اوایل اردیبهشت است. بیشتر از دو ماه میشود که از اعلام رسمی خبر گسترش ویروس کرونا و همهگیری بیماری گذشته است. دو ماهی که چنان کش آمده انگار دو سال است گرفتارش هستیم. دو ماهی که طی آن انسانهای زیادی یا کار خود را از دست دادند یا خودخواسته متوقفش کردند، اما بیتردید تبعات این بیکاری بازی زمانی بسیار بزرگتری از عمر آنها را متأثر خواهد کرد. حرفهای زیادی گفته شده درباره موج عظیم بیکاری که گریبان کارگران و کارمندان را گرفته و گلویشان را میفشارد. بسیاری از پروژههای ساختمانی متوقف شدند و کارگرانِ آنها در اول سال نو خانهنشین شدند. دستفروشها تمام سال را چشم به راه اسفند و بازار شلوغ شب عید بودند. بسیاری از آنها با قرض و وام اجناسی برای فروش در روزهای پایانی سال خریده بودند اما بهناچار بساطشان را برچیدند و بیهیچگونه عایدی سال را به پایان بردند. به بسیاری از کارگران و کارمندان شرکتها و کارخانهها و فروشگاهها گفتند خوش آمدید! اگر هم بخت با آنها یار بود ساعات کاری و بهتبع آن درآمدشان کاهش یافت. در این میان زنان بسیاری هم بودند که در عرصه صنایعدستی مشغول به کار بودند که کار آنها هم با نفرین شوم ویروس و بیماری از هم پاشید.
در سالهای اخیر به دلیل وضعیت اقتصادی ناپایدار و گسترش بیکاری، بسیاری از مردم به ویژه زنان به تولید صنایعدستی روی آوردهاند. طبق گزارش مرکز پژوهشهای مجلس در ۵ سال گذشته بیش از ۵۱ هزار مجوز برای مشاغل خانگی در حوزه صنایعدستی صادر شده که حدود ۷۷ درصدش جهت فعالیت زنان بوده است. همین گزارش نشان میدهد حدود ۳۷۰ هزار نفر از زنان کشور که بیشترشان «سرپرست خانوار» و «طبقه متوسط به پایین» هستند، بهطور مستقیم در صنایعدستی اشتغال دارند.
از شمال تا جنوب این سرزمین زنان هنرمند بسیاری هستند که ذوق و نیروی بازوی خود را به کار میبندند و آثاری میآفرینند تا بفروشند و یکتنه خرج خانوادهشان را درآورند یا کمکخرج خانواده باشند؛ اما تعطیلی کشور کار آنها را هم متوقف کرده و حذف این درآمد زندگی بسیاری از آنها را تحت تأثیر قرار داده است. طبق گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، بررسی اقدامات حمایتی دولت بعد از کرونا نشان میدهد که بنگاهها هدف حمایت دولت بودهاند، نه افراد شاغلی که انفرادی و در خانههایشان به کار مشغول بودهاند و روزگار میگذراندهاند؛ بنابراین میتوان نتیجه گرفت بسیاری از زنان شاغل در صنایعدستی از اقدامات دولت برای جبران خسارتهای اقتصادی کرونا بیبهره ماندهاند و آسیبدیدگان اصلی کرونا در صنایعدستی هم زنان هستند.
در این گزارش با چند تن از این زنان تولیدکننده صنایعدستی از نقاط مختلف ایران دربارهی حمایتهای دولت از صنایعدستی بهویژه در ایام کرونا گفتگو کردهایم.
مشکلات بازار صنایعدستی در روزگار کرونایی
اولین تأثیر اعمال محدودیتها با لغو رویدادها و نمایشگاهها در اسفندماه و ادامهی آن در فروردین روی داد؛ زمانی که هنرمندانی که به تولید صنایعدستی اشتغال دارند از ارتباط حضوری با مخاطبانشان محروم شدند.
بیتا مجرد است و با مادرش زندگی میکند. ساکن کرمان است و به همراه چند نفر عروسکخانهای راه انداخته و عروسکهای بومی و محلی تولید میکنند. کسبوکار بیتا در ارتباط تنگاتنگی با محیط گردشگری قرار دارد. آنها در یک کاروانسرا در کرمان غرفهای برای فروش دارند که تعطیلیهای اخیر بهشدت بر کار و درآمد آنها تأثیر گذاشته است. بیتا میگوید کل سال را عروسک میسازند به امید اسفند اما از اسفند تعطیل بودهاند و هیچ مشتریای نبوده و تا حالا هم همچنان تعطیل هستند[۱]. سال گذشته خیلی قرض کردهاند که عروسک تولید کنند و در تعطیلات عید بفروشند و بتوانند بدهیهای خود را پس بدهند اما برنامهها به هم ریخته و آنها ماندهاند با قرضهایشان. طبعاً صحبت کردن از بیمه و بیمه کاری هم برای این مشاغل شبیه یک شوخی است. بیتا با مادرش زندگی میکند و او هم در خرج و مخارج زندگی مشارکت میکند اما میگوید همکار مرد او تنها نانآور خانواده است و همسرش شغلی ندارد. حتماً زندگی به او خیلی سختتر میگذرد.
بهار زنی ۳۴ ساله و متأهل است. او در تهران به همراه سه تا از دوستانش کسبوکاری راه انداخته که با چاپ طرحهای سنتی روی پارچه آثار هنری تولید میکنند. آنها کارگاهی با ۶، ۷ نفر کارگر دارند و در آنجا به تولید مشغول هستند. بهار و دوستانش محصولاتشان را به واسطهی گالریها به فروش میرسانند اما تحت تأثیر همهگیری کرونا در کشور گالریها تعطیل شدند و آنها بازار و مشتریهای خود را از دست دادند. بهار میگوید گالریهایی که از او امانی کار گرفته بودند نفروختند که بخواهند چیزی برگردانند. حتی فردی برای یک گالری در پاریس از آنها خرید کرده بود اما آنجا هم گالریها بسته شدند. خودشان هم بهتازگی فروشگاهی راهاندازی کرده بودند که چون هزینه نگهداریاش زیاد بود بعد از علنی شدن ماجرای همهگیری تصمیم گرفتند فروشگاه را ببندند. در اسفند بنا بوده در چند نمایشگاه آثار هنری حضور داشته باشند که آنها هم لغو شدند. از طرف دیگر کارگران کارگاه بهار از اول اسفند به تدریج گفتند سر کار نمیآیند. آنها با وسایل حملونقل عمومی به سر کار میآمدند که دیگر امن نبود. بعضی از آنها در خانه مریض داشتند یا پدر و مارشان مسن بودند و نگران بودند که ویروس را به آنها منتقل کنند. بهار و دوستانش که سفارشات و تعهداتی داشتند خودشان به کارگاه رفتند و کارها را آماده کردند و تحویل دادند.
دریا ۲۹ ساله است و یک فرزند دارد. شغل او معلمی است اما در کنار آن تعدادی از زنان فامیل را که سوزندوز هستند دور هم جمع کرده و کسبوکاری راه انداختهاند. هنرشان تلفیقی است از قلمکاری اصفهان و سوزندوزی بلوچستان. دریا برای انجام کار، نخ از گیلان میخرد و آنها را به کاشان میفرستد تا رنگ شوند و به دستش برسند، پارچهها نیز در اصفهان مهر میخورند و میرسند تا در بلوچستان کار سوزندوزی روی پارچهها انجام شود. قرار بود ۱۴ اسفند نمایشگاهی در تهران برپا شود و آنها هم غرفهای داشته باشند تا کارهایشان را عرضه کنند. آنها از اول بهمن سخت مشغول کار و تولید بودند اما با اعلام خبر ویروس و بیماری برگزاری نمایشگاه لغو شد و زنان سوزندوز هم سر خانه و زندگیشان برگشتند.
مهوش متأهل است و دو دختر دارد. او و همسرش به کمک هم خرج خانواده را درمیآورند. همسرش صیاد است که در نبود مسافر و فروش ماهی در شرایط کرونا، کارش با مشکلات فراوان همراه است. برای همین مجبور است شبانه به صید آزاد برود بلکه بتواند درآمد اندکی به دست آورد. الآن بیش از همیشه خانواده به درآمد فروش محصولات صنایع دستی مهوش متکی شده است؛ اما او هم وضعیت مشابهی دارد. میگوید لغو نمایشگاههای اسفندماه و فروردین تأثیر بسیاری بر فروش آنها داشته است. به غیر از آن اغلب گیلانیان به امید مسافران نوروزی محصولات خود را میبافند و حالا محصولات روی دستشان مانده است. او میگوید: «بومی اینجا اغلب حصیر میبافند و مشتری اصلی آن مسافران هستند. وقتی بنزین گران شد هنوز روی کاهش خرید محصولات حصیر تأثیر نگذاشته بود؛ اما کرونا که آمد چون راه مسافران بسته شد خود به خود تأثیر بسیار بدی در فروش محصولات داشت. پارسال با وجود آنکه عید سیل آمد باز هم سفرهای مسافران تا تابستان ادامه داشت و خرید میکردند. بنزین هم که گران شد باز زندگی ادامه داشت هر چند با فشار بیشتر ولی باز مردم حصیر میخریدند. الآن آنهایی که از ما طناب (سریز) های حصیری میگرفتند برای آنکه با محصولشان تلفیق کنند مثل ایراندوخت، کارشان بسته شد و دیگر خرید نمیکنند، یا کسانی که برای مبلسازی و تزیین مبل از ما حصیر میخریدند دیگر خرید نمیکنند.»
او میگوید قبلاً فقط میبافت بعد شروع کرد به اینکه ضمن بافتن، کارهای روستاهای اطراف را هم جمع کند و اغلب بهصورت عمده به شهرهای دیگر بفروشد؛ اما الآن دوباره به بافت روی آورده است و دخترش هم به او کمک میکند: «انگار از صفر شروع کرده باشم. الآن بارهایی که در مغازه دارم روی هم انبار شده و کسی نمیخرد. حصیر اینجا هم اگر زیاد در هوای آزاد و مرطوب اینجا بماند زرد میشود. کسانی که کلی میخریدند در قبال کارها به ما چک میدادند که همینطور دارد چکشان برگشت میخورد چون آنها هم نتوانستند بارها را بفروشند. گفتند سه ماه هم به چکها فرصت دهیم. از طرفی آنها هم حق دارند، چه بکنند؟ میگویند میخواهید بیایید بارها را ببرید.»
فروش آنلاین؛ تهدید یا فرصت؟
با محدودیت در فروش محصولات خانگی بهصورت حضوری، تنها عرصهی عرضهی کالا اینترنت شده است؛ اما آیا این عرصه برای زنان تولیدکننده که بسیاری از آنها در مناطق محروم زندگی میکنند و بسیاری از آنها مهارت و ابزار کافی برای رقابت با دیگر کالاها را در فروش اینترنتی ندارند عرصهی عادلانه و برابری است؟
بهار که در تهران کار میکند میگوید چون با پارچه کار میکنند به نظرشان رسید که نمیتوانند ایمنی مشتری و فروشنده را تأمین کنند. «مشتریها میآمدند توی مغازه و به اجناس دست میزدند و ما نمیتوانستیم خیلی سریع پارچه را ضدعفونی کنیم تا تمیز و پاکیزه در اختیار نفر بعدی قرار گیرد و مشکلی پیش نیاید.» آنها تصمیم گرفتند فروش مجازی را جلو ببرند اما او معتقد است جامعه ما در زمینه فروش اینترنتی چندان پیشرفته نیست بنابراین آن عرصه هم با استقبال زیادی مواجه نشده است. الآن فقط یک صفحه اینستاگرامی دارند که آنجا هم تنها تعداد محدودی از مشتریهای ثابت قدیمی، خرید میکنند.
مهوش از گیلان صفحه اینستاگرام خود را یک سال است که باز کرده است؛ زمانی که توانست مغازهای در خانهاش برای فروش محصولات خود و دیگر زنان روستا باز کند. او میگوید قبلاً سفارش اینترنتی میگرفت ولی از زمانی که کرونا آمد دیگر سفارشی نتوانست از صفحه اینستاگرام خودش بگیرد. هر چند تازگیها از او قیمت میپرسند. ولی در کل اینترنت در روستای آنها خیلی کند است و هزینهی شارژ اینترنت خیلی زیاد میشود. گوشی او امکانات پایینی دارد و کار با آن بسیار سخت است. از طرفی چون کار با اینستاگرام را چندان بلد نبود از طریق پست بانک برایش صفحه باز کرده بودند. یکبار گوشیاش مشکل پیدا کرد و نتوانسته بود دوباره وارد صفحهاش شود بنابراین مجبور شده بود صفحهی جدیدی باز کند که تمام مخاطبانش را از دست داد. به گفته او اینترنت مخابرات بهخصوص از وقتی کرونا آمده کندتر هم شده است. وقتی مشتری دو بار پیام بدهد و دیر جواب ببیند، خب میپرد.
عروسکخانه بیتا در کرمان یک صفحه اینستاگرامی دارد اما میگوید از آن دیگ هم آبی گرم نمیشود و عمده درآمد آنها از غرفهی فروش بوده و حالا تلاش و کوشش یک سال خود را از بین رفته میدانند. برای دریا از سیستان و بلوچستان هم فروش در تجربه موفقی در این ایام نبوده و تحت تأثیر شرایط جامعه قرار گرفته است.
به گفتهی فائزه در تجربهی دستادست از سال ۹۳ تاکنون، در طول یک سال، فروش حضوری همیشه نتیجه بهتری از فروش آنلاین داشته است. به خاطر اینکه در فروش حضوری مشتریان میتوانند محصول را لمس کنند و از نزدیک ببینند و با اطمینان بیشتری خرید بکنند. از طرف دیگر در فروش آنلاین مشکل پست هست. با این وجود در این مدت بهطور خاص چون کرونا آمده بود و گرانی بنزین و مسائل اقتصادی فشار آورده بود، مردم در فروش آنلاین همدلی بیشتری نشان دادند. او تأکید میکند: «نمیدانم این همدلی چقدر دوام خواهد داشت. البته اگر محصولات کاربردیتر شوند امکان دارد که دوام بیشتری داشته باشد چون مشتریان ما تا حدودی کسانی هستند که دغدغههای اجتماعی و فرهنگی دارند، برایشان مهم است از کجا محصول خود را بخرند؛ بنابراین اگر چیزی که نیاز دارند اینجا موجود باشد ترجیح میدهند از همینجا بخرند که تولیدات در چرخهی عادلانهتری به فروش میرسند.»
یکی از مشکلاتی که در فروش آنلاین وجود دارد این است که گاهی سفارش جدید از یک کالا با ابعاد متفاوت میآید. فائزه میگوید تصور تولیدکنندگان از مساحت و میزان کار برای کالایی که تولید نکردهاند دقیق نیست. ممکن است نتوانند برای سفارشی که میگیرند درست قیمتگذاری کنند. پیش آمده قیمتی را بگویند که زمان تهیه متوجه شوند هزینه مواد اولیه یا زحمت آن بیشتر از بهایی است که برای آن گذاشتهاند. او به تجربهی فروش آنلاین در اسفند و بعد از عید اشاره میکند که در آن برخی محصولات مانند حصیر با قیمت مناسب و کارایی خوب، فروش اینترنتی خوبی داشتند ولی صنایعدستی با قیمت بالا فروش پایینی داشتند. فائزه علت این امر را نازل شدن یا به صفر رسیدن درآمد بسیاری از مشتریان بالقوهی این محصولات میداند. به گفتهی او کسی هم نمیداند این وضعیت تا کی ادامه دارد، بنابراین پول خرج کردن محتاطانه شده و اغلب به خرید محصولات کاربردی با قیمت مناسب تمایل پیدا کردند.
مشکل پست مشکلی است که نمیشود در فروش آنلاین نادیده گرفت. از آنجا که دستادست با تولیدکنندگان صنایعدستی از شهرهای مختلف کار میکند، اگر انبار نباشد فروش آنلاین کار بسیار سختی است. جاهایی مثل دیجیکالا، محصولات را در انبار میگذارند که مدیریت پست را آسان میکند. گروه دستادست در نبود این امکان نیاز به هماهنگی بین تولیدکنندهها از مکانهای مختلف و دور از هم دارد. اگر کسی بخواهد از چند گروه خرید کند چون محصولات از شهرها و استانهای مختلف است مجبور است در یک خرید چند بار هزینه پست بپردازد. در حالی که هزینهی پست و پیک با توجه به بالا رفتن قیمت بنزین بیشتر هم شده است. بهاینترتیب ارسال کالا کلاً گران است.
از سویی افراد تا حدودی توانمندتر میتوانند در فروش اینترنتی وارد شوند. فائزه میگوید: «ما با دو سه نفر از هر گروه که نماینده گروه هستند در ارتباطیم؛ کسانی که موبایل هوشمند دارند، اینترنت دارند و جوان یا آشنا به استفاده از اینترنت و موبایل هستند.» اگرچه او این امر را نقطه ضعف دستادست میداند که نمیتوانند با گروهی که هیچکدام از اعضایش موبایل نداشته باشند کار کنند؛ اما به نظر میرسد در فروش اینترنتی در کل چنین محدودیتی وجود دارد.
مشکلات تولید در محدودیت رفت و آمد
تولیدکنندگان با مشکلاتی طی تولید مواجهاند؛ از تأمین مواد اولیه و سرمایه گرفته تا جمع شدن در کارگاه تولیدی و فشار خانوادهها برای تعطیل یا محدود کردن کار.
بیتا در کرمان یکی از مشکلات عروسکخانه را تأمین مواد اولیه برای تولید میداند زیرا جاهایی که مایحتاج موردنیاز آنها را تأمین میکردهاند حالا بسته هستند.
بهار در تهران میگوید مواد اولیهشان برای تولید در حال اتمام است و قطعاً بهزودی با مشکل مواجه میشوند. البته آنها فعلاً سفارش نمیگیرند زیرا کار آنها با پارچهفروشها و خیاطهاست که تعطیل هستند. او میگوید هنوز بعضی از سفارشهای قبل از عید را نتوانستهاند به دست مشتریها برسانند. خیاطها گفتهاند فعلاً کار نمیکنند و بعد هم برای آماده کردن و تحویل هرکدام از کارها سه هفته زمان میخواهند. برنامهریزی و زمانبندی برای آنها هم دشوار شده است. تازه کار تولید هم که از سر گرفته شود، چون هنوز گالریها اجازهی کار ندارند جایی برای عرضهی محصولات نیست.
دریا از سیستان و بلوچستان میگوید از آن زمانی که کرونا آمده از ترس مبتلا شدن به بیماری سفارش نمیگیرد چون باید با پست کار کند و خطرناک است. دریا این کار را با هدف بهبود سطح زندگی زنان سوزندوز شروع کرده و حالا هم بزرگترین دغدغهاش این است که در اولین فرصت بتواند کار را از سر بگیرد. خود زنان سوزندوز بهطور مستقل کار نمیکنند و دریا باید مواد اولیه موردنیازشان را فراهم کند و به دستشان برساند اما او در حال حاضر سرمایهای برای ادامهی کار ندارد.
فائزه از مجموعهی دستادست میگوید تهیهی مواد اولیه برای بعضی از گروهها با مشکل همراه بوده یعنی یا مواد اولیهشان را پیدا نمیکنند یا گران شده است. او میگوید: «ما میخواستیم اردیبهشت هم یک نمایشگاه اینترنتی دیگر برگزار کنیم اما نگران دو مسئله هستیم که آیا میتوانند مواد اولیه را تهیه کنند و آیا میتوانند محصولات را پست کنند.» به گفته او قبل از کرونا هم مسئلهی گرانی مواد اولیه وجود داشت که برخی افراد و گروههای تولیدکننده را از گردونه تولید خارج کرد یا کارشان خیلی راکد شد. بعد از کرونا این موضوع تشدید شد. به خاطر اینکه بیرون رفتن مشکل شد. بعضی از گروهها دقیق نمیگویند به علت فشار خانوادگی نمیتوانند بیرون بروند ولی میگویند که نمیتوانیم بیرون برویم یا پست کنیم. برای همین دستادست از همهی گروهها پرسیده که اگر میتوانند بیرون بروند محصولاتشان را تبلیغ کنند. او به تجربهی یک گروه اشاره میکند که خیلی طول کشید محصولات فروخته شدهاش را پست کند گفت خانوادهها خیلی فشار میآورند که کار را ول کنید. به نظر او جایگاهی که دختران و زنان با تلاش خودشان در کار درست کرده بودند، در اثر خانه نشستن برای کرونا متزلزل شده و کنترل خانواده بیشتر شده. آنها اگر نتوانند محصولاتشان را بفروشند لطمهی بدی به فرآیندی میخورد که تا به حال طی کردهاند.
فائزه درباره مشکلات تولید گروههایی که با دستادست کار میکنند میگوید: «از بین گروههایی که با آنها کار میکردیم حدود ۶۰ درصد گروهها گفتند که محصولاتشان را اینترنتی بفروشیم از آنها هم برخی گفتند تا زمانی که محصول و مواد اولیه برای تولید محصول دارند میتوانند حضور داشته باشند. باقی گفتند فعلاً نمیتوانند کار کنند. برخی به دلیل اینکه در کارگاه کار میکردند و کارگاهشان تعطیل شده است. از جمله کارگاهی در تهران و سمیرم.» او سپس به تأثیر این مسئله بر زنان اشاره میکند: «از بین گروههای ما گروههایی که با مشکل مواجه شدهاند اما درآمد خانواده متکی بر کارشان نبوده، قطع کار بیشتر بر وضعیت خود زن در خانه تاثیرگذاشته و قدرت تصمیمگیری و توان چانهزنیشان پایین آمده مثلاً همانکه نمیتواند به پست مراجعه کند. در بعضی جاها اما درآمد خانواده بر درآمد زن متکی بوده یا زن تنها زندگی میکند در آنجا تأثیر بیشتر بوده و آسیب خود را زودتر نشان داده از جمله یکی از گروهها در کرمان.»
بیمه و تسهیلات دولتی
به دلیل بیکاری گسترده، تبلیغ بسیاری میشود که مردم به تولیدات خانگی و تولید صنایعدستی روی آورند؛ اما کمتر حمایتی از این صنایع میشود. تولیدکنندگان صنایعدستی اغلب زن هستند و چنانچه بخواهند وام یا تسهیلاتی بگیرند با روند طولانی و فرسایشی مواجه میشوند. ضمن آنکه نیاز به معرفی ضامن و گذاشتن وثیقههای چند برابر تسهیلاتی که به آنها تعلق میگیرد دارند. در حالی که اغلب تولیدکنندگان صنایعدستی در تمام دنیا زنان روستایی یا فرودست هستند که دسترسی کمتری به این منابع دارند و نمیتوانند ضامن معرفی کنند یا چک بدهند یا وثیقه بگذارند. به همین دلیل تبدیل به کارگران کممزد کارگاهها میشوند ولی در ایران همین کارگاهها هم نیست و برای همین تشویق و ترویج زنان به روی آوردن به مشاغل و تولیدات خانگی بسیار زیاد است.
دریا (سیستان و بلوچستان) از آنجا که شرکت ثبتشدهای نداشته هیچوقت نتوانسته سوزن دوزهایی که با او کار میکنند را بیمه کند. او میگوید «میدانم که دولت قبلاً بیمهی تأمین اجتماعی به زنان هنرمند صنایعدستیکار اختصاص میداد. آن زمان ۷۰ درصد حق بیمه را دولت میداد و ۳۰ درصد را سوزندوزها میدادند اما شنیدهام که دیگر چنین بیمهای در کار نیست.» او میگوید دولت نه تنها آنها را بیمه نکرده بلکه هیچوقت هیچ کمکی به آنها نکرده است. «آنها همیشه میگویند کارهایتان را بدهید تا در نمایشگاهها به فروش برسانیم و حرفهایی از این قبیل، اما آنقدر دردسر دارد و مراحل اداریاش زیاد است و آنقدر برو و بیا دارد که از پس کارها برنمیآیم و ترجیح میدهم دنبالش نروم. من نمیتوانم بهتنهایی از این اداره به آن اداره بروم. باید حتماً همسرم یا پدر یا برادرم همراهم باشند. ما اینجا به مترو یا حتی تاکسی هم دسترسی نداریم که راحت سوار شویم و به جایی که میخواهیم برویم. در نتیجه در عمل میتوانم بگویم نهادهای دولتی هیچوقت از ما حمایت نکردهاند.»
مهوش از راه پر پیچ و خم خود برای گرفتن وام در گیلان و دردسرهای بعد آن میگوید: «پارسال برای وام صنایعدستی اقدام کردم. میراث فرهنگی اعلام کرده بود وام ۵۰ میلیون به کسانی میدهد که پروانهی کسب داشته باشند و بخواهند در خانهی خود کارگاه (تولید و عرضه) بزنند. آنقدر رفتم و آمدم و با من چانه زدند که وام را ۴۰ میلیون بدهند قبول کردم. دوباره رفتوآمد و دوباره چانه زدند که ۳۰ میلیون قبول میکنید چارهای نداشتم گفتم باشد. ۸ ماه رفتم و آمدم تا آخر وام ۶ درصدی ۱۵ میلیون گرفتم. در قبال آن سفته ۲۲ میلیون و چک ۲۵ میلیون دادم و ضامن بازاری معرفی کردم. بعد گفتند این وام را که گرفتی حتماً باید فاکتور خریدهایت را بیاوری، آن را هم بردم. شنیدم به چند نفر ۱۰ یا ۵ میلیون دادند. اگر هم میخواستند در خانه کار کنند و کارگاه یا مغازه نزنند، ۲ تا ۵ میلیون وام میدادند. برای این وام وقت و بیوقت یک عالم آدم از میراث فرهنگی و … مثل مأمور میآمدند برای بازدید که ببینند آیا کاری دارم یا در خانه محصولی هست یا نه. اگر نبود، سود وام را بیشتر میکردند. من وقتی رفتم پیش رئیس بانک گفت میخواهی السیدیات را عوض کنی؟ خانمها همه همین هستند. همه کسانی که میآیند اینجا وام بگیرند میخواهند وسایل خانهشان را عوض کنند یا به زیبایی خودشان برسند.»
این وام پردردسر اصلاً تنفس نداشت و از ماه اول باید قسط آن را پرداخت میکرد. وقتی کرونا آمد و اعلام تنفس کردند اگر در حساب او پولی بود میکشیدند چون از ابتدا گفته بود هر بار نمیتواند برای پرداخت قسط به بانک مراجعه کند. کما اینکه یک نفر ۵۰ هزار تومان به حساب او ریخته بود اما تا پول را بردارد اساماس آمده بود که از حسابش برداشت کردهاند: «هزار تومان هم برایم نگذاشته بودند. مثل اینکه گفتند که کسانی که این اتفاق برایشان افتاده بیایند شکایت کنند به خاطر این پولها که برداشت کردند میدانید چند جا باید بروم؟ برای همین پیاش را نگرفتم.»
در ایام کرونا تنها یک بار شنیده است که برای جبران خسارت وام میدهند: «اواسط فروردین بود شنیدم که از طرف شهرداری خشکبیجار قرار است وام بلاعوض یک میلیون تومان بدهند برای جبران ضرر به کسانی که قبلاً در نمایشگاه صنایعدستی خشکبیجار بودند. خیلیها برای وام آمده بودند. خیلی منتظر ماندیم و این اداره آن اداره رفتیم آنهم در اوج کرونا. گفتند بروید بانک از شماره حسابی که گردش مالی ندارید پرینت بگیرید. بعد ما را فرستادند شهرداری، کمیته امداد و جهاد. در یکی از ادارهها ما را بیرون فرستادند که محل کارشان را ضدعفونی کنند یک ساعت زیر آفتاب معطل ماندیم. بعد آمدند گفتند کی گفته یک میلیون وام، مبلغش ۴۰۰ هزار تومان است! دوباره گفتند تقاضا خیلی شده، ۲۰۰ هزار تومان، بعد شد ۱۰۰ هزار تومان که پول بنزین رفت و آمدهایمان هم نمیشد. به من گفتند تا نوبتت شود برو شناسنامهات را بیاور و آخر کار به فردای آن روز رسید؛ اما فردای آن روز گفتند تمام شد بروید اردیبهشت قرار است وامی بیاید ولی میدانم که همچین چیزی نیست. این طوری مردم را اذیت میکنند.»
او دربارهی بیمه میگوید ۱۰ سال پیش بیمهی صنایعدستی بود و میخواست بیمه شود ولی همسرش اجازه نداده بود تنهایی دنبال کار اداریاش برود و خودش هم همراهیاش نکرده بود. او میگوید: «آن موقع توجه میکردم به حرفهایش الآن که بچههایم بزرگ شدهاند دیگر توجه نمیکنم به حرفش. آن موقع خیلیها رفتند و خودشان را بیمه کردند. ولی الآن ۶ سالی است که دیگر این بیمه را برداشتهاند و کسی را ثبتنام جدید نمیکنند.» میگوید اگر این بیمه بود در شرایطی مثل حالا میتوانست از آن استفاده کند.
مهوش میگوید برای شرکت در نمایشگاههایی که از طرف دولت و شهرداری برگزار میشود باید پیشپرداخت بدهند. آخرین بار که نمایشگاهی توسط شهرداری در بخش آنها اجرا شده بود برای ۱۳ روز ۳۵۰ هزارتومان پرداخت کرده بود. بسیاری توان مالی ندارند که پیشپرداخت بدهند و باز افراد خاصی در این نمایشگاهها میتوانند شرکت کنند. علاوه بر توان مالی اجازهی همسران هم یکی از مشکلات است. بهخصوص که گاهی نمایشگاهها سر جاده برگزار میشود: «سر جاده کیاشهر میتوانیم آخر هفتهها در ازای پولی محصولاتمان را بفروشیم؛ اما هیچ سرپناهی نداشتیم و باران هم میآمد همه اجناس خیس میشد. چند نفر از خانمها به آنجا اعتراض داشتند که درست نیست ما بنشینیم سر جاده و جنسهایمان را بفروشیم. خیلیها هم خانوادهشان اجازه نمیدهند. پارسال عید منطقه آزاد برای هر غرفه صنایعدستی یکمیلیون و هفتصد هزار تومان میگرفتند که به خاطر سیل و حضور کمتر مسافران در آن ایام، ۲۰۰ هزار تومان از اجاره کم کردند. البته روزهای آخر هفته میتوانیم برویم کاسپین و رایگان هم هست ولی خیلیها از جمله خود من، اجازه نداریم برویم به این بهانه که محیط منطقه آزاد خوب نیست و اگر کسی برود مثلاً مردش غیرت ندارد. البته بعضیها این مشکل را ندارند.» اما حالا همین فرصت هم از آنها گرفته شده و هیچ تمهیدی برای جایگزینی فروش نمایشگاهی از طرف نهادهای دولتی نشده است.
بیمها و امیدها در آیندهای نامعلوم
با توجه به این شرایط چه آیندهای پیش روی تولیدکنندگان خرد صنایع دستی است؟
مهوش میگوید تا کرونا تمام نشود وضعیت به روال قبلی برنمیگردد. به اعتقاد او در وضعیت کرونایی مردم بیشتر به خرج کردنشان دقت میکنند. بیتا که در کرمان فعالیت دارد میگوید اگرچه نه جایی هست که عروسکها عرضه شوند و نه مشتریای که آنها را بخرد اما در تلاش است کار تولید را ادامه دهد. او میگوید که در این شرایط هیچ درآمد کمکیای ندارد.
دریا از سیستان و بلوچستان هم امیدوار است هرچه سریعتر بتواند کار را با زنان سوزندوزش شروع کند. او میگوید «این زنها برای من خیلی مهم هستند، وضعیتشان، کیفیت زندگیشان. خیلی به فکرشان هستم.» یکی از این سوزندوزها از همسرش جدا شده و با مادرش زندگی میکند و این کار تنها راه امرار معاش برای آنها بوده که حالا متوقف شده است. یکی دیگر از زنان هم شوهرش کار ثابتی ندارد و این درآمد برای خانوادهی آنها خیلی حیاتی بوده است. درآمد بقیهی زنان، کمکخرجی برای خانواده بوده است.
بهار در تهران بعد از تعطیلات عید به کارکنانش گفته تا آخر فروردین کار راه میافتد و کمی بعد گفته تا آخر اردیبهشت کار تعطیل است. او و دوستانش در پایان پنجساله اول کار خود هستند و حالا فرصتی یافتهاند تا در ساختار و برنامهریزی خود بازنگری کنند. بهار تصور میکند که جامعه به این زودیها به وضع عادی بازنمیگردد اما او باید به فکر راهکارهایی باشد که ریسکها را پایین آورد و اطمینان مشتریهایش را جلب کند. میگوید چون تعداد کارگران کارگاهش زیاد نیستند میتوانند فاصله ایمنی را در هنگام کار رعایت کنند. از سوی دیگر آنها معمولاً به خاطر سر و کار داشتن با رنگ و مواد شیمیایی از ماسک استفاده میکنند و حالا باید این کار را با جدیت بیشتری ادامه دهند. بهار فکر میکند شیوع بیماری جلوی کسبوکار آنها را نخواهد گرفت مگر اینکه حمل و نقل عمومی برای عبور و مرور کارگرانش مسئله ایجاد کند. او میگوید اگر اتوبوسها و متروها همچنان همینطور پرازدحام و غیر ایمن باشند ناچار هستند تولید را متوقف نگه دارند و در آن صورت حتماً ضرر خواهند کرد.
فائزه از مجموعهی دستادست معتقد است اگر از بحران کرونا بیرون هم بیاییم باز هم وضعیت فروش صنایعدستی درست نخواهد شد چون با تحریم و مشکلات مالی شدید مواجهیم که همه اینها برای فروش محصولات دستساز آسیبزاست. او به یکی از دادههای آماری اشاره میکند که بر اساس آن میانگین خرید محصولات تزیینی در سال ۹۷ به حدود منفی ۳۶ هزار تومان رسیده بود یعنی افرادی وسایل تزیینی خود را فروخته بودند. این نشان میدهد که بعد از کرونا باز هم اوضاع خوب نخواهد بود.
او میگوید از سال ۹۷ که تحریمها برگشت این موضوع را به همکاران خود گفتهاند: «ما یک گروه اینستاگرام با همکاران داریم که در آنجا مینویسم این مشکلات را. آن موقع شروع کردیم به نوشتن دربارهی اینکه باید یک روندی را طی بکنیم برای محصولات اگر که میخواهیم همچنان در بازار بمانیم. محصولات باید کاربردی باشند و قیمت مناسب داشته باشند تا در بازار دوام بیاورند. تازه آن موقع کرونا در پیشبینیهای ما نبود. اتفاقی که افتاد این بود که گروههای کمی میتوانند شکل محصولشان را تغییر بدهند. برای این چالش راهحلی نتوانستیم پیدا کنیم. یکی از علتهای آن این است که رو در رو با آنها در تماس نیستیم و آنها ممکن است نگران باشند که نتوانند محصول تغییریافتهشان را که هنوز امتحان نکردهاند بفروشند. شاید اگر ما بودجه داشتیم که سفارش بدهیم یعنی نگوییم تو این تغییر را در محصولت بده بلکه به او سفارش محصول تغییریافته را بدهیم، روند تغییرات بهتر پیش میرفت. ولی ما همیشه بیپول بودیم.» او میگوید با شرایط فعلی تغییر کند است و فقط برخی گروهها تغییر میکنند که خودشان آمادگی تغییر دادن محصولاتشان را دارند یا فروششان آنقدر کم شده که مجبور به تغییر هستند. آنها به این فکر کردهاند که شاید بتوانند از طریق کمپینهایی وسایل کار برای تولیدکنندگان تهیه کنند تا فرآیند تولید را برایشان آسانتر کند؛ مانند دستگاه بهتر برای بافت دستی پارچه.
کار زنان در عرصهی صنایعدستی متوقف شده و دولت که همواره کمکهای حمایتی و بیمهای را از آنان دریغ کرده احتمالاً حالا هم آنها را به حال خود رها میکند تا این کسبوکارهای نوپا به محاق رفته و بهتدریج از بین بروند. پیش از این خبری منتشر شد مبنی بر اینکه دولت تصمیم دارد بودجهای به مبلغ ۱۰۰ هزار میلیارد تومان را به حل مشکلات اقتصادی بهوجودآمده در پی گسترش ویروس کرونا در کشور اختصاص دهد. گفتهها حاکی از آن است که مقرر شده ۷۵ هزار میلیارد تومان از این مبلغ بهصورت تسهیلات با نرخ ۱۲ درصد به بنگاههای اختصاصی تعلق گیرد. روشن نیست که این بنگاهها کدامها هستند و باید واجد چه شرایطی باشند که از این تسهیلات بهرهمند شوند. باید تا دیر نشده از مسئولین بخواهیم مختصات دقیق بنگاههای اقتصادی نیازمند کمک مالی و معیارهای انتخاب این بنگاهها را بهطور شفاف اعلام کنند. همچنین ضروری است که کسبوکار زنان بهویژه آنهایی که از مرکز بهدور هستند و کمتر در معرض توجه و کمک دولت قرار گرفتهاند بتوانند از دولت بستهی حمایتی دریافت کنند. تنها در صورت کمک دولت است که این زنان میتوانند روی پا بایستند و کار تولید صنایعدستی را از سر بگیرند و به ارتقای وضعیت زنان بومی کمک کنند.
[۱] این گفتگو در هفتهی آخر فروردین انجام شده است.
فایل pdf: زنان؛ آسیبدیدگان اصلی کرونا در حوزهی صنایعدستی
منبع این مطلب: بیدارزنی
وضعیت فاجعه بار اشتعال زنان در ایران
▪️۴۰.۲میلیون زن در ایران داریم. ۳۳ میلیون از زنان در ایران در سن کاراند. از میان این ۳۳ میلیون نفر، فقط ۴.۳ میلیون زن، کار دارند. از بین این ۴.۳ میلیون زنِ شاغل، صرفا و حدود ۱.۳ میلیون نفر شغل تمام وقت دارند.
▪️منبع: آمار نیروی کار زنان در سال ۱۳۹۷| معاونت اقتصادی اتاق بازرگانی
@ordoyekar
وضعیت فاجعه بار اشتعال زنان در ایران / 06 May 2020
یک سرگذشت: زن دستفروش
خندهاش به پاکی و سادگی دختر بچهایست که میخواهد خودش را در دل هر کسی جا کند، چشمان سیاه و پرسشگرش اما ترسی را در خود پنهان کرده که انگار هر آن انتظار حادثهای شوم را دارد. از زمانی که به یاد میآورد فقط نداری، گرسنگی و ترس از بیکسی سایه به سایه همراهش بوده، از وقتی که پدرش مرد تا زمانی که برادر ١٩ سالهاش را به جرم قتل اعدام کردند، مادرش برای لقمهای نان برای کودکانشان در خانه هرکس و ناکسی را میکوفت، در حاشیهی شهری که اعتیاد، خشونت و فقر هیچگاه دست از سرش برنداشته که هر روز بر تعدادشان اضافه هم شده است.
بهناچار در ١٦ سالگی شوهرش دادند به این امید که نانخوری کم شود. مادر اما زیرکتر از آن بود که نداند دامادش قلدر است و هر از گاهی با جوانهای محل پای دود ودم مینشیند، اما این را نیز میدانست که خیلیها در کمین دختر زیبا و بلند پروازش نشستهاند پس چه بهتر که سرنوشت اورا به کس دیگری بسپارد و از شر گرفتاریهاش راحت شود.
او عروس سیاه بختی شد که انگار هیچگاه نمیبایست کبودیهای کمربند از بدنش محو شود، همیشه و در هر زمان باید از مردش تمکین میکرد تا او آخرین قطرههای شیره جانش را هم بمکد. او را مجبور کرد که به تهران بیایند بدون آنکه دیناری در انبان داشته باشند. هفت ماه زندگی کردن در پارکهای اطراف راه آهن و خوابیدن زیر آلاچیقهای پارک حاصلش بارداری دومین پسرش بود.
هر چه اعتیاد مردش بیشتر میشد او در این شهر بی در وپیکر بیشتر یاد میگرفت که برای خاطر جگرگوشههایش هم که شده باید با چنگ و دندان بجنگد. هوش سرشارش به یاریش میآمد که باید روابطش را با در و همسایه مهربان و دلسوزانه کند تا از این طریق راههایی بیابد برای فراهم آوردن قوت روزانه ورسیدن به رویاهایی که همیشه در خواب و بیداری همراهش بودند: داشتن یک خانهی خوب و تمیز و بچههای با سواد.
تا به خود بیاید چهار پسر داشت: پسرانی زیبا که همگی هنری را از مادر به ارث برده بودند، از صدای زیبا تا قلم خوب برای نقاشی و یا پروراندن خیال بر روی کاغذ. دیگر قید شوهرش را زده بود، مردی که در سال چندین بار به جرم دزدی ومواد زندانی میشد و او با رو انداختن به دیگران آزادش میکرد.
از دو سال پیش با دستفروشی در مترو درآمدی به هم زده بود، توانسته بود خانه کوچکی اجاره کند که ساس و سوسک نداشته باشد، تلویزیون خوبی بخرد و پشت پنجره اتاقش یک گلدان شمعدانی پر گل بگذارد، برای بچههایش غذا درست کند و دیگر مثل همیشه با لبخند زیبایش نگوید: «پدر سوختهها همیشه گرسنهاند!» و با لهجه زیبای کردیاش ادامه دهد: «بخدا نمیدانم چه بهشان دهم که سیر شوند.»
حالا دو ماه است که دیگر نمیتواند در مترو چیزی بفروشد، همه امیدش به ماه اسفند بود و فروش شب عید که کسادی ایام نوروز را هم جبران کند، دوسال بود که بچهها را به کرمانشاه میبرد اما امسال فقط با چشمان نمناکش زل میزند و میگوید: «بچههام چیزی برای خوردن ندارن و دو ماه است که کرایه ندادهام.»
و با همان مهربانی همیشگی میگوید: «صاحبخانه بیچاره گناهی ندارد پولش را میخواهد او هم مثل همه گرفتار است قصر که بهم اجاره نداده زندگیش باهمین اجاره میچرخد! مرتیکه هم که گم وگور شده و خوشبختانه پیدایش نیست!»
زنان آرزم (آورد رهایی زنان و مردان)
اردیبهشت ١٣٩٩
یک سرگذشت: زن دستفروش / 06 May 2020
۷۵ روز است که بیکارم/ بیپولی هزار بار بدتر از کروناست
▪️«کرونا بگیری بدتر است یا نداری و بیپولی؟» این پرسش را گزارشگر ایلنا در مرکز استان قزوین از کارگران فصلی این شهر پرسید. کارگرانی که پاتوقشان درست در نزدیکی بسیاری از مراکز و سازمانهای مهم استان است و شاید مسئولان هر روز که به دفتر کارشان میروند، این صحنه را بارها دیده باشند.
▪️براساس آمار رسمی دولت، تورم فروردین ماه امسال بیشتر از ۲۰ درصد است مرکز آمار ایران نرخ تورم را در فروردین ماه ۹۹، ۳۲/۲ درصد اعلام کرد. از طرف دیگر با نگاهی به قیمت کالا و خدمات روزمره و اساسی زندگی معلوم میشود که در بخش خوراکیها و آشامیدنیها نیز ۱۰/۷ درصد افزایش قیمت به نسبت مدت مشابه سال قبل و ۵/۲ درصد نسبت به ماه قبل وجود داشته است. در بخشهای دیگر هم وضعیت چندان فرقی نمیکند از اجاره یک اتاق گرفته تا هزینههای درمان و صدها خرج و مخارج دیگر …. اما اگر تورم به بالاتر از اینها هم برسد برای کارگران فصلی فرقی ندارد. چون بسیاری از آنها در طول سال بیکارند و هیچ در آمدی ندارند، پس باید شبها شکم گرسنه سر بر بالین بگذارند. یکی از آنها، بیپولی را هزار برابر بدتر از کرونا میداند و میگوید: بمیرم بهتر است.
▪️بسیاری از کارگران فصلی و روزمزد هر روز برای بدست آوردن کار و دریافت دستمزدی ناچیز، ساعتها انتظار میکشند تا شاید در این روزهای کرونایی، لقمه نانی برای خود و خانوادهشان ببرند اما تلاششان در بیشتر موارد به جایی نمیرسد.
کار نیست… کارگران بیکارند.
گزارشگر: سیدمصطفی جعفری
تصویربردار: علیرضا نصری
تدوینگر: امید احمدی
برای دیدن فیلم به لینک زیر کلیک کنید
***
۷۵ روز است که بیکارم/ بیپولی هزار بار بدتر از کروناست / 06 May 2020
ابهامات در سخنان سخنگوی دستگاه قضایی در مورد ملایمت در مواجهه با اعتراضات کارگری
اخیرا سخنگوی دستگاه قضایی کلی منت بر سر کارگران گذاشته که رئیس دستگاه قضا با کارگران دیدار داشته و مشکلاتشان را بررسی کرده است یا اینکه ۱۴ تن از ۱۵ تن کارگر بازداشتی در جریان اعتصابات هپکو تبرئه شدهاند. اما اینها تبلیغاتی دروغین هستند و قوه قضاییه با شدت بیشتر نسبت به گذشته در حال صدور احکام بازداشت و زندان برای کارگران و معلمان است.
آنچه مشاهده میشود احکام قضایی نسبت به گذشته شدت داشته است. ابتدا تعداد بسیار بیشتری از کارگران، معلمان و دانشجویان نسبت به اعتراضات مشابهشان در سالهای گذشته بازداشت و پروندهسازی و احکام زندان صادر میگردد و بعد از مدتی طولانی و گرفتاری فرد بازداشت شده و خانوادهاش بدلیل بازداشت موقت، تامین وثیقه و برگزاری جلسات دادگاه، بخشی از افرادی که برایشان پرونده سازی شده تبرئه یا بعضا باصطلاح عفو میشوند. ولی کماکان طبق سیاق گذشته چند تن از کارگران پیشرو در هر اعتراض کارگری به بهانههای خود ساخته اقدام علیه امنیت ملی، تاثیر از بیگانگان … مشمول باصطلاح عفو و بخشودگی قرار نمیگیرند و باید سالهای طولانی در زندان باشند.
در حالیکه دقیقا این افراد نیز همانند دیگر همکارانشان کاری جز دفاع از حق و حقوق عامه کارگران نکردهاند اما برای اینکه شمشیر تیز قضایی به معترضان نشان داده شود، قربانی میشوند.
در جریان اعتصابات هپکو تعدادی زیادی از کارگران بازداشت میشوند و برای ۱۵ تن پرونده سازی میشود و بعد از کلی تبلیغات تلویزونی و … ۱۴ تن از کارگران تبرئه میگردند ولی یک تن از کارگران پیشرو با بهانه اقدام علیه امنیت و… باید زندانی شود.
در روز جهانی کارگر سال ۹۸ تعداد بسیار بیشتری از کارگران و حامیان کارگری شرکت کننده در تجمع مقابل مجلس به نسبت تجمعات روز جهانی کارگر در سالهای گذشته بازداشت و برای تعداد زیادی نسبت به گذشته حبسهای طولانی مدت صادر شده است و در مورد اعتصابات هفت تپه نیز احکام زندان بلند مدت برای کارگران پیشرو و حامیان طبقه کارگر صادر شده است، اما با وجود تبلیغات گسترده که گفته شد؛ رئیس دستگاه قضا دستور داده تا احکام صادره مشمول باصطلاح بخشودگی قرار گیرد، چنین نشده است.
در شرایط کرونا با وجود صدور بخشنامه و دستور برای آزادی زندانیان، این آزادی مشمول بسیاری از کارگران و معلمان نشده و با وجود خطرات جانی برایشان همچنان در زندان هستند. همین وضعیت در مورد اعتراضات دانشجویان نیز صدق میکند.
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، از دستگاه قضایی سئوال میکند؛ چرا بر پایه ظلم علیه کارگران، معلمان، حامیان طبقه کارگر، دانشجویان و فرودستان احکام زندان، تبعید و شلاق صادر میکند؟ چرا کارگری که سالها در کارگاهی اشتغال داشته یا معلمی که سالها در کلاس درس تدریس کرده و … پس از اینکه به عدم دریافت حقوقش اعتراض میکند یکباره متهم به اقدام علیه امنیت و … میگردد؟
برای همگان مشخص است که این اتهامات، واهی و برای سرکوب اعتراضات کارگران، معلمان، دانشجویان و فرودستان است. رفتار امروز دستگاه قضایی هم چیزی جز مدل و روشی دیگر از سرکوب فرودستان نیست. احکام زندان، تبعید، شلاق برای کارگران، معلمان، دانشجویان، حامیان طبقه کارگر و فرودستان دی ماه ۹۶ و آبان ماه ۹۸ را محکوم میکنیم و خواهان لغو همه این احکام ناعادلانه هستیم.
سرکوب فعالین کارگری و صنفی و دانشجویی در واقع گسترش فساد و فقر و ناکارآمدی مدیران نالایق را به جامعه تحمیل خواهد کرد.
سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۸
لینک کانال
***
ابهامات در سخنان سخنگوی دستگاه قضایی در مورد ملایمت در مواجهه با اعتراضات کارگری / 06 May 2020
پاسخگوی اخراجها کدام نهاد است؟
در شرایط بحرانی کرونا ویروس که جامعه “انتظار دارد”حاکمیت از اقشار محروم و زحمتکش جامعه حمایت کند، اما با موج گستردهی اخراج کارگران مواجهایم و در عمل این کارفرمایاناند که از ایشان حمایت میشود:
۱۵اردیبهشت کارکنان دانشگاه شیراز در اعتراض به عدم پرداخت دستمزدها و همچنین اخراج ۴۰۰نفر از همکاران خود دست به تجمع زدند.
بسیاری از کارکنان در بخشهای تاسیسات و خدمات در آشپزخانه از کار اخراج شده و عدهی زیادی از کارمندان ادرای نیز باید ۱۵روز در ماه با نصف حقوق بر سر کار حاضر شوند. کارکنان دانشگاه شیراز از زمان پیدایش کووید ۱۹ یا اخراج شده اند یا این که با کاهش ساعت کاری مواجه شده اند. این موضوع باعث شده، شرایط سخت و طاقت فرسایی وضعیت معیشت آنها را تهدید کند.
سهشنبه ۱۶اردیبهشت کارکنان شرکت ملی حفاری برای دومین رو متوالی در اعتراض به اخراج ۱۰۰ نفر از کارکنان این شرکت اقدام به برگزاری تجمع کردند و قرار است ۵۰۰ نفر دیگر هم از این شرکت اخراج شوند”. آنها افزودند در این شرایط کرونایی و عدم حمایت دولت، اخراج کارگران و بیکاری آنها مشکلات معیشتی زیادی برای خانوادههایشان بهوجود آورده است.
این کارگران با در دست داشتن بنرهایی خواستار بازگشت به کار کارگران اخراجی و توقف اخراج سازی ها شدند.
اتحاد بازنشستگان
@etehad_bazn
❓❗️پاسخگوی اخراجها کدام نهاد است؟ / 06 May 2020
ناهید فتحعلیان فعال صنفی و معلم بازنشستهای که در تاریخ ۲۶ فروردین بازداشت و وی را به مکان نامعلومی منتقل نمودهاند.
در شرایطی که زندانها با شیوع ویروس کرونا و نبود امکانات بهداشتی و درمانی مناسب، برای زندانی به مکانی پرخطرتر از قبل تبدیل شده و بایستی سایر زندانیها به مرخصی آمده تا در کانون امن خانواده بهسرببرند، در کمال ناباوری هر روز از بازداشتهای دیگری خبر داده میشود.
جای هیچ فعالی که تنها دغدغهاش رفاه عمومی، رفع تبعیض و فقر میباشد در زندان نیست. بهجای این گونه اعمال غیر انسانی، پاسخگوی مطالبات مردم باشید.
#کانال_صنفی_معلمان
@kasenfi
@etehad_bazn
ناهید فتحعلیان فعال صنفی و معلم بازنشستهای که در تاریخ ۲۶ فروردین بازداشت و وی را به مکان نامعلومی منتقل نمودهاند. / 06 May 2020
دختر ۱۱ ساله ایلامی چندی پیش خودکشی کرده بود، بهعلت ناتوانی خانواده در خرید قبر، نزدیک خانهشان دفن شد
چندی پیش یک دختر ۱۱ ساله به نام زینب در ایلام به علت فقر خودکشی کرد و جان خود را از دست داد.
حال نمایندهی ایلام در مجلس میگوید:
“پس از خودکشی دختر ۱۱ ساله ایلامی، کسی به کمک این خانواده فقیر نیامد، متاسفانه این خانواده به علت فقر اقتصادی فرزند خود را در فاصله ۲۰۰ متری منزلشان دفن کردهاند و این نشان میدهد این خانواده بهشدت با مشکل اقتصادی مواجهند و توانایی خرید قبر نداشتند.”
#فقر_مطلق #تهیدستان #در_عوض_امنیت_داریم
@sarkhatism
دختر ۱۱ ساله ایلامی چندی پیش خودکشی کرده بود، بهعلت ناتوانی خانواده در خرید قبر، نزدیک خانهشان دفن شد / 06 May 2020
مرگ دو کارگر بر اثر گازگرفتگی درون چاه
روز چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ماه ۱۳۹۹، سرپرست سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی شهرداری شهرستان رشت از فوت دو کارگر بر اثر تنفس گاز سمی در حین حفر چاه آب در این شهرستان خبر داد.
وی ضمن اعلام این خبر گفت: “یکی از کارگران هنگام حفر چاه نیمه عمیق در جاده جیرده رشت دچار گاز گرفتگی شده و کارگر دوم هم که برای کمک به داخل چاه رفته بود، دچار مسمومیت ناشی از انتشار گاز سمی شد”.
#طبقه_کارگر #ایمنی_محیط_کار #مرگ_کارگران
@sarkhatism
مرگ دو کارگر بر اثر گازگرفتگی درون چاه / 06 May 2020
اخبار اعتراضی مردمی
روز یکشنبه ۱۴اردیبهشت جمعی از شالیکاران بابل در اعتراض به کمی سهمیه گازئیل، دست به تجمع زدند.
معترضان با پارک تراکتورهای خود و برپایی تجمع مقابل بخشداری بندپی بابل خواستار رسیدگی مقامات به مشکلاتشان شدند. آنها می گویند، آن مقدار سهمیهای که دولت به آنها اختصاص داده بسیار کم است و این موضوع مشکلات زیادی برایشان به وجود آورده است.
دوشنبه ۱۵ اردیبهشت سه هزار و پانصد کارگر شرکت زغالسنگ کرمان با برآورده نشدن وعدههای مدیران استان درباره رسیدگی به خواستههای صنفیشان، دست از کار کشیدند و مقابل محل کار خود تجمع کردند.
کارگران معترض گفتند: پس از برگزاری تجمع اول اردیبهشت ماه، مقامهای استان وعده دادند که تا ۱۰اردیبهشت به مشکلات کارگران رسیدگی میکنند. محقق نشدن این وعده و “لغو نشدن تصمیم واگذاری سهام شرکت زغالسنگ کرمان به بخش خصوصی” موجب شد، که این کارگران مجددا امروز هم دست از کار کشیده و اعتصاب کنند. آنها همچنین خواهان اجرای طرح طبقهبندی مشاغل با اعمال دقیق ضرائب سختی کار، افزایش دستمزد متناسب با عنوان شغلی و سابقه کار و پرداخت دیگر مزایای شغلی هستند.
روز دوشنبه ۱۵ اردیبهشت جمعی از معلمان نهضت سوادآموزی از شهرها و استانهای مختلف در تهران مقابل مجلس تجمع کردند.
حاضران در تجمع خواستار لغو آزمون جذب هستند و میگویند باید تبعیض میان آنها و گروههای دیگری که متقاضی ورود به دانشگاه فرهنگیان هستند، برچیده شود. به گفته معترضان، درحالی که آموزشدهندگان سالهاست به کار تدریس اشتغال دارند و همچنین تعدادی از آنها به صورت حقالتدریسی در مدارس مشغول به کار هستند، نباید نگران آزمون باشند. آنها همچنین خواستار برچیده شدن آزمون و ورود به دانشگاه فرهنگیان هستند.
شماری از کارکنان موسسات و مراکز علمی کاربردی دستگاههای اجرایی استان فارس دوشنبه ۱۵ اردیبهشت در اعتراض به بلاتکلیفی شغلی و معیشتی خود اقدام به برپایی تجمع کردند.
آنها میگویند همزمان با واگذاری موسسات و مراکز علمی کاربردی؛ یعنی از حدود ۹ماه پیش تاکنون، کارکنان این موسسات هیچ دستمزدی دریافت نکرده اند. آنها افزودند با آن که در قانون بهصراحت عنوان شده مراکز موظفاند تکلیف اشتغال کارمندان را روشن کنند، ولی هر روز وعدههای تازهای داده میشود که هیچ وقت به آنها عمل نمیشود.
سه شنبه ۱۶ اردیبهشت برای “دومین روز متوالی و سومین بار” درماه جاری، کارگران شرکت معادن زغال سنگ کرمان از رفتن بر سرکارشان خودداری کردند و با تجمع مقابل ساختمان شرکت ضمن اعتراض واگذاری به بخش خصوصی خواهان قرارداد دائمی و اجرای طرح طبقه بندی مشاغل شدند.
به گفته آنها: همه کارگران حداقل ۱۵ سال به طور مداوم در معدن کار کردهاند، اما پس از گذشت این سالها همچنان وضعیت آنها قراردادی و یک ساله است و خواسته بسیاری از کارگران بستن قرارداد دائمی است، اما تاکنون هیچ اقدامی برای آن صورت نگرفته است.
به دنبال اعتراضات گسترده به آییننامه پیشنهادی قوه قضاییه درباره لایحه قانون استقلال کانون وکلای دادگستری،۱۸۰ قاضی پیشین دادگستری در نامهای اعتراضی به رییس قوه قضاییه رژیم خواستار حفظ استقلال کانون وکلای دادگستری و توقف تدوین و تصویب این آییننامه شدند.
امضاکنندگان این نامه، تصویب چنین آییننامهای را مغایر با ماده ۲۲ لایحه قانونی قانون استقلال کانون وکلای دادگستری مصوب سال ۱۳۳۳ دانستهاند که پیشنهاد چنین آییننامه را بر عهده کانون وکلای دادگستری گذاشته است. پیشتر نیز بیش از ۱۲ هزار وکیل در نامهای به رئیس قوه قضائیه درخواست مشابهی را مطرح کرده بودند.
اتحاد بازنشستگان
@etehad_bazn
اخبار اعتراضی مردمی / 07 May 2020