اِمه سِزِر، شاعر و اندیشمند فرانسویزبان اهلِ جزیرهی مارتینیک، در سال ۱۹۵۵ در کتاب «گفتاری دربارهی استعمارگری» نوشت که اروپا با فروختن روح و وجدان خود در کشورهای مستعمره، خود پیشاپیش شرایط پیدایش نازیسم را فراهم کرده بود.[1] دولتمردانِ دوران سزر تبلیغ میکردند که «اروپا غیر قابلدفاع شده است». سِزِر اما در پاسخ میگفت که این در واقع جایگاه و موقعیت اخلاقی اروپاست که غیرقابل دفاع شده است. او با تأکید بر این گزاره قصد داشت نشان دهد که اروپاییان از آغاز، گفتمانِ حقوق بشر و پروژهی روشنگری را تنها با هدف توجیه پروژههای استعماری بهراه انداخته و بهکار گرفتهاند. در نگرش و عملکردِ استعمارگران، جان یک فردِ اروپایی همواره ارزشمندتر از غیراروپاییان بود. در دوران ما، سوختن و ویرانیِ اردوگاه پناهندگی موریا در جزیرهی لسبوس و معامله با جان پناهجویان، بار دیگر این پرسش را در برابر ما قرار میدهد که آیا سیاستهای پناهندگی اروپا از منظر اخلاقی قابل دفاع است؟ یا اینکه این بار نیز سیاست بر میراث پروژههای استعماری که همزمان مدعی ارائهی ملاک و قطبنمای اخلاق و انسانیت به بشریت است بنا شده؟
در نظام پناهندگی اروپا، موریا بهمثابهی یک اردوگاه پناهندگی عادی که مطابق با موازین حقوق بشر اداره میشود به تصویر کشیده شده است؛ جاییکه پناهجویان در آن میتوانند روند درخواست پناهندگی خود را آغاز و پیگیری کنند. در واقعیت اما، موریا هیچ شباهتی به یک اردوگاه پناهندگی بشردوستانه نداشت. موریا یک اردوگاه نظامیِ متروکه بود که پس از امضای توافقنامهی مهاجرت میان ترکیه و اتحادیهی اروپا در سال ۲۰۱۶، به بزرگترین اردوگاه پناهندگی در جغرافیای اروپا تبدیل شد. با آنکه حداکثر گنجایش این اردوگاه حدود سه هزار نفر برآورد میشد، برای سالها بیش از سیزدههزار پناهجو در این مکان کوچک روی هم تلنبار شده بودند. کمبود شدید امکانات اولیه و بهداشتی در این اردوگاه پناهندگی ورای توصیف بود. پس از شیوع ویروس کرونا در جزیرهی لسبوس در مارس ۲۰۲۰، ساکنان اردوگاه دیگر حتی اجازهی خروج از موریا را هم نداشتند. این درحالیست که شهردار وقت لسبوس در سال ۲۰۱۵ هشدار داده بود که موریا به «زندان گوانتاناموی اروپایی» تبدیل خواهد شد. پناهجویان سوری و افغان که یکی از نگارندگان در زمان انجام تحقیقات میدانی با آنها گفتگو کرده بود، این اردوگاه را «جهنم» توصیف میکردند.
تابوتِ مدیترانه
در آتشسوختن و ویرانیِ کاملِ موریا به شکلگیری این جهنم بهتمامی عینیت بخشید. اکنون این دیگر ساکنان موریا نیستند که انسان به حساب نمیآیند؛ امروز این تمام مرزهای آبی اروپا در حوزهی دریای مدیترانه است که به یک تابوت بزرگ تبدیل شده است. دهههاست که نظام بوروکراتیکِ پناهندگی اروپا، پناهجویان را به مشتی عدد و رقم، آمار و تودههای بیشکلِ سیال فروکاسته که به قارهی اروپا هجوم آورده و موجودیت آن را به خطر میاندازند. در این نگرش و تصویرسازی، پناهجو فردی بیگانه، آشوبگر و سودجو تلقی میشود که هیچگونه شباهت و نزدیکی با «ما اروپاییان» ندارد. از اینرو آنها که از جنگ، آزار و اذیتهای سیاسی و نابرابریهای عمیق اقتصادی در سطح جهان گریخته و به دنبال پناه میگردند، به اعماق جهنم پرتاب میشوند. پناه جُستن تنها گناهی است که یک پناهجو مرتکب شده و میشود.
پرچمداران حقوق بشر؟
امروز بهکرات گفته میشود که گسترش راست افراطی این شرایطِ آخرالزمانی را به وجود آورده است. در عینحال، سیاستمداران میانهرو به ما گوشزد میکنند که چنانچه از طریق سیاستهای پیشگیرانه از ورود پناهجویان به اروپا جلوگیری نکنیم، احزاب افراطی در اروپا تقویت میشوند. با چنین توجیهی، احزاب «میانهرو» بیش از پیش مواضع و سیاستهای سختگیرانهای نسبت به پناهجویان اتخاذ میکنند. این دگردیسیهای سیاسی تنها بیانگر یک حقیقت است: تصویری که دموکراسیهای لیبرال در اروپا از خود در جایگاه پرچمدارانِ جهانی حقوق بشر به رخ میکشیدند، هیچگاه حقیقت نداشته است. احزاب میانهروی اروپایی میراثداران نگرشی استعماری هستند که در آن جان یک انسان غیراروپایی بهمراتب بیارزشتر از یک اروپایی است. خُردانگاری و ارزشزدایی از جان بیگانگان که البته امروز دیگر بهصراحت بیان نمیشود، بنمایهی اصلی نظام نژادپرستانهای است که جنبش «جان سیاهپوستان ارزشمند است» ما را به عمق آن آگاه کرد.[2]سرشت چنین نظامی در غرقکردن هزاران پناهجو در مرزهای آبیِ اروپا و طرد و زندانی کردن انسانها آشکار میشود.
منطق امه سزر به ما یادآوری میکند که فرآوردهی نظام پناهندگی اروپا به دیدگاه احزاب دستراستی افراطی فروکاستنی نیست. این امر همچنین به ما گوشزد میکند که بنمایهی پدیدآورندهی دیدگاه راست افراطی که با سیاستگذاریهای انسانستیز همگام است، در همان خاستگاه تاریخی که از منظر اخلاقی قابلدفاع نیست نهفته است. در این میان، آیا نباید اکنون اذعان کنیم که موریا فراخوان و هشداری به همهی ماست تا بدانیم قرار است در آینده چه رخ دهد؟ آیا جز این است که بسیاری از احزاب سیاسی، همراه با احزاب دستراستی افراطی، به جای پاسداشت انسان تنها به شهروند اروپایی اهمیت میدهند؟ بیگمان، پناه و اسکاندادن به دوازدههزار انسان در کشورهای اروپایی کار دشواری نیست؛ این که چنین شود یا نه تنها به ارادهی ما بازمیگردد. با این همه، نشانهها حاکی از برپا کردن یک موریای دیگر است.
منبع: نقد اقتصاد سیاسی
متن هلندی این مقاله ۲۹ سپتامبر ۲۰۲۰ در روزنامهی Trouw و تارنمای آن منتشر شده است.
درباره نویسندگان:
یولانده یانسِن، استاد ممتازِ در دانشگاهِ آزاد آمستردام و دانشیار فلسفه در دانشگاه آمستردام
شاهین نصیری، مدرس فلسفه در دانشگاه وَخِنینگن و پژوهشگر فلسفهی سیاسی در دانشگاه آمستردام
[1] Césaire, A. (1989). Discours sur le colonialisme. Paris: Présence africaine. (original work published 1955)
[2] Black Lives Matter