند رشد کنند و شکوفا شوند.”  (ص. ۵)

تعریف تارانا برک از کارزار من نیز و نظریه های فمینیسم مدافع الغای نظام زندان می تواند برای زنان ایرانی که اکنون علیه سوء استفاده،  حمله و تجاوز جنسی  لب به سخن گشوده اند  الهام بخش باشد.   زنان ایرانی که تحت حاکمیت  یک نظام اقتدارگرا و پلیسی زندگی می کنند که ۲۴۰۰۰۰ زندانی از جمله صدها زندانی سیاسی دارد،   اعتمادی به نظام عدالت کیفری ایران ندارند.  

 نتیجه گیری: نیاز به همبستگی

جنبش من نیز در ایران و مبارزه علیه زن کشی تحولی بسیار مهم  است که پرسش های پر اهمیتی  را نیز برای  جنبش فمینیستی جهانی مطرح کرده.  این جنبش نیازمند حمایت از سوی فمینیست ها در سراسر جهان  و همچنین فعالان کارگری ایرانی است.  در حال حاضر موج اعتصابات کارگری در ایران علیه عدم پرداخت مزد ها ،  شرایط غیر ایمنی کار و “خصوصی سازی”  بنگاه های دولتی برای تسهیل بهره کشی دولتی از نیروی کار ادامه دارد. 

اگرچه جنبش کارگری در ایران شامل زنان بسیاری از جمله معلمان و پرستاران است،   مبارزه علیه خشونت جنسیتی و جنسی هنوز وارد گفتگوی عمومی  جنبش کارگری نشده است.  این جدایی،  هم به جنبش کارگری صدمه می زند و هم به جنبش مدافع رهایی زن. 

آیا امکان دارد که فعالان کارگری و زنانی که علیه خشونت جنسی مبارزه می کنند،  دست به دست هم دهند تا از حق خودمختاری زنان حمایت کرده و جنبش را به پیش ببرند؟  

۲۳ سپتامبر ۲۰۲۰

لینک این مطلب در تریبون زمانه

منبع: اخبار روز

متن و منبع انگلیسی مقاله