برگرفته از تریبون زمانه *  

“زنان و انقلاب ۱۳۵۷”، نوشته هایده مغیثی، پژوهشی است دقیق، عمیق و همه جانبه که جنبش‌های زنان در تاریخ مدرن ایران، از دوران مشروطیت تا اردیبهشت ۱۳۵۸ را با وسواس مورد بررسی قرار داده و به ریشه یابی علل پیروزی‌های ناپایدار و شکست‌های ماندگار این مبارزات پرداخته است.

زنان و انقلاب ۱۳۵۷: تجربه اتحاد ملی زنان. نوشته دکتر هایده مغیثی، پژوهشگر ارشد و استاد باز نشسته مطالعات زنان و جامعه شناسی دانشگاه یورک در کانادا. منتشر شده توسط نشر زاگرس در تورنتو، اکتبر ۲۰۱۹، ۲۸۰ صفحه. [email protected]

در باره مبارزات زنان در ایران پژوهش‌های فراوانی انجام شده است که این حرکت‌ها را در دوره‌های مختلف تاریخی، از پیش از انقلاب مشروطه تا کنون، و از زوایای مختلف مورد بررسی قرار داده‌اند. کتاب جدید دکتر هایده مغیثی ترجمه فارسی کتابی است از نویسنده که در ۱۹۹۴ به انگلیسی و با عنوان

Populism and Feminism in Iran, Women’s struggle in a Male-defined Revolutionary Movement

 توسط انتشارات مک میلان در لندن منتشر شد و مورد استقبال پژوهشگران، منتقدین و فعالان جهانی حقوق زنان قرار گرفت.

 زنان و انقلاب ۱۳۵۷ پژوهشی است دقیق، عمیق و همه جانبه که جنبش‌های زنان در تاریخ مدرن ایران، از دوران مشروطیت تا اردیبهشت ۱۳۵۸، را با وسواس مورد بررسی قرار داده و به ریشه یابی علل پیروزی‌های ناپایدار و شکست‌های ماندگار این مبارزات پرداخته است. با وجود ترجمه دیر هنگام این کتاب به فارسی، (۲۵ سال پس از انتشار نسخه انگلیسی آن)، نگاه نویسنده به موضوع مورد بررسی، همچنان تازه و قابل توجه است.

کتاب با یک پیشگفتارو یک مقدمه درهشت فصل تنظیم شده و با “پایان سخن”، به عنوان نتیحه گیری، به پایان آمده است.

مقدمه کتاب با انتخاب هوشمندانه‌ای از شعر فروغ فرخزاد اینگونه آغاز میشود:

“من از سلاله‌ی درختانم

تنفس هوای مانده ملولم میکند

پرنده‌ای که مرده بود به من پند داد که پرواز را به خاطر بسپارم”

مغیثی در پیشگفتار کتاب می‌نویسد “این کتاب، ریشه در تجارب زندگی در دورانی فراموش نشدنی از تاریخ ایران دارد که رژیم اسلامی با توسل به شیوه‌های انحصار طلبانه، خشونت بار و زن ستیز، به سرعت در حال جارو کردن دستاورد‌های انقلاب بهمن ۱۳۵۷ بود….. ترجمه فارسی کتاب که بیش از دو دهه بعد (پس از چاپ انگلیسی) انتشار می‌یابد، با این امید صورت میگیرد که شاید تجارب مندرج در آن در شرایط حاضر که بحرانهای سیاسی و اقتصادی رژیم اسلامی به نقطه‌ی اوج رسیده و اندیشه‌ی چپ سکولار در حال گسترش است، برای نسل جوانی که در راه آزادی جامعه از زنحیر استبداد فرهنگی و مذهبی، و استقرار نظامی عادلانه و دموکراتیک تلاش میکند، مفید باشد. به خصوص که بخشی از این نسل، و حتی نسل من هنوز، نه از تاریخ صد ساله‌ی مبارزه زنان ایران برای دستیابی به حقوق انسانی شان آگاهی دارد، و نه شاید اولویت توجه و پشتیبانی از این مبارزه را برای دسترسی به آزادی، دموکراسی و عدالت باور دارد.”

فصل اول مروری تاریخی است بر مبارزه‌ی صد ساله‌ی زنان برای برابری حقوقی و اجتماعی.

فصل دوم به بررسی ساختار‌های اجتماعی، اقتصادی و حقوقی و تلاشهای مدرن سازی عصر پهلوی می‌پردازد.

فصل‌های سوم و چهارم با نگاه به باور‌های جنسیت محور بازیگران صحنه‌های اجتماعی، سیاسی و مذهبی نشان می‌دهد “که علیرغم وجود تضاد‌های سیاسی و ایديؤلوژیک میان سه نیروی عمده سیاسی آن دوران یعنی اسلام گرایان، لیبرال‌ها و سوسیالیست ها،….. اختلاف بر سر حقوق قانونی و اجتماعی زنان به یکی از مسایل غیر قابل مصالحه آنان تبدیل نشد”.

دو فصل پنچم و ششم مواضع تاریخی سنت سوسیالیسم جهانی، و نیزجنبش چپ و ضد امپریالیسم ایرانی، در مورد جنبش زنان بررسی شده و “مقاومت تاریخی سوسیالیستها در برابر جنبش مستقل زنان” با صراحت کم نظیری مورد نقد و بررسی همه جانبه قرار گرفته است. در همین فصل‌ها نویسنده به ریشه‌های رواج “خام‌ترین نسخه‌ی نظریه‌ی وابستگی با تحلیلی پوپولیستی” از سوی چپ ایران می‌پردازد که “همه‌ی مشکلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ایران را بر گردن وابستگی به امپریالیسم و وابستگی کشور به سرمایه‌ی خارجی می‌انداخت”.

فصلهای هفتم و هشتم به روند تشکیل “اتحاد ملی زنان”، (وابسته به سازمان فداییان خلق ایران)، و فعالیتها و مسایل درون سازمانی آن میپردازد. سازمانی که مغیثی خود دست اندرکار تشکیل آن بوده و به عنوان یکی از پایه گذاران، عضو هیات اجرایی، و عضو هیئت تحریریه نشریات وابسته به آن، برابری و زنان در مبارزه، از نزدیک در جریان تلاش ها، چالش‌ها و سر خوردگی‌های یک حرکت فمینیستی در چهارچوب سازمانی انقلابی، سلسله مراتبی، مرد-محور و حتی سنتی قرار داشته است. سازمانی که مبارزه با امپریالیسم امریکا را، به عنوان هم استراتژی و هم تاکتیک، سر لوحه کار خود قرار داده و هرگونه حرکت مستقلی که رژیمِ به زعم آنان ضد امپریالیست اسلامی را به چالش می‌کشید، بر نمی‌تابید. در نتیجه همین تجربیات است که مغیثی می‌نویسد “اگر قرار باشد زنان در جهت تغییر کل ساخت سلطه گری و سلطه پذیری و روابط قدرت گام بردارند، باید نخست خود را از سلطه‌ی سلسله مراتب جنسی که بر تمام روابط و اعمال اجتماعی تاثیر میگذارد آزاد کنند. استقلال سیاسی و سازمانی، پیش شرط موفقیت هر جنبش فمینیستی برای متحول ساختن روابط جنسیتی مبتنی بر قدرت است”.

” پایان سخن”، به شکل معنا داری با شعر دیگری از فروغ قرخزاد آغاز میشود:

“همیشه خواب ها

از ارتفاع ساده لوحی خود پرت میشوند و میمیرند

من شبدر چهار پری را میبویم

که بر گور مفاهیم کهنه روییده است”

در ‌همین بخش و از درس‌های دیروز برای مبارزات امروز زنان مغیثی مینویسد: “زندگی زنان و پایداری آنان در حکومت اسلامی و مبارزه آنان برای تغییر، چشم اسفندیار رژیم اسلامی است……شکست جنبش زنان در ایران پس از انقلاب آشکارا نشان میدهد که جنبش سیاسی زنان تا چه حد با جنبش دموکراسی خواهانه و عدالت جو پیوند دارد….توانمندی زنان زمانی آغاز میشود که ارزش‌ها و ضد ارزشهای مرد-محوری را که آموخته و درونی کرده ایم، از زندگی شخصی و سیاسی خود بزداییم. با پافشاری بر خواسته‌های سیاسی خاص خود و با حفظ هویت مشخص خود میتوان جنبش سیاسی عمومی را وادار به شنیدن صدای زنان کرد. این یعنی آگاه بودن به منافع و خواسته‌های خاص خود و حفظ چهره و صدای متمایز خود، و نه این که صرفا چهره‌ای نا مشخص در جمعیتی سیاسی و یا اسم رمزی در لیست هواداران یک تشکیلات سیاسی بود”.

کتاب زنان و انقلاب ۱۳۵۷، تجربه اتحاد ملی زنان از چند نظر قابل بررسی و توجه است:

۱- پژوهشی است بر پایه تجربه شخصی نویسنده از فعالیت در “اتحاد ملی زنان”، سازمان زنان وابسته به بزرگ‌ترین سازمان چپِ آن زمان، سازمان فدائیان خلق ایران (قبل از انشعاب ها)، و نیزروایت‌های دست اول حاضران در صحنه در یکی از بحرانی‌ترین دوران تاریخ معاصر ایران، در دوران انقلاب ۱۳۵۷. تبدیل تجارب و مشاهدات شخصی به پژوهشی در خور کاری است که نویسنده با توانمتدی ز عهده آن برآمده است.

۲- با اعتماد به نفس و ضمن ارایه شواهد تاریخی، و در عین پایبندی به انصاف، به نقش دولتمردان و سازمانهای سیاسی از چپ و راست، لیبرال و سوسیالیست، مذهبی و سکولار و سایر بازیگران پرداخته و دشمنی ها، بی تفاوتی‌ها و سنگ اندازی‌ها در مسیر کسب حقوق زنان را مورد بررسی قرار داده است. نویسنده با تیز بینی پس زمینه‌های ذهنی و ایدیولوژیک نقش آفرینان را مورد کاوش قرار داده و نتایج معمولا تاسف بار آنها در صحنه اجتماعی را نقد و تحلیل میکند.

۳- با صراحت کم نظیری به نقد دیدگاه‌های سنتی، مرد-محور و واپسگرایانه‌ی جریاناتِ چپ ایران در برخورد با حقوق زنان پرداخته است. اهمیت این نکته به ویژه در این است که این انتقاد‌ها در سال ۱۹۹۴، بیش از بیست و شش سال پیش، مطرح شده‌اند. زمانی که بسیاری از نوشته‌های انتقادی و خود-انتقادی از عملکرد چپ هنوز به چاپ نرسیده بودند.

۴- نقش اسلام و فرهنگ سنتی مرد سالار را مورد کنکاش قرار داده و این رشته پنهان را از دهلیز‌های تو در توی تاریخی، جغرافیایی و لایه‌های ذهنی بیرون کشیده و در برابر خواننده قرار داده است.

۵- در شرایطی که برخی، حتی در مجامع و محافل دانشگاهی، دوباره از خواب مبارزه ضد امپریالستی بیدار شده و به بهانه دشمنی دولت آمریکا با رژیم اسلامی، جستار‌ها و نامه‌های سرگشاده در توضیح جنایات امپریالیزم منتشر میکنند، اشاره نویسنده به قربانی کردن مبارزه مستقل زنان برای رهایی از سرکوب مذهبی در پای مبارزه ضد امپریالستی پس ازانقلاب ۱۳۵۷، معنای بیشتری می‌یابد

کتاب “زنان و انقلاب ۱۳۵۷، تجربه اتحاد ملی زنان” افزوده ارزشمندی است بر آنچه تا کنون در زمینه مطالعات حقوق زنان در ایران منتشر شده و پژوهشگران وعلاقمندان به تاریخ ایران مدرن، فعالان و طرفداران حقوق و مطالعات زنان در ایران و خاورمیانه مراجعه به آنرا بسیار مفید خواهند یافت.

بخشهای بین گیومه ” ” از متن کتاب نقل شده است.

سعید حریری، تورنتو

ژوئن ۲۰۲۰

لینک مطلب در تریبون زمانه


بیشتر بخوانید