مهدهای کودک از اولین مکانهایی بودند که بعد از شیوع جهانی کووید ۱۹ با دستور «ستاد ملی مبارزه با کرونا» تعطیل شدند. به گفته مدیرکل بهزیستی استان گیلان ۲۵۰۰ مربی مهدکودک با تعطیلی ۴۹۷ مهد به دلیل شیوع کرونا در این استان بیکار شدهاند و تداوم شرایط فعلی منجر به ورشکستگی و تعطیلی دائم این مراکز که ۸۰ درصدشان استیجاری هستند، خواهد شد.
بیش از ۱۵ هزار مهدکودک جهت نگهداری کودکان در کشور فعالیت میکنند که تنها یک درصد آن دولتی محسوب میشود. نزدیک به ۱۵۰ هزار پرسنل در مهدکودکهای کشور مشغول به کار هستند. به این ترتیب، درآمد ۹۹ درصد از مهدکودکها از محل شهریه است. مهدهایی که تحت نظارت بهزیستی هستند از طرف دولت تعطیل شدند، اما هیچ امکاناتی به آنها ارائه نشده است.
به گفته مدیرکل امور کودکان و نوجوانان سازمان بهزیستی کشور، مهدهای کودک محیطی مناسب برای فعالیت و اشتغال زنان تحصیلکرده کشور هستند و نصف زنان جامعه میتوانند با فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی خود در مهدکودکها خدمت کنند؛ اما به نظر میرسد این زنان شاغل از امنیت شغلی و دستمزد بسیار پایین برخوردارند و در زمانه سخت کرونا نیز کاملاً به حال خود رها شدهاند.
تنها پس از حدود دو ماه از تعطیلی مهدها سرانجام ۲۶ فروردین از سوی سازمان بهزیستی اعلام شد که نام مهدهای کودک در زمره شغلهای زیاندیده از کرونا قرار گرفته است و مربیانی که در این مهدها مشغول به کار بودند، اکنون میتوانند از بیمه بیکاری استفاده کنند؛ اما اغلب مربیان مهدهای کودک بیمه نیستند.
در همین رابطه با یکی از مربیان یک مهدکودک در انزلی گفتگو کردهایم و از شرایط و چشماندازی که برای آینده شغلی خود دارد، پرسیدهایم.
مهدکودکی که در آن کار میکنید در دوران کرونا چه وضعیتی پیدا کرد؟
مهدکودک ما طبیعتاً بسته شد. احتمال زیاد هم دارد که مدیر مهد ما نتواند دوباره آن را باز کند. برای اینکه مجبور شد مکان مهد فعلی را به صاحبخانه پس بدهد چون نمیتوانست از عهده اجاره آن برآید. حالا وقتی کرونا تمام شود اگر بتواند مهد را به مکان جدید منتقل میکند ولی هیچچیز معلوم نیست. مدیران مهدکودکهایی که مکانشان اجارهای نیست باز میتوانند مدت بیشتری دوام بیاورند. حالا باید ببینیم کی بخشنامه میشود که مهدها میتوانند بازشوند. ولی مهدهایی مثل مهد ما مشخص نیست که دیگر بتوانند سرپا شوند.
اگر بخشنامه بشود و مدیر مهد ما بتواند ساختمان جدیدی اجاره کند دوباره باید ساختمان را تجهیز کند. مثلاً دیوارها را فومبندی کند و دوباره هزینه کند.
فکر میکنید از عهدۀ این مخارج بربیاید؟
از آنجا که مدیر مهد ما دوازده یا سیزدهمین سال کاریاش است، باید قاعدتاً پساندازی داشته باشد. یا مثلاً پول پیشی که از جای قبل میگیرد را میتواند برای جای جدید هزینه کند؛ اما خیلی از مهدهایی که در اول کار بودند کلاً کارشان را تعطیل کردند.
قبل از آمدن کرونا حقوق شما چه اندازه بود؟
تا جایی که من میدانم، مدیرِ مهدهایی که صاحبملک هستند حدود ۵۰ هزار تومان بیشتر از دستمزد ما به مربیهایشان حقوق میدهند. بیشتر به این صورت است که مدیرها در طول سال برای تعیین حقوق مربی باهم هماهنگ میشوند. مثلاً پارسال مدیر به مربیان ۴۵۰ هزار تومان میداد، حالا من چون سابقهام بیشتر بود ۵۰۰ هزار تومان میگرفتم. ممکن است حقوق مربیان رشت با انزلی فرق کند. تهران با شهرهای کوچکتر فرق میکند. بستگی به شهریهای دارد که از اولیا میگیرند؛ یعنی نرخ ثابت ندارد که بهزیستی بگوید امسال حقوق مربی چقدر است.
ساعات کاری شما چطور است؟
دو شیفت کاری داریم. صبح از ۷ تا ۱۳: ۳۰ و عصر از ۱۲: ۳۰ تا ۱۸. بعضی مهدها تا ۸ شب هم کار میکنند. به طور معمول هر مربی باید ۶ ساعت در روز کار کند که شامل پنجشنبهها هم میشود، یعنی ۳۶ ساعت در هفته.
آیا بیمه هستید؟ شرایط بیمه مربیان چطور است؟
بله من بیمه بودم. در مهد ما، ابتدا من تنها کسی بودم که بیمه بودم. مدیر مهد ما چون از آشنایان بود و سابقه کار من بیشتر بود من را بیمه کرد. بعد از من، مدیر دو نفر دیگر را هم بیمه کرد. مهدها ستارهبندی دارند و برحسب ستارهبندی میتوانند شهریۀ بالاتر بگیرند. مثلاً مهد دو ستاره میتواند ۵۰۰ تومان شهریه بگیرد، مهد سه ستاره ۶۰۰ تومان. به همین خاطر مدیرها با هم رقابت میکنند و امکانات مهد را بالا میبرند. یکی از مواردی که امتیاز را بالا میبرد بیمه کردن مربی است. مدیر ما هم به همین دلیل دو نفر غیر از من را ۱۵ روز در ماه بیمه کرد و توانست مهد را سه ستاره بکند.
بیمه ما به این شکل است که ۱۵ روز حق بیمه را مدیر و ۱۵ روز را ما میدهیم. به مربیان میگویند اگر میتوانند باقی بیمه را بدهند تا کامل بیمه بشوند. برای همین دو مربی دیگر ما بیمه ۱۵ روز هستند. حق بیمۀ پارسال ۵۶۰ هزار تومان بود. مدیر میگوید من اگر بخواهم ۳ نفر را کامل بیمه کنم از بین ۷ نفر مربی – حدود یک میلیون و ششصد هزار تومان باید هزینه کنم.
آن دو نفر که بیمه ۱۵ روز در ماه هستند، در طول یک سال، ۶ ماه بیمه میشوند یعنی به ازای هر دو سال کار، یک سال سابقه بیمه دارند. به این ترتیب میزان سالهایی که باید کار بکنند تا حقوق کامل را بتوانند در بازنشستگی بگیرند باید دو برابر باشد یا در زمان بازنشستگی هم حقوق ۱۵ روز در ماه را میگیرند.
من بیمۀ کامل بودم، اما با شرایطی که پیش آمد و مهد تعطیل شد، مدیر مهد ما بیمۀ من را هم ۱۵ روز کرد، اگر قبول نمیکردم برایم ترک کار میزد. حق بیمه را هم تا وقتی که مهد باز بشود، خودم باید پرداخت کنم. من یکی دو ماه را پرداخت کردم اما اگر نتوانم ممکن است بگویم برایم ترک کار بزند. چون شدنی نیست.
خانه نشستیم، حقوق نداریم، باید بیمه را هم پرداخت کنیم. سخت است.
بیمه فرمالیته است. از طرف بیمه بازرس میآید و مجبورند به خاطر ستارهبندی مربیها را بیمه کنند. پایه حقوق من باید طبق بیمه باشد، ولی خب مدیر، به خصوص وقتی ملک استیجاری است، نمیتواند یک میلیون و خردهای به یک مربی حقوق بدهد. اصلاً امکانش نیست. تعداد بچهها آنقدر نیست، به خصوص در شهرهای کوچک. به همین دلیل، بیمه فرمالیته است که نشان بدهد این شخص اینجا بیمه شده، ما هم بتوانیم ۳۰ سال را پرکنیم و بعد از ۳۰ سال حقوق بازنشستگی داشته باشیم. بستگی به این دارد که وقتی از مهد هم بیرون میآییم این شرایط ادامه داشته باشد. من الآن اگر پرداخت حق بیمهام را ادامه بدهم سابقهام بالا میرود. اگر برایم ترک کار بزند چند ماه از سابقهام کم میشود. اینها در شرایطی است که مهد دوباره باز بشود و مدیر مهد من را همچنان بیمه بکند یا من بتوانم حق بیمه را بدهم. دستمزد ما اصلاً برحسب قانون بیمه نیست.
پس دولت هیچ بخشی از حق بیمۀ شما را تقبل نمیکند؟
نه بر عهدۀ دولت نیست. اینجا همهچیز برعهدۀ کارفرماست. مهدکودکها زیر نظر سازمان بهزیستی کار میکنند. من حتی یکی دو بار که کار داشتم و به بهزیستی رفتم با رئیس بهزیستی در این مورد صحبت کردم. گفت ما اینجا فقط مدیریم، دست ما نیست. بخشنامه از بالا میآید. اگر از وزارت کار قانونی بیاید که بگوید مربی مهد باید تحت فلان بیمه باشد، ما انجام میدهیم. بهزیستی هم مدام میگوید بودجه نداریم. از لحاظ رسیدگی ارگان ضعیفی است. برای همین هر مهدی هم بیمه نمیکند. کارفرما همان ابتدا با مربی صحبت میکند که بیمهای در کار نیست. اگر میخواهی تو را بیمه کنم ۵۰ درصدش را تو بده، ۵۰ درصدش را من میدهم. چه مربی پارهوقت باشد یا تماموقت. اکثراً چون حقوق کمی دریافت میکنند قبول نمیکنند که بیمه شوند. با حقوق ۵۰۰ هزار تومان، اگر ۲۵۰ هزار تومان برای حق بیمه بدهند، ۲۵۰ هزار تومان باقیمانده کرایۀ ماشین هم نمیشود. اغلب، کسانی که تازه فارغالتحصیل شدهاند و مدتی بیکارند و میخواهند موقت جایی مشغول به کار شوند سراغ این کار میآیند. معمولاً یک سال، دو سال هستند، بعد کار بهتر پیدا میکنند و میروند.
قبلاً طبق مادهای از قانون، مهدها موظف بودند همه مربیان را بیمه کنند. در اولین سال مهد ما، حق بیمه هر مربی حدود ۱۸ هزار تومان بود. چون این مبلغ نسبت به هزینههای مهد و شهریه مبلغ کمی بود، مدیر همۀ ما را بیمه کرد. بعد از سه سال که آن ماده برداشته شد، مدیر مجبور شد از بین مربیها کسی را که میدانست ثابت میماند و کارش موقت نیست بیمه کند. این موضوع مربوط به سال ۸۶ است. کمکم هزینهها هم بالا رفت. تا چند سال فقط من در این مهد بیمه بودم، بعداً دو نفر دیگر که گفتم به خاطر سه ستاره شدن مهد، بیمه ۱۵ روز شدند.
چند بار که از طرف بیمه آمدند که ببینند من در محل کار حضور دارم، با مأمور بیمه صحبت کردم که من از همکارانم خجالت میکشم، همۀ ما ساعت کار یکسان داریم. بماند که بعضیها از طرف همسرشان بیمه هستند، بعضیها هم تحت پوشش کمیتۀ امداد هستند؛ اما تنها چیزی که در این شرایط ارزش کار کردن دارد، بیمه است. اینکه من این حنجره و جوانیم را گذاشتم تا مطمئن باشم در آینده یک حقوق بازنشستگی دارم. به آنها گفتم من نمیدانم مسئولش کیست، ولی ما را هم مثل کارگران ساختمانی، مثل زنان خانهدار، مشمول قانونی کنند که بخشی از پول بیمه را دولت بدهد. مثلاً ممکن است به خاطر بارندگی کار کارگر ساختمانی تعطیل شود ولی میداند که بیمهاش پرداخت میشود و آن بخشی که خودش باید بپردازد را هر طور شده میدهد (چون مبلغش کم است). ولی در مهدکودکها مدیر باید کامل بیمه را بدهد – ۵۶۰ هزار تومان که حتماً باز چند درصد گران میشود، معمولاً سالی ۷۰-۸۰ هزار تومان گران میشود.
گفتم یک مادهای بگذارید، مثل همان که قبلاً بود که با رقم کمتر بشود بیمه را پرداخت کرد. مدیری که الآن با یک میلیون و دویست هزار تومان دو نفر را بیمه میکند، اگر رقمش بشود ۲۰۰ هزار تومان میتواند ۶ نفر را بیمه کند. لااقل آن مربی ببیند حالا که حقوقم کم است، دارم وقتم رو میگذارم، در عوض سابقۀ بیمه دارم. من الآن برای سابقۀ کار آموزش پیشدبستانی خودم را برای بیمه نکردن سرزنش میکنم. اگر آن ده سال را داشتم، با دوازده سال سابقه کار در مهدکودک، میتوانستم الآن خودم را بازنشست کنم. برای همین هر مربیای که میاید بهش میگویم اگر پدرت یا شوهرت تو را حمایت میکند سعی کن بیمه را پرداخت کنی. چون عمر هم خیلی زود میگذرد. من آن موقع میگفتم من تازه ۱۹ سالم است حالا کو تا ۵۰ ساله بشوم. فکرش را نمیکردم زمان اینقدر زود بگذرد.
متأسفانه از طریق وزارتخانه یا هر ارگانی که مسئولش است چنین حمایتی نشده. در واقع ما با این دستمزد ناچیز و شرایطی که بیمه هم نداریم مجبوریم اینجا کار کنیم. چون برای امثال من که طلاق گرفتهاند، بودن در محیط کار خیلی مهم است. تو این محیط فقط بچهها و خانمها هستند. هم خیال خودم راحتتر است هم خیال خانوادهام. برای کسی مثل خود من سخت است بروم خانۀ یک نفر برای پرستاری سالمند که اگر برفرض دوتا پسر هم داشته باشد و بدانند مطلقه هستم… بالاخره همه جور آدم تو جامعه هست. ولی اینجور جاها ما احساس امنیت میکنیم اما شرایط حقوق و بیمه به این شکل است.
ما ممکن است بگوییم مدیر انصاف ندارد. مدتی که حسابداری مهد دست خودم بود، میدیدم وقتی مدیر باید یک و نیم میلیون اجاره ساختمان، یک و نیم میلیون بابت بیمۀ سه نفر، یک و نیم میلیون هم حقوق کارمندها را بپردازد، عملاً چیزی برای خودش نمیماند. شاید یک میلیون هم برای خودش نماند؛ اما کسی که صاحب ملک است میتواند بهجای یک و نیم میلیون اجاره، کارمندهایش را بیمۀ کامل کند. در انزلی فقط سه تا مهد داریم که مدیرانشان صاحب ملک هستند. بقیۀ مهدها استیجاریاند. بعضیها دو سال بود شروع به کار کرده بودند و نوپا بودند. دیگر نمیدانم با این شرایطی که پیش آمده چه بلایی سر آنها میاید. صاحبخانه هم نهایتاً یک ماه دو ماه ببخشد، اگر شرایط تا شهریور اینطور باشد که نمیبخشد.
خب الآن اعلام کردند که مهدکودک ازجمله مشاغل زیاندیده از کرونا قرار گرفتند، وضعیت شما چه تغییری میکند؟
بله شنیدهام و ثبتنام هم کردم. گویا تا سه ماه حقوق بیکاری در حد همان پایه حقوق تأمین اجتماعی پرداخت میکنند؛ اما مدیر ما به خاطر امتیاز مهد از ما خواسته بود که بیمه را پرداخت کنیم. برای همین احتمالاً اسم ما به عنوان شاغل رد میشود و مشمول حقوق بیکاری نمیشویم. این در حالی است که حقوقی هم نگرفتهام. مربیان دیگر هم که بیمه نیستند نمیتوانند حقوق بیکاری بگیرند.
با این شرایط شما و مربیانی که متکی به این دستمزد هستید، چطور گذران زندگی میکنید؟
من متکی به این دستمزد بودم، بله؛ اما مربیهایی داریم که متأهلاند یا مربیهایی داریم که عضو کمیته امداد هستند، یا خانوادهشان کمکهایی میکنند. من هم چون با خانواده زندگی میکنم مشکل خورد و خوراک ندارم. مشکلم قسط وامی است که یکی دو ماهی شده پرداخت نکردهام. البته گفتند یکی دو ماه اشکالی ندارد؛ اما فکر کنم از این ماه (اردیبهشت) پرداخت قسط وام اجباری بشود.
بیشتر فکر قسط وامم هستم که اگر دو ماه شد، الآن به ضامنم اساماس میزنند، زنگ میزنند. همین تنش فکری و روحی که پیش میآید مشکلساز است. بیمۀ بیکاری هم که حرفش را زدند اگر بیاید هم من باید از حساب بکشم و قسطهای عقبافتاده را پرداخت کنم. همین چیزها سلامتی فکر آدم را به خطر میاندازد. مدام تو استرسیم.
پس بخشی از هزینههای شما بر دوش خانواده افتاده. چقدر این شرایط روی روابط خانوادگی شما تأثیر گذاشته است؟
خب ما ترک هستیم و یک سری تعصباتی در خانواده هست. ممکن است این موضوع تو خانوادههای دیگر کمتر یا بیشتر باشد.
من از زمانی که طلاق گرفتهام پیش خانوادهام زندگی میکنم که نسبت به رفتوآمد من تعصب دارند. تنها جایی که میرفتم محل کارم بود، حال و هوایم عوض میشد. دو تا مربی میدیدم، حرف میزدیم و خب البته منبع درآمدی هم بود. الآن شرایط این جوری است که به علت قرنطینه نباید جایی رفت. ولی گمان میکنم اگر سر کار نروم، برای هر بار بیرون رفتن باید اجازه بگیرم.
در وضعیت سابق، سر کار که میرفتم اگر کاری هم داشتم کنارش انجام میدادم؛ اما حالا مدام باید توضیح بدهم که فلان جا کار دارم و باید بروم کارم را انجام بدهم. یا اگر خرید خاصی دارم، میبینم دستم خالی است و نمیروم. بیشتر وقتم در خانه میگذرد. اگر اصرار بکنم معمولاً تنش به وجود میآید. البته من در این زمینه آرامم. باید ببینم تا کی این شرایط ادامه دارد.
الآن دوست دارم دنبال کار بگردم چون اصلاً مشخص نیست مهدکودک چه زمانی باز بشود. دوست دارم یک کار موقت هم که شده پیدا کنم؛ اما در شهر ما آنچنان کار نیست. ادارههای کاریابی هم که اکثراً کار در منزل و نظافت و پرستاری پیشنهاد میدهند که من تا به حال انجام ندادم. فکر نمیکنم خانواده هم قبول کنند بروم خانۀ کسی کار کنم. خب این کمکم مشکل به وجود میآورد.
خیلی ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.