سریال نون خ به کارگردانی سعید آقاخانی که در نوروز ۹۸ از شبکه یک تلویزیون پخش شد، هیچگاه به پایان نرسید. اما در همین سریال نیمهکاره نکات جالبی هست که این متن از آنها میگوید.
در حالی که ما از لذت بردن از تماشای سریالهای تلویزیونی که در آنها پیامهای مناسبی با ظرافت هنری گنجانده شده باشد، تقریبا ناامیدیم، اما سری دوم از سریال «نون خ»، به کارگردانی سعید آقاخانی، بسیار بهتر از انتظار از یک سریال طنز تلویزیونی ظاهر شد. در فصل دوم این سریال، هرچند که داستان، مسیر متفاوتی از فصل اول پیدا کرده، اما پرداختن ملموس و هوشمندانه به مشکلات زلزلهزدگان که تمرکز اصلی این فصل است، در کنار نمایش ارزشهایی مثل برخورد درست با کودکان، همزیستی مسالمتآمیز با حیوانات و نکوهش شکار و از بین بردن منابع طبیعی، تعاون و همکاری و روابط صمیمانه اهالی یک ده با یکدیگر (خصوصا در بحرانها)، و خیلی موارد مثبت دیگر، ما را با سریالی روبرو کرده که میتوان از تماشای بیشتر صحنههای آن لذت برد و از طنز آن آزار ندید.
در کنار دیگر ویژگیهای مثبت این سریال، فاصله گرفتن این مجموعه طنز از کلیشههای جنسیتی و نمایش روابط انسانی و با احترامی است که میان زن و مرد در جمع شخصیتهای این سریال دیده میشود. نقطه قوتی که مشابهش را در بین سریالهای سالهای اخیر تلویزیون کمتر شاهد بودهایم.
گذشته از رابطه با محبت شخصیت اول مجموعه (نورالدین خانزاده با بازی سعید آقاخانی) با دختران و خواهرزادهاش، که همراه با احترام و ارزشمند دانستن آنهاست (چه در جمع خانواده و چه در جمع اهالی ده)، دیالوگهای طنز ولی با محبت و عاشقانه شخصیت «کیوان» (با بازی سیروس میمنت) با همسرش نیز رفتار شاخصی است در این مجموعه. «مهیار» هم در طول سریال به دنبال جلب نظر و رضایت همسرش است. رفتار «عمو کاووس» هم (که شخصیتی عبوس و جدی و انتقامجوست) با تنها دختر خودش با محبت و همراه با قدردانیست. هرچند ممکن است شخصیتها بعضی دیالوگهای جنسیتزده به زبان بیاورند، اما معمولا از مردان، بیاحترامیای نسبت به همسران یا زنان دیگر در طول سریال نمیبینیم.
این فصل سریال با مراسم خیرات دادن برای «مه لقا» خانم، که نقش یک قهرمان را برای اهالی این روستا داشته آغاز شد؛ مدام از او به خاطر کارهای درستش تقدیر میشود و همراه کردن این یادآوریها با طنز، باعث شده در طول سریال هم یادآوری کارهای درست این زن فراموش نشود؛ حضور «عمهها» هم در سریال، که همیشه مشغول نان پختن، یا تهیه رب انار، یا ریسندگی هستند، هرچند که در جاهایی از حضور انسانی فاصله میگیرد (مخصوصا که آنها در قسمتهای اول همیشه در ایوان خانه درست شبیه یک واحد تولید مستقل، یا چیزی شبیه ربات، مشغول انجام کاری هستند و وارد داستانهای این خانواده نمیشوند مشابه سری اول مجموعه) اما با این حال با «گیس سفیدی»ها (پادرمیانی) یا نصیحت و راهنمایی جوانترها، یا کمک در مواقع بحران (مثلا ترمیم سیاه چادر) نمادی از خرد و توانمندی زنان در این جامعه شدهاند.
یکی از ویژگیهای مثبت این سریال حضور و فعال بودن زنان در جمعهاست؛ در بیشتر سکانسهایی که در سیاه چادر گرفته شده، زن و مرد در کنار هم هستند؛ گاهی زنان (دختران جوان) در صف اول نشستهاند؛ موقع رایگیریها، یا تصمیمگیریهای کلی (مثلا انتخاب یک نماینده) «آقا نوری» خانمها را هم صدا میزند و تا زنان هم جمع نشوند، بحث شروع نمیشود. در صحبتها و دیالوگها، زنان هم حضور دارند؛ پرسشگرند، یا مخاطب قرار میگیرند؛ در سکانسی که نورالدین با یکی از مردان درون چادر در حال مشاجره است، به یکی از زنانی که کنار نشسته میگوید: «فلانی خانم! بهمانی انگار حرف من را متوجه نمیشود! شما برایش بگو شاید متوجه شد»! و زن هم در بحثشان مشارکت میکند. در صحنههایی که زنان دور سفره نشستهاند، یا در جمعها حضور دارند، نظر مستقل خودشان را میدهند. این دیالوگها هم عموما کلیشهای و نظرات جنسیتزده که معمولا به زنان محول میشود نیست؛ طبق معمول هم شوهرانشان بلافاصله مداخله نمیکنند تا حرفش را تکمیل کنند یا نقششان را به عنوان شوهر این زن نشان دهند. معمولا مردانِ دیگر هم تاییدگرند وقتی زنی نظر درستی میدهد. در این سریال به حقوق زنان و حق کاندیداتوری آنها هم در جایی اشاره میشود و به محدودیتهای قوانین کنایه میزنند. گاهی هم زنان یکدیگر را اصلاح میکنند؛ مثلا در صحنهای که مادر یازده فرزند با گریه از معلم میخواهد درس دادن را از سر بگیرد، روژان به او تذکر میدهد: «چرا گریه میکنی؟ حرفت را درست بزن!».
از نقاط قوت دیگر این سریال، که از کلیشههای معمول فاصله گرفته، مشارکت مرد و زن است در انجام همه کارها و فاصله گرفتن از کلیشهی کارهای زنانه و کارهای مردانه. در صحنههایی از این سریال ما حضور زنان را موقع منتقل کردن یک گاو سنگینوزن پررنگتر از مردان میبینیم؛ یا عمو خلیل در طول سریال معمولا بچه به بغل نمایش داده میشود و هیچکس هم به این خاطر به او طعنهای نمیزند؛ همانطور که فریبرز را کنار تشت مشغول لباس شستن میبینیم، یا در قسمت اول مرد و زن را کنار دیگ غذا مشغول کار میبینیم، شیرین و روژان را هم جایی مشغول گذران فراغت میبینیم، مثلا در حال کتاب خواندن یا نقاشی کشیدن کنار رودخانه. در جایی عموکاووس درباره نسبت تره و جعفری در «چلو خورش سبزی» از مرد دیگری میپرسد: «شما جناب سروان تره را بیشتر میریزید یا جعفری را؟ ماه کاووسِ من دردش به جانم، تره و جعفری را هم اندازه میریزد برای همین خوشمزه میشود»! وقتی که غذا را با خودشان به چادر میبرند و شیرین و روژان و مهیار کنار قابلمه مشغول تقسیم غذا هستند و همه راجع به قرمه سبزی مادرشان حرف میزنند، «آقا نوری» میگوید: « فضیلت انسان به قرمه سبزی خوب و بد نیست؛ الان دخترهای من خب قرمه سبزی بلد نیستند بپزند ولی واقعا روح بزرگی دارند»؛ دامادش مهیار هم تایید میکند که «ولی هزارتا خوبی دیگه داره». در قسمت دیگری موقع صبحانه، شیرین میگوید «شیر هم نداریم چون آقایون نرفتند بدوشند». عموما در این سریال به ندرت ما با دیالوگهایی روبرو می شویم که کارها را زنانه یا مردانه تصور کند.
شخصیتهای این سریال هم نسبتا در پرداخت و نمادسازی موفق بودهاند؛ عمو خلیل و دایی شفیع که دیالوگهای منفی و ضدارزشی از آنها میشنویم شخصیتهای منفیای هستند که مخاطب نمیتواند با آنها همدلی کند و نظراتشان را بپذیرد. یا سلمان خواستگاریست که توانسته به خوبی تحمیلی بودن خودش را به این خانواده برای ازدواج با دخترشان به نمایش بگذارد و در عین حالی که میبینیم چقدر از خودمتشکر و خودشیفته است، با خواستگار دلداده دیگری هم برای به دست آوردن شیرین در رقابت است. چیزی که عموما در سریالها برعکس نمایش داده میشود و این دختران هستند که بسیار مشتاق ازدواج و در حال سعی و تلاش برای به چنگ آوردن شوهر نشان داده میشوند. یا فریبرز که خواستگار دیگر شیرین است، رفتارها و دیالوگهای قابل هضمی دارد و رفتار اهالی ده هم با او در عین طنز بودن باورپذیر است و اشارهای دارد به سختیِ پذیرفتن یک غریبه درون جمع اهالی یک ده یا روستا.
البته که این سریال هم در کنار این نقاط قوت، نقاط ضعفی هم در عدم موفقیتش در پرداختن به بعضی کلیشههای جنسیتی داشته. مسئله بالا رفتن نرخ تجرد جوانان و ازدواج نکردن دختران و پسران، موضوعیست که سالها به جای پرداختن درست و منطقی به آن، که موضوعیست که در بسیاری از خانوادهها اهمیت خود را حفظ کرده، دستمایه طنز و شوخی سازندگان سریالها میشود. در قسمتهای اول این فصل از سریال نون خ هم، با وجودی که نورالدین با ازدواج مردی که او را در شأن دخترش نمیداند به شدت مخالفت میکند، (هرچند که جایی هم در جواب دایی که چرا اجازه دادی چنین پسر بیدست و پایی دامادت بشود میگوید خب خودشان همدیگر را میخواستند) اما از دختر میشنویم که از خواستگار نداشتن ناراحت است؛ یا موضوع خواستگاری صوری با وجودی که چندین بار نقد میشود، یا اهالی ده با چماق به دنبال پسری میافتند که تصور میکنند به دنبال چندهمسریست، اما همچنان واکنش منفی مخاطبانی را به دنبال داشته که به خاطر توهینآمیز دانستن موضوع خواستگاری صوری در سریال به تماشای آن ادامه ندادهاند؛ یا در طول سریال مدام با تجرد شیرین و روناک و ماه کاووس شوخی میشود؛ یا زمخت و خشن طراحی شدن شخصیت روناک و ماه کاووس، بهانهای دانسته میشود برای مجرد ماندنشان. یا در جای دیگری از سریال، چاقی و هیکل درشت زنی که برای ازدواج به نورالدین پیشنهاد میشود مورد تمسخر قرار میگیرد؛ یا روشن نیست عملی بودن دماغ فریده، چه موضوعیتی در این سریال داشته و به جز اشاره مدام همسرش به قیمت بالای هزینه این عمل، ما منظور از اشاره به این عمل زیبایی را متوجه نمیشویم؛ خصوصا که در طیف زنان این روستا، این جراحی زیبایی چندان قابل هضم نیست. در جاهای دیگری از سریال هم بعضی دیالوگها به زن سالاری نزدیک میشوند که گذشته از شعاری بودن، ارزش درستی را منتقل نمیکند؛ مثلا جایی که زنان به دختران نورالدین میگویند «حرف آخر را همیشه باید زن بزند»؛ یا جایی که کیوان اصرار دارد «حق همیشه با مادره».
فصل دوم سریال نون خ، که به خاطر شرایط و محدودیتهایی که کرونا برای تولید فیلم ایجاد کرد، عملا نیمهکاره رها شد و به «قسمت آخر» قابل قبولی نرسید، سریالی با خط داستانی روشنی بود که با وجود آنکه از موضوع فصل اول فاصله گرفته بود، اما در هر قسمت ماجراهای جالب و مشخصی را در خود گنجانده بود که مخاطب احساس نمیکرد با یک نمایش کشدار و حوصلهسربر روبروست؛ برخلاف سریالهایی که مخاطب سه چهار قسمت منتظر میماند تا روایت از نقطه الف به نقطه ب برسد، یا کل یک قسمت به هجوگویی در دو سه سکانس بیمحتوا میگذرد و در نهایت هم داستان پیش نمیرود -چیزی که ما در خیلی از سریالهای ایرانی شاهدش هستیم – این سریال در پیش بردن خط داستانیاش نسبتا موفق بود. در کنار اندک نقطهضعفها، مجموعه نون خ دو، به خوبی توانست با فاصله گرفتن از کلیشههای جنسیتی، شوخی نکردن با نابرابریهای جنسی، و نمایش دادن زنان به عنوان شخصیتهای مستقل و منطقی و تکرار نکردن کلیشهها، از منظر جنسیتی و با حساسیتهای فمینیستی هم سریال خوب و قابل قبولی باشد. و به خوبی نشان دهد که میتوان کلیشههای جنسیتی را بازتولید نکرد، ضد ارزشها را به نمایش نگذاشت، به موضوعاتی مثل حیوان دوستی، رفتار درست با کودکان، مسخره نکردن محدودیتهای افراد، و مواردی از این دست پرداخت، و به مشکلات زلزلهزدگان هم اشاره کرد و همچنان هم طنزی موفق و خندهدار بود.