تاریخ گام موزون عقربهها بر صفحه ساعت نیست. حرکتش منظم و مستقیمالخط نیست. در برهههایی لحظاتی، حامل فشردگی وقایع بسیاریاند. حد فاصل بین دی ماه ۹۶ تا دی ماه ۹۸ ما شاهد چنین فشردگیای بودهایم. خشم، خون و خروش تودههای عاصی، دانشگاه را به حرکت واداشت. در مقاطعی که خیابان در خروش بود، دانشگاه نخواست در سکوت باشد. بخش مترقی دانشگاه و جنبش دانشجویی در این بازه، «همدست توده»، در مقابل دشمن مشترک قرار گرفتند. علیرغم سرکوبهای گسترده، صدای اعتراض دانشگاه خاموش نشد.
تصعید جنایت در این دوره تاب را از ما گرفت، اما توان را نه؛ خون آبان خشک نشده بود که اعتراضات دی ماه از راه رسید. تضادهای اجتماعی به غایت حاد بودند. علاوه بر آن، در آستانه چهلمین سالگرد سرکوب دانشگاه قرار داشتیم. ما که دانشگاه را نه مکانی صرفا برای تحصیل مدرک، که محملی جهت تغییر وضعیت میدانستیم، خواستیم از هر امکانی جهت پیشبرد مبارزه استفاده کنیم. در همین راستا بود که ما، تنی چند از دانشجویان، با اتخاذ مواضع و ترسیم خط مرزهایی، در قالب یک بیانیه، به صرافت ایجاد اتحادی با تشکلها، گروهها، روشنفکران و سایر دانشجویان افتادیم. هدف از این امر، برشمردن تضادهای وضعیت و صرف اتخاذ مواضعی خام نبود، بلکه خواستیم به بحث حول تضادهای وضعیت دامن بزنیم؛ در مسیر مبارزه با دشمن، نیرویی باشیم در برابر هر گونه بدیل ارتجاعی.
تصورمان بر این بوده و هست که اهم تضادهایی را که تودهها از آن در رنجاند، برشمردهایم. مهم بود این تضادها را صراحتا طرح کنیم و به بحث سیاسی پیرامون آنها دامن بزنیم. نقد کنیم و نقد شویم، بیاموزیم و بیاموزانیم، تا بدین طریق روشنتر شویم و مسیر رهایی را روشنتر کنیم. همچنین، در همین راستا اتحاد مبارزاتی را حول مهمترین تضادهای سیاسی-اجتماعی شکل دهیم. مبتنی بر همین منطق بود که بسته به امکانات و شرایط، با تمامی کسانی که بیانیه در اختیارشان قرار گرفت، وارد مباحثه شدیم. نقطه نظراتشان را جویا شدیم. از افراد، گروهها و تشکلهایی که مخالفتهایی با برخی مواضع داشتند، خواستیم دلایل مخالفتشان را عنوان کنند تا بتوانیم سر تکتک جملات به بحث سیاسی-نظری بپردازیم. در این روند بسیاری به بحث سیاسی پرداختند، صریح و روشن انتقاداتشان را بیان کردند و بر برخی نقاط کور بیانیه پرتو افکندند (۱) و به طرق مختلف در پیشبرد انتشار بیانیه مشارکت کردند. برخی علیرغم انتقاداتی که داشتند، معتقد بودند که نقدهایشان جنبه ثانوی داشته و با مواضع بیانیه متحد شدند. برخی به دلیل انتقاداتی که داشتند، با بیانیه و این اتحاد همراه نشدند، ولی در بحث مشارکت کردند. از همگیشان سپاسگزاریم.
در این بین، برخی دیگر نیز بدون پرداخت به مواضع و مخالفت با خطوط بیانیه، مخالف انتشار بیانیه بودند و به جای بحث صریح سیاسی بر سر متن و خطوط بیانیه، بنا به رویه مسمومی در سبک کار سیاسی، به گفتوگوهای در گوشی و فضاسازی حول بیانیه و حول دانشجویان فعال بیانیه و ایجاد و دامن زدن به مجموعه حواشیهای منفک از واقع پرداختند. حول این حواشی -خواسته یا ناخواسته- افرادی -آگاهانه یا ناآگاهانه- دست به کارهای امنیتی خطیری زدند. مجموعه این شرایط که در ادامه بیشتر به آن میپردازیم، موجب شد نهایتا بیانیه، علیرغم اتحاد نسبتا گستردهای که شکل داده بود، منتشر نشود. در ادامه بیشتر به مسئله میپردازیم.
هدف از نگارش این گزارش و انتشار عمومی آن در وهله نخست، نقد فضای سیاسیای است که در آن شماری از افراد و جریانات به جای تن دادن به بحث و نقد صریح و صادقانه سیاسی، دستاندرکار لجنپراکنیهای سیاسی و بعضا امنیتی شدند و اتحادشکنی کردند. از آنجایی که این قبیل کارها در حال بدل شدن به رویه رایج کار سیاسی است، نقد و انتشار عمومی این گزارش اهمیتی سیاسی دارد.
در این گزارش مسئله ما شخص یا اشخاص نیست، بلکه نقد فضا و گرایشات سیاسی است که موجب بازتولید این گونه افراد در فضای موجود میشود.
مسلط شدن این فضای مسموم سیاسی امکانهای پیشبرد هر گونه مبارزه سوسیالیستی و حتی مترقی را مسدود میکند. بنابراین، تمامی کسانی که خود را متعهد به راه رهایی میدانند، موظفاند در مقابل چنین فضایی مواضع روشن خود را بیان کنند و با آن به مبارزه برخیزند.
انتشار عمومی این گزارش، گامی در همین راستا و گریز از بحثهای شایع عمدتا شخصی و غیرسیاسی است.
در وهله دوم، موظف بودیم ضمن تشکر از تمامی کسانی که با بیانیه متحد شدند، یا به طرقی ما را در این فرایند یاری کردند، دلایل عدم انتشار آن را با آنها در میان بگذاریم.
- ادامه این تحلیل و متن این بیانیه را در اینجا بخوانید:
۱- از خلال این بحثها، متن اولیه بیانیه دچار تغییراتی شد. لازم است به مهمترین این تغییرات اشاره کنیم: در متن اولیه بیانیه به مسئله محیط زیست اشاره نشده بود که به پیشنهاد صحیح یکی از دوستان به آن اضافه شد. همچنین، متن اولیه بیانیه از غیاب بزرگ دیگری نیز رنج میبرد: متن اولیه، جایی که به مسئله زنان میپرداخت، سخنی از دگرباشان نبود. به پیشنهاد صحیح یکی از رفقای دانشجو، این نکته نیز لحاظ شد.
منظور شما از ” چپهای محور مقاومت” چه کسانی هستند؟ (صفحه ۶)، که شما میخواهید با آنها شکاف داشته باشید!
بسیار خوشحالم، که در این زمان ” ناامیدی”، شما جوانان کشور عزیزمان ایران این گونه خلاق، مبارز، و حق گو برای فردای ایران تلاش میکنید، باید این بیانیه بطور گسترده بین مردم و در فضای مجازی منتشر شود، باید خواسته ها کتبی بین مردم پخش شود، ما باید بتوانیم خود را گرد خواسته های مشترکمان سازماندهی کنیم، شاید کسانی باشند که هنوز از بیان تمام خواسته که کل جامعه با آن درگیر است، ناتوان باشند. مهیا شدن این خواسته به از بین رفتن این ” نظام مقدس” ارتباط تنگاتنگی دارد، باید ارتباط سیستماتیک مشکلات کشور و این “نظام مقدس” را تشریح کرد، باید مشکلات را زنجیره یی توضیح و تشریح کرد، چون تمام بدبختی های کشور ایران در تمام زمینهها در ارتباط با هم هستند، و حل شدن مشکلات مردم و کشور در گرو از بین رفتن این حکومت نئو لیبرال و ستمگر است
mandana / 17 June 2020
یک نکتۀ حائز اهمیت که به نظرم رسید، این است که در تمام مقدمه و متن بیانیه همه جا از «دانشگاه» سخن رفته، اما گویا منظور نویسند(گان) همه جا «دانشگاه تهران» بوده است! وقتی نویسندۀ ناشناس می نویسد «دیگر دانشگاه ها»، انگار یک مرکز یا پیشانی برای فعالیت های دانشجویی فرض کرده که بقیه نسبت بدان تعریف می شوند. وقتی می گویید «دانشگاه نسبت به رخدادهای آبان و دی واکنش نشان داد»، مجدداً منظظورتان «دانشگاه تهران» است، یا نهایتاً دو سه دانشگاه دیگر در تهران که قطعاً علامه طباطبایی و پلی تکنیک هستند. اگر این بیانیه را یک نمود گفتمانی از یک جریان سیاسی بدانیم که در مرکز مشغول فعالیت است، برای من مشخص نیست چگونه می توان از تودۀ انبوه جمعیت ایران از ملیت ها و هویت های گوناگون انتظار داشت که به گفتمانی دلخوش کنند که هنوز مرکزیت و مرکزگرایی خودش را کتمان می کند و اتاق شیشه ای پیرامونش را نمی بیند. این در حالی است که دانشگاه های دیگر هم سالهاست به اشکالی دیگر (و نه لزوماً همین اشکال اعتراضی مورد پسند مرکز: تجمع، پلاکارد، بیانیه، سرود و شعار) فعالیت می کنند و زیر فشار و سرکوبی چند هزار برابر بیشتر از آنچه که نویسندگان تهرانی بیانیه از آن حرف می زنند، هویت اعتراضی خود را می سازند و همزمان نادیده گرفته می شوند و انکار می شوند. به نظرم تا این دوگانۀ مرکز/حاشیه به طور جدی در خودمان و کنشگری سیاسی مان دنبال نشود، نمی توان به بسیاری از این حرف های زیبا دل خوش داشت.
کارو / 28 June 2020